روز جهانی بشقاب پرنده (UFO)
دوم جولای مصادف با حادثه رازول ( پر سرو صدا ترین حادثه سقوط بشقاب پرنده تاریخ ) است و یوفولوژیست ها این تاریخ را روز جهانی یوفو نام گذاری کرده اند.
وجود آدم فضایی و بشقاب پرنده از مسائلی است که امروزه در میان مردم رواج دارد. اشیای ناشناس پرنده یا یوفو اصطلاح رایج برای هر پدیدهٔ هوایی است که علت آن نمیتواند بهآسانی و یا بلافاصله توسط ناظر شناخته شود.در فرهنگ عامه غالباً اصطلاح یوفو را بهعنوان یک مترادف برای فضاپیمای بیگانگان استفاده میکنند.کلمه یوفو از ترکیب حرف اول نام انگلیسی این اشیا یعنی Unidentified Flying Objects، گرفته شده و برابر فارسی آن «اشیای پرنده ناشناخته» است
حادثه رازول
در دوم جولای سال ۱۹۴۷ در رازول، دامداری به نام مک برزل در خانه خود در شهرک کرونا واقع در ایالت نیومکزیکو، ناگهان صدای انفجاری شنید و شیء سرخ رنگی را با یک دنباله سفید دید که وسط تپه زار سقوط کرد. رازول در آن زمان محل نگهداری اسکادران بمب افکنهای B-۲۹ نیز محسوب میشد، که در آن زمان یکی از پیشرفتهترینها در نوع خود بودند.
یکی از گله داران قطعات و تکههای شیای را جمع کرد و به پایگاه هوایی گزارش داد و برای اولین و آخرین بار در تاریخ ایالات متحده آمریکا در روزنامهها اعلام شد که یک بشقاب پرنده سقوط کردهاست. این خبر سر تیتر تمامی روزنامهها شد و پس از آن رادیو اعلام کرد که یک بشقاب پرنده پیدا شده و این بزرگترین اتفاق سال است. اما روز بعد خبرها کاملاً شکل تازه ای به خود گرفتند. توضیح این حادثه هم زمینی تر شد. در روزنامهها اعلام شد که آن شیء یک بالون هواشناسی بودهاست و همه چیز به حالت عادی بازگشت.
هیجان و اضطراب ناشی از وجود «بیگانگان» در دهه ۱۹۵۰، وقتی آدمکهایی با پوست «لاتکس» و «استخوان» های آلومینیومی که به ظاهر بیگانگان به نظر میرسیدند، از آسمان در سراسر نیومکزیکو سقوط کردند و با سرعت توسط وسایل نقلیه نظامی جمع شدند، شدت بیشتری گرفت. به نظر کسانی که به ماجرای رازول اعتقاد داشتند، دولت بخشی از این ماجرای مرموز بود اما نیروی هوایی اعلام کرد که، این «مجسمه های ساختگی»، پروژهای برای آزمایش راههای جدید خلبانان برای زنده ماندن از سقوط بود. پنجاه سال بعد، ارتش در بیانیهای تصدیق کرد که خرابههای رازول، بخشی از یک پروژه فوق سری مخفی اتمی بود.
UFO چیست؟
اشیای ناشناس پرنده (Unidentified Flying Objects) یا یوفو اصطلاح رایج برای هر پدیده هوایی است که علت آن نمیتواند بهآسانی و یا بلافاصله توسط ناظر شناخته شود.
در فرهنگ عامه غالباً یوفو را بهعنوان یک مترادف برای فضاپیمای بیگانگان یا بشقاب پرنده استفاده میکنند. نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا، که در سال ۱۹۵۲ این اصطلاح را ابداع کردهاست، در ابتدا اصطلاح «یوفو» را به اشیایی که پس از بررسی دقیق توسط محققان متخصص ناشناخته باقی میمانَد، اطلاق کرد.
انواع بشقاب پرنده
۹۰ شکل بشقاب پرنده بر اساس مشاهدات و فیلمهای منتشر شده در فضای مجازی شناسایی و در این تصویر آورده شدهاند.
نامگذاری روز جهانی بشقاب پرنده (UFO)
۲ جولای از سوی وبسایت www.worldufoday.com روز جهانی بشقاب پرنده (UFO) نامیده شده است.
هدف از اختصاص دادن یک روز به بشقاب پرندهها افزایش آگاهی انسانها نسبت به وجود غیرقابل انکار اشیای پرنده ناشناس و غیرزمینی است. یکی دیگر از اهداف ایجاد روز جهانی برای بشقاب پرندهها تشویق دولتها، به خصوص دولت آمریکا، برای انتشار اطلاعات محرمانه خود در خصوص تاریخچه مشاهده بشقاب پرندهها بر روی زمین است.
پروژه کتاب آبی و بشقاب پرندهها
پروژه کتاب آبی یکی از مجموعه پژوهشهای سیستماتیک روی اشیای ناشناس پرنده بود، که توسط نیروی هوایی آمریکا انجام شد. پروژههای نشان و کینه قبل از کتاب آبی با همین هدف انجام شدند. در دسامبر ۱۹۶۹، دستور پایان پژوهش داده شد و تمامی فعالیتهای تحت نظر این پروژه در ژانویه ۱۹۷۰ متوقف گشت.
پروژه کتاب آبی دو هدف پیش رو داشت: یافتن پاسخ برای این سوال که آیا اشیای ناشناس پرنده تهدیدی برای امنیت ملی هستند؟ و دوم، تحلیل علمی تمام اطلاعات و مستندات مربوط به یوفوها در طی فعالیتهای این پروژه، هزاران گزارش از یوفوها جمعآوری و تجزیه و تحلیل شد. همچون نتایج عملکرد پروژه کاندن، که در گزارش کاندن ارائه شد، پروژه کتاب آبی نیز به این نتیجه رسید که هیچ چیز غیرعادی در مورد یوفوها وجود ندارد و در دسامبر سال ۱۹۶۹، دستور تعطیلی پروژه داده شد و نیروی هوایی تا ارائه خلاصه پس از تحقیقات خود، به کار ادامه داد.
خلاصه تحقیقات نیروی هوای ایالات متحده چنین بود:
۱. هیچکدام از اشیای ناشناس پرندهای که تا آن زمان گزارش، بررسی و ارزیابی شدند، تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا نبودند.
۲. از میان مدارک بررسی شده با طبقهبندی ناشناس، هیچکدام از لحاظ تکنولوژیکی و علمی، از دانش امروزی بشر فراتر نبودند.
۳. در بین هیچکدام از گزارشهای بررسی شده شواهدی دال بر وجود وسیله نقلیه فرازمینی موجود نبود.
بشقاب پرندهها در ایران
در دوره جدید که موج رؤیت بشقابپرندهها به اوج رسید، نام ایران نیز در بین کشورهایی قرار گرفت که نهتنها تعداد قابلتوجهی گزارش از آن مخابره میشد، بلکه تعدادی از گزارشهای مهم ازنظر طرفداران وجود بشقابپرندهها در ایران رخ دادهبود.
داستان بشقابپرندهها در ایران برای چندین سال دوران آرامی را سپری کرد تا اینکه از چندسال پیش و با مشاهده اشیا نورانی در برخی شهرها، بار دیگر داستان از نو آغاز شد. اولین گزارشها از مرزنآباد و سپس بابل و مشکینشهر آغاز شد؛ جایی که گوی های نورانی میتوانست علاوه بر اینکه موجب وحشت اهالی شود، حتی خسارات زیادی بهجای گذارد. این پدیده، که همزمان در برخی از کشورهای جهان هم رؤیت شد، بهسرعت مورد بررسی قرار گرفت به زودی مشخص شد که شهاب سنگهای پرنور گلولهای علت آن بوده است. البته در مورد بابل، گونهای از تخلیه انرژی ژئوفیزیکی علت اصلی حادثه اعلام شد، اما مشکینشهر نهتنها پایان داستان شهاب سنگهای گلولهای را رقم زد، آغاز فصل جدید بشقابهای پرنده نیز از همانجا آغاز شد.
۲۵ و ۲۶ فروردینماه ۱۳۸۳ خبرگزاریها خبر مشاهده شیء ناشناس نورانی را در آسمان مشکینشهر و اردبیل دادند، بلافاصله صدا و سیما تصاویری که توسط یک دوربین آماتور (ساده) از این اجرام تهیه شده بود منتشر ساخت و بدین ترتیب موج جدید آغاز شد. خبرگزاری ایرنا در کمتر از ۷۲ ساعت بیش از ۶ خبر از رؤیت این اجرام در آسمان شهرهای مختلف ایران از مشکینشهر و اردبیل گرفته تا گنبدکاووس و تبریز و اراک و اشنویه و سنندج و… منتشر کرد.
گزارش اول از دو شیء پرنده ناشناس در آسمان سخن میگفت که نمایی با رنگهای مختلف داشتند و حرکتهایی نامشخص در آسمان انجام میدادند هنوز دربارهٔ این گزارش نمیتوان اظهار نظر کرد، چرا که هیچ داده مشخصی از آن وجود ندارد.
«تعدادی از شاهدان عینی در تبریز گفتند یک شیء نورانی را چهارشنبه شب در آسمان مشاهده کردهاند. به گفته آنان، این شیء که طیفهایی از نورهای قرمز، آبی و سبز از آن به سرعت پخش می شده است، مقارن ساعت ۲۰:۳۰ چهارشنبه در جنوب آسمان تبریز در منطقه ولیعصر رؤیت شد، در طرفین این شیء نورانی دو بازوی نورانی خطگونه وجود داشت. یکی از شاهدان افزود، این شیء از سمت شرق به غرب با سرعتی بسیار کند و غیر محسوس در حرکت بود.»
«یک شیء نورانی بار دیگر سه شنبه شب در ارتفاع پایین در ضلع جنوبی شهر گنبد کاووس دیده شد. به گفتهٔ منابع مردمی، این شیء از ساعت ۲۰ تا ۲۲:۳۰ دقیقه در آسمان ظاهر شده و رنگهای مختلف از خود انعکاس میداد. این شیء نورانی، کم کم در آسمان ناپدید شد. دوشنبه شب نیز یک شیء نورانی در ارتفاع پایین در ضلع جنوبی شهر گنبد کاووس مشاهده شده بود.»
فرازمینی ها در منطقه ۵۱
افرادی که به تئوریهای توطئه باور دارند میگویند دولت آمریکا درباره موجودات فرازمینی و بشقاب پرندهها اطلاعاتی در اختیار دارد ولی این اطلاعات را در دسترس همگان نمیگذارد.
این افراد بر این باورند که پایگاه منطقه ۵۱ که وجود آن در سال ۲۰۱۳ از سوی سازمان جاسوسی آمریکا به رسمیت شناخته شد، محل نگه داشتن موجودات فرازمینی (آدم فضاییها) است که در اختیار دولت آمریکا قرار دارند. آنها میگویند بشقاب پرندههای سرنگون شده هم در این پایگاه نگهداری میشوند و البته دولت آمریکا این مسائل را تکذیب میکند.
انواع فرضیهها درباره این پایگاه از سال ۱۹۸۹ آغاز شد، از زمانی که مردی به نام باب لازار در مصاحبه با یک تلویزیون آمریکایی گفت که او فیزیکدانی است که در این منطقه کار کرده است.
باب لازار گفت او در طرح پیاده کردن یک بشقاب پرنده حضور داشته و اسناد دولتی درباره حضور موجودات فرازمینی روی زمین را خوانده است.
عجیبترین گزارشها از مشاهده بشقاب پرندهها
۱- سقوط بشقاب پرنده در ککسبورگ پنسیلوانیا
در ۹ دسامبر ۱۹۶۵، بسیاری از مردم ۶ ایالت آمریکا و انتاریو کانادا جسم بزرگ عجیبی را دیدند که داخل جنگلهای ککسبرگ (Kecksburg) پنسیلوانیا سقوط کرد. در آن زمان فرض را بر این گذاشتند که یک سنگ آسمانی بزرگ است، ساکنان منطقه نگران بودند از این رو ارتش به سرعت دست به کار شد تا آن را بررسی کند. با وجود گمانهزنیهای زیاد دولت اعلام کرد که آن جسم به طور کامل سوخته و امکان بررسی ندارد.
بعدها بعضیها تصور میکردند که یک ماهواره شوروی است که سقوط کرده هرچند این موضوع تا به امروز به شدت مورد مناقشه است. با این حال، باید توجه داشت که آن دوران، دوره بازیابی یک ماهواره شوروی در اوج جنگ سرد بود به همین دلیل میتوان حضور ارتش و محرمانه بودن پروژه را توجیه کرد.
۲- ربودن بارنی و بتی هیل در سال ۱۹۶۱
یکی از معروفترین وقایعی که در ارتباط با ربودن انسانها توسط بیگانگان فضایی در محافل علمی مطرح است ماجرای خانوداه هیل است. ماجرای ربوده شدن این زن و شوهر به ۱۹ سپتامبر ۱۹۶۵ باز میگردد. در آن زمان خودروی بتی و بارنی هیل در لنگستر نیوهمپشایر در حال حرکت به سمت منزل بود. آنها به دفعات نور عجیبی را در آسمان بالای سر خود مشاهده کردند و ماشین خود را برای مشاهده آن شیء عجیب چند بار متوقف کردند.
آخرین باری که آنها برای مشاهده آن شیء عجیب توقف کردند بارنی وحشت زده به سمت اتومبیل دوید و از بتی خواست که فوراً سوار خودرو شود. او فریاد زد آنها میخواهند ما را بدزدند و در همین حال با سرعتی سرسامآور شروع به رانندگی کرد. ناگهان صدای عجیبی از سقف اتومبیل آنها شنیده شده و هر دو دچار خواب آلودگی شدیدی میشوند. پس از آنکه آنها به هوش آمدند خود را ۵۶ کیلومتر دورتر از محلی که رانندگی میکردند یافتند و با نگاه به ساعت متوجه شدند که دو ساعت خواب بودهاند.
روز بعد آنها گزارش این اتفاق را به مقامات مسؤول در پایگاه پلیس ارائه دادند و متعاقب آن توسط مسؤولان کمیته (NICEP) مورد بازجویی قرار گرفتند. بعد از ۱۰ روز از این واقعه کابوسهای شبانه بتی و بارنی شروع شد که آنها را مجبور کرد تا با یک روانشناس معروف بنام دکتر بنیامین سایمون تماس بگیرند، معالجات روان درمانی بر روی این دو به مدت ۶ ماه ادامه یافت. در جریان هیپنوتیزم که برای معالجه آنها انجام شد جزئیات بیشتری توسط بتی و بارنی بیان شد که در هر مورد اظهارات آنها با هم تطابق داشت!
آنها در جریان هیپنوتیزم اظهار داشتند پس از آنکه توسط بیگانگان فضایی به داخل سفینه برده شدند نمونههایی از پوست و موی آنها برداشته شد. همچنین در جریان خواب مصنوعی بتی گفت که از رئیس آنها در مورد اینکه آنها از کجا میآیند پرسید. آنها در جواب وی تصویری سه بعدی از یک منظومه را نشان دادند که هر دو در جریان هیپنوتیزم تصویر آن را به درستی رسم کردند. تصویری که آنها رسم کردند امروزه به تصویر گلیس معروف شده است.
نکته جالب این است که پس از این واقعه تمام مراکز علمی جهان از ناسا گرفته تا ستاره شناسان آماتور تلسکوپهای خود را به سمتی که بتی هیل اشاره کرده بود نشانه گرفتند، ۷ سال بعد این منظومه توسط دانشمندان با نام زتا رتیکولی (Zeta Reticuli) در صورت فلکی نگاری کشف و مورد تأیید قرار گرفت.
بعداً پزشک مربوطه از سوی مقامات آمریکایی مورد فشار قرار گرفت تا موضوع ملاقات آدم فضاییها با خانواده هیل را انکار نماید و وی نیز چنین اعلام نمود که کسانی که تحت هیپنوتیزم قرار میگیرند ممکن است مطالبی را عنوان کنند که لزوماً صحیح نباشند و بدین ترتیب سخنان بتی و بارنی هیل هم از این قاعده مستثنی نیست.
۳- حادثه تهران ۱۹۷۶
در آخرین روزهای تابستان ۱۹۷۶ در تهران یک اتفاق عجیب در آسمان مشاهده شد. این شیء نورانی که رنگهای سبز، آبی، قرمز و نارنجیاش به وضوح دیده میشد. دو فانتوم F۴ در تعقیب شیء عجیب و ناشناسی که در آسمان دیده شده بود، از همدان راهی تهران شدند.
برج مراقبت فرودگاه مهر آباد تهران گزارشات زیادی در خصوص مشاهده یک شیء پرنده ناشناس بر فراز تهران دریافت کرده بود. خلبانان ایرانی نخستین مشاهدات خود را اینگونه توصیف کردند: ابتدا این شیء پرنده به شکل یک چتر قرمز به نظر میرسید اما بعد به شکل یک هواپیمای جنگی که چراغهای آبی و زرد و نارنجی داشت تغییر شکل داد.
این در حالی بود که در همان شب دو هواپیمای خطوط هوایی لوفت هانزا و ایر فرانس نیز فرکانس عجیب اضطراری را دریافت کرده بودند اما موفق به مشاهده شیء ناشناس نشدند. در ادامه ماجرا، ناگهان شیء پرنده ناشناس خود را به بالای جنگنده خلبان عزیزخانی رساند و ارتباط رادیوییاش را با برج مراقبت قطع کرد. به گفته این خلبان این شیء ناشناس تمام سیستم دفاعی جنگنده را از کار انداخته بود و این شرایط حدود ۵ دقیقه به طول انجامید. بعد از برقراری ارتباط مجدد برج پایگاه از خلبان عزیزخانی خواست تا بلافاصله به پایگاه برگردد.
سپس جنگنده دوم ارتش با خلبانی خلبان جعفری وارد عملیات میشود. مشابه داستان خلبان عزیزخانی برای خلبان جعفری نیز رخ میدهد. در لحظهای که وی در رویارویی با این شیء درخشان تصمیم میگیرد در بالای باغهای کرج به آن شلیک کند ناگهان تمام پنل تسلیحات هواپیما خاموش میشود. سپس خلبان جعفری گزارش داد که از این شیء ناشناس یک شیء نورانی دیگر خارج شده و اندازه آن حدود ۳ برابر قرص ماه است. بعد از گذشت چند ثانیه دوباره شیء دوم به داخل شیء نخست باز میگردد. جالب اینکه تمام این اتفاقات در آسمان اتفاق میافتد.
بعد از اینکه خلبان جعفری تصمیم میگیرد یک بار دیگر خود را به نزدیک این شیء برساند مشاهده میکند که دوباره شیء دوم از شیء نخست جدا شده و روی زمین نشسته است. وی محل تقریبی فرود شیء درخشان دوم را در حدود ۵ کیلومتری پالایشگاه جنوب تهران اعلام میکند. در ادامه به خلبان جعفری دستور داده میشود که خود را به نزدیکی جسم دوم برساند که وی موفق به این کار نمیشود و اعلام میکند که در فاصله حدود ۱۶ کیلومتری تمام سیستمهای جنگنده قطع میشود و شروع به لرزش شدید میکند.
خلبان جعفری در توصیف این شیء درخشان گفت: این شیء درخشان به شکل یک الماس با اضلاع درخشان به نظر میرسید. من این شیء را در موقعیت ساعت ۱۲ قرار دادم و به سمت آن حرکت کردم. اما این شیء در یک لحظه از ساعت ۱۲ به ۲ تغییر مکان داد. آن هم فقط در یک لحظه. هر دو خلبان عنوان کردند که هرگز متوجه نشدند که چگونه آن شیء پرنده ناشناس درخشان ناپدید شد.
۴- حادثه بلژیک ۱۹۹۰
یکی دیگر از مشهورترین موارد حادثه بلژیک بود. این واقعه با ۳۰ گزارش رسمی و مردمی و همچنین ۳ گروه جداگانه از افسران پلیس که شاهدان عینی بودند، ثبت شده است. اولین مشاهدات از تاریخ ۲۹ نوامبر ۱۹۸۹ در بلژیک آغاز شد. اولین جسم روئیت شده جسمی مثلثی شکل با رنگ سیاه و غول پیکر و همچنین بدون صدا که به صورت قایقی در آسمان شناور بوده است.
این مشاهده توسط پلیس نیز صورت گرفت و باعث شد تا تعدادی از نیروهای پلیس این شیء را تا نزدیکی مرز هلند و آلمان و تا شهر لیژ تعقیب کنند. این موج مشاهدات تا چند ماه بعد از این حادثه نیز در سرتاسر بلژیک صورت گرفت. به حدی که در ۲ نوبت هواپیمای جنگنده F۱۶ به تعقیب این اشیا پرداخت اما نتیجهای نداشت.
در روز ۳۰ مارس ۱۹۹۰ گزارشی فوری به مقر نظامی پلیس ملی بلژیک ارسال شد. در این گزارش آمده بود که یک شیء مثلثی شکل غول پیکر هم زمان در ۲ ایستگاه رادار زمینی مشاهده شدهاند. یکی از این ایستگاهها پایگاه کنترل Nato در جنوب شرق بروکسل در شهر گلونز (Glons) بود. پس از تماس با بخشهای دیگر راداری متوجه شدند که حداقل ۴ ایستگاه راداری زمینی دیگر نیز این شیء ناشناس را در رادارهای خود مشاهده کردهاند ولی نتوانسته بودند سیگنال مشخصی را از آن دریافت کنند.
در این هنگام به دو F۱۶ دستور داده میشود تا به تعقیب شیء ناشناس بپردازند. رادار قفل شده یکی از هواپیماها روی این شیء آن را به صورت یک شیء الماس مانند کوچک نشان میدهد. تنها پس از چند ثانیه از قفل شدن رادار F۱۶ روی این جسم، به سرعت شروع به شتابگیری و دور شدن از هواپیما میکند تا از محدوده راداری هواپیما خارج شود. گزارش خلبانها نشان میدهد که مانور شیء از حالت عادی خارج و بسیار حیرت انگیز بوده است و سرعت و شتاب آن نیز نمیتوانسته ناشی از یک وسیله هوایی دست بشر بوده باشد چون آن شیء در مدت ۵ ثانیه به سرعت بسیار زیادی رسیده بود.