وقت ازدواج همراه با انتظارات بجا

چگونه خطبه ازدواج موقت بخوانیم؟
انتظارات نابجا در ازدواج

از هر دختر و پسری که بپرسید می گوید همسری می خواهم که تمام علایق و احساساتم را درک کند، من را همان‌طور که هستم دوست داشته باشد، به پیشرفتم در زمینه مورد علاقه‌ ام کمک کند، به تمام حقوقم احترام بگذارد و…نسل حاضر طوری پرورش یافته که برای انتخاب همسر، اصول و معیارهای معقول پیشین را کنار گذاشته و در عوض الزاماتی با شرایطی بسیار سنگین‌تر را برای خود جایگزین کرده است؛ معیارهای پیدا کردن یک همسر عالی و بی‌نقص!

این آرمان گرایی ما را به سوی این پرسش سوق می‌دهد که آیا اگر بخواهم فلان شخص را به همسری برگزینم، تمام این ویژگی‌ها را دارد؟ آیا کنار او به اندازه کافی خوشبخت خواهم بود؟ آیا ممکن است فرد دیگری باشد که از این مورد کنونی برایم بهتر باشد؟ و متاسفانه در بیشتر موارد، پاسخی که به خود می‌دهیم، مثبت است! و در نتیجه قربانی انتظارات بیجای خود می‌شویم و از ازدواج می‌گریزیم.

انتظارات بی جا را بشناسید

انتظارات و رویاهای زیبا به همراه خود ناکامی می‌آورند. در بسیاری از موارد زوج‌ها تصورات و انتظارات نابجایی درباره ازدواج، همسر آینده و خوشبختی دارند که شادکامی آن‌ها را در خطر می‌اندازد.باید انتظارات و توقعات خودتان درمورد ازدواج را آشکار کنید. آنها را شفاف برای خودتان مشخص کنید یا بنویسید و بعد بررسی کنید که چقدر منطقی یا چقدر غیرواقعی هستند.

در اعتقادات و انتظارات بیشتر ما، مجموعه ای از اعتقادات شوکه کننده، گاهی مسخره و خنده دار و معمولاً آسیب رسان وجود دارد که می تواند باعث وقفه در ازدواج شده یا ازدواج را با شکست مواجه کنند.

تعریفتان را از خوشبختی بیان کنید. از تعاریف کلی بپرهیزید. نگویید خوشبختی یعنی یک حس خوب. یا خوشبختی یعنی موفقیت و رضایت. این ها تعابیر کلی هستند که شما را به جایی نمی رسانند. مشخص کنید که حس خوب یا رضایت دقیقا چیست و شما برای رسیدن به این احساس به چه چیزی نیاز دارید. با این شفاف سازی می توانید بفهمید چه انتظاری از زندگی دارید و چطور می توانید به آن برسید.

یکی از تصورات غیر واقع‌بینانه در مورد ازدواج تجربه شادکامی و چیزی است که از آن با عنوان خوشبختی نام می‌برند. انتظار نداشته باشید ازدواج به تنهایی همه ناکامی های شما را بگیرد و خوشبختتان کند. برای خوشبخت شدن، باید قبل از ازدواج خوشبختی را بشناسید و خود را خوشبخت کرده باشید.ازدواج به همراه خود تاثیرات روانشناختی بسیاری دارد اما در بعضی از موارد تقسیم دوره زندگی به قبل و بعد از ازدواج به اندازه انتظارات ما متفاوت نیست. انتظارات عاشقانه و توقع شگفت انگیز از ازدواج داشتن می‌تواند واقع بینی ما را به خطر بیاندازد. برای همین هم بسیاری از ازدواج‌ها با شکست روبرو می‌شوند.

اگرچه ازدواج برای شلختگی، بیکاری و بی‌مسئولیتی محرک خوبی محسوب می‌شود اما الزاماً شرایط کاملی برای تغییر ایجاد نمی‌کند.از طرف دیگر، بسیاری از افراد تصورات تحریف شده‌ای نسبت به جنس مقابل دارند که می‌تواند شادکامی آنها را تحت تاثیر قرار دهد. آنها فکر می کنند مردها و زن ها شبیه اسطوره ها هستند.

در نهایت قدرت، نهایت مهربانی، نهایت فداکاری و… همین می شود که وقتی وارد زندگی مشترک می شوند و نقص های طرف مقابل را می بینند،احساس شکست به آنها دست می دهد.در هر مرحله از زندگی ممکن است انتظارات جدیدی به وجود آید.

اگر الان مهارت لازم برای کشف انتظاراتتان را به دست آورید، به شما کمک می کند کشف کنید در هر مرحله از زندگی واقعاً چه در ذهنتان می گذرد. چه توقعی از همسرتان دارید و چطور باید این توقع را پر و بال بدهید یا حذف کنید.

ازدواج اصولی این است!

با این حساب، چطور ازدواج کنیم؟ مثل قدیمی ها به سبک و سیاق سنتی سر سفره عقد بنشینیم یا مثل امروزی ها همه سنگ ها را با همدیگر وا بکنیم و بعد، پای خواستگار را به خانه باز کنیم؟قدیم‌ها پسر و دختری که شاید تا قبل از عقد یکدیگر را ندیده بودند، سال‌های سال کنار هم زندگی می‌کردند چون والدینشان با حساب و کتاب‌های عقلانی و توجه به ساختار خانواده‌ها به ازدواج فرزندشان رضایت می‌دادند.

البته امروز توصیه نمی‌شود مثل قدیم‌ها بچه‌ها به شیوه کاملا سنتی ازدواج کنند، چون پراکندگی خانواده‌ها و فرهنگ‌ها نسبت به قبل خیلی زیاد شده اما حداقل از شیوه‌های امروزی هم استفاده نکنند که مدت‌ها از آشنایی‌شان می‌گذرد و قرار و مدارهایشان را برای ازدواج گذاشته‌اند و در نهایت سری هم به مشاور می‌زنند تا جواب مثبتی را هم از او بشنوند!

شیوه آشنایی درست و سالم این است که بعد از برگزاری مراسم خواستگاری ساده، دو طرف یکدیگر را در موقعیت‌های مختلفی که پیش می‌آید، محک بزنند. اگر دیدند شرایطشان به هم می‌خورد، مراحل بعدی را انجام دهند و در غیر این صورت، آشنایی در همین مرحله متوقف شود و ادامه‌ای نداشته باشد.

ازدواج یعنی چه

«آگاهی از ازدواج» پایه یک زندگی موفق است. صرف نظر از خودآگاهی، کسب آگاهی از ازدواج نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این که شما بدانید برای چه ازدواج می کنید، هدفتان از ازدواج چیست و… همه در آینده زندگی شما تأثیر بسزایی خواهد داشت. چرا که ممکن است پس از ازدواج و مواجه شدن با مسائلی که در زندگی مهم تر و حیاتی تر هستند انگیزه های اولیه و سطحی رنگ ببازند.

اگر هدفتان از ازدواج فرار از زندگی مجردی و تنهایی است، اگر صرفاً زیبایی طرف مقابلتان شما را جذب کرده است، اگر برای تأمین نیازهای مادی و جسمانی خود تصمیم به ازدواج گرفته اید باید به شما هشدار داد که با باورهای نادرستی تصمیم به ازدواج گرفته اید. شاید ازدواجی که با عشق (بدون شناخت کافی) صورت می گیرد جذاب تر باشد، اما داشتن زندگی موفق را تضمین نخواهد کرد.

بلوغ، بلوغ و بلوغ

در مبحث بلوغ می توان گفت رسیدن به بلوغ جسمی شرط اولیه برای ازدواج است، اما به غیر از آن باید بلوغ شخصیتی، اجتماعی و اقتصادی را نیز در نظر داشت. مسائلی همچون رسیدن به شخصیتی یکپارچه و نه ایده آل، خودباوری، مسئولیت پذیری، کسب توانایی حل مسئله و بحران و… از جمله پیش شرط های لازم برای ازدواج است.

همچنین استقلال مالی برای آقایان نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. همان طور که می دانید سن مناسب برای ازدواج با توجه به فرهنگ ها و جوامع متغیر است، اما رسیدن به انواع بلوغ به سن افراد بستگی ندارد. شاید فردی را دیده باشید که در ۲۰ سالگی در حل مسائل بسیار پخته عمل می کند ولی فردی ۴۰ ساله را نیز بشناسید که هنوز به استقلال مالی دست نیافته است.

طرف مقابلت را بشناس

قدم مهم بعدی دستیابی به شناخت است. در واقع می توان گفت حساس ترین مرحله، «شناخت طرف مقابل» است. لازم است پیش از آن که عشقی به وجود آید به شناختن طرف مقابلتان بپردازید. این که شما بفهمید طرف مقابلتان چطور زندگی می کند، چه اهدافی را در زندگی دنبال می کند، در برخورد با اقوام و دوستان چگونه رفتار می کند و… همه راه های شناخت محسوب می شود.

همانطور که می دانید پس از به وجود آمدن عشق بین دو نفر، هر یک از طرفین با دیدن نقاط ضعف یکدیگر سعی می کنند آن را انکار کنندو با خیال این که این اختلاف ها و نقطه ضعف ها در زندگی مشترک حل خواهد شد اقدام به ازدواج می کنند.

به عبارت دیگر دلبستگی و علاقه داشتن صرف به یک نفر دلیل محکمی بر شناخت وی نیست. البته نباید فراموش کنیم که پایه یک ازدواج موفق، «شناخت» و پایه یک زندگی موفق،«عشق، اعتماد، گذشت و صداقت» است. در واقع یک زوج زمانی در زندگی مشترک خود موفق خواهند بود که خواسته ها و انتظارات خود را به صراحت بیان کنند،

استقلال و فردیت خود را در طول زندگی مشترک حفظ کنند و به حریم خصوصی طرف مقابل احترام بگذارند، روش های حل اختلاف را بیاموزند و به کار گیرند و برای حفظ رابطه تلاش کنند. به طور کلی به گفته مشاوران ازدواج، چهار اصل مشاهده (ملاک های ظاهری فرد)، مصاحبه (کسب شناخت از یکدیگر بر اساس اصول و زیر نظارت والدین)، مکاشفه (تحقیق درباره شخص مورد نظر) و مشاوره (کمک گرفتن از افراد متخصص و باتجربه برای بررسی تخصصی شرایط طرفین) لازم است پیش از هر ازدواجی انجام پذیرد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *