اندیشیدن به تغییرات اقلیمی: اخلاق یا سیاست؟

آیا ما دیوانه‌ایم؟ داستان‌سرای ستوده‌ی هندی آمیتاو گُش استدلال می‌کند که هیچ بعید نیست که نسل‌های آینده درباره‌ی ما چنین قضاوت کنند. اگر ما دیوانه نیستیم پس ناکامی‌مان در زمینه‌ی گرمایش زمین را چگونه باید تبیین کرد؟

«دیوانگیِ بزرگ: تغییر اقلیم و امر نااندیشیدنی» دومین کتاب غیرداستانی است که آمیتاو گُش پس از کتاب «در سرزمینی باستانی» منتشر می‌کند. نویسنده در این کتاب ناتوانیِ ما را -در سطح ادبیات و تاریخ و سیاست- در درک اندازه و شدت تغییرات اقلیمی بررسی می‌کند. این کتاب امسال از سوی انتشارات دانشگاه شیکاگو منتشر شده است.

«دیوانگیِ بزرگ: تغییر اقلیم و امر نااندیشیدنی» دومین کتاب غیرداستانی است که آمیتاو گُش پس از کتاب «در سرزمینی باستانی» منتشر می‌کند

«دیوانگیِ بزرگ: تغییر اقلیم و امر نااندیشیدنی» دومین کتاب غیرداستانی است که آمیتاو گُش پس از کتاب «در سرزمینی باستانی» منتشر می‌کند

نویسنده با این پیشنهاد کتاب را به پایان می‌برد که سیاست هم، بسیار همانند ادبیات، به جای آنکه پهنه‌ای برای کنش جمعی باشد، به نگرش اخلاقیِ شخصی تبدیل شده است. اما محدود کردن ادبیات و سیاست به مخاطره‌ای شخصی هزینه‌ی بالایی دارد. بحران‌های اقلیمی از ما می‌طلبند که شکل‌های دیگری از هستیِ انسانی را تصور کنیم و نویسنده استدلال می‌کند که این وظیفه‌ای است که از میان همه‌ی صور فرهنگی بهتر از همه به دست ادبیات داستانی ‌انجام خواهد شد. کتاب «دیوانگیِ بزرگ» فراخوانی مهم است برای روبه‌رو شدن با مهم‌ترین وظیفه‌ در زمانه‌ی ما.در نظر آمیتاو گُش، رخدادهای اقلیمی در حال حاضر چنان شدید اند که اندیشه و تخیل ما از پس آنها برنمی‌آیند. این حرف به‌ویژه درباره‌ی داستان‌های ادبیِ جدی درست است: توفان‌های صدساله و گردبادهای غیرعادی برای رمان بیش‌اندازه نامحتمل اند و طبیعتاً‌ به دیگر ژانرهای ادبی سپرده می‌شوند. در تاریخ‌نویسی هم بحران‌های اقلیمی گاهی به ساده‌سازی‌های آشکار انجامیده است؛ گُش به ما نشان می‌دهد که تاریخ اقتصاد کربن داستانی جهانی است با سازمایه‌های ناهم‌خوان و خلاف عقل سلیم.

در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم:

دشوار نیست نشان دهیم که پدیده‌ی «تغییرات اقلیمی» در پهنه‌ی ادبیات داستانی بسیار کمتر از قلمرو عمومی وارد شده است. برای اینکه این واقعیت را ببینیم کافی ‌ست چند تا از پرخواننده‌ترین مجله‌های ادبی و مجله‌های نقد کتاب را ورق بزنیم، برای مثال مجله‌های «بررسی کتاب لندن»، «بررسی کتاب نیویورک»، «بررسی کتاب لس آنجلس»، «مجله‌ی ادبی»، و «بررسی کتاب نیویورک تایمز». موضوع «تغییر اقلیم» در این مجله‌ها کمابیش همیشه در ارتباط با نوشته‌های غیرداستانی است؛ داستان‌های بلند و کوتاه بسیار به‌ندرت در این حوزه دیده می‌شوند. در واقع حتا می‌توان گفت که ادبیات داستانی معمولاً وقتی درباره‌ی «تغییر اقلیم» باشد از سوی مجله‌های ادبی جدی گرفته نمی‌شود: اغلب همین که گفته شود رمان یا داستان کوتاهی در این زمینه نوشته شده است همه آن را چیزی در سطح ادبیات علمی-تخیلی می‌پندارند. گویی تغییر اقلیم در تخیل ادبی چیزی همچون موجودات فرازمینی یا مسافرت به سیاره‌های دیگر است.

درباره‌ی این بازخورد چیزی سردرگم‌کننده هست. بی‌گمان بسیار دشوار است گونه‌ای جدیدیت را تصور کنیم که به تهدیدهایی که می‌تواند زندگی را دگوگون کند اهمیت نمی‌دهد. و اگر فوریت یک موضوع واقعاً معیاری برای جدی‌بودنش باشد، آنگاه با نظر به آنچه پدیده‌ی «تغییر اقلیم» درباره‌ی آینده‌ی زمین می‌گوید، باید نتیجه گرفت که این موضوع باید اصلی‌ترین دلمشغولیِ برای نویسندگان در سراسر جهان باشد -و به نظر من اکنون به هیچ روی این گونه نیست.

اما چرا؟ آیا واقعیت‌های کنونی درباره‌ی گرمایش زمین بیش از حد نافرمان و مهارناشدنی اند که بتوان آنها را در کشتی‌های معمول روایت حمل کرد؟ اما، چنانکه بسیاری اذعان دارند، حقیقت این است که ما به دورانی پا گذاشته‌ایم که در آن مهارناشدنی بودن امری عادی است. اگر برخی از صور ادبیات نمی‌توانند این سیلاب‌ها را به گفت‌وگو بگیرند، پس خیلی زود شکست خواهند خورد و شکست‌شان را باید بخشی از شکست بزرگ‌تری در آن فرهنگ و آفرینشگریِ هنری دانست که در دل بحران‌های اقلیمی جای دارد.

روشن است که مشکل از نبود اطلاعات سرچشمه نمی‌گیرد: بی‌شک امروزه اکثر نویسندگان به آشفتگی‌های اقلیمی در سراسر جهان بی‌اعتنا نیستند. با این حال، جالب است که وقتی داستان‌نویسان تصمیم می‌گیرند درباره‌ی تغییر اقلیم بنویسند کمابیش همیشه این کار را از راه ادبیات غیرداستانی می‌کنند. کارِ آرونداتی روی[۱] یک نمونه‌ی بارز است: او هم از برترین نثرپردازان در روزگار ما و هم از دلواپسان و آگاهان در زمینه‌ی پدیده‌ی تغییرات اقلیمی است. با این حال، هرآنچه او در این باره می‌نویسد به زبانی جز زبان داستان است. نمونه‌ای حتا جالب‌تر پاول کینگس‌نورث[۲] است، نویسنده‌ی رمان «بیداری»[۳] که یک داستان تاریخیِ بسیار ستوده مربوط به سده‌ی یازدهم در انگلستان است. کینگس‌نورث چندین سال از عمرش را وقف کنشگری در زمینه‌ی تغییرات اقلیمی کرد و پس از آن «پروژه‌ی کوه تیره»[۴] را پایه‌ نهاد، پروژه‌ای تأثیرگذار که شبکه‌ای از نویسندگان و هنرمندان و اندیشمندانی را در کنار هم گرد آورده که دیگر به داستان‌هایی که تمدن به ما می‌گوید باور ندارند». گرچه کینگس‌نورث به زبانی غیرداستانی جنبش‌های جهانی برای ایستادگی در برابر مسائل زیست‌محیطی را به‌خوبی گزارش کرده است، اما هنوز داستانی منتشر نکرده که موضوع اصلی‌اش تغییر اقلیم باشد.


پانویس:

[۱] Arundhati Roy

[۲] Paul Kingsnorth

[۳] The Wake

[۴]  تارنمای این پروژه: http://dark-mountain.net

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *