برچسب: تجربه پس از مرگ

عشق همه جا بود

زمانیکه این تجربه را از سر گذراندم، مطلقاً چیزی در مورد تجربه ی نزدیک مرگ نمی دانستم. چند سال پیش بود که در مورد این چیزها آموختم و هر چیز مرتبط با آنها را خواندم. به شدت بیمار بودم یک هفته تب ۱۰۶ داشتم.

بعد از مرگ

خشم از درد و ترس منشأ می گیرد

ساعت ۹:۱۵ شب تازه به اتاق خواب رفته بودم، ساعتم را برای فردا صبح کوک کردم. وقتی حمله ی شدید آسم به سراغم آمد روی تخت نشسته بودم. عقب روی تخت افتادم و سعی کردم پدرو مادرم را صدا بزنم

تجربه پس از مرگ

هیچ بهشت و جهنمی وجود ندارد

در اتاق جراحی بودم که مشکلی پیش آمد و بیرون از بدنم پرت شدم. نوری درخشان را ملاقات کردم. آن نور عشقی بی قید و شرط به من داشت و گفت که باید برگردم، چون سه بچه دارم که باید بزرگشان کنم.

۵ یافته‌ عجیب در مورد مرگ

از درون هزاران قوس درخشان گذشتم

وقتی ۸ ساله بودم، پدر و مادرم تصمیم گرفتند چند تست خون روی من انجام بدهند تا ببینند آیا بیمار هستم یا نه. به کلینیکی در نزدیکی خانه مان رفتیم. بعد از آنکه از من خون گرفتند،

تجربه پس از مرگ

من به بهشت رفتم

من این داستان را از دو منظر می نویسم، یکی تجربه ی خودم و یکی هم تجربه ی آلیسیا. در شانزدهم جولای ۲۰۰۱ همراه آرمی، هم اتاقیم، بیرون از شهر فرستاده شدم. او به خاطر عمل سزارین به انسداد روده ای مبتلا شده بود.