آیا ماهگرفتگی ترسناک یا شوم است؟ پاسخ علم چیست؟
در تاریخ دنیای ما رویدادهای عجیب و شگفتانگیز طبیعی کم روی نداده است. اما این شگفتیها تا چه حد جدی است؟ آیا نیاز است ما از این رویدادها بترسیم یا آنها را نشانهای برای رخدادهای نیک یا شوم در آیندهی دور یا نزدیکمان بدانیم؟ آیا ذهنیت گذشتگان ما دربارهی این اتفاقات و پیامدهای آنها درست بوده؟ یا چیزی که علم امروزی میگوید واقعی است؟ جواب این سوالها را شاید در این مطلب بیابید.
اصولاً برای انسان چیزی که ناشناخته است، عجیب است. تا زمانی که دانشی دربارهی شئی، رویداد یا حتی نوعی جانور نداشته باشیم، برای ما ناشناخته و طبیعتاً عجیب یا ترسناک است. کودک خردسالی را تصور کنید که برای اولین بار در برابر آینهای ساده قرار میگیرد و خودش را در آن میبیند! او میبیند که تصویر درون آینه، عیناً حرکات آنرا تقلید میکند و شاید در لحظهی اول از تصویر خودش در آینه بترسد. خب این تعجب یا ترس او طبیعی است. چیزی ناشناخته را دیده است؛ چون هنوز آینه را نشناخته و دلیل تقلید تصویر درون آینه را نمیداند. اما شما از دیدن خودتان در آینه نمیترسید. خب این هم طبیعی است.
حال تصور کنید انسانی بالغ و رشد کرده در دنیای مُدرن امروز، شئی نورانی را ببیند که با او حرف میزند! خب قطعاً اگر انسان ضعیفی باشد، از ترس و تعجب، شوکه میشود و چه بسا از ترس بمیرد! خب این هم طبیعی است. چیزی ناشناخته و شگفتانگیز را دیده است. چیزی که برای وجود آن در دنیای شناخته شدهی خود دلیلی را نمیداند و وجود آنرا غیرممکن فرض میکرده و هرگز به آن فکر هم نکرده بود.
بهطور کلی ما هر آن چیزی که برای وجود آن دلیلی نداشته باشیم، آنرا غیرواقعی میدانیم و از آن ترس داریم و وجود آنرا عجیب یا ترسناک میپنداریم. این ذهنیت، از نبود دانش ما از وجود آن چیز ناشی میشود. دلیل رخ دادن اتفاقی یا نداشتن سابقهی مشاهدهی رویدادی یا جانوری آنرا برای ما عجیب میکند.
در گذشتهی دور نیز وقوع برخی رویدادهایی که برای انسان امروزی چیزی عادی است، بسیار عجیب بوده است. از صاعقهای که به درختی خورده و آنرا آتش میزند، زلزلهای که آنرا خشم طبیعت یا خدایان میدانستهاند، دیدن انسانی با رنگ پوستی متفاوت با نژاد، مشاهدهی خورشیدگرفتگی و ماهگرفتگی، پدیدار شدن دنبالهداری در آسمان یا رخ دادن تصادفی دو رویدا همزمان که آنرا چشمزخم مینامند، همه نمونههایی از اتفاقاتی است که در تاریخ ثبت شدهاند و بهدلیل نداشتن دانشی کافی، آنها را رویدادهایی عجیب و حیرتآور و بعضاً ترسناک میپنداشتند.
این اتفاقات در دوران نزدیکتر هم به گونهای متفاوت تکرار شده است. داستانهایی از موجودات پرندهی عجیب، از اولین مشاهدات انسان از دستساختههای بشر ناشی میشود که ما آنها را «هواپیما» مینامیم. البته گفتنی است که برخی از این مشاهدات پرواز اشیای پرندهی سری سازمانهای نظامی دولتها است که برای انسانهای عادی ناشناخته بودند.
تحلیل هر کدام از این رویدادها زمان و حوصلهی زیادی را میطلبد؛ بگذارید یکی از این رویدادها را انتخاب کنیم و دلیل طبیعی رخداد آنرا بررسی کنیم تا ببینیم آن رویداد واقعاً ترسناک است یا با دانستن دلیل علمی آن، میتوان نهتنها از مشاهدهی آن ترس نداشت، بلکه لذت هم بُرد.
ماهگرفتگی یا خسوف
در گذشته، تاریک شدن ناگهانی ماه یا خورشید را نشانهای از خشم یا قهر خدا و طبیعت میدانستند و یا آنرا نشانهای شوم میپنداشتند و هر رویداد تلخ و ناگواری پس از آنرا با قاطعیت به خسوف یا کسوف گذشته ربط میدادند. اما امروزه علم نشان داده است که اینگونه رویدادها قهر طبیعت یا خدا که نیست هیچ، بلکه جزئی از زیباییها و شگفتیهای جذاب دنیای ما نیز هستند و رویدادهای تلخ پس از آن مانند جنگ از سیاستها و اعتقادات انسانها نشأت میگیرد و به آسمان و اجرام آن ربطی ندارد. جالب است بدانید، پس از پیشرفت اولیهی انسان در علم ستارهشناسی، کم نبودند افراد سودجویی که با آگاهی از این رویدادها، آنها را به نشانهی قدرت خود، به رُخ مردم عادی میکشیدند و گاهاً از ناآگاهی آنها سواستفادههای مالی هم میکردند.
اما دلیل طبیعی خسوف چیست و علم با برداشتن پردهی خرافات از جلوی حقیقت، چگونه روی دادن آنرا به ما شناسانده است؟
ماهگرفتگی یا خسوف پدیدهای است که از نوعی همراستایی خورشید، زمین و ماه نشأت میگیرد. زمانی که این سه جرم در راستای یکدیگر در منظومهی شمسی قرار بگیرند، بهگونهای که زمین ما بین خورشید و ماه باشد، سایهی زمین بر روی ماه میافتد و از دید ناظر زمینیای که قادر به دیدن ماه است، از نور ماه کاسته شده و اصطلاحاً گرفت ماه رخ میدهد.
اگر بخواهیم علمیتر این مساله را توضیح دهیم، باید اینگونه بگوییم که تابش نور به هر جسمی سایهای از آن جسم را تشکیل میدهد که در جهت مخالف منبع نور ایجاد میشود. تابش نور خورشید به هر جرمی در منظومهی شمسی نیز همین سایه را ایجاد میکند. حال اگر نور خورشید به جرمی کروی مانند سیارات برخورد کند، سایهای مخروطی شکل را بهوجود میآورد که به آن «مخروط سایه» گفته میشود. این به معنای سایهای است که از لبههای سیاره جدا شده و به مرور بارکتر میشود و در نهایت در نقطهای دورتر، بسته به قطر سیاره، کانون میشود که نوک مخروط سایه است.
این سایه برای سیارهی زمین هم ایجاد میشود. زمین در حرکتش به دور خورشید نیز این سایه را همراه با خود دارد که در جهت مخالف خورشید امتداد دارد. قاعدهی مخروط سایهی زمین قطر زمین است و کشیدگی (طول) این سایه ۱،۳۸۰،۰۰۰ کیلومتر است که بسته به فاصلهی زمین تا خورشید تا حدود ۴۰،۰۰۰ کیلومتر متغیر است.
حال اگر جرمی از درون مخروط سایهی زمین عبور کند، با افتادن سایهی زمین بر روی آن، نور کمتری از خورشید به آن میرسد و دچار گرفت میشود. ماه بهعنوان تنها قمر طبیعی سیارهی ما هر از چندگاهی از دورن این مخروط سایه عبور میکند و سایهی زمین بر روی آن میافتد و ساکنان بخشهایی از زمین که میتوانند ماه را در شبهنگام ببینند، خسوف را مشاهده میکنند.
این تمام چیزی است که ما آنرا ماهگرفتگی مینامیم. گذشتگان ما به دلیل کمبود آگاهی و دانش کافی زمان خود، از حقیقتی شیرین و زیبا ناآگاه بودند و این گونهرویدادها را ترسناک و شوم میدانستند و برای رفع ترس و شومی آن دعا میخواندند، خانههای خود را برای مدتی ترک میکردند و گاهاً فرزندان خود را قربانی میکردند!
اما بزرگترین دستاورد عمومی علم، همین است که آگاهی را بین مردم آورده است و امروزه مردم سراسر جهان نه تنها از این رویدادها ترسی ندارند، فرار نمیکنند و فرزندان خود را قربانی نمیکنند، بلکه برای تماشای آن و لذت بردن از این رویدادها دور هم جمع میشوند و آنها را جشن میگیرند.
وجود چنین رویدادهایی فرصتی بسیار مناسب برای بیشتر شدن آگاهی انسانها است و با دیدن این نشانهها به حیاتی پی میبرند که همچنان ادامه دارد.