حیات در مریخ – تاریخچه

این که مریخ محل سکونت موجودات زنده ای از یک گونه خاص یا چیز دیگری است را باید مسجل دانست. «پرسیوال لوول-۱۹۰۶»

حیات در مریخ

بخش نخست: تاریخچه

سیاره مریخ، چهارمین سیاره در منظومه شمسی و یکی از همسایگان زمین است. مریخ نام عربی بوده و معادل فارسی آن سیاره بهرام است. نام لاتین آن مارس (Mars) می باشد که از خدای جنگ رومیان اقتباس شده است. شاید دلیل آن رنگ سرخ سیاره باشد که یادآور جنگ و خونریزی است. سرخی رنگ مریخ ناشی از وجود ترکیب های عنصر آهن همانند زنگ آهن در خاک آن است.

سیاره سرخ به سبب همسایگی با زمین از قدیم الایام برای بشر آشنا بوده است. این سیاره دو قمر به نام های فوبوس و دیموس دارد. مریخ نسبت به زمین از خورشید دورتر می باشد و تقریباً ۶۸۷ روز طول می کشد تا یک دور کامل به دور خورشید گردش نماید. در یک روز تابستانی حداکثر دمای آن در خط استوا به ۲۷ درجه سلسیوس می رسد. یک شبانه روز مریخ تقریباً ۳۹ دقیقه طولانی تر از شبانه روز زمین است.

در این قسمت به بررسی تاریخچه شکل گیری بحث حیات در مریخ می پردازیم و در بخش های بعدی مروری بر شواهد مدعی وجود حیات فرازمینی در مریخ خواهیم داشت.

تاریخچه بحث حیات در مریخ

ماه نوامبر سال ۱۸۹۶ در تاریخ یوفوشناسی یک نقطه عطف به شمار می رود. تقریباً از اواسط ماه نوامبر آن سال در ایالت کالیفرنیا آمریکا، موجی از گزارش رویت اشیا پرنده ناشناس به راه افتاد. نقطه شروع این موج از مشاهدات در ۱۷ نوامبر ۱۸۹۶ در شهر ساکرامنتو کالیفرنیا بود. روزنامه های ساکرامنتو بی (Sacramento Bee) و سانفرانسیسکو کال (San Francisco Call) خبری را منتشر نمودند که عصر روز ۱۷ نوامبر نوری با سرعت اندک بر فراز شهر ساکرامنتو در ارتفاع تقریبی ۱۰۰۰ پایی در حال حرکت بود. بعضی شاهدان گفته بودند که توده تاریکی در پشت بخش نوری قرار داشته است… .

روز ۱۹ نوامبر روزنامه استوکتون ایوینینگ میل (Stockton Evening Mail) شهر استوکتون کالیفرنیا نوشت سرهنگ اچ. جی. شاو (Shaw) به همراه دوستش کامیل اسپونر (Spooner) ادعا نموده در حین عبور با کالسکه در نزدیکی شهر استوکتون به یک سفینه برخورد نموده که لنگر انداخته بوده است. سفینه ۱۵۰ پا طول و ۲۵ پا  قطر داشته است. سه نفر مسافران این کشتی هوایی که هفت پا قدشان بوده و خیلی لاغر بوده اند، سعی می کنند سرهنگ شاو را ربوده و به درون سفینه ببرند. از آن جا که بیگانگان نیروی فیزیکی کافی نداشته اند، موفق نمی شوند. لذا به سرعت سوار بر سفینه خود شده و از آن جا دور می شوند. شاو خودش گفته بود که بیگانگان متعلق به سیاره مریخ بوده اند و هدفشان از ربودن انسان ها اهدافی شیطانی بوده است.

طبق داستان فوق بسیاری از یوفوشناسان برخورد سرهنگ شاو با مریخی ها را اولین تلاش فرازمینی ها برای ربودن انسان دانسته اند و خود شاو نیز اولین زمینی است که برخورد مستقیم با فرازمینی ها داشته است. امروزه مشخص شده است اشیا پرنده ناشناس مسبب آن گزارش ها، کشتی های هوایی بوده اند. ما می دانیم هیچ کشتی هوایی قادر نیست از مریخ به زمین بیاید.

بررسی متون جراید و کتاب های به جای مانده از اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم نشان می دهد اکثر افرادی که معتقد به وجود فرازمینی ها بوده اند، مامن آن ها را کره مریخ می دانسته اند. این قضیه در موج مشاهدات کشتی هوایی ۱۸۹۷ آمریکا، حادثه آورورا تگزاس ۱۸۹۷، موج کشتی هوایی سال ۱۹۰۹ انگلستان و تعداد زیادی گزارش موردی آن برهه زمانی قابل مشاهده است.

خبر حادثه آورورا تگزاس

خبر حادثه آورورا تگزاس ۱۸۹۷ که عنوان گردیده مسبب حادثه یک فرازمینی بومی مریخ بوده است.

 

 

کامیل فلاماریون (Flammarion) فرانسوی در سال ۱۸۵۸ به رصد خانه پاریس ملحق می شود. وی در سال ۱۸۶۲ کتاب «ساکنان سایر دنیاها» را منتشر نموده و شش سال بعد کتاب «کثرت گرایی دنیاهای مسکونی» را به چاپ رساند. او نقشه ای که از مریخ تهیه کرده بود را در سال ۱۸۷۶ منتشر نمود. فلاماریون رصدخانه ای شخصی در نزدیکی پاریس بنا کرده و به مشاهدات خود ادامه داد .

در سال ۱۸۹۲ کتاب «سیاره مریخ و شرایط سکونت آن» و در سال بعد کتاب «سیاره مریخ» را می نویسد. از قرن هجدهم افرادی مانند جوهان لامبرت گفته بودند پوشش گیاهی مریخ سرخ رنگ است و فلاماریون نیز این ایده را در نوشته هایش به خوبی توسعه داده بود. او می گفت؛ کلروفیل در برگ گیاهان از دو بخش سبز و زرد رنگ شکل گرفته است. در گیاهان مریخی قسمت زرد رنگ غالب بر بخش سبز رنگ کروفیل است .

جووانی شیاپارلی (Schiaparelli) ستاره شناس ایتالیایی پس از چند دهه مطالعه در زمینه اخترشناسی، در سال ۱۸۷۷ نقشه ای از مریخ ارائه نمود که تفاوت بارزی با نقشه های پیشین داشت. در نقشه شیاپارلی تعدادی خطوط باریک نواحی سیاه رنگ را به هم متصل می نمود. وی این شیارها را «کانال-Canali» نام نهاد و در مورد آن نوشت: «کانال ها نواحی تیره رنگ مریخ که معمولاً دریاها نامیده شده اند را به هم متصل می کنند و یک شبکه هماهنگ را در نواحی روشن مریخ را به نمایش می گذارند». شیاپارلی تعداد کانال ها را بیشتر از شصت عدد می دانست و معتقد بود بعضی از این کانال ها هزاران کیلومتر طول دارند .

به مدت یک دهه تنها شیاپارلی بود که ادعا می کرد کانال ها را در مریخ مشاهده می کند تا این که هنری پروتین (Perrotin) و لوییس ثولون (Thollon) در نیز سال ۱۸۸۶ اعلام نمودند کانال های مریخ را مشاهده کرده اند. سپس مشاهده و ترسیم کانال های مریخ بین اخترشناسان مرسوم گردید .

نظریه پرسیوال لوول (Lowell) آمریکایی در خصوص «کانال های مریخ» نیز معروف بوده است. وی به خوبی کتب فلاماریون و سایر نویسندگان درباره مریخ را مطالعه نموده بود. لوول تصمیم گفت رصدخانه خود را تا قبل از سال ۱۸۹۴ در آمریکا بنا کند. وی به همراه دو شخص دیگر در ماه های می تا آوریل آن سال بیش از هزار طرح از مریخ تهیه کردند. او شبکه کانالی مریخ را رسم نمود و نوشت کانال های مریخ ساعت به ساعت، روز به روز، ماه به ماه قابل مشاهده اند. لوول ابتدا مریخ را به عنوان زمین دوم قبول نداشت و معتقد بود سیاره سرخ دارای هوای خشک است و آب های سیاره در قطب ها یخ زده اند. سپس پذیرفت کانال های مریخ بخشی از سیستم نباتی سیاره اند. در سال ۱۸۹۵ کتاب مریخ را نوشت که با اقبال خوبی رو به رو شد. لوول در سال ۱۸۹۶ مطلبی نوشت که می شد از آن استنباط کرد مریخی ها در محل تقاطع کانال ها، در لکه های تیره نواحی اخروی رنگ زندگی می کنند .

نگاه لوول به مریخ به عنوان سیاره ای در حال مرگ، برای هربرت جورج ولز، رمان نویس انگلیسی جالب بود. ولز در همان سال ۱۸۹۶ دست به نوشتن کتاب «جنگ دنیاها» زد. این کتاب مورد توجه عوام قرار گرفت و جزو پرفروش ها بود .

اما از همان سال ۱۸۷۷ بود که بعضی ستاره شناسان متوجه بودند کانالی در مریخ وجود ندارد. هنری پرات، سی. آ. یانگ و ای. ای. بارنارد جزو اولین منتقدان نظریه کانال های مریخ بودند. اما پرسیوال لوول مایوس نشده، حتی در سال ۱۹۰۶ کتاب «مریخ و کانال های آن» را به طبع رساند. وی اکنون با صراحت در خصوص حیات مریخ و ناشناخته بودن آن سخن می گفت .

کانال سوئز در سال ۱۸۶۹ تکمیل شده بود و کانال پاناما در اوایل قرن بیستم در حال احداث بود. بنابراین معقول بود بسیاری از مردم بر این عقیده باشند مریخی های ساکن سیاره خشک دست به ساختن کانال های بزرگ سیاره ای زده باشند. حتی در این زمینه کتاب هایی نوشته شد که به مسائل مهندسی و مشکلات احداث چنان کانال هایی توسط مریخیان می پرداخت .

مریخ در دهه ۱۹۶۰

مقوله حیات در مریخ علی الخصوص حیات هوشمند در سیاره سرخ طی سال های ۱۹۶۰ به اوج خود رسید. تعداد قابل توجهی از کسانی که از وجود حیات هوشمند در مریخ صحبت می کردند، تحت تاثیر مشاهدات اشیا پرنده ناشناخته، منشا بخشی از آن اجسام پرنده را سیاره مریخ قلمداد می نمودند و یافته های علمی دانشمندان برایشان کوچک ترین اهمیتی نداشت. نقطه شروع تمام این حوادث به نوعی به رویت یک خلبان غیر نظامی به نام کنث آرنولد (Kenneth Arnold) در تابستان سال ۱۹۴۷ باز می گردد، زمانی که وی مدعی شد ۹ شی پرنده ناشناخته را بر فراز سلسله جبال ایالت واشتیگتن آمریکا رویت نموده است. همان موقع نیز تعدادی از افراد معتقد بودند منشا اشیا پرنده ای که آرنولد مشاهده کرد، مریخ بوده است.

گزارشات رویت اشیا پرنده در تابستان آن سال به اوج خود رسید. یکی دو سال بعد داستان هایی از مشاهده شدن اجساد بیگانگان و حتی فرازمینی های زنده ای شنیده می شد که توسط نهادهای نظامی آمریکا به اسارت گرفته شده اند. در آن سال ها هنوز هم نظریه پردازان زیادی یافت می شدند که به وجود حیات در مریخ اعتقاد راسخ داشتند.

 

تصویر یک نقاشی روی سقف یک پناهگاه در تاسیلی-ناجر کشور الجزایر که هنری لهوت (Lhote) آن را جبارن (Jabbaren) یا خدای مریخی نامید.

دهه ۱۹۶۰ دوران حاکمیت بلامنازع جنبش تماس گرفته شدگان است. تماس گرفته شدگان معروف آن دهه همانند جورج آدامسکی، هوارد منگر، جورج ویلیامسون، جورج ون تاسل، دانیل فری، ترومن بتوروم، جورج کینگ و . . . که با موجودات فرازمینی ملاقات دوستانه داشته اند، آن فرازمینی ها را ساکن سیاره هایی چون ناهید، ماه، مریخ و . . . می دانستند و در توضیح شکل ظاهری، به گونه ای آنان را توصیف می نمودند که مخاطب به این نتیجه می رسید، آن چه امثال آدامسکی و منگر با آن ها ملاقات نموده اند انسان بوده لکن در سیاره ناهید یا مریخ سکونت داشته است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *