برخورد ذوالقرنین با UFO ها (پایگاه فرازمینی ها در خاور کیهان ما)
رسیدن ذوالقرنین به خاور کیهان (عالم ما)و دیدن شگفتی ها
ذوالقرنین راه خاور را در پیش گرفت و رفت تا محیطی ژرف و بی کران رسید {فضای میان ستاره ای}. و در آنجا سیاره ی بیگانه ای دید که مردمانش چون زنان روی پوشیده و جامه های پرنقش و نگار دربرداشتند.خوراکشان از ماهی و زبانشان نه غربی، نه رومی، ترکی و نه پهلوی بود.
ذوالقرنین شگفت زده برایشان می نگریست که ناگهان کوهی درخشنده و زرد چون آفتاب از آب برآمد{ بدنه این یوفو که از پایگاه زیر دریا بیرون آمد در نور آفتاب می درخشید که به شکل خورشید دیده می شود}. ذوالقرنین کشتی فضایی خواست {سفینه فضایی} تا نزدیکتر برود و کوه را درست ببیند.یکی از فیلسوفان {دانشمندان همراهش} او را از این کار بازداشت.پس سی رومی و پارسی در کشتی نشستند و به آن کوه درخشان نزدیک شدند که ناگهان کوه که ماهی عظیمی بود، دهان گشود و کشتی را بلعید و ناپدید شد.سپاه ذوالقرنین از آن کار خیره ماندند و از آنجا رفتند تا به آبگیری رسیدند که نی هائی به بلندی چهل رش چون درختان تنومند در آن روئیده بود.خانه ها همه از نی و بر پایه های نی بنا شده بود. از آنجا که آبش شور بود. رفتند تا به دریای ژرف و دیاری رسیدند خرم چون بهشت که آبی به شیرینی عسل داشت و خاکش بوی مشک می داد.اما چون شب شد مارهای پیچان و کژدمهای چون آتش {موشک}از هر گوشه آن پدیدار شدند و بسیاری از دلیران و بزرگان را با نیش خود هلاک کردند.{یوفو هایی که از آن پایگاه حفاظت می کردند که باعث تلفات در لشگر شده بودند}
صدها گراز با دندانهای دراز و شیران بزرگتر از گاو نیز از هر سوئی پدید آمدند که سپاهیان به میانشان افتادند و چندان از آنها کشتند که راه بر سپاه تنگ شد{ذوالقرنین به مکانی رسیده بود که مرکز آزمایش های ژنتیکی فرازمینی ها بود و نشانه اش هم مارها و گراز ها و شیران هست }
جهت مشاهده همه مطالب منتشر شده درباره یاجوج و ماجوج و ذوالقرنین بر روی لینک زیر کلیک نمایید.