به دنبال DNA فرازمینی

دستکاری ژنتیکی

دی ان ای

مصاحبه با زکریا سیچین درباره آخرین کتابش با نام “غولها بر روی زمین بوده اند”

زکریا سیچین می گوید که حاضر است تمام کتابهایی را که درباره فرازمینیان فضانورد تا کنون نگاشته است را بر سر یک آزمایش DNA بر روی بقایای یافت شده از یک بانوی عالی مقام سومری که در ۴۵۰۰ سال پیش می زیسته به خطر بیاندازد. این جدیدترین –و شاید آخرین – بخت برای مشهورتر شدن کسی است که در علوم فرینج (حاشیه ای) معروفیت قابل توجهی دارد.

آنطور که سیچین به ماجرا می نگرد، ژن بانویی که هزاران سال پیش مرده می تواند حاوی آثاری از ژن خدایان و نیمه خدایانی باشد که او از سال ۱۹۷۶ تا کنون پیرامونشان سخن وری نموده است.

سیچین ۹۰ ساله در اتحاد جماهیر شوروی زاده شد، در فلسطین رشد کرد و اینک مقیم آپارتمانی در نیویورک است. او تاکنون راجع به موضوعات خارج از عرف ۱۴ کتاب نوشته است، و ادعاهای خود را با طرح وجود سیاره ی دوازدهم که نیبیرو نام دارد آغاز کرد و مدعی شد که هزاران سال پیش این سیاره از بین زمین و خورشید گذر کرده است و هنگامی که به زمین نزدیک بود فرازمینیانی را بر روی زمین فرود آورد که از سوی فرهنگهای خاور میانه به عنوان خدایان تلقی می شده اند. سیچین می گوید که این فرازمینیان در روایات سومریان آنوناکی و در کتاب مقدس یهودیان نفیلیم خوانده می شده اند.

لازم به ذکر نیست که نظریات سیچین – مانند دیگر نویسنده ی مشهور در زمینه فضانوردان عصر کهن یعنی اریک فون دانیکن – متعدداً توسط مجامع علمی به باد تمسخر گرفته شده و همواره نادیده انگاشته شده است. اما اینک سیچین از همان مجامع علمی تمنای کمک دارد تا در حل معمای ملکه پوئابی (Queen Puabi) او را یاری دهند.

بازمانده ی جسد ملکه پوئابی طی سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ از مقبره ای که در عراق کنونی واقع بود بیرون کشیده شد، دقیقاً همزمان با کشف و مطالعه قبر توتانخامون (توت-آنخ-آمون) در مصر. متخصصین در موزه تاریخ طبیعی لندن معتقند که پوئابی در هنگام مرگش ۴۰ ساله بوده، و احتمالا در طی اولین سلسله از پادشاهان اور به عنوان ملکه حکمرانی کرده است. سیچین مدعی است که این زن مشخصاً شخصیتی فراتر از یک ملکه بوده، چراکه او را با صفت “نین” خطاب می کردند که واژه ای سومری و به معنی “الهه” است.

سیچین مطرح می کند که پوئابی یک نیمه خدای قدیمی است، و از نظر ژنتیک به ملاقات کنندگان نیبیرویی مرتبط است. چه می شود اگر این فرازمینیان برای اینکه هوشمان ارتقا یابد  DNA ما را دستکاری کرده باشند – مانند اتفاقی که در کتاب مقدس یهودیان درباره ی درخت دانشی رخ داد که استعداد تشخیص خیر را از شر به آدم داد –اما دسترسی به عمر طولانی را از ما دور نگاه داشته اند. آیا داستان آدم و حوا به این دستکاری ژنتیک که از سوی فرازمینیان انجام پذیرفت ربطی دارد؟ آنگونه که سیچین به این موضوع می نگرد، اساطیر کهن مطرح می کنند که “هر که ما را خلق کرده است عمداً برخی چیزها را از ما دور نگاه داشته تا به ما سلامت، طول عمر، و جاودانگی ای که خود دارای آن بودند را ندهند. پس به ما چه داده اند؟”

سیچین از دانشمندان می خواهد که بر روی بقایای ملکه پوئابی آزمایش DNA انجام دهند، شاید که اینکار پاسخی در دل خود داشته باشد. او می گوید ” شاید با مقایسه ژنوم او با خودمان، بتوانیم بفهمیم که آنان چه ژنهایی را به ما نداده اند، شاید. من نمی توانم تضمین کنم که حتماً پاسخی پیدا خواهیم کرد، ولی احتمال آن می رود”.

چنین سخنانی از سوی سیچین باعث شده است که منتقدین او را شبهه تاریخ دان، یک کلاهبردار یا به عنوان کسی که به سادگی در اشتباه است لقب دهند. اما همین سخنان سیچین باعث شده تا او از دهه ی هفتاد تا کنون میلیونها جلد از کتابهایش را در سراسر جهان به فروش برساند. آخرین کتاب سیچین با نام “غولها بر روی زمین بوده اند” مروریست بر تمام نظریه هایی که طی سالها ارائه کرده است – شامل تفسیرهای نا متعارف از نوشته های دوران کهن، سفر غیرعادی سیاره ی نیبیرو به دور خورشید و وجود جامعه ی فضایی ابرانسانهایی که بر فراز زمین به پرواز درآمدند و اساطیر کهن را بارور ساختند.

سیچین مدعی است سرنوشت غایی تمام نظریه هایش منوط است به آزمایش DNA که او می خواهد بر روی ملکه پوئابی صورت گیرد. او می گوید “من واقعاً هر آنچه در طول عمرم انجام داده ام را در راستای نتیجه ی این آزمایش به خطر می اندازم”.

به عنوان نمونه، مایکل اس هایزر این پیشنهاد را نمی پذیرد و حرفهای سیچین قانعش نمی کند. او که محققی در زمینه زبانهای کتاب مقدس است و سایتی را با نام “سیچین اشتباه می کند” (Sitchin Is Wrong) به راه انداخته است، فکر می کند که چالش تست DNA که ازسوی سیچین ارائه شده است چیزی جز زحمت اضافی برای دانشمندان ژنتیک به دنبال نخواهد داشت.

هایزر به من می گفت “او می خواهد که دانشمندان به دنبال یافتن چیزی بروند که اصلاً نمی دانند چه شکلی است”. او می افزاید” ما که تاکنون هیچ DNA شناخته شده ای از فرازمینیان در اختیار نداشته ایم. با توجه به اینکه بخش اعظمی از DNA را قسمتی تشکیل داده که رشته ی ژنهای آن از نظر ما بی معنا و نا کارآمد است (Junk DNA)، چه می شود اگر به تسلسلی نا آشنا بر خوریم؟ اهمیتش در چیست؟ اگر آنان چیزی را بیابند ولی بگویند “که ما نمی دانیم این چه کار می کند” آنگاه سیچین به همین نکته می چسبد. … او می تواند به همین شکاف علمی و ابهامات موجود اتکا کند و خود را بر حق بداند.”

هایزر در وب سایتش مباحثاتی عمیق را در باب ایراداتی که طی این سالها به نوشته های سیچین وارد شده است فراهم کرده: اینکه یک کسی که روزگاری خبرنگار بوده است متون کهن را نادرست قرائت کرده، و اینکه او اسطوره های کهن را به نحوی مطرح کرده است که به حقایق تاریخی بدل شوند و سپس یک کیهان شناسی بیگانه وار و نامانوس را در اطراف آن بنا کرده است.

البته، سیچین نقطه نظری متفاوت دارد. جوری که او به مسائل می نگرد اینست که می گوید علم مدرن او را تایید می کند. او به من گفت ” در هر حوزه ای، تمام استنتاجهای من – شامل آنهایی که به نظر بسیار غیر معمول می آمدند – یکی پس از دیگری به اثبات رسیده اند”. سیچین می افزاید “چنانچه به سایت من مراجعه کنید، اطلاعاتی درباره کشفیات جدید را می یابید که ادعاهای منرا تایید می کنند”.

برای مثال، ستاره شناسان فهمیده اند که سیارات دور هم می توانند در مدارهای خارج از مرکز به دور خورشید بگردند ولی تا قبل از آن تصور می رفت که سیارات تا حد مشخصی می توانند از خورشید دور باشند. همچنین در بین آنان این صحبت هست که سیاره ای غول پیکر در لبه ی بیرونی منظومه ی شمسی می خرامد. تمامی این موارد سیچین را مطمئن تر می کند که سیاره ی نیبیرو، سرای آنوناکی، حقیقتاً وجود دارد.

شما نمی توانید دانشمند رده بالایی را بیابید که سخنان سیچین را جدی بگیرد، اما سیچین در حال حاضر دقیقاً به دنبال یافتن چنین دانشمندانی است. موزه تاریخ طبیعی لندن می گوید هرگونه درخواست برای انجام آزمایش DNA بر روی بقایای پوئابی می بایست از سوی “یک محقق با تجارب و مهارتهای تایید شده در این زمینه، یا محققی که امکانات لازم جهت انجام آزمایش بر روی DNA های قدیمی را در اختیار دارد” ارائه شود.

سیچین به من گفت او با گروه های مطالعاتی متعددی تماس گرفته است، از جمله برخی از محققینی که در ماه اخیر نسبت به انجام تست DNA بر روی بازمانده ی یک انسان نمای نئاندرتال و آزمایش DNA دیگری بر روی یک تار مو متعلق به انسانی ۴۰۰۰ ساله در گرینلند اقدام نموده بودند. سیچین می گوید “من از محل صندوق کوچک خانوادگی ام مخارج این کار را تقبل می کنم، به هر جهت من از آنها تقاضای بودجه نکرده ام، و من از آنها نمی خواهم که بگویند سیچین صحیح می گوید یا صحیح نمی گوید. آنچه از این دانشمندان می خواهم اینست که موزه لندن را متقاعد کنند که انجام چنین آزمایشی ضروری است.”

احتمالاً برای محققین وجهه خوبی ندارد که از سیچین پول دریافت کنند. ولی یک مستند تلویزیونی درباره درخشش با شکوه اور باستان، با استفاده از متخصصینی که آزمایشات گوناگونی را بر روی باقیمانده ی یک اشراف دوران کهن انجام می دهند می تواند به اوج برسد. هی، اگر این برای شبکه Discovery Channel کار ساز است و آنها می توانند مستند “اسرار ملکه گم شده ی مصر” را بسازند … یا برای History Channel با مستند “گزارش پزشک قانونی: شاه تات” … و برای شبکه National Geographyبا مستند “کلئوپاترای حقیقی” … بسیار خوب، این کار را می توان درباره ملکه پوئابی نیز انجام داد.

در زیر فرازهایی از مصاحبه ی من با سیچین را مطالعه خواهید کرد و در ادامه اعلامیه ای را خواهم آورد که از طریق رایانامه از موزه تاریخ طبیعی لندن دریافت کردم:

سئوال: مطالعه بر روی باقیمانده ی پوئابی می تواند مهم تلقی شود خواه نتیجه ای بی نهایت خارق العاده در پی داشته باشد خواه نداشته باشد. اما چه می شود اگر به چیز بی نهایت عجیب و غریبی برخورد نکردیم؟ چه می شود اگر آنها دریابند که رشتهDNA این بانوی کهن کاملاً معمولی است؟

زکریا سیچین: بعد من به عنوان یک احمق جلوه می کنم. من حقیقتاً حاصل تمام عمرم را بر روی نتیجه ی این آزمایش به خطر انداخته ام.

سئوال: پس شما فکر می کنید که نتیجه ی این آزمایش می تواند تمام آنچه که شما درباره سومری های باستان گفته اید را باطل کند.

سیچین: حقیقتاً شما نمی توانید همه چیز را “باطل” کنید. اگر کسی بگوید که ” من چیزی ندیدم و چنین و چنان” این به معنی ابطال گفته های من نیست. اما قطعاً افراد بسیاری خواهند گفت که این آزمایش تزهای تمام عمر منرا باطل کرده است. من کاملاً قانع شده ام که وقتی شما باقیمانده اسکلت از یک زن را بدست می آورید که همراهش سه مهر استوانه ای دفن شده، و بر روی یکی از آنها مشخصاً آن زن را با عنوان “نین” خطاب کرده است … دیگر هیچ شکی در ذهن من باقی نمی ماند. من حاضرم حاصل ۴۰ سال نوشتن و انتشار کتاب را بر روی این آزمایش به خطر بیاندازم. حالا اینکه همه چیز به نفع من خواهد بود و نتیجه آزمایش باعث تایید من خواهد شد، چیزی است که نمی دانم.

ممکن است آنان بگویند که نتیجه ی آزمایش چیز شگفت انگیزی را نشان نمی دهد. شاید بگویند کمی تفاوت اینجا و آنجا به چشم می خورد اما این شبیه به DNA ما می باشد. من اطمینان دارم که بسیاری خواهند گفت “بسیار خوب، بت سیچین هم شکست”. حالا اینکه آیا نتیجه آزمایش این را به دنبال خواهد داشت یا نه، من نمی دانم. اما، گوش کن، من ۹۰ ساله هستم، پس از چه چیز باید بترسم. این آخرین کتاب من است.

این چالشی است که مجامع علمی را به آن دعوت می کنم. … من حقیقتاً دانش را به چالش می کشم تا کتاب مقدس را تصدیق کند. اگر می خواهید که همه ی ماجرا را در یک جمله بگویم، آن یک جمله همین است. دانش، با قابلیتی که دارد می تواند مقایسه ای بر روی تمام ژنوم انجام دهد و اینک فرصتی منحصر بفرد در اختیار دارد تا آن استخوانهای کهن را بیازماید. شاید سیچین حق داشته باشد. من از آنها نمی خواهم این کار را برای تایید من انجام دهند. اما من فکر می کنم که اگر حق با من بوده باشد، این باعث می شود چنان پنجره ای به روی تاریخ ادیان، تاریخ بشر، مقوله ی ژنتیک، و در تمام حوزه ها گشوده شود که دید ما را به کلی تغییر خواهد داد.

سئوال: بسیاری از مردم درباره ی اینکه چگونه است که شما یک شبهه تاریخ دان هستید، یا اینکه فهم نادرستی از زبان سومری دارید، و اینکه تفسیرتان از متون میخی سومری نادرست است سخن می گویند. آیا این مجادلات تا کنون باعث شده است که شما درباره ی آنچه گفته اید به بازنگری بپردازید؟

سیچین: مطلقاً خیر. اول از همه، من معتقدم که هیچ کس حق ندارد با من مخالف باشد. اگر من بگویم که فلان جمله این معنی را می دهد، شما می توانید در پاسخ بگویید که نه، این جمله آن یکی معنی را می دهد.

یک نمونه ی آن به زمانی باز می گردد که من برای ملاقاتی به انجمن مستشرقین آمریکا مراجعه کردم. … من بهت زده شده بودم، زیرا در آنجا بحثهایی بر سر سومر و بین النهرین در جریان بود. سخنگو فقط ۱۰ دقیقه فرصت داشت، و سپس ۵ تا ۱۰ دقیقه هم به پرسش و پاسخ تعلق داشت. خوب، سخنگو برخواست و اظهار داشت که درباره ی معنی یک واژه ی سومری نظری متفاوت از آنچه پیشتر پذیرفته شده است دارد. آن شخص می ترسید که پا را از گلیمش فراتر نهد، پس او هر چه می گفت را اول ارزیابی می کرد. می گفت “خوب، شاید من پیشنهاد می کنم …” و سپس حرفش را ۱۰ جور مختلف ارزیابی می کرد تا به زبان بیاورد.

او ۱۰ دقیقه وقت دارد و سپس پرسش و پاسخ شروع می شود. کسی بلند می شود و سخنگو را با نام کوچکش خطاب می کند، پس آنها حتماً یکدیگر را خوب می شناسند. ” جیم من از حماقت تو شگفت زده شده ام. چگونه تو به این نتیجه رسیدی که این واژه می تواند آنطور که تو فکر می کنی معنای دیگری نیز داشته باشد؟” و او دوستش را ضایع می کند، به او توهین می کند، و همه چیز همین جا به خاتمه می رسد. سخنگو هم شانسی برای پاسخگویی ندارد زیرا پرسش بعدی در راه است و وقت او نیز در حال اتمام است.

پس نکته کجاست؟ یک نفر فکر می کند که واژه ای می تواند معنای دیگری داشته باشد و دیگری به همین دلیل به سخنگو ناسزا می گوید. پس آن کس چه باید کند؟

سئوال: آیا در حوزه ای بوده است که شما شواهد جدیدی بیابید و این باعث شود که نظرتان درباره ی آنچه پیشتر گفته اید تغییر کند؟

سیچین: نه، برعکس بوده است، زیرا اکثر شواهدی که بدست می رسد در حوزه های دیگر است. اجازه بدهید تا مثالی برایتان بزنم. … از سیاره نیبیرو در بسیاری از متون نجومی بین النهرین نام برده شده است. در قرن نوزدهم این بحث در بین محققین وجود داشت که این سیاره چه می تواند باشد؟ یک مکتب می گفت، این نامی دیگر برای سیاره مریخ است. مکتبی دیگر می گفت، این نامی دیگر است برای سیاره مشتری. هر دو گروه هم دلایلی داشتند که نشان می داد این نه سیاره مشتری است و نه مریخ. و من بدعتاً با هر دو گروه موافق بودم: آنان که می گفتند این نمی تواند مریخ باشد و آنانکه می گفتند این سیاره مشتری نیست.

پس من به نتیجه ای برای خودم رسیدم، مبنی بر اینکه این یک سیاره ی دیگر در منظومه شمسی است که در مداری بسیار طولانی و بیضی شکل به دور خورشید می گردد و غیره و ذالک. سپس یکی از موارد بحث بر انگیزی که بعد از انتشار کتاب “سیاره دوازدهم” در سال ۱۹۷۶ به راه افتاد بر سر این موضوع بود که چنین مدار طولانی ای نمی تواند محتمل یا ممکن باشد، زیرا در آنزمان باور بر این بود که یا یک سیاره بصورت تقریباً دایره وار به خود خورشید و در نزدیکی آن می گردد و در غیر اینصورت آن جرم فضایی به حاشیه های بیرونی منظومه شمسی رانده می شود و از مدار خورشید خارج می گردد.

اینک، من بسیاری از نشریه ها مانند Nature، Science، Archaeology را آبونه شده ام و خودم را در باب یافته های جدید علمی به روز نگاه می دارم. پس حالا ما راجع به سیارات فرامنظومه ای سخن می گوییم، و نتیجه آن این بوده که پی بردیم سیاره ای می تواند در مداری کاملاً بیضی و طولانی به دور خورشید بگردد. چند ماه پیش، برنامه ای در تلویزیون پخش شد با نام “نفرین سیاره ی یویو”. من برنامه را نگاه کردم و دیدم که کسی درباره ی سیاره من سخن می گوید! هیچ شکی نداشتم. او سیاره را توصیف کرد و سپس آنرا به دلیل نوع حرکتش در منظومه شمسی، سیاره ی یویو نامید. و تا زمانیکه برنامه تمام شد هیچ نامی از سیچین برده نشد!

سئوال: بله، مردم اخیراً دوباره جستجو برای یافتن سیاره های جدیدی را که احتمالاً در ابر اورت واقع شده اند را آغاز کرده اند. برای مثال، سدنا (Sedna) سیاره ایست که بین کمربند کوییپر (Kuiper Belt) و ابر اورت قرار دارد. مردم در شگفتی اند که چگونه این سیاره به آنجا رفته است. برخی معتقدند که خورشید در خوشه ای از ستارگان زاده شده، و کشش گرانشی آن دسته از ستارگان تاثیرات زیادی بر روی مدارهای سیاراتی گذارده که به دور خورشید در حال گردشند. چند روز پیش نتیجه تحقیقی را مطالعه می کردم که می گفت اکثر شهاب سنگها و اجرام شناور در منظومه شمسی در روزهای اول شکل گیری این منظومه از منظومه های دیگر ربوده شده و به سیستم خورشیدی پیوسته اند.

سیچین: این تمام دلیلی است که می توان برای توضیح گردش در خلاف جهت به دور خورشید ارائه داد… این نتیجه ایست که از یافته هایی که شما از آن سخن می گویید بدست می آید. چگونه کسی می تواند توضیح دهد که چرا نیبیرو و برخی از سیارکها و شهاب سنگها در منظومه شمسی در خلاف جهت اغلب سیارات حرکت می کنند؟ اگر ما پذیرفته ایم که کل منظومه شمسی از یک ابر بسیار بزرگ گردان (مانند گردباد) به وجود آمده آنگاه چگونه می توان توجیح کرد که همه ی سیاراتش در یک جهت حرکت نمی کنند؟ تمام این یافته های جدید گفته های منرا تصدیق می کنند.

سئوال: اما برخی از مردم این یافته ها را اینگونه تفسیر کرده اند که یک ستاره که دوقلوی خورشید است و یا یک سیاره سیاه یک بار دیگر منظومه شمسی را در سال ۲۰۱۲ به تغییر می کشد.

سیچین: لطفاً من را به قضیه ی ۲۰۱۲ ربط ندهید. در سال ۲۰۱۲ هیچ اتفاقی نمی افتد. آخرین باری که نیبیرو در نزدیکی زمین واقع بود به قرن ششم قبل از میلاد بازمی گردد. من در کتاب “پایان روزها” کلیه اطلاعات دراینباره و نقشه ی آسمان و هرآنچه که بخواهید بدانید را قید کرده ام.

 اما من را به ۲۰۱۲ ربط ندهید.

به هرجهت، در حوزه ای دیگر، چنانچه شما واژه ی آنوناکی را در اینترنت جستجو کنید بیش از یک و نیم میلیون سایت مختلف را خواهید یافت. مردم از نوشته های من استفاده می کنند و داستانهای خود را می سرایند … من نسبت به آنچه خودم گفته ام مسئولم، ولی در برابر آنچه دیگران می گویند و تفسیر می کنند من هیچ مسئولیتی ندارم.

بصورت عمومی من فکر می کنم که صنعت کاملاً جدیدی در عرصه ی رسانه ها شکل گرفته، عمدتاً در سینما، برای اینکه اضطراب و وحشت بیافریند. کی میداند؟ “چیزی رخ خواهد داد، دارد نزدیک می شود”. من چنین فکر نمی کنم.

چیزی باز نخواهد گشت. ولی علت اینکه من معتقدم {“خدایان” از زمین دیدن کرده اند} بدلیل تمام پیشگویی های کتاب مقدس است. آنان ما را خلق کردند، به ما دانش دادند، اما آنچه را که از ما دریغ کرده اند چیزیست که می خواهم در آزمایش DNA روشن شود. شاید این چیز به سلامتی و طول عمر ربط داشته باشد، چیزی شبیه به سرطان که به جان ما انداخته اند تا سلامت و طول عمر را از ما بستانند. ما فرزندان آنانیم، بسیاری از ما نتیجه امتزاج آنان با زمینیان هستیم. اگر نوح به مانند قهرمانان سومریان یک نیمه خدا بوده، لذا همه ما نیمه خدا هستیم. پس آنان برای نابودی ما بر نمی گردند. آنان بر نمی گردند تا از ما بعنوان غذا استفاده کنند. من به واقع بهت زده ام، بهت زده به دلیل این موج فزاینده ی ترس انگیزی که به راه افتاده و بسیار نادرست و ناعادلانه است.

من به آنچه باور دارم عمل می کنم و هرآنچه گفته ام را باور دارم، و حالا توپ را به زمین مجامع علمی می اندازم. شما لازم نیست ژن منرا بیازمایید بلکه فقط کافیست این کار را با ملکه پوئابی انجام دهید.

سئوال: نکته ی دیگری که مردم درباره شما می گویند اینست که شما زیاد سعی می کنید تا موضوعاتی که بعنوان اسطوره و افسانه پذیرفته شده اند را با قرائتی تاریخی بازگو کنید و داستانهایی که مربوط به جهانی روحانی بوده است را به صورت تاریخ مطرح کنید. این مسئله مانند آنست که کسی از آینده به جهان امروزی ما و گوناگونی فرهنگها بنگرد و بگوید “خوب، خدا می بایست اینگونه بوده باشد چرا که تمامی این فرهنگهای مختلف در اصل یک چیز را بازگو می کنند”. در حالیکه اصل ماجرا اینست که یک موضوع عامیانه – مثلاً، افسانه گیلگمش و داستان سیل بزرگ – راه خود را به درون فرهنگهای مختلف گشوده است ولی ضرورتاً حقیقتی تاریخی را بازتاب نمی دهد.

سیچین: بسیار خوب، اگر موضوع بحث اینست، من می گویم که درست است. پاسخ من به این مجادله اینست که “خوب که چی؟”. من این روایات را لفظ به لفظ ترجمه کرده و فهمیده ام، و دیگران می گویند که من نمی بایست اینکار را می کردم، پس … من گناهکار شناخته می شوم.

حالا، اجاز بدهید تا مطلبی را برایتان بگویم، فکر کنم در ماه نوامبر یا سپتامبر سال پیش بود که یک کارگردان مستند ساز با گروه فیلم بردارانش به سراغ من آمدند، و به مدت سه روز با چادری که بیرون خانه ی من به پا کرده بودند جداً باعث آزارم شدند. من به او گفتم “گوش کن ، من را به حال خودم بگذار”. او از من چه می خواست؟ او می خواست درباره ۱۰ انسان مهمی که در جهان امروز هنوز در قید حیات هستند مستندی بسازد. و بنابر اعتقاد او، من یکی از آنان بودم. پس من به او گفتم “چرا فکر می کنید که من یکی از آن ۱۰ نفر هستم؟” او پاسخ داد، “زیرا شما اساطیر را از غالب اسطوره و افسانه خارج کرده اید. شما کار شگرفی انجام دادید، شما اساطیر را از مردم گرفتید و به آنها نشان دادید که هریک به واقع از کجا سرچشمه گرفته اند. و شما قدم به قدم نشان دادید که همه ی آنها از دل رویدادهای واقعی بیرون آمده اند”.

پس من مجرم شناخته شده ام. این دلیلی است که اسطوره ها را در سراسر جهان مشابه هم می کند. لزوماً این شباهت جزء به جزء، اسم به اسم، رویداد به رویداد نیست بلکه اسطوره ها بدعتاً خاطرات انسان را از دوران گذشته یادآوری می کنند.

پایان مصاحبه با زکریا سیچین

و حالا، ذیلاً رایانامه ای که از سام رابرت، مدیر روابط رسانه ای در موزه تاریخ طبیعی لندن دریافت کرده ام را مشاهده می کنید:

” اول، درباره پیشینه ی کلکسیونها باید بگویم که موزه تاریخ طبیعی لندن در حال حاضر کلکسیونی شامل ۲۰۰۰۰ نمونه از باقیمانده انسانهایی را نگاه می دارد که قدمت آنها به ماقبل تاریخ بازمی گردد. بیش از نیمی از این مجموعه به یافته هایی بازمی گردد که از سال تاسیس این موزه یعنی ۱۸۸۱ تا کنون در بریتانیا یافت شده اند. بازه ی این مجموعه از یک دندان، یک رشته ی مو و یا یک استخوان تک آغاز می شود و تا اسکلتهای کاملی که از نقاط مختلف جمع آوری شده اند ادامه می یابد – برای مثال، برخی از این نمونه ها از دیگر انستیتوها مانند کالج سلطنتی جراحان به موزه منتقل شده اند و برخی هم مستقیماً از کاوشهای باستان شناسی به دست ما رسیده اند.

باقیمانده های انسانی در این کلکسیون هم توسط محققان موزه تاریخ طبیعی لندن مورد استفاده می گیرند و هم از سوی محققینی که به دنبال مطالعات قیاسی خود در حوزه های گسترده ای مانند تکامل بشر، گوناگونی بشر و یا مطالعات پزشکی و دارویی به موزه مراجعه می کنند.

من با تیمهای مربوطه ای در تماس بودم و آنها تایید کردند که زکریا سیچین با موزه تماس گرفته برای اینکه مقدمات انجام آزمایش قیاس DNA را بر روی نین پوئابی (ملکه پوئابی) فراهم آورد. موزه نسبت به حفظ ایمنی و کوشش در نگهداری از کلکسیونهایش به منظور انجام تحقیقات علمی مسئول است. موزه به صورت روتین اقدام به انجام آزمایشات دوره ای بر روی مجموعه هایش نمی کند، و درخواست برای انجام آزمایشDNA می بایست در غالب یک پروژه تحقیقاتی تعریف شده و رسمی ارائه شود. تا کنون موزه هیچ درخواستی از یک محقق با تجارب و مهارتهای تایید شده در این حوزه یا با امکان دسترسی به تجهیزات و ادوات لازم جهت انجام تستDNA  بر روی باقیمانده های انسانی دوران کهن را دریافت ننموده است. تمام درخواستها برای تحقیق یا وامهای تحقیقاتی شامل این سیاست و پروسه های موزه می شوند، که همگی این سیاستها بر اساس راهنمایی های دپارتمان فرهنگ، رسانه و ورزش در دولت بریتانیا تنظیم و به اجرا گذارده شده اند.”

طی روزهای منتهی به تاریخ مصاحبه ام با سیچین، از برخی از نامه هایی که به سایتCosmic Log ارسال شده بود فهمیدم که سیچین به کلی قلابی است، و البته دیگرانی نیز بودند که معتقدند سیچین به راستی نکات مهمی را فهمیده است. (تقریباً این دسته دوم شامل ۳۲ درصد از اهالی آمریکا می شدند که به وجود یوفوها باور دارند). خودم، هیچیک از گفته های سیچین درباره فرازمینیان فضانورد یا نیمه خدایان دوران کهن که از نیبیرو به زمین آمده اند را باور ندارم. ولی درباره داستانهای اور و غنای فرهنگی اش همواره شگفت زده شده ام. از سوی دیگر، فکر می کنم که داستان ملکه پوئابی می تواند به اندازه ی داستان ملکه هاتشپسوت یا حتی شاه تات (توتانخامون) موجبات شگفتی همگان را فراهم آورد. شما چه می اندیشید؟ اینجا را محفل خود بدانید و ما را از نظراتتان آگاه کنید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *