ده روش افزایش هوش هیجانی
بسیاری از مردم درباره هوش هیجانی صحبت میکنند اما واقعاً هوش هیجانی چیست؟ یک جنبه مهم هوش هیجانی توانایی درک، کنترل و ارزیابی احساسات و هیجانات در خود و دیگران و استفاده مناسب از این اطلاعات است. مثلاً شناخت هوش هیجانی در فرد مقابل میتواند به تنظیم و مدیریت هیجانات شما کمک کند. شناخت هیجانات دیگران میتواند به همدلی و موفقیت در روابط فردی و حرفهای منجر شود.
در سال ۱۹۹۰ دکتر میر و پیتر سالووی روانشناس واژه هوش هیجانی را ابداع کردند. برخی محققان ادعا میکنند هوش هیجانی یک ویژگی غیر اکتسابی است درحالیکه برخی دیگر معتقدند میتوان با تمرین و دستورالعملهای مناسب آن را بهبود بخشید. طبیعتاً ما در اینجا با نظریه دوم موافقیم و به همین علت روشهایی برای بهبود هوش هیجانی شما توصیه میکنیم.
این امکان وجود ندارد که همه روانشناس یا رواندرمانگر باشند اما شما میتوانید درمانگر خود باشید. این کار با یادگیری گوش دادن و درک احساسات خود شروع میشود. ممکن است این کار همیشه راحت نباشد اما افزایش توانایی شناخت و آگاهی از هیجانات خود اولین و احتمالاً مهمترین قدم است.
ده روش افزایش هوش هیجانی:
۱- موضوع را عوض نکنید یا آن را قطع نکنید. اگر احساساتی که تجربه میکنید ناراحتکننده هستند، ممکن است با تغییر موضوع یا پرت کردن حواس خود بخواهیم از آنها فرار کنیم. حداقل دو بار در روز با خود خلوت کنید و از خود بپرسید “چه احساسی دارم”، ممکن است کمی زمان ببرد تا احساساتتان را متوجه شوید. به خود فرصت بدهید و فکر به این موضوع را قطع نکنید.
۲- به سرعت در مورد احساسات خود قضاوت نکنید یا آن را تغییر ندهید. سعی نکنید احساسات خود را پیش از این که به آنها فکر کنید، از بین ببرید. هیجانات سالم اغلب به صورت موجی میآیند و میروند، ابتدا شروع میشوند، افزایش پیدا میکنند، به اوج میرسند و سپس به صورت طبیعی ناپدید میشوند. نباید موج را پیش از این که به اوج خود برسد قطع کنید.
۳- ببینید میتوانید بین احساسات کنونی خود و مواقع دیگری که چنین احساسی را تجربه کردهاید، ارتباطی برقرار کنید؟ وقتی احساسات مبهمی در شما ایجاد میشود از خود بپرسید پیش از این چه زمانی چنین احساسی داشتم؟ با این کار به خود کمک میکنید که بفهمید احساس کنونی شما بازتاب وضعیت حاضر است یا مربوط به زمان دیگری در گذشته میباشد.
۴- احساسات خود را با افکارتان مرتبط کنید. وقتی احساس میکنید هیجانی غیرمعمول به روان شما هجوم آورده است همیشه این سؤال مفید است: در مورد این مسئله چه فکر میکنم؟ . اغلب یکی از احساسات ما با احساسات دیگری تناقض خواهد داشت. این طبیعی است. گوش دادن به احساسات مانند گوش دادن به همه شاهدها در یک پرونده در دادگاه است. تنها زمانی که همه مدارک جمع شود، میتوانید بهترین قضاوت را داشته باشید.
۵- به بدن خود گوش کنید. احساس آشفتگی معده در راه رسیدن به محل کار، سرنخی است از این که شغل شما منشأ استرس برای شما است. تپش یا تندی ضربان قلب هنگامی که کاری را میخواهید انجام دهید، نشان میدهد آن کار چقدر برایتان اهمیت دارد. گوش دادن به این احساسها و هیجانات پشت آن که به شما سیگنال میفرستند، به شما اجازه میدهد با قدرت استدلال خود آنها را پردازش کنید.
۶- اگر نمیدانید چه احساسی دارید از کس دیگری بپرسید. مردم به ندرت میدانند که دیگران میتوانند احساسات آنها را قضاوت کنند. از کسی که شما را میشناسد و به او اعتماد دارید بپرسید از نظر او چطور دیده میشوید. ممکن است جواب شگفتآور و روشنگری بشنوید.
۷- به احساسات ناخودآگاه خود رجوع کنید. چطور میتوانید از احساسات ناخودآگاه خودآگاهتر شوید؟ تداعی آزاد را امتحان کنید. درحالیکه در وضعیت کاملاً راحت و رها نشستهاید، بگذارید افکارتان آزادانه در ذهنتان بچرخند و ببینید به کجا میرسند. رویاهای خود را تحلیل کنید. دفتر یادداشت و خودکاری در کنار تخت خود بگذارید و رویاهایتان را همین که بیدار شدید، بنویسید. توجه ویژهای به رویاهایی که تکرار میشوند یا با هیجان و احساسات شدید همراه هستند، داشته باشید.
۸- از خود بپرسید: امروز چه احساسی دارم. احساس کلی خود را در مقیاس ۰ تا ۱۰۰ درجهبندی کنید و هر روز نمرهای که به احساس خود میدهید را ثبت کنید. اگر احساسات شما در یک روز شدید است، یکی دو دقیقه درباره هر چیزی که به نظرتان با این احساس ارتباط دارد فکر کنید.
۹- افکار و احساسات خود را بنویسید. تحقیقات نشان داده است که نوشتن افکار و احساسات میتواند کمک شایانی به شما داشته باشد. یک تمرین ساده مانند این تنها چند ساعت در هفته زمان میبرد.
۱۰- بدانید چه زمانی فکر کردن دیگر کافی است. زمانی باید فکر کردن به درون را تمام کنید. باید یاد بگیرید کی وقت آن است که تمرکز خود را به بیرون معطوف کنید. مطالعات نشان دادهاند که تشویق افراد به رها نکردن احساسات منفی میتواند این احساسات را تشدید کند. هوش هیجانی تنها توانایی فکر کردن به احساسات نیست بلکه زندگی در حال حاضر و دنیای پیرامون نیز هست.