بُعد سوم : دنیای مادیات و ترس ها
مدونا خواننده و تاجر، بُعدسوم را بخوبی در آهنگش به تصویر می کشد : « ما توی یک دنیای مادی زندگی می کنیم و من یک دخترمادی هستم … » او در این شعر می گوید فقط با مردهایی بیرون می رود که برایش خرید کنند و می ترسد وقتی پولدار شد، پولهایش را از دست بدهد …
بُعد سوم تماما در باره مادیات است، در باره جمع آوری اموال و ترسِ از دست دادن است. ما می ترسیم کنترل از دستمان خارج شود . می ترسیم در امنیت نباشیم . می ترسیم به اندازه کافی خوب نباشیم .
به مردم اعتماد نمی کنیم چون ممکن است آنچه داریم را، از ما بگیرند. در این سطح، ما خود را با دارایی ها و نوع گذران زندگی مان تعریف می کنیم.
ما باور داریم که از خدا و از همه چیز جداییم . باور داریم مرگ، دردناک است، تاریکی و نابودی است . باور داریم تنها یک بار زندگی می کنیم. باور داریم دنیا جای قحطی و کمبود است. فکر می کنیم برای داشتن رفاه باید سخت بجنگیم زیرا به اندازه کافی برای همه وجود ندارد. اینکه زندگی یک رقابت است و در آن برنده و بازنده هست.
فکر می کنیم اشکالی ندارد اگر دروغ بگوییم چون همه در این بازی دروغ می گویند. متقاعد شده ایم باید حق با ما باشد. باورمان بر این است که زن و مرد باید نقش های خاصی را ایفا کنند . مردها باید قوی و جنگجو باشند ، زنها باید ضعیف و مراقبت کننده باشند.
در طی دهه های گذشته با افزایش انرژی زنانه این موضوع تغییر کرده اما حقیقتِ مردانگی و زنانگی هنوز به طور کامل درک نشده است.
در مورد رابطه ها و جنسیت، فکر می کنیم بدون شخص دیگری نمی توانیم کامل باشیم و نیاز داریم شخص دیگری ما را خوشحال و کامل کند.
در موقعیت های محدودی احساس خوشحالی می کنیم؛ در لحظه هایی نادر؛ در زیبایی نفس گیر بودن در طبیعت یا یک ارگاسم جنسی .
اینها لحظه هایی اند که ما را به « اکنون » می آورند. تنها جایی که در آن از نفس(ego ) خبری نیست. هیچوقت نمی پرسیم آیا نرمال است که تمام مدت در گذشته و یا آینده باشیم .
ایگو ما را سرگرم باید و نباید های گذشته و سناریو نویسی برای آینده می کند . و ما متوجه نمی شویم که تنها مکان واقعی برای بودن، « اکنون » است.