امشاسپندان و ایزدان
واژهی استوره
استوره واژهای معرب است که از واژهی یونانی هیستوریا[۲]به معنی ‹‹جست وجو، آگاهی و داستان›› گرفته شدهاست. [۳] برای بیان مفهوم استوره در زبانهای اروپایی از بازماندهی واژهی یونانی میتوس[۴] به معنی ‹‹شرح، خبر و قصه›› استفاده شدهاست.
تعریف استوره
ارائهی تعریف کاملی از استوره که در برگیرندهی همهی مفاهیم آن باشد، کار آسانی نیست. استوره را باید داستان و سرگذشتی ‹‹مینوی››[۵] دانست که معمولا ً اصل آن معلوم نیست و شرح عمل، عقیده، نهاد یا پدیدهای طبیعی است به صورت فراسویی که دستکم بخشی از آن از سنتها و روایتها گرفته شدهاست و با آیینها و عقاید دینی پیوندی ناگسستنی دارد. در استوره وقایعی از دوران اولیه نقل میشود. به عبارت دیگر، سخن از این است که چگونه هر چیزی پدید میآید و به هستی خود ادامه میدهد. شخصیتهای استوره موجودات مافوق طبیعیاند و همواره هالهای از تقدس، قهرمانیها و ویژگیهای مثبت آنان را فرا گرفتهاست.
منابع استورههای ایران
برای دستیابی به استورههای ایران، نخست باید منابع مورد استفاده را معرفی کرد. این منابع را میتوان به صورت زیر دستهبندی کرد:
الف) منابع هندی: به دلیل فرهنگ مشترکی که از دوران مهاجرت آریاییان به بعد، میان هند و ایران وجود داشتهاست، آثار هندی باستان در بسیاری از موارد منبع مناسبی برای شناخت استورههای ایران به شمار میآید. این منابع عبارتاند از:
۱. وداها؛ قدیمترین اثر هندی به زبان سنسکریت که خود چهار کتاب را شامل میشود: ریگودا، یاجور ودا، سامه ودا، اثروه ودا.
۲. اوپانیشادها؛ مجموعهی جدیدتر ودایی که شامل متونی دعایی است.
۳. مهابهاراتا؛ مربوط به خدایان دوران متأخرتر است.
۴. پورانا؛ داستانهای باستانی را در بر دارد.
ب) منابع اوستایی: کتاب اوستا که زبان آن جزو زبانهای دورهی باستانی ایران است و مدتها سینهبهسینه نقل میشدهاست، در دورهی ساسانی با تکیه بر آگاهیهای همهی موبدان و با خطی که در دورهی ساسانی بر مبنای خط پهلوی اختراع شدهبود، تدوین یافتهاست. اوستای ساسانی شامل ۲۱ نَسک (کتاب) بودهاست که خود مختصرتر از اوستای دورهی باستانی است. اوستای موجود در حدود یکچهارم اوستای دورهی ساسانی و شامل پنج کتاب است:۱. یسنها ۲. ویسپرد ۳. یشتها ۴. وندیداد یا ویدیوداد ۵. خرده اوستا.
نیرنگستان و هیربدستان و بخشهای پراکندهی دیگری نیز جزو منابع اوستایی به شمار میآیند.
ج) منابع مانوی: منابع مانوی شامل نوشتههای مانی و پیروان اوست. استورههای متعلق به سه دورهی آفرینش از دیدگاه آیین مانوی و خدایان و دیوان مانوی در این منابع آمدهاست. کهنترین آثار مانوی در سدههای سوم و چهارم میلادی تدوین یافتهاند و آثار متأخر آن به سدههای هفتم و هشتم میلادی تعلق دارند. این استورهها در مواردی به شناخت نکاتی دربارهی استورههای ایرانی کمک میکند.
د) منابع پهلوی: گرچه تدوین و تألیف اغلب این منابع در حدود سدهی سوم هجری/ نهم میلادی به بعد انجام یافتهاست، سنت آنها متعلق به دورهی ساسانی است و حتی این آثار، روایتهای بسیار قدیمتری را نیز بازگو میکنند. از میان این منابع به چند اثر اشاره میکنیم:۱. دینکرد ۲.بُندَهش ۳. گزیدههای زادِسپَرَم ۴. روایات پهلوی.
هـ) منابع عربی و فارسی: منابع عربی و تاریخهای نوشتهشده به زبان عربی در سدههای نخستین پس از اسلام و همچنین نوشتههایی که از این دوران به زبان فارسی موجوداند و همگی بر اساس خداینامه[۶] یا روایتهای کتبی و شفاهی تدوین یافتهاند، مطالب باارزش و قابلاستفادهای دربارهی روایتها و سنتهای باستانی، بهویژه در دورهی ساسانی به دست میدهند.
و) نگارهها: نگارههای بازمانده از دوران هخامنشی، اشکانی و ساسانی بر دیوارهها و روی مهرها، سکهها و ظرفها که تصویرهایی از ایزدان و قهرمانان گذشته را منعکس میکنند با تفسیرهایی که در مورد آنها میشود، میتوانند راهگشای مطالب استورهای باشند.
ز) نوشتههای مورخان غیرایرانی: نوشتههای تاریخنویسانی چون هرودت، کتزیاس و پلوتارک و همچنین منابع ارمنی و منابع سریانی نیز میتواند در مواردی در شناخت استورههای ایرانی مفید باشد.
پیشدرآمدی بر استورههای ایران
مهاجرت تاریخساز آریاییان از آسیای میانه به سوی سرزمین ایران کنونی در حدود دوهزار سال پیش از میلاد انجام گرفتهاست. پس از مهاجرت، آریاییان که اصطلاحاً آنان را هندواروپاییان مینامند در سرزمینهای مختلفی پخش شدند؛ گروهی از دالان قفقاز راهی غرب و سرزمینهایی شدند که امروزه مجموعهی آنها را اروپا مینامیم و گروهی دیگر در مناطق وسیعی از آسیا سکنا گزیدند. دستهی اخیر که هندوایرانی نامیده میشوند، خود به دو گروه تقسیم شدند: گروهی راهی هند شدند و گروهی دیگر فلات ایران را برای سکونت انتخاب کردند؛ ولی مشترکات نژادی و فرهنگی میان این دو گروه هرگز گسسته نشد.
گروه دوم در فلاتی سکونت گزیدند که بعدها به نام خود ایشان، ایران نامیدهشد. اینان احتمالاً از فرهنگ، استورهها و آیینهای بومیان این سرزمین تأثیر بسیار گرفتند. سپس در حدود ۱۲۰۰ تا ۱۰۰۰ پ. م زردشت ظهور کرد. پیش از آمدن آیین زردشت، ایزدانی در اندیشههای مردمان این سرزمین ستایش میشدند؛ خدایانی که به دوران همزیستی مردم ایران و هند و به عبارت دیگر به دوران هندوایرانی تعلق داشتند. این ایزدان در زیر لوای باورهای زردشتی قرار میگیرند و همگی در متنهای دینی، آفریدهی ‹‹مزدا›› معرفی میشوند. مزدا که به معنی خردمند و فرزانه است و سپس لقب اهوره به معنای سرور در آغاز نام او قرار میگیرد، احتمالاً خود یکی از مجموعهی ایزدان پیشین بودهاست که زردشت مقام بالاترین ایزد را برای او قائل شده و ایزدان دیگر را، با سلسله مراتبی، تحت سلطهٔ او دانسته است.
برخی محققان[۷] وظیفهی ایزدان هندوایرانی را با طبقات سهگانهی جامعهی هندواروپایی تطبیق دادهاند. این طبقات سهگانه عبارت بودند از فرمانروایان و روحانیان، ارتشتاران (نظامیان و جنگجویان)، کشاورزان و پیشهوران و دستورزان.
این مطلب در مجموعهی ایزدان ایرانی به طور واضح دیده نمیشود، ولی در گروهبندی ایزدان هندی کاملاً مشخص است.
استورههای ایران
ویژگی عمدهی استورههای ایرانی ثنویت است. این موضوع در تاریخ ۱۲ هزارسالهی استورهای ایران بهخوبی نمایان است.
آفرینش، بنا بر باورهای ایران باستان، در محدودهی ۱۲ هزار سال استورهای انجام می گیرد. این ۱۲ هزار سال به چهار دورهی سههزار ساله تقسیم میشود. در دوران نخستین، عالم، مینوی و دورانهای بعد مینوی و گیتیای[۸] است.
در سههزارسال نخست که جهان مینوی است و هنوز نه مکان هست و زمان و جهان فارغ از ماده و حرکت است، از دو ‹‹هستی›› سخن به میان میآید: یکی، جهان متعلق به اورمزد که پر از نور، زندگی، دانایی، زیبایی، خوشبویی، شادی و تندرستی است و مجموعهای است از هر آنچه ذهن میتواند راجع به دنیای خوبی بیندیشد. دوم، جهان بدی متعلق به اهریمن، که تاریک است و زشت و مظهر نابودی و بدبویی و بیماری و غم و مجموعهای است از هرچه ذهن میتواند راجع به دنیای بدی بیندیشد. که در اینجا معرفی جهان نیکی، به اختصار میآید.
امشاسپندان[۹]
اورمزد نخست امشاسپندان را میآفریند. امشاسپندان جلوههای اورمزد به شمار میآیند و هر کدام از آنها دشمن مستقیمی در میان دیوان دارند. امشاسپندان عبارتاند از:
سپندمینو، به معنی روح فزونیبخش و مقدس، نماد اصلی اهورهمزدا و روح و اندیشهی او به شمار میآید.
بهمن، به معنی اندیشهی نیک است که در طرف راست اهورهمزدا مینشیند و تقریباً نقش مشاور او را دارد. وی موکل و پشتیبان حیوانات سودمند در جهان است، با انسان و اندیشهی نیک انسان نیز ارتباط دارد، چون مظهر خرد آفریدگار است. بهمن اندیشهی نیک را به ذهن آدمیان میبرد و ایشان را به سوی آفریدگار رهبری میکند، زیرا از طریق اندیشهی نیک است که به شناخت دین میتوان رسید. این امشاسپند مذکر است.
اردیبهشت، به معنی بهترین اشه یا ارته (راستی) است که زیباترین امشاسپندان و نمادی است از نظام جهانی، قانون ایزدی و نظم اخلاقی در این جهان. گندمِ بسامان رشدکرده، سخن درست گفتهشده، آیین خوب برگزارشده و مفاهیمی از این نوع، نشانه ای از اردیبهشت دارند. نمایندهی این جهانی او آتش است. این امشاسپند نیز مذکر است.
شهریور، به معنی شهریاری و سلطنت مطلوب است. او مظهر توانایی، شکوه، سیطره و قدرت آفریدگار است. او پشتیبان فلزات است و فلزات نماد زمینی او هستند. اوست که در پایان جهان همهی مردمان را با جاریکردن فلز گداختهای خواهد آزمود. این امشاسپند نیز مذکر است.
اسپندارمد یا اسفندارمد، به معنی اخلاص و بردباری مقدس است. سپندارمد با نمادی زنانه، دختر اورمزد به شمار میآید و در انجمن آسمانی در دست چپ او مینشیند. او چون ایزدبانوی زمین است، به چهارپایان چراگاه میبخشد. زمانی که پارسایان در روی زمین که نماد این جهانی اوست، به کشت و کار و پرورش چهارپایان میپردازند یا هنگامی که فرزند پارسایی زاده میشود، او شادمان میشود و وقتی مردان و زنان بد و دزدان بر روی زمین راه میروند، آزرده میشود. همان گونه که زمین همهی بارها را تحمل میکند، او نیز مظهری از تحمل و بردباری است.
خرداد، به معنی تمامیت، کمیت و کمال است و مظهری است از نجات برای افراد بشر. او آب را حمایت میکند و در این جهان، شادابی گیاهان مظهر اوست. این امشاسپند مؤنث است.
امرداد که به معنی بیمرگی، و تجلی دیگری از رستگاری و جاودانی است، با گیاه و با پژمردهنشدن آن ارتباط دارد. این امشاسپند مؤنث است. خرداد و امرداد در متنها معمولاً با هم ذکر میشوند و نمایندهی رویش و زندگی هستند.
ایزدان
پس از آفرینش امشاسپندان، اورمزد ایزدان را میآفریند که قوای منفی مقابل آنها دیوان هستند.
شماری از ایزدان همان ایزدان باستانی هستند، یعنی پیش از زردشت نیز جنبهی ایزدی داشتهاند، مانند مهر، ناهید، وای، تیشتر، بهرام، و رپیثوین. برخی با آیینهای دینی ارتباط دارند، مانند ایزد آتش و ایزد هوم و بعضی از آنها مفاهیم اخلاقی و انتزاعی هستند که تشخص یافتهاند، مانند مفهوم راستی. برخی نماد پدیدههای طبیعی هستند مانند ایزد خورشید و آسمان. تعدادی نیز از قهرماناناند که دارای برخی ویژگیهای مینوی هستند.
در باورهای ایرانیان باستان، هر شخصیت مینوی استعداد آن را دارد که صورت مادی داشته باشد و حتی برخی بر این عقیدهاند که جهان این چنین به وجود آمد که جهان مینوی صورت گیتی به خود گرفت و از این روست که موجودات آسمانی، مانند تیشتر و بهرام، میتوانند به شکلهای گوناگون مادی درآیند.
ایزدان، سلسله مراتبی دارند؛ برخی از آنها از اهمیت بیشتری برخورداراند و برخی وظایف کماهمیتتری بر عهده دارند. تا حد امکان، به نسبت اهمیت، قدمت و به تناسب وظایف و اختیاراتشان به معرفی آنها میپردازیم.
میتره یا مهر. سنت پرستش مهر به دورانهای بسیار کهن بازمیگردد. مهر در تاریخ استورهای سرزمینهای دیگر نیز خدای مهمی بودهاست. در هندِ دوران ودایی نام او به صورت میتره با مفهوم پیمان و دوستی ظاهر میشود. او در باورهای ایرانیان باستان ایزدی است بسیار کهن و احتمالاً پیشزردشتی، ولی در سنت دینی زردشتی در ردهی پایینتر از اورمزد قرار میگیرد و آفریدهی او محسوب میشود تا از آفرینش او پاسداری کند. وظیفهی مهم او نظارت بر پیمانهاست. او با هر که پیمان را بشکند دشمنی میکند و در این صورت است که به خدای جنگ مبدل میشود. از این رو، در ایران باستان سپاهیان پیش از رفتن به جنگ با کشورهای ضدمهر بر بالای اسبهاشان نیایشهایی به درگاه مهر انجام میدادند و ریشهی میتراییسم (کیش مهر) رایج در غرب نیز از همینجاست. او پیش از خورشید ظاهر میشود و همراهی او با خورشید باعث شدهاست بعدها مهر معنی خورشید پیدا کند.
مهر نقش بسیار مهمی در آیینهای دینی داشتهاست. بازماندهای از آنها جشن مهرگان است که در روز مهر (شانزدهمین روز ماه) از ماه مهر برگزار میشود و در گاهشماری ایران باستان قرینهی نوروز بودهاست و اهمیتی همپای آن داشتهاست. نامیدن شانزدهمین روز ماه به نام مهر، به تعبیری برای این است که نظارت نیمهی دوم ماه بر عهدهی او گذاشته میشود. در سنتها، آیینهای شب چله (یلدا) را با آیینهای مربوط به مهر ارتباط میدهند.
در فراسوی اندیشههای هندوایرانی، مهر به صورت خدای مهم رومی با نام ‹‹میتراس›› درمیآید که احتمالاً پرستش او و آیین مربوط به آن از طریق سپاهیان و ملتزمان دربار و بزرگان در آسیای صغیر و ارمنستان به غرب راه پیدا کرده و گسترش یافته است.
اَپام نپات یا بُرزایزد، ایزدی است بسیار قدیمی به معنی تخمهی آبها و یکی از سه ایزد بزرگی است که لقب اهوره داشتهاند و این خود گویای اعتبار اوست. این ایزد کمکم در برابر اَرِدوی سورَه اناهیتا رنگ میبازد و قدرت و ویژگیهایش را به این ایزدبانو منتقل میکند.
ناهید یا آناهید (اردوی سوره آناهیتا) ایزدبانویی با شخصیتی بسیار برجسته که جاهای مهمی را در آیینهای ایران باستان به خود اختصاص میدهد و قدمت ستایش او به زمان پیش از زردشت میرسد. اردوی به معنی رطوبت، در آغاز نام رودخانهای مقدس بودهاست و به پیروی از اصل شناختهشدهای در استورهها، نام رودخانه، شخصیت خدایی پیدا کردهاست. سوره یا سورا، بخش دیگر نام این ایزدبانو معنی نیرومند و پرزور دارد و آناهیتا پاکی و بیآلایشی معنی میدهد. این ایزدبانو در بسیاری از متنها به صورت خلاصهشدهی آناهیتا درمیآید. او که نخست بر رودخانهی اردوی سروری داشت، کمکم بر همهی آبها سروری مییابد و پدر و مادر آنها میشود.
این ایزدبانو با صفات نیرومندی، زیبایی و خردمندی به صورت الههی عشق و باروری درمیآید، زیرا چشمهی حیات از وجود او میجوشد و بدینگونه ‹‹ مادر خدا ›› نیز میشود.
تندیسهای باروری را که به الههی مادر موسوماند و نمونههایی از آنها از تپهسراب کرمانشاه (با قدمتی در حدود ۹هزار سال پیش از میلاد) و در کاوشهای ناحیهی شوش به دست آمدهاست، تجسمی از این ایزدبانو میدانند. او همتای ایرانی آفرودیت، الههی عشق و زیبایی در یونان و ایشتر، الههی بابلی به شمار میرود. او ایزدبانوی محبوبی است و همیشه علاقه و احترام عمیق پیروان بسیاری را به خود جلب کردهاست.
تیشتَر، ایزدی است که با باران ارتباط دارد و از این رو، اصل همهی آنها، سرچشمهی باران و باروری است. در متنها صورت متجلی او را ‹‹ستارهی تابان شکوهمند›› خواندهاند که احتمالاً همان شعرای یمانی (سهیل) است. در تیشتریشتِ اوستا، نبرد این ایزد با دیو‹‹اَپوش›› که دیو خشکسالی است، روایت شدهاست. این دیو باران را از باریدن بازمیدارد. تیشتر به نبرد این دیو خشکسالی میرود. تیشتر، نخست به مدت ۱۰ شبانهروز به صورت مرد جوان بلندقامتی درمیآید تا در آسمان پرواز کند و از ابرها بر زمین باران بفرستد. آب زمین را فرا میگیرد و جانوران موذی از میان میروند و شماری از آنها به سوراخها فرومیشوند. در ۱۰ شبانهروز دوم تیشتر به شکل گاو زرین شاخی درمیآید و در آسمان پرواز میکند و از ابرها باران میباراند. در ۱۰ شبانهروز سوم به شکل اسبی درمیآید و از ابرها باران میباراند. جانوران زیانبخش و زهرآگین، همه هلاک میشوند و در زمین فرو میروند و تیشتر در هیئت اسبی سفید و زیبا برای پاککردن زمین از همهی جانوران زیانبخش به دریای فَراخکَرد فرو میرود و در آنجا با دیو اپوش که به شکل اسب سیاهی است بییال و بریدهگوش و با دم سیاه و کوتاه و ظاهری ترسناک، روبهرو میشود. تیشتر گرز خود را بر آتش وازیشت که در ابرهاست میکوبد و باران بیش از پیش با قطراتی به بزرگی سر گاو و سر انسان بر هفت کشور فرو میریزد. تیشتر ۱۰ شبانهروز باران فرو میآورد و با این باران، زهری که از جانوران موذی بر زمین باقی ماندهاست، با آب میآمیزد و به دریا میرود. شوری و تلخی آبهای دریاها از آن است. پس از سه روز، بادِ ایزدی برمیخیزد و آنها را به انتهای زمین میبرد و از این آبها سه دریای بزرگ، ۲۳ دریای کوچک، دو چشمه و دو رود پرآب پدید میآید. تیشتر عمل زندگیبخشی دارد و ضمناً سرور همهی ستارگان و خاص سرزمین آریایی است. او فرزند عطا میکند و جادوگران را در هم میشکند.
رپیتوین یا رپیثوین، به معنی نیمروز (ظهر) و سرور نگهبان گرمای نیمروز است که زمانی مقدس در استورههای ایرانی است. آفرینش در این لحظه از زمان صورت میگیرد و بازسازی جهان نیز در این زمان خواهد بود. هر زمان که دیو زمستان به جهان هجوم میآورد، رپیتوین در زیر زمین پناه میگیرد و آبهای زیرزمینی را گرم نگاه میدارد تا گیاهان و درختان از میان نروند. بازگشت سالانهی او در بهار، بازتابی از پیروزی نهایی خیر است که وی بر آن سرپرستی خواهد داشت. جشن رپیتوین بخشی از جشن نوروز و در زمانی است که دیو سرما میرود و رپیتوین شادمان به زمین بازمیگردد.
بهرام یا وهرام (ورِژرغَنهَ)، ایزد جنگ است و تعبیری است از نیروی پیشتاز مقاومتناپذیر پیروزی که به صورتهای گوناگون تجسم مییابد. او به صورتهایی چون باد تند، گاو نر زردگوش زرینشاخ، اسب سفیدی با ساز و برگ زرین، شتر بارکش تیزدندانی که پای بر زمین میکوبد و پیش میرود، گراز تیزدندانی که به یک حمله می کُشد، جوان زورمندی به سن آرمانی ۱۵سالگی، پرندهی تیزپروازی که احتمالاً تجسمی از باز است و اشکال دیگر. او بر شرارت آدمیان و دیوان غالب میآید و نادرستان و بدکاران را به عقوبت گرفتار میکند. اگر به شیوهای درست او را نیایش کنند، پیروزی میبخشد و نمیگذارد سپاه دشمن وارد کشورهای آریایی شود و بلا بر آنها نازل شود.
معتبرترین آتش آیینی زردشتیان به نام بهرام[۱۰] است. آتش بهرام، شاه پیروزمند آتشهاست. با نام اورمزد، این آتش را به یاری میخوانند و از او میخواهند که در برابر قوای تاریکی، آنان را نیرو بخشد. همتای او در میان خدایان یونانی مارس یا مریخ است، ولی در مقایسه، بهرام از محبوبیت بیشتری برخوردار است.
وای یا وَیو، تجسمی است از فضا و همچنین باد، بادی که در ابر بارانزا زندگی میآورد و در توفان، مرگ. او یکی از اسرارآمیزترین ایزدان هندوایرانی است. در ایران، هم اورمزد و موجودات خوب و پارسا برای او قربانی میکنند و هم موجودات اهریمنی؛ ولی دعاهای آفریدگارِ موجودات خوب مستجاب میشود و خواستههای ویرانگرانه برآورده نمیشود..
ایزد وای جنگجویی سهمناک و فراخسینه است. همانطور که اورمزد در بالا و در روشنی فرمانروایی میکند و اهریمن در پایین و در ظلمت، وای در فضای میان آن دو، یعنی در خلاء حکمفرمایی دارد.
در وای نوعی مفهوم بیطرفی یا دوپهلویی وجود دارد، زیرا هم وای خوب یا وای وِه (بِه) هست که در زمرهی ایزدان قرار دارد و هم وایِ بد که جزو موجودات اهریمنی به شمار میآید. همانگونه که باد از میان جهان نیک و بد، هر دو، میگذرد، این شخصیت نیز میتواند هم نیکوکار باشد و پیونددهنده و هم نابودگر و در همکوبنده. صفت عمدهی او در پهلوی ‹‹دیرندهخدا›› یا ‹‹دیرنگخدا›› است، یعنی کسی که فرمانروایی درازمدت دارد.
رشن یا رَشنو، ایزد عدالت ایران باستان است. بر سر پل چینود، که روان درگذشتگان به داوری کشیده میشوند و کردارهای خوب و بد و ثوابها و گناهانشان سنجیده میشوند، هیئت داوری را سه ایزد تشکیل میدهند: مهر، رشن و سروش. ترازوی مینوی را رشن در دست دارد. این ترازوی مینوی هرگز خطا نمیکند و به اندازهی سر مویی، نه برای توانگرترین و نه برای درویشترین مردمان، منحرف نمیشود. این ایزد با صفت ‹‹راست›› توصیف میشود.
سروش یا سرَئوشَه، به معنای اطاعت و فرمانروایی است. او از شخصیتهای محبوب باورهای ایران باستان به شمار میآید. سروش نخستین آفریدهی اورمزد است که او را میستاید. سروش، روان را پس از مرگ خوشامد میگوید و از آن مراقبت میکند. به عنوان همکار مهر، مواظب است که همهچیز مطابق قاعده و قانون انجام گیرد، و بر پیمان اورمزد و اهریمن نظارت دارد. سروش همچون جنگجوی مسلحی توصیف شدهاست و بهترین نابودکنندهی دروغ است؛ بهویژه شبهنگام میکوشد جهان را از شر دیوان حفظ کند. او نگهبان آتش نیز هست.
به دلیل محبوبیت فراوانی که سروش در میان پیروان آیین ایران باستان دارد، در متون پهلوی گاهی به عنوان آخرین امشاسپند به شمار آمدهاست.
اَشی یا اَرد، ایزدبانویی که نماد توانگری و بخشش است. او را دختر اورمزد و اسپندارمد به شمار آوردهاند که پیشرفت و آسایش به خانهها میبرد و خرد و خواسته میبخشد. بر زنان نفوذ دارد و زنانی که اَشی یارشان باشد، سفید بختاند. او یکی از شخصیتهای مینوی است که هنگام زادهشدن زردشت حضور داشتهاست. او خواهر ایزدبانوی دین یا دَئِنا است و برخی متنها سروش و رشن را از برادران او به شمار آوردهاند.
دین یا دَئِنا ایزدبانوی مظهر وجدان است و به آدمیان نیرو میدهد که راه اهورهای را برگزینند. او را دختر اورمزد و اسپندارمذ و خواهر ایزدبانو اشی به شمار آوردهاند. نقش اساسی او بر پل چینود است. زمانی که روان، داوری انجامین خود را در حضور مهر و رشن و سروش میگذراند و پای بر پل چینود میگذارد که حد فاصل گیتی و مینوست، اگر نیکوکار باشد، گذرگاه برای او پهن و گسترده میشود و در نخستین گام که پیش میگذارد، بانویی زیبایی که زیباتر از او کس ندیدهاست همراه با نسیمی خوشبو به پیشواز او میآید. این بانو تجسمی از ایزدبانوی دین است که کارهای نیک و اهورهای و وجدان روان انسان درگذشته را با زیبایی خود تجسم میبخشد. این ایزدبانو همچنین آسودگی زنان را میپاید.
چیستا ایزدبانوی نماد دانش و آگاهی و فرزانگی است. او که غالباً با ایزدبانوی دین یاد میشود، راه راست را نشان میدهد.
آذر یا آتَر، ایزدی است که او را پسر اورمزد به شمار آوردهاند و آتش روشن نشانهی مرئی حضور اورمزد است. تقدس و گرامیبودن آتش ریشهی کهن دارد.
در آیینهای زردشتی آتش مرکزیت دارد. بهجز سه گروه آتش مقدس آیینی و پنج نوع آتش مینوی، سه آتش یا آتشکدهی بزرگ استورهای نیز وجود داشتهاست که عبارت بودند از آذرفرنبغ (آتش موبدان)، آذرگُشنَسب (آتش ارتشتاران) و آذر برزین مهر (آتش کشاورزان)، این سه آتشکده به ترتیب در فارس، آذربایجان و خراسان به دست سه قهرمان زمینی، یعنی جمشید، کیخسرو و کی گشتاسب تأسیس شدهاند. برای شخصیت مینوی آذر یا آتش در اوستا استورههایی نقل شدهاست. ستیزی که میان این ایزد با ضحاکِ (اژیدهاک) سهپوزهی بدآیین بر سر فرّهی ایزدی درمیگیرد، یکی از این استورههاست. اژیدهاک ویرانگر برای دستیابی به فرّهی ایزدی میتازد و آتش سعی در نجات آن دارد. اژیدهاک تهدید میکند هرگز نخواهد گذاشت آتش روی زمین بدرخشد و آتش تهدید میکند که اگر اژیدهاک بر فرّه دست یابد، چنان بر پشت و دهان او آتش خواهد افروخت که تاب راهرفتن نداشتهباشد و اژیدهاک از بیم، دست پس میکشد.
استورهی دیگری از آتش، با آتش وازیشت که آتش موجود در ابرهاست، در نبرد تیشتر با دیو خشکسالی شکل میگیرد. آتش بهرام خود شخصیتی استورهای است که همچون شاهی بر تخت مینشیند و با دیوان نبرد میکند. برای قبولاندن دین زردشت به گشتاسب، ایزد آذر همراه با بهمن امشاسپند و اردیبهشت امشاسپند به دربار او وارد میشوند و حقانیت این آیین را بر او روشن میسازند.
هوم یا هَئومَه[۱۱] که در دنیای مینوی ایزد است و در دنیای گیتی گیاه، دشمنان را دور میراند. او درمانبخش است و سرور گیاهان به شمار میآید.
هومِ آسمانی را پسر اورمزد به شمار آوردهاند و او را موبدی آسمانی دانستهاند که همانند موبدان به ایزدان فدیه نثار میکند. فشردن آیینی این گیاه با پدیدههای آسمانی همچون تابش خورشید و بارش باران پیوستگی دارد. فشردن این گیاه نوعی قربانی غیرخونین است. قربانیشدن او موجب شکست شر است. این گیاه خودبهخود نیرو میدهد و شفا میبخشد و اگر آن را تقدیس کنند، نیرویی معجزهآسا پیدا میکند.
هوم را که در مراسم دینی تقدیس میکنند، نمادی میدانند از هوم سپید. هوم سپید که آن را گوکَرَن نیز میخوانند، گیاهی استورهای است که بیمرگی میآورد و در بازسازی جهان یا فرشکرد به کار خواهد آمد. حضور ایزدی او بر روی زمین در گیاه تقدیس شدهای که به صورت طبیعی در کوهها میروید، آشکار است.[۱۲]
گوشورَن، ایزد نگاهدارنده و مینوی چهارپایان مفید و به روایتی روان گاو یکتاآفریده است. او وظیفهی مراقبت از حیوانات مفید بر روی زمین را برعهده دارد. برخی او را مؤنث دانستهاند و ارتباطی میان او و ماه فرض کردهاند. وقتی گاو نخستین در حملهی اهریمنی درمیگذرد، او به درگاه اورمزد مینالد و میگوید که به دلیل بدکاری و ستمی که در گیتی بر چهارپایان اعمال خواهد شد، او نخواهد گذاشت که آنها به زمین فرستاده شوند و اورمزد به او اطمینان میدهد که چنین نخواهد ماند و زردشت آیین خود را بر مردمان عرضه خواهد کرد و رفتار خوب و مناسب با چهارپایان را به ایشان خواهد آموخت.
دُرُ واسپ، به معنی ‹‹ دارندهی اسبان تندرست ›› و از ایزدان حامی چهارپایان و بهویژه اسبان است که ارتباط نزدیکیِ با مهر دارد.
زُروان، ایزد زمان است که شخصیت او را ابهامی فراگرفته است. برای پیروان کیش زروانی، خدایی وجود دارد که سرشتی جاودانه و دوگانه دارد و دو برادرِ توامانِ اورمزد و اهریمن را در بطن خود میپرورَد.
زروان در اوستا نام خدای کماهمیتی است، ولی در متنهای پهلوی که نشاندهندهی سنت دورهی ساسانی هستند، شخصیت برجستهای مییابد. از لحاظ قدمت، در برخی متون او را همچون اورمزد و اهریمن، قدیم به شمار آوردهاند؛ چون ایزدِ زمان آغاز ندارد و خود آغاز همهچیز است. گاهی نیز صراحتاً آفریدهی اورمزد ذکر شدهاست.
در تازش دوم اهریمن به آفرینش، اورمزد از ایزد زمان میخواهد که آفرینش را به حرکت درآورد و به این ترتیب، قرار و زمان جهان از اوست. سرنوشت آدمیان به دست این ایزد تعیین میشود. سپهر را که همچون چرخی دانستهاند و گاهی آن را خدایی مستقل به شمار آوردهاند، تن زروان فرض کردهاند.
کیش زروانی با خصوصیاتی که اکنون میشناسیم، بیشتر نوعی تفکر است و در اعمال و آیینها با آیین مزدیسنایی تفاوتی ندارد. به نظر برخی این کیش، اعتقادی پیشزردشتی است، ولی برخی دیگر وجود آن را ناشی از برخورد فرهنگ ایرانی و بابلی میدانند.
معرفی کوتاه گروهی دیگر از ایزدان
نَریوسَنگ، پیامآور اورمزد و نمونهی کامل نری و مردانگی است. او بخشی از نطفهی کیومرث، پیشنمونهی مردمان را نگاه میدارد.
اَریامَن، نام ایزد دوستی و پیوند و آرامش است. نخستین پزشک مینوی است که چاره و درمان دردها به دست او سپرده شدهاست. در برابر هزاران دردی که اهریمن میآورد، او درمان عرضه میکند.
بَغ، ایزدی است که خوشی و شادیِ بخت را تقسیم میکند.
اَشتاد یا اَرشتاد، نماد دیگری از عدالت است. او را راهنمای مینوان و جهانیان میدانند و میگویند به همراه زامیاد، ایزد زمین، روان مردگان را در ترازو میگذارد.
ماراسپند ایزد و جلوهای از سخن و گفتار ایزدی است.
اَنَغران ایزد روشنی بیپایان است.
دهمانآفرین، نگهبان خواستهای است که با کوشش بیندوزند.
باد، ایزدی است که با صفت پیروز میآید. گاهی شخصیت او با شخصیت ‹‹وای›› یکی میشود. شاید باد، گونهای از شخصیت وای باشد که به دو صورت خوب و بد جلوه میکند. باد آب تیشتر را به همه جای زمین میرساند.
آسمان، نام ایزد نگهدارندهی سپهر است که وظیفهی دشوار زندانیساختن اهریمن را به عهده خواهد گرفت.
ماه، ایزدی است که با ماه و روان گاو و چهارپایان ارتباط دارد.
خورشید، چشم اورمزد خوانده میشود. او تیرگی و تاریکی را نابود میکند و اگر یک زمان دیر برآید دیوان همهی آفرینش را از میان میبرند.
اوُشبام، ایزد بامداد روشن است. از وظایف او به هوشداشتن مردمان است؛ چون مردم در هنگام بامداد هوشمندتر هستند.
زامیاد، ایزد زمین که گاهی در متون او را همان سپندارمد، امشاسپند موکل بر زمین میدانند. میگویند اشتاد و زامیاد روان درگذشتگان را به ترازو میگذارند.
تعداد ایزدان به شخصیتهایی که ذکر شد محدود نمیشود؛ چراکه هر اندیشهی نیکی میتواند مینوی باشد و نمادی در جهان مینوی داشته باشد که تبدیل به شخصیتی ایزدی شود. از سوی دیگر، برای همهی پدیدههای طبیعی مورد لطف آدمیان نیز ممکن است شخصیتی مینوی در جهان دیگر فرض شود.
تمدن یعنی ایران!خوشحالم که یه زن آریاییم!چون چنین ارزشی داشتم