دانلود کتاب آفریقا افسانه‌های آفرینش

کتاب آفریقا، افسانه‌های آفرینش

کتاب آفریقا، افسانه‌های آفرینش

:: مشخصات کتاب

نام کتاب: آفریقا، افسانه‌های آفرینش
نویسنده: یولی بایر
ترجمه: ژ. آ. صدیقی
زبان کتاب: فارسی
فرمت: PDF
تعداد صفحات: ۴۱۸ صفحه
حجم فایل: ۵ مگابایت

مقدمه

امروزه به ندرت می‌توان یک بچه مدرسه‌ای آفریقایی را پیدا کرد که با اسطوره‌های آفرینش انجیل آشنا نباشد، ولی باید دید، در میان آنان، چند نفر با افسانه‌های آفرینش بومی زادگاهشان، آشنایی دارند؟! در حالی که این افسانه‌های بومی به همان نسبت، غنی، گونه‌گون و خلاق هستند.
پاسخ انسان‌های مختلف به مسائل، معماها و روموز مرگ و زندگی، دست‌کم همان ارزش و اعتبار پاسخ‌های کتاب آفرینش را دارد، و از دیدگاه هنر و ادبیات نیز، موادی افسون کننده و پرمغز است. طرز دید و برداشت در این اسطوره‌ها، برای افرادی که تربیت شده‌ی نوع تفکر، و دنباله‌رو سنن مسیحی و اسلام هستند، تازه و تکان‌دهنده خواهد بود:
در افسانه‌ی آفرینش «کنو» Kono مرگ، انگیزه و نیروی اصلی جهان است که قبل از خدا موجود بوده است. میان مردم مالزی، خدا برای کنترل انسان، فاقد هرگونه قدرتی تصور می‌شود. به اعتقاد مردم «ئی‌جو» Ijow، انسان، خود سرنوشت خویش را، قبل از آمدن به جهان، معین می‌کند.
مردم «واپن‌گوا» Wapangwa تصور غریبی از خلقت زمین توسط مدفوع مورچه‌ها دارند. در افسانه‌های خلقت «یوروبا» آفریدگار، به خاطر نقص در آفرینش انسان، گناهکار و مسئول شناخته می‌شود. آنها همچنین وجود خدایان بسیاری را باور دارند که از یک هسته و منشاء اولیه، پدید آمده‌اند.
این اندیشه‌ها و باورداشت‌ها، بسیار جالب و مؤثر است، زیرا نشئه و پرتو تازه‌ای، از رابطه‌ی انسان با خدا را به دست می‌دهد و او را در جستجو و کوشش، برای سازش و فهم امور ماوراءالطبیعه، و در عین حال انکارناپذیر، یاری می‌دهد.
اما، در این افسانه‌های آفریقایی، منابع و اندیشه‌های بسیار نزدیک، و افکاری مشابه با سنن عبرانیان شرقی، وجود دارد.
«یوروبائی»ها معتقدند که آب قبل از خشکی، موجود بوده است. «فنگ»ها (Fang)، به منشاء آفرینش، از آتش و نه از آب، باور دارند. همچنین معتقدند که موجودات و به طور کلی، هستی، از لطف خداوندی ساقط شده، و از این رو نیز همیشه، چون دشمنی با او در پیکار است.
بسیاری از افسانه‌های آفریقایی، نماینده‌ی این اندیشه‌اند که انسان و هسته‌ی اصلی زندگی او، در آغاز، هماهنگی و نزدیکی بسیار زیادی با آن خدا داشته، (مانند داستان «بینی» Bini، درباره‌ی نزدیک بودن زمین و آسمان) ولی با کوتاهی و قصور خود، این رابطه‌ی نزدیک و بی‌واسطه را، معدوم کرده است. مالزی‌ها داستانی فراموش ناشدنی همانند برج بابل دارند. به اعتقاد آنها، انسان برای برابری و همطرازی با خدا، برجی به سوی آسمان برمی‌افرازد! وسوسه‌ی میوه‌ی ممنوعه در افسانه‌های «ئه‌فه» Efe، نمودار است. ملل بسیاری، در افسانه‌های خلقت، انسان پرداخته و آفریده از خاک رست را توصیف می‌کنند. افسانه‌ی «اباتالا»ی Obatala یوروبائی به وضوح، نماینده‌ی اندیشه‌ی رهایی و نجات انسان، از رنج است. و افسانه‌ی «واپانگوا» از تانگانیکا، محتوی این تصور بسیار پیچیده و مجرد، درباره‌ی خلقت است که، «کلمه» اولین انگیزه‌ی خلقت بوده است.
برخی از این افسانه‌ها، چنان مشابهتی با اسطوره‌های آفرینش تورات دارد که شخص ممکن است در وهله‌ی اول تصور کند که این افسانه‌ها، تحت تأثیر افکار مبلغین مذهبی مسیحی به وجود آمده‌اند. ولی، گردآورنده‌ی داستان‌ها توانسته است چنین نظریه‌ای را با دلایلی استوار رد کند. البته، نمی‌توان منکر روابط فرهنگی با خاور نزدیک، در زمان‌های قدیم شد، و نیز می‌دانیم که اسطوره‌ها و افسانه‌های ملل، به سرعت نشر و پراکنده می‌شوند. اما، به نظر من در این مورد، مهم‌تر از «تأثیرات»، یا نفوذ، این واقعیت مسلم است که افکار مشابه در انسان‌ها، در مکان‌های مختلف و زمان‌های متفاوت، کاملاً مستقل و آزاد از یکدیگر، پرورانده شده و شکل می‌گیرند.
داستان «طوفان» میان قبایل اسکیمو، یعنی جایی که نفوذ شرق امری غیرممکن و غیرعملی بوده است، وجود دارد. «آزتک»های مکزیکو، با وجود این که نمی‌توانسته‌اند با مصر روابطی داشته باشند، اهرام ساخته‌اند. از نقطه نظر ادبی در اینجا به نظر ما، انگیزه و اساس یک موضوع، دارای اهمیت کمتری است؛ لیکن آنچه از نظر ادبی در اینجا مورد نظر است، شکل و شیوه‌ی بیان اسطوره‌هاست.
داستان‌سرایان و اسطوره‌سازان آفریقایی، نبوغ و ابداعات شگفت خویش را، در افسانه‌های بی‌شماری که اساس و علت مرگ را تشریح می‌کند، نشان داده‌اند.
مایه‌ی اصلی که در اکثر این افسانه‌ها عمومیت دارد، آن است که انسان، از جانب خود، پیامبری به سوی خدا – که با درخواست او برای داشتن زندگی ابدی موافق است – می‌فرستد. ولی پیام و پیامبر، دارای چنان خصوصیتی هستند که نوع بشر، آن عدالت و احسان خدا را که قبلاً در اختیارش بوده است، از دست می‌دهد. بیشتر از هفتصد داستان، با چنین بن‌مایه‌ای، در سرتاسر آفریقا مشهور است.
در برخی از این افسانه‌ها، پیامبر انسان، پیام را تحریف، یا ناقص می‌کند، و به همین جهت، مسئول میرائی بشر می‌گردد. در برخی دیگر، فرستاده‌ی بشر، مأموریتش را با چنان کندی صورت می‌دهد که انسان مجبور می‌شود، پیامبر دیگری به دنبال او فرستد. و خدا از ناشکیبایی بشر متغیر شده، و هدیه‌ی فناناپذیری را از او بازپس می‌گیرد. در بسیاری از این افسانه‌ها، پیامبر، آدم بدخواه و کینه‌جویی از آب در می‌آید،‌ و عمداً، پیامی غیر از آنچه بشر به او سپرده بوده است، به خدا می‌رساند. در بعضی از آنها هم، یکی از دشمنان نوع انسان، در آخرین مراحل ابلاغ پیام، در کارها مداخله می‌کند، و آن را به سود خویش دگرگون می‌سازد. در یکی از نمونه‌های بسیار مشخص، داستان با طرح این مسئله و این جمله پایان می‌پذیرد: «و از آن پس انسان باور کرد که دیگربار متولد نخواهد شد.»
اما در آفریقا: افسانه‌های دیگری به گونه‌های دیگر موجود است که اساس مرگ را توصیف می‌کند، همانند موضوع اساسی در تورات، مربوط به میوه‌ی ممنوعه که قبلاً بدان اشاره رفت، و یا مسئله‌ی نافرمانی مرد، و حسادت زن، که پایه‌ی برخی از این داستان‌ها را تشکیل می‌دهد. در یکی از این افسانه‌ها مرد، در آغاز، اجازه‌ی انتخاب دارد، ولی یکباره تصمیم بسیار احمقانه‌ای می‌گیرد. در یکی از افسانه‌های بسیار زیبا و گیرای آفریقا، انسان، مرگ را، به خاطر بازگشت برکت و خوشبختی برای فرزندانش، پذیرا می‌شود.
در مجموعه‌ی حاضر، تنها شماره‌ی معدودی از این افسانه‌ها بازگو می‌شود. اسطوره، درباره‌ی اساس و منشاء زندگی و مرگ، در هر جامعه‌ای به عنوان نمونه‌ای از ادبیات آن دیار، معرفی شده است. این نمونه‌ها، داستان‌های زیبا و دلکشی هستند، و امید دارم مورد توجه کودکان و نیز بزرگسالان واقع گردند. همچنین فکر می‌کنم، خواندن افسانه‌های آفرینش آفریقایی، کمک کند تا اسطوره‌شناسی مسیحیت، در مقام واقعی خویش قرار گیرد. زیرا غالباً در مدارس سیاه‌پوستان، کودکان، افسانه‌های آفرینش مسیحیت را، نه به عنوان کوششی برای تشریح رابطه‌ی انسان با خدا، و نه به صورت داستان‌هایی که محتوای حقیقت مهمی هستند، بلکه آنها را به عنوان یک واقعیت غیر قابل انکار می‌پذیرند.
در یکی از کلاس‌های درس تاریخ، در یکی از مدارس مشهور سیاه‌پوستان، شاگرده ره گم کرده‌ای، از معلمش می‌پرسد: – چه کسی اول بار بوجود آمد، انسان «ناندرتال»، یا «آدم و حوا؟» این سئوال به نظر معلم پرسشی گستاخانه می‌نماید، به دلیل آن که خود او نیز نمی‌دانست که «حقیقت» و «واقعیت» الزاماً یک چیز نیستند.

یولی بیر

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *