«بگذار آنقدر گریه کند تا بخوابد»: سنجش روشهای خواباندن نوزادان
روش بحثبرانگیز «بگذار آنقدر گریه کند تا بخوابد»، روشی است که دل هرکسی را که به صدای گریه نوزاد گوش میدهد به رحم میآورد؛ اما بنا به پژوهشی که بهتازگی منتشرشده گونهای خاص از این روش، راه مناسبی برای خواباندن نوزادان است.
یک کلینیک خواب در استرالیا در پژوهشی که رو ۲۴ مه/ ۴ خرداد در ژورنال علمی «پزشکی اطفال» منتشرشده نشان میدهد که روشهای رها کردن زمانبندیشده نوزاد برای خوابیدن، در مجموع بهتر از روشهای ناز نوزاد را برای خوابیدن کشیدن است.
مایکل گردیسار – استاد دانشگاه فلیندرز در استرالیا و مدیر کلینیک خواب کودک و بزرگسالان همین دانشگاه – در پژوهشی تازه میگوید که روش «فربر» که به شکل تصاعدی و کنترلشده زمان تنها ماندن نوزاد بهموقع خواب را افزایش میدهد، به نوزاد آسیبی نمیرساند و روشی مناسب برای خواباندن نوزادان است.
روش «فربر» چیست؟
گردیسار و تیمش در کلینیک خواب دانشگاه فلیندرز، ۴۳ نوزاد شش تا ۱۶ ماهه را که بهصورت «رندوم» برای این آزمایش انتخاب کرده بودند به دو روشی که هردو جنجالیاند و مخالفان خود را دارند خواباندند.
روش “فربر” (Ferber) تکنیکی آموزشی است که از قرن ۱۹ میلادی در کتابهای پزشکی مطرح بوده اما اولین بار در دوران معاصر توسط ریچارد فربر (پزشک) برای حل مشکل خواب در نوزادان مطرح میشود. این روش در واقع «بگذار آنقدر گریه کند که بخوابد» نیست. در این روش اجازه میدهند که نوزاد هر بار برای مدتی طولانیتر از قبل گریه کند و در پایان هر دوره گریه طولانی به نوزاد توجه نشان میدهند؛ مثلاً به او دست محبتآمیز میزنند، نوازشش میکنند، به او شیر میدهند یا او را برای مدت خیلی کم در آغوش میگیرند.
روش «فربر» آموزشی است و میخواهد به نوزاد یاد بدهد که دیر یا زود باید بخوابد.
روش دومی که تیم گردیسار آزمودند، روش «عقب کشیدن ساعت خواب» است. این روش هم آموزشی است و در آن هر بار ساعت خواب نوزاد را عقبتر میکشند به این امید که خستهتر شود و زودتر بخوابد.
پژوهش گردیسار و تیمش نشان میدهد که هر دو روش برای به خواب رفتن سریعتر نوزادان موثراند. نوزادانی که از با استفاده از این دو روش به خواب رفتن بین ۱۰ تا ۱۳ دقیقه زودتر از نوزادان که مراقبهای آنها از این روشهای آموزشی برای خواباندن نوزاد استفاده نمیکنند به خواب میروند.
روش «فربر» نوزاد را مضطرب میکند؟
ریچارد فربر این روش را سالهاست که پیشنهاد میکند اما او گامهایی زیر را برای آمادهسازی نوزاد برای به خواب رفتن در سال ۲۰۰۶ در کتابی پیشنهاد داد: در زمان خواب، کودک را در تخت خواب بگذارید و اتاق را ترک کنید. در این زمان نوزاد گریه خواهد کرد. در شب اول پس از سه دقیقه به اتاق بازگردید و به نوزاد محبت کنید، به او غذا بدهید یا به او توجه کنید. سپس مجدد او را ترک کنید. این بار بعد از پنج دقیقه، سپس هفت دقیقه، سپس ده دقیقه بازگریید. زمان بازگشت را هر برآر طولانیتر کنید تا نوزاد بخوابد. شب دوم از پنج دقیقه آغاز کنید و فواصل بازگشت برای نشان دادن توجه به نوزاد را باز هم بیشتر افزایش دهید.
فربر پیشنهاد میدهد که مراقبان نوزادان، این تکنیک را از چهارماهگی آغاز کنند.
روشهای مشابه فربر در سال ۱۹۹۸ توسط مایکل کامنز و پاتریس میلر که در آن زمان پزهوشگران دانشکده پزشکی و رانپزشکی هاروارد بودند مورد انتقاد قرار گرفت. آنها گفتند که شیوه دور کردن فرزند از رابطه پوستی با مراقبان (والدین، والدها، والد یا دیگر کسانی که از نوزاد مراقبت میکنند) میتواند تنشزدایی کند و اضطراب نوزاد را کم کند.
کامنز و میلر در پژوهشی چندوجهی موضوع خواباندن نوزاد در تختی جداگانه را مورد انتقاد قرار دادند. آنها که بیشتر پژوهششان بر مشاهده میدانی و اسکن مغز نوزادان استوار بود، گفتند که اگر مراقبان نوزادان به گریه و فریاد آنها پاسخی سریع ندهند، این بیتوجهی ممکن است به استرس و وحشت تبدیل شود و موجب آزارهای روحیای شود که در بزرگسالی نمود پیدا کند.
گردیسار و تیمش اما با نتایج پژوهش مشاهدهای کامنز و میلر موافق نیستند. آنها نشان میدهند که این روشها در بلندمدت صدمهای به نوزاد نمیزنند و سطح تنش و اضطراب نوزاد را افزایش نمیدهند.
تیم گردیسار موضوع استرس را به روشی محاسباتی سنجیدهاند: یعنی بهصورت فیزیکی میزان هورمون استرس – کورتیزول – را اندازهگیری کردهاند.
اندازهگیری هورمون کورتیزول در نوزادان
در واقع تیم کلینیک خواب دانشگاه فلیندرز در حال سنجش نتایج پژوهشهای دیگری بودند، از جمله پژوهشی که سال ۲۰۱۲ در دانشگاه تگزاس شمالی انجام شد. پژوهش دانشگاه تگزاس شمالی هم میزان هورمون کورتیزول را در نوزادان در حین و بعد گریه اندازهگیری کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که گریه نوزاد موجب افزایش میزان استرس و اضطراب میشود.
گردیسار و تیمش میگویند با هر گریه و نگرانیای به هر حال هورمون کورتیزول ترشح میشود اما باید دید که آیا این موجب استرس بلند مدت میشود یا نه. برای همین آنها میزان این هورمون استرس را در بزاق دهان نوزادان در طول روز در دو نوبت صبح و بعد از ظهر اندازهگیری کردند.
پژوهش استرالیاییها نشان داد که روشهای آموزش خواب به نوزادان از جمله روش «فربر» که کودک را در تخت تنها میگذارد در بلندمدت میزان کورتیزول بزاق نوزاد را افزایش نمیدهد و موجب استرس طولانی و مزمن نمیشود.
روشهای مشاهده رفتاری
گردیسار و تیمشاندازهگیری کورتوزیل را تنها روش سنجش اضطراب نمیدانند. آنها معتقدند که باید رفتار نوزاد هم دقیق بررسی شود و احتمال مشکلات رفتاری هم سنجیده شود.
برای همین گردیسار و تیمش مشاهده نزدیک نوزادان در گروه که از تکنیک آموزش خواب استفاده کرده بودند و گروه سوم که از هیچ تکنیکی برای خواب نوزادان استفاده نکرده بودند را به مدت ۱۲ ماه ادامه دادند.
نوزادان گروههای آموزش خواب، پس از ۱۲ ماه هیچ مشکل ارتباطگیری با مراقبان یا والدین نداشتند و مشکلات رفتاری دیگری هم در آنها مشاهده نشده است. همچنین در هر دو گروه از لحاظ روابط احساسی، مشکلی از لحاظ محبت بین نوزاد و مراقب یا والدین مشاهده نشده است.
گردیسار میگوید: «به نظر میرسد شما دو روش مؤثر اینجا وجود دارند که لزوماً به نتایج منفی منجر نمیشوند.» اما او این را هم اضافه میکند که این روشها برای خانوادهها، مادرها، پدرها، والدین یا مراقبان نوزادان آسان نیستند و میزان استرسی که آنها برای این آموزشها تحمل میکنند هم مطرح است.
به گفته گردیسار، همکارش کیت جکسون که با مراقبان نوزادان در ارتباط بود هم در طول دوران این پژوهش از تلفنهای مراقبان که در مورد وضعیت گریه نوزادان گزارش میدادند دچار استرس زیادی شد.