جهان مارها- بخش سوم

مطالعات (علمی) نشان داده که ده هزار سال پیش از میلاد محور چرخش زمین نسبت به محور امروزین ۳۰ درجه اختلاف زاویه داشته است. در کتاب وقتی زمین تقریباً مرد که توصیه میکنم همگی بخوانید آمده: «جابجایی های تکتونیک لایه های سطحی زمین در پایان دوره پلیستوسن چنان عظیم بود که تقریباً باورنکردنی است. این تغییرات عظیم بر خلاف تصور عمومی در اثر چیزی مانند دوران یخبندان ایجاد نشده بود.» سرخپوستان تاهو میگویند «زمانی بود که قبیله آنها زمین را در دست خود داشت و پرتعداد بود و قوی و ثروتمند. اما روزی رسید که مردمی که از آنها قدرتمندتر بودند قیام کردند و آنها را شکست داده و به بردگی گرفتند. سپس ارواح موجی بسیار قدرتمند از دریا به سمت زمین فرستادند, موجی که هم سرکوب کنندگان و هم سرکوب شدگان را طعمه خود کرد. تنها تعداد بسیار کمی زنده ماندند.»  افلاطون میگوید «در تنها یک روز و یک شب سرنوشت ساز موجی زمین را در بر گرفت که آن مردمان جنگجو را طعمه خود کرد.»

آنچه از انفجار تیامات باقی مانده بود و بر سر زمین فرو ریخت, و همراه با تغییر قطبهای زمین, هر ۵ قاره موجود بر روی زمین را غرق کرد. تا آن زمان سیاره ما تقریباً هیچ آب سطحی وسیعی نداشت. تنها سطح وسیع آبی اقیانوس میوسین در محل دریای بالتیک, بحرالمیت و دریای خزر فعلی بود. احتمالاً آبهای سطحی نه چندان بزرگی دیگری هم در نقاط مختلف زمین وجود داشت. و هنوز دانشمندان در حیرتند که سرخپوستها چطور از این سوی زمین به سوی دیگر رفتند و چطور مصری ها به آمریکای جنوبی رسیدند. هیچ آبی روی زمین نبود که مانع از این جابجایی ها شود (صدای خنده حضار).

اما وقتی بقایای تیامات بر روی ۵ قاره موجود بر روی زمین فرو ریخت, آن هنگام بود که تمام اقیانوسهای امروزین ایجاد شد. دقت کرده اید که ترس بیمارگونه از آب در چه تعداد از افراد وجود دارد؟ ترس از اقیانوس؟ دلیلی برای همه این ترسها وجود دارد. وقتی به اقیانوسهای زمین نگاه میکنید در واقع در حال دیدن آبهای تیامات هستید.

سیل بزرگ

سیل بزرگ

در انجیل آمده » زمینی جدید و آسمانی جدید دیدم. زمین اول و آسمان اول درگذشته بودند و دیگر دیده نمی شدند.» این متن ارجاعی است به آبهای جدید که فرو نشست و زمین جدیدی که از زیر آن نمودار شد. ترسهای بیمارگونه انسانها, ترس از تاریکی, ترس از غارها و حفره ها, آب, ارتفاع, تنهایی, حشرات, بعضی حیوانات, فضاهای بسته و تنگ, غریبه ها و خارجی ها, روانشناس ها همه اینها را ترس روانی میدانند. اما اگر این ترسها فیزیولوژیکی باشند چه؟ من فکر نمیکنم ما درگیر این همه ترس روانی به سبک فرویدی باشیم. تحقیقاتی انجام شده که نشان میدهد این ترسها فیزیولوژیکی هستند. پنجاه هزار سال تنها یک نقطه کوچک در زمان است. در مقیاسهای زمان فیلوژنتیک, پنجاه هزار سال پیش زمانی بسیار کوتاه است. اگر پدران شما در غارها پنهان شده بودند و این تغییرات را مشاهده میکردند, به نظر من شما هنوز هم میتوانید این ترسها را به خاطر آورید. اگر از حشرات خاصی میترسید, از آب میترسید, یا رویاهای مرتبط با این موارد دارید, همه ناشی از این است که این ترسها در ضمیر شما باقی مانده. هر وقت صحبت از این ترسها شده کسی مانند فروید را مطرح کرده اند با تئوری ها و توضیحاتی که حواس شما را از دلیل اصلی این ترسها دور کند.

جولیان جیمز, این نویسنده فوق العادۀ آمریکایی, در کتاب خود ریشه های خودآگاهی در ضعفهای ذهن دوگانه نوشته: «این دوران که هزاران سال پیش رخ داده عامل صدمات روانی شدید به انسان بوده است.» این ترسها فیزیولوژیک است.

تخریب زمین

پس متغیری که وارد معادله شد تخریب زمین بود. و تخریب زمین حیات بسیاری از ساکنین آن را تحت الشعاع قرار داد. میلیونها نفر از مردم ساکن زمین از میان رفتند. فرض کنیم که بیگانگان اولیه ای که به زمین آمدند ۲۰۰۰ نفر بودند. فکر میکنید چه تعداد از آنها باقی مانده بودند؟ احتمالاً ۵۰ نفر. از میان چندین هزار تن از فرزندان مار شاید ۲۰۰۰ تایشان دوام آورند. چه تعداد از آدمهایی که با آنها همراه بودند باقی ماندند؟ هیچ کس نمیداند. اما چیزی که بسیار بیشتر از این خسارتها برای بیگانگان سنگین تمام شد این بود که تمام تجهیزات و توانمندی تکنولوژیکی خود را در این هنگامه از دست دادند. این تجهیزات هنوز مدفون باقی مانده اند. اکنون واقعاً گرفتار و پابند شده بودند. به یاد دارید که به لحاظ تکنولوژیکی بسیار پیشرفته بودند؟ همه کامپیوترها و سوپر کامپیوترها و تسلیحات و سفینه هایشان از بین رفت. هم خسارت جانی دیدند و  هم خسارت تکنولوژیکی. به همین دلیل بود که به هدف نهاییشان نرسیدند.

آیا فکر میکنید که دست روی دست گذاشتند؟ هدف جدید آنها تا کنون این شده است که انسان را به لحاظ تکنولوژیکی به جلو برانند تا بتوانند مجدداً به تواناییهای تکنولوژیکی مورد نظرشان برسند. بعضی از تسلیحاتشان دوام آورد و به زیر زمین و معابد منتقل شد و به عنوان مقدس ترین مقدس ها مورد محافظت قرار گرفت تا دست دیگران از آنها دور بماند. معابدی ساختند و معابد دارای سالنهای متعدد زیر زمینی بود و چیزی که مقدس ترین مقدس ها مینامیدند را در این سالنها مخفی کردند.

تابوت عهد

تابوت عهد

در داستانهای باستانی ایرلند و اسکاتلند به مردمانی اشاره شده که کاهن هستند. مردمی که  علم کار با فلزات را دارند و میتوانند وسایلی مانند دیگ قدرت و ابزاری که به هدایای خدایان معروفند را درست کنند. منظور تفنگ و سلاح است. هنگام خواندن کتاب مقدس باید بدانیم که هر جا صحبت از عصا میشود منظور سلاحهایی قدرتمند است.

تابوت عهد

پس از این تخریب و خسارتهای عظیم, بازماندگان فرزندان مار و آدمهایی که همراهشان شده بودند دریافتند که بیگانگانی نیز از این بلایا جان به در برده اند. پس تصمیم گرفتند برای اینکه امنیت و شانس دوام بیشتری داشته باشند در سراسر بخشهایی از این سیاره که در آن زمان شناخته شده بود پراکنده شوند. خانمها و آقایان, آنچه تحت عنوان ورود خدایان در گوشه گوشه جهان ثبت شده همین است, زبان مشترک, عقاید مشترک, و رقصهای مشترک و غیره. البته که همه این اشتراکات وجود دارد.نژاد همه آنها یکی بوده است. ایده اصلی این بود که اگر تعدای از آنها کشته شدند یا از بین رفتند, دستکم تعداد دیگری که آداب و دانش فرزندان مار را به همراه داشتند, فرزندان ماری که هنوز در آن زمان زنده بودند, در سایر نقاط دوام بیاورند.

امپراتوری های سفاک ناحیه خاور میانه

امپراتوری های سفاک ناحیه خاور میانه

از جبهه مخالف, یعنی بیگانگان هم تعدادی باقی مانده بودند. بعضی معتقدند ۵۰ نفر, و بعضی میگویند هیاتی ۱۳ نفره. این افراد آنها را به عنوان برادری تاریک میشناسند و معتقدند تنها ۱۳ نفر از آنها باقی مانده بود. من فکر میکنم سیزده عدد کوچکی است و احتمالاً ۵۰ نفری از آنها زنده مانده بودند. این افراد درست برعکس عمل کردند. افراد جبهه مخالف در حال پخش شدن بودند, اما بیگانگان تمرکز و تجمع کردند. آنها در محل جدید استوای کره زمین تجمع کردند, در جایی که امروز خاور میانه مینامیم, به ویژه در میان-رودان و سومر. سپس به برپایی امپراتوری های خود پرداختند, امپراتوریهایی که امروز به نام امپراتوریهای مابعد سیل بزرگ میشناسیم. و چنان که تاریخ نشان داده تمام این امپراتوریها با قتل و خونریزی و سرکوب و رفتارهای غیر انسانی به قدرت رسیدند. دلیلی برای این رفتار وجود دارد: دریابید چه کسی این امپراتوریها را بنیان نهاد. از همان زمان است که پدرسالاری و مردسالاری رایج شد, اختلاف طبقات اجتماعی, تبعیض جنسیتی, شهرنشینی که مطلقاً غیر ضروری است, رژیم غذایی مبتنی بر گوشت, ازدیاد بیش از حد جمعیت, و تمامی طاعونی که جامعه امروز ما گرفتار آن است, همه از آن روزگار ایجاد شد. در این امپراتوریها رفتارهایی را میبینیم که به نظر ما اتفاقی و بی هدف می آید. در کتاب ایوب آمده: «ملتها را بزرگ میکرد و دوباره از بین می برد.» یازده هزار سال است که برنامه همین بوده. ملتها را گسترده و بزرگ میکنند و  سپس مورد قلع و قمع قرار میدهند. مانلی پی هال میگوید:

و این کاریست که دین مداران میکنند. در بسیاری از کشورها نمیتوانند تفنگ را مستقیم روی شقیقه شما بگذارند, پس محیط را تهاجمی میکنند تا از همه چیز بترسید.

نکته ای که لازم است بگویم این است که هیچ یک از آن موجودات اولیه دیگر زنده نیستند. اگرچه بیگانگان اولیه عمرهای طولانی داشته اند هیچ کدام اکنون زنده نیستند. هیچ یک از فرزندان اولیه مار هم زنده نیستند. تنها کسانی از تبار و خط خونیشان اکنون زنده اند. کسی که احساس یکی بودن با بخش بیگانه خونش میکند اعمال شیطانی مرتکب میشود, اعمال غیر انسانی, قتلهای زنجیره ای و غیره. گاهی با افرادی روبرو میشویم که دوستشان نداریم. چیزی در وجودشان است که دوست نداریم. درون خود نیز ویژگیهایی داریم که دوست نداریم. بین دی.ان.ای. انسانی و بیگانه همواره کشمکشی بوده است. به اساطیر نگاه کنید. برای مثال دوقلوها در اساطیر: دوقلوی سفید-مو و سیاه-مو, جنگ بین هابیل و قابیل, مسیح و شیطان. دو جنبه مثبت و منفی که آنتی تز هم هستند و در یک وجود جا گرفته اند. حتی در ادبیات داستانی هم جلوه این دوگانگی دیده میشود: پروفسور موریارتی و شرلوک هلمز, هملت و … این دوگانگی در ادبیات داستانی که دوست میداریم, از سمبلی در جایی می آید.

امپراتوری های سفاک ناحیه خاور میانه

بنابراین کسانی که امروز زنده هستند هر دوی این رشته ها را از دوران هومو آتلانتیس درون سلولهایشان دارند. ما مختاریم تصمیم بگیریم به کدام یک از این دو سویه درونمان متمایل شویم. اما یکی از این دو سو در بعضی افراد بسیار قوی است. ممکن است به نظر عجیب برسد, اما بسیاری از کسانی که بر مسند قدرت هستند, کسانی که ابایی ازکشیدن کل زمین به زنجیر بردگی ندارند, از بدو تولد کشش و ربطی بسیار قوی به سمت دی.ان.ای بیگانه دارند. استادان بزرگ و شفا دهندگان کششی بزرگ به سمت دی.ان.ای انسانی دارند؛ بتهوون ها و هندل ها و موتزارت ها که چنین نوابغی بوده اند و چنین آثار هنری بزرگی آفریده اند…کسانی که کارپرداز تخریب جهان هستند به وضوح سویه بیگانه قوی تری دارند.

مطلبی در اینباره وجود دارد که تا این نقطه عمداً از صحبت درباره آن ابا کرده ام. به یاد دارید که گفتم مارها تحت تعقیب بودند و به منظومه و سپس سیاره ما فرار کردند و سپس کسانی که تعقیبشان میکردند این سیاره و منظومه را ترک کردند؟ تعقیب کنندگان احمق نبودند که پیش از کسب اطمینان از اینکه گروه تحت تعقیبشان کاملاً از بین رفته یا مهار شده این منظومه را ترک کنند. به دلیلی مجبور بودند این سیاره را به سرعت ترک کنند. آنها احتمالاً فرصت نداشتند که این گروه را با دقت و حوصله پیدا کنند ولی احتمالاً پس از تخریب تیامات, به طور اجمالی در منظومه خورشیدی و سیاره ما به جستجویشان پرداختند. این تخریب چنان امواج قدرتمند الکترو-مغناطیسیی در سراسر این منظومه ایجاد کرد که تعقیب کنندگان مجبور بودند به سرعت اینجا را ترک کنند.

به نوشته های نسیم حرمین رجوع کنید. او خورشید ما را هم یک سیاهچاله میداند که میتوان از طریق آن در زمان سفر کرد. پس احتمالاً تعقیب کنندگان مجبور بودند به سرعت اینجا را ترک کنند. احتمالات بسیاری در اینباره وجود دارد. آنها احتمال دادند که بعضی از این موجودات بر روی زمین باشند, پس مانعی مغناطیسی در اطراف زمین ایجاد کردند, و کلید مغاطیسیِ این مانع ماه است. این مانع هنوز در اطراف زمین وجود دارد. به همین دلیل است که تاکنون هیچ انسانی فراتر از ماه نرفته است. تا ماه میتوان رفت اما فراتر از آن نه. انسان هرگز فراتر از ماه نخواهد رفت. میتوان سفینه و ماشین آلات گسیل کرد اما انسان نه. برایتان جالب نیست که هنوز هیچ انسانی فراتر از ماه نرفته است؟ این مانع با دانشی خاص و با تکنولوژیی بسیار پیشرفته ایجاد شده, چنان پیشرفته که احتمالاً حتی بیگانگانی که زمین را تسخیر کردند نیز نمی توانستند از آن بگذرند. زمین در قرنطینه قرار گرفت. نوشته های سی. اس. لوئیز را بخوانید. زمین را سیاره قرنطینه شده میخواند و به آن نام سیاره خاموش را داده. لازم بوده زمین از بقیه سیارات منظومه ما جدا و در قرنطینه باشد. سایر سیارات تنها یک جرم سماوی نیستند بلکه دارای نوعی هوشمندی هستند. سیاره ما در قرنطیه قرار گرفته تا جنگی که در آن در جریان است در همین محدوده بماند, درست مثل بیماری که قرنطینه میشود تا بیماریش شیوع پیدا نکند.

مانعی که اطراف زمین قرار گرفته دروازه ستارگان نامیده میشود. جبهه مخالف ما از طریق فیلمهای سینمایی اطلاعات خوبی در اینباره به دست میدهد. کیمیاگران و جادوگران باستان به خوبی از این مانع خبر داشتند و سمبلی که برایش انتخاب کرده بودند مار بود. در ستاره شناسی چینی به این مانع با عنوان سر و دم اژدها اشاره میشد. بسیاری از مردم رویاهایی میبینند که در آن سمبل اژدها و ماه حضور دارند, و نمیدانند چرا چنین رویاهایی میبینند. سرخپوستهای بومی آمریکا این مانع آسمانی را تور میخوانند, تور بزرگ آسمان.

امپراتوری های سفاک ناحیه خاور میانه

این مانع از جنس اثیری ۵۰ هزار سال پیش در آسمان قرار داده شد. اما بیگانگانی که در زمین فرود آمدند در ابتدا از وجود این مانع خبر نداشتند. در طول زمان از وجود این مانع باخبر شدند. آنها در حال پیش راندن تکنولوژی ما بودند تا بتوانند در نهایت این سیاره را ترک کنند. خانمها و آقایان, دانستن این نکته کار سختی نیست: برای همه با هر دیدگاهی این پرسش پیش آمده که چرا ما از لحاظ تکنولوژیکی تا این حد پیشرفته تر از وضعیت معنوی مان هستیم. دلیل این پیشرفت بزرگ این است که ما به سوی این پیشرفت هل داده شده ایم. کسانی که سیستمهای قدرت هرمی را برپا کرده اند, کسانی که افرادی مانند جردن مکسول به خوبی درباره شان توضیح داده اند, ما را به سمت این پیشرفت هل داده اند.

سوالها فراوانند و جوابها سخت به دست می آیند. چرا بالای هرم چشمی قرار دارد؟ اگر چشم بالای هرم چاپ شده بر روی اسکناس دلار را با ذره بین نگاه کنید میبینید که چشم انسانی نیست بلکه چشم خزنده-سان است. چرا هرم سیزده پله دارد؟

رنسانس که به معنای باز-زایی است دورانی است که همه آنها به خاطر وقوعش به خودشان تبریک می گویند. بله کارهای هنری زیبایی در این دوران خلق شد. اما این مفاهیم سرّی و پنهان دوران رنسانس است که اهمیت بیشتری دارد. خانواده های اشرافی یا سلطنتی سیاه ایتالیایی در این دوران برای اولین بار به معنی واقعی شروع به پیشرفتهایی کردند که مدتها در آرزویش به سر برده بودند. به نقطه ای رسیده بودند که پیشرفت به وضوح در حال روی دادن بود. و به همین دلیل است که رنسانس یا باز-زایی نامیدندش. دانشمندان مختلف در حال گرد آمدن دور هم بودند و این شبیه به اولین مراحل زیربنایی چیزی بود که پیش از تخریب بزرگ از آن برخوردار بودند.

سر جان دی و ملکه الیزابت دوم

سر جان دی و ملکه الیزابت دوم

امکان اینکه تمام آنچه در این یازده هزار سال رخ داد را برایتان توضیح دهم وجود ندارد. شما را دعوت به مطالعه شخصی این وقایع میکنم. اما نمونه ای را که در قرون چهارده, پانزده, شانزده و هفده, مخصوصاً در قرن هفدهم و در دوران سلسله تودور در انگلستان رخ داد مطرح میکنم. برنامه بزرگی در این دوران عملی شد که اهمیت زیادی دارد, برنامه ای که تا حد زیادی با سر جان دی مربوط بود. سر جان دی برای دولت بریتانیا کار میکرد, و نکته جالب این است که همزمان در دربار شاه جیمز هم فعالیت و حضور داشت, و به عنوان سفیر ملکه الیزابت دوم به کشورهای مختلف سفر میکرد. ذیل کلیه مکاتبات اطلاعاتیش که برای ملکه الیزابت دوم ارسال میشد را با ۰۰۷ امضا میکرد (صدای خنده حضار). جان دی سرپرست اداره اطلاعات بود. سابقه اداره اطلاعات انگلستان به دوران سلسله تودور میرسد. ایان فلمینگ, نویسنده داستانهای جیمز باند, عضو اداره اطلاعات بود. وقتی بازنشسته شد به خود گفت حالا که دوست دارم بنویسم چرا درباره سازمانی که برایش کار کرده ام ننویسم؟ و چنین کرد. تمام فیلمهای جیمز باند حاوی داستانهایی حیرت انگیز هستند. البته باید از سطح ماجراهای چرند جنسی و اغراق آمیز درباره جذابیت جنسی مردانه این داستانها گذشت تا محتوای فوق العاده این داستانها را دریافت. به نشان سازمان ام.آی.۵ دقت کنید. به هرم و چشمی که بر فراز آن قرار گرفته دقت کنید.

نشان ام.آی.5

نشان ام.آی.۵

 


 

پیشنهاد میگردد سایر بخش های این مطلب را نیز مطالعه فرمایید 

جهان مارها- بخش اول

جهان مارها- بخش دوم

جهان مارها- بخش سوم

جهان مارها- بخش چهارم

جهان مارها- بخش پنجم

جهان مارها- بخش ششم , پایانی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *