خودت را دریاب (خود دوستی)

چگونه خود را دوست داشته باشیم؟

لیزا نیکولز

اینکه چه کسی به عنوان همسر وارد زندگی ات شود, مهم است و برای این مورد تو اول باید خودت را بشناسی.

جیمز ری

چطور توقع داری کسی از مصاحبت با تو لذت ببرد در حالی که خودت از همنشینی با خودت لذت نمی بری؟ و باز هم دوباره قانون جذب یا راز است که این مورد را وارد زندگی ات می کند.

در اینجا باید سوالی ازت کنم: آیا همانطور که دوست داری دیگران با تو رفتار کنند, با خودت رفتار می کنی؟

وقتی رفتاری را که انتظار داری دیگران با تو داشته باشند با خودت نداری, هرگز نمی توانی اوضاع  را تغییر دهی. اقداماتی که انجام می دهی, افکار قدرتمندت هستند.

اگر نسبت به خودت با احترام و عشق رفتار نکنی, علامتی را از خود ساطع می کنی که نشان می دهد به حد کافی ارزشمند و لایق نیستی و این علامت مخابره می شود و در نتیجه در موقعیت هایی قرار می گیری که مردم با احترام با تو رفتار نمی کنند.

مردم نتیجه رفتار خودت را دارند, آنها معلول هستند و افکارت علت این اتفاقها. باید رفتار توام با عشق و احترام را نسبت به خودت را شروع کنی و این فرکانس دوست داشتن را ارسال کنی.

چارلز هانل

برای گرفتن عشق و محبت اول خودت را از آن سرشار کن تا اینکه خودت جاذب شوی.

بسیاری از ما عادت داریم خودمان را آخر خط قرار دهیم, که در نتیجه احساس بی لیاقتی و بی ارزشی را جذب می کنیم. تا وقتی این احساس در وجود ما ماوا کند, موفقیت هایی را که به مراتب بی ارزش تر و بی لیاقت تر باشد جذب می کنیم, باید این طرز فکر را تغییر دهی.

پرنیتس ملفورد

* بی شک از نظر عده ای, زیاد عشق ورزیدن به خودمان, لوس بازی است ولی بهتر است که این مورد را از بعد دیگری نگاه کنیم. طبق اصول بی نهایت, توجه به شماره یک درواقع توجه به شماره دو است و در واقع تنها راهی است برای نفع دائمی شماره دو.

تا وقتی خودت را سرشار نکنی, چیزی برای اهدا به کسی نداری. پس امری ضروری است که در وهله اول به خودت توجه کنی.

اول به لذت خودت توجه کن, مردم مسئول لذت خودشان هستند. وقتی به لذات خود توجه کنی احساس خوبی پیدا می کنی.

لیزا نیکولز

من خودم را وارد ارتباطات زیادی کردم و انتظار داشتم که طرف مقابلم زیبایی من را نشان دهد, چون خودم زیبایی ام را نمی دیدم. قهرمانان دوران جوانی من از فیلم فرشتگان چارلی بودنند که بسیار فوق العاده بودند ولی هیچ شباهتی به من نداشتند.

تا اینکه عاشق خودم لیزا شدم, عاشق پوست شکلاتی رنگم, لبهای قلوه ای, هیکل گرد و قلمبه و موهای سیاه فرفری, و بعد از آن بقیه هم در دنیال واقعی عاشق من شدند.

دلیل اینکه باید خودت را دوست داشته باشی این است که بدون عشق به خودت, داشتن احساس خوب محال است. وقتی حال و هوای بدی راجع به خودت داری, در عشق و در تمام خوبی های عالم را به روی خودت مسدود کرده ای.

وقتی حس بدی درمورد خودت داری, روی بسامدی قرار می گیری که در سلامتی, ثروت, عشق و … تاثیر می گذارد. باید احساس خوبی داشته باشی تا فرکانس بی نهایت از سلامتی, ثروت و عشق را بصورت خود جذب کنی.

 

چگونه می توانم به خودم عشق بورزم؟

روی نقاط قوت خود تمرکز کنید:

روی آنچه در خود نمی پسندید, تمرکز نکنید, بلکه نقاط قوت خود را زیر ذره بین بگذارید.

مشاهده خواهید کرد که ضعف هایتان یکی پس از دیگری محو خواهند شد.

به یاد داشته باشید که تمرکز بر روی هر چیزی, باعث گسترش آن می شود.

همیشه از خود به خوبی یاد کنید:

هرگز از خود انتقاد نکنید, انتقاد ویران کردن خویشتن است و حوصله شنونده را سر می برد.

اگر حرف مثبتی درمورد خود ندارید, سکوت کنید.

ویژگی های مثبت دیگران با بجویید:

کسانی که درمورد خود, احساس منفی دارند, در دیگران هم, کاستی ها و اشتباهات را جستجو می کنند.

روی دیگر سکه این است: نقاط قوت دیگران را جستجو کنید و مطمئن باشید که احساس بهتری نسبت به خود خواهید یافت.

جملات تاکیدی خود دوستی – لوئیز هی

* من دوست داشتنی هستم, دیگران را دوست دارم و همه به من عشق می ورزند.

* به خود اجازه می دهم, عشقی عمیق و صمیمی را تجربه کنم.

* عشق و پذیرش از آن من است, من خودم را دوست دارم.

* من عشق را منتشر می کنم و هر جا که می روم عشق می یابم.

* هر چه بیشتر پذیرای عشق باشم, ایمن تر خواهم بود.

* وقتی خودم باشم, مردم من را بیشتر دوست دارند.

* من تجربه های جذاب و دوست داشتنی را به زندگی خویش دعوت می کنم.

* بدنم را به هر شکلی که هست, دوست می دارم.

۱۰ جمله تاثیرگذار از دبی فورد – نیمه تاریک وجود

۱- هر چیزی که شما را به شوق می آورد, جنبه ای از وجود شماست.

۲- باید برای یکایک جنبه های وجودتان احترام قائل باشید و برای هر یک راهی سالم, بیابید.

۳- تا زمانی که آنچه را که هستیم نپذیریم, بازتاب سایه قدرت ویرانی شادمانی ما را خواهد داشت.

۴- عظمت وجود ما در زیر بخشهایی که با آن ها قطع ارتباط کرده ایم, دفن شده است.

۵- هیچ چیز وجود ندارد که به فکرتان برسد و نباشید.

۶– احساس تنهایی حاصل این تفکر است که نمی دانید چه کسی هستید و به چه دلیل اینجا هستید.

۷- هر آنچه در دیگران قضاوت یا محکوم کنیم, در نهایت بخش ناخواسته یا طرد شده, خودمان است.

۸- اگر با سایه های خود روبرو نشویم, آن ها با ما روبرو خواهند شد.

۹- ما نقطع ضعف های خود را به دیگران نسبت می دهیم و مطالبی را به دیگران می گوییم که در واقع باید به خودمان بگوییم.

۱۰- تمامی رویدادهای منفی در زندگی, گشایشی در بر دارند.

من آنم …

هنگامی که پرده از همه جنبه های ناپذیرفته وجودمان برداشتیم, برای وارد شدن به مرحله بعدی فرایند یعنی مالک شدن آن ویژگی ها, آماده ایم.

منظور از مالک شدن این است که بپذیرید صفتی متعلق به شماست.

اکنون می توانیم مسئولیت هر آن چه را هستیم, بخش هایی را که دوست داریم و دوست نداریم بپذیریم.

در این مرحله شما مجبور نیستید همه جنبه های وجودتان را دوست داشته باشید, فقط باید آن ها را بپذیرید.

در این خصوص می توانید ۳ سوال مفید از خود بپرسید.

آیا در گذشته این رفتار را از خود بروز داده اید؟

آیا اکنون این رفتار را انجام می دهم؟

آیا ممکم است, تحت شرایط متفاوت این رفتار را از خود بروز دهم؟

اگر به هر یک از این سوالات پاسخ مثبت دادید, فرایند پذیرفتن را آغاز کرده اید.

خود را از نو تعریف کنید

هنگامی که زخم های مان مرهم نیافته است, گذشته, زندگی ما را ویران خواهد کرد.

موهبات منحصر بفرد, خلاقیت و استعدادهای ما را از بین خواهد برد.

هنگامی که این بخش های وجود خود را طلب نمی کنیم, درون ما راکد می مانند و به جای آن که از آن ها در هماهنگی با خویش استفاده کنیم, علیه خویش استفاده می کنیم.

گمان می کنیم از دنیا خشمگین هستیم, می خواهیم آن را تغییر دهیم و یا این که اگر دنیا جای دیگری بود می توانستیم رویاهای خویش را تحقق بخشیم.

اما این ما هستیم که باید تغییر کنیم.

ما از خود خشمگین هستیم, زیرا پشتکار نداریم, نیروی الهی درون خویش را محترم نمی شماریم و به خود اجازه ابراز کردن آن چه را که به راستی می خواهیم نمی دهیم.

گمان می کنیم که از والدین مان برای سرکوب کردن ما در کودکی خشمگین هستیم, حال آنکه از خودمان برای ادامه دادن این سرکوب, خشمگین هستیم.

مانند آن است که سال ها پیش کسی ما را در قفس انداخته باشد و اکنون نیز که دیگر قفسی وجود ندارد, ما هنوز پشت میله های خیالی آن دست و پا بزنیم.

قفس ما محدودیت های خود ساخته, خود ناباوری ها و ترس های مان هستند.

به ما یاد داده اند رفتن به دنبال آرزو هایمان سخت است.

قدرت شفاف نگاه کردن به گذشته و بازستاندن جنبه هایی از خویش که سرکوب کرده اید, درون خود شماست.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *