گریز یا سازگاری، مسئله این است.*
کتاب مغان، فرگرد دوم: سخنی اندر گریز یا سازگاری
«اینجا بدون من»، داستان خانواده سه نفرهای است، با دختری ناتوان از لحاظ جسمی به نام یلدا (با بازی نگار جواهریان)، پسری به نام احسان (با بازی صابر ابر) غرقه در رویای زندگی آرمانی، بی هیچ تلاشی برای رسیدن به آن و مادری (با بازی فاطمه معتمدآریا) که هستی خویش را در گرو شادی یگانهدختر معلولش و ازدواجکردن او خلاصه کرده است.
«اینجا بدون من»، داستان رویارویی آدمی، با تنشهاست. آنگاه که با تنشی روبهرو میشود، دو راه پیش رو دارد: یا از آن میگریزد یا راه دشوارتر را که مدیریت تنش است، برمیگزیند. احسان در «اینجا بدون من»، همانگونه که از نام فیلم هویداست، راه ساده رویارویی با تنش؛ یعنی گریز را برمیگزیند، اما این گریز از جنسی دیگر است؛ گریزی است که در آن فرد بدون رسیدن به وضعیت مطلوب، آن را در ذهنش تجسم میکند و آن را به جایگاه وضعیت موجود برمیکشد و اینگونه تنش را نه رفع، بلکه رد میکند؛ چراکه تنش، فاصلهی میان وضعیت موجود و وضعیت مطلوب است.
«اینجا بدون من»، روایتِ انسانهایی بسان احسان است که با سادهدلی، بدون رسیدن عینی به وضعیت مطلوب، وضعیت موجود را تنها در تصوّر خویش به جایگاه مطلوب برمیکشند و به جای مدیریت تنش و فهم وضعیت موجود و تلاش برای رفع آن، میگریزند و تنش را نادیده میانگارند.
احسان در این راه، نه تنها بهترین گزینهی رفتاری برای سازگاری با تنش را برنمیگزیند، بلکه دقیقاً فرار را در پیش میگیرد و سرنوشتی نامعلوم و تجربهی تنشی مجدد را به جای زیستن در کنار خانوادهاش برمیگزیند و بدینسان به طور مستمر درگیر بازتولید تنش، بدون رفع آن میشود.
احسان یا درگیر «افسوس» است، یا خواستار «آرزو». او بدون رسیدن به وضعیت مطلوب، روایتی از آن را به گذشته (=افسوس) یا به آینده (=آرزو) تعمیم میدهد تا فشار جانفرسایش را بکاهد. او همچنین خواستهایی را که در اکنون غایب است با اوهام جایگزین میکند. بنابراین او که راهی برای سازگاری با تنش و رسیدن به آرامش نمییابد، ناچار، از اکنون، خود را وامینهد و از رویارویی با آن میپرهیزد و ناگزیر از گریز میشود.
احسان، حتی برای تنشی که هیچگاه تمامیت ندارد و هماره در زندگی آدمی، حضور دارد، به اندیشهی خودکشی میافتد و آن را با مادرش در میان میگذارد. مادر نیز دست کمی از احسان ندارد. او نیز بسان احسان، گریز را برمیگزیند و زمانی که از همهجا رانده و مانده میشود، همان فکر خودکشی را با احسان در میان میگذارد.
بهرام توکلی –کارگردان اینجا بدون من- با برداشتی آزاد از نمایشنامهی ماندگار «باغوحش شیشهای» تنسی ویلیامز، روایتی یکدست از پایان فیلم ارائه نمیدهد و داوری نهایی نمیکند بلکه آن را به ببیننده وامینهد تا از میان روایتهای گوناگونی که ارائه میدهد، تماشاگر یکی را با توجه به خواستی که از دیدن فیلم دارد، برگزیند. اینگونه است که هر بینندهای که سالن سینما را ترک میکند، روایتی منحصر به فرد از فیلم به دیگری ارائه میکند که میتواند خاص خودش باشد و دیگری، چنین برداشتی از فیلم نداشته باشد.
* برای دریافتی تئوریک از تنش، نگاه کنید به: وکیلی، شروین (۱۳۸۹)؛ نظریهی سیستمهای پیچیده، نشر شورآفرین، بخش ششم و کتاب جام جم زروان از همین نویسنده.
این یادداشت پیشتر در رسانهی قانون منتشر شده است.