شاهدان و فرازمینی ها – برسی تجربه دو مرد نظامی انگلیسی با سفینه موجودات فضایی

یوفو هرمی شکل

یوفو هرمی شکل

ادامه پست قبل

برسی جامع حقیقت کارکنان پایگاه بنت واترز

شاهدان و فرازمینی ها برسی حقیقت در مورد انچه که این دو دیدن

ننقل قل از مطلب پیشین:

شاید حدود چند صد نفر به نوعی یا مستقیما شاهد ماجرای “یو-اف-او” بودند و یا در حاشیه این رویداد قرار داشتند اما عده کمی از افراد پایگاه “بنت واترز” حاضر به ثبت مشاهدات خود بودند.

این رویداد از دسترس عموم پنهان نگاه داشته شد و تا سالها بعد از آن هیچ اشاره ای به “یو-اف-او”ی مثلثی نشد.

 

شایعات تا مدتی پیرامون این ماجرا ادامه داشت اما در واقع تا ۱۹۸۳ که در پی یک جور آزادی بیان ، حکایت این داستان در رسانه ها منتشر شد ، خبری از این موضوع در جایی نبود.

اغلب مردم به موضوع علاقمند بودند بعضیها تردید داشتند اما قطعاً ماجرای بزرگی بود.

در زمان لزوم اظهار نظر، مسئولین ارتشی ادعا کردند که این افراد ، یک فانوس دریایی یا چیز دیگری را اشتباه گرفته بودند ما در دنیایی زندگی می کنیم که تا دولت و پلیس، اتفاقی را تایید نکنند یا از میکروفون تلویزیون و رادیو و نشریات اعلام نشه غیر واقعی قلمداد میشه.

اونها میدونند که چطور باید رسانه ها رو کنترل کرد.

“پنیستن” و “بوروز” در اواسط دهه ۱۹۹۰ بازنشسته شدند اما هر کدام از آنها چند دهه را با کابوس گذراندند .

در پاییز ۲۰۱۰، و پس از تلاشی سی ساله برای فراموش کردن این رویداد ” پنیستن” و “بوروز” پس از مدتهایی مدید و سالهایی طولانی با هم ارتباط برقرار کردند.

چیزی آنها را وا میداشت تا به جنگل “رندلشم” بازگردند .ما نمیتونستیم بفهمیم که چطور از نقطه “آ” به نقطه “ب” رسیدیم من هیچ نمیدونم چطور به اونجا رسیدیم .

منم نمیدونم بهترین کار اینه که برگردیم اونجا و قدم به قدم جلو بریم درسته، باید همین کار رو کرد باید بریم همونجا که بودیم درست همونجا که این اتفاق شکل گرفت.

باید همین کارو بکنیم من مطمئنم که همین راهشه یک جوششی در ما هست که میگه باید بریم من فکر می کنم که این وضعیت هیچ تموم نمیشه.

می خوام بگم اتفاقی که در “بنت واترز” افتاد، حادثه ای بود که زندگی ما رو عوض کرد من با کمال میل حاضرم این تجربه رو به یک نفر دیگه واگذار کنم تا در همه زندگی همراهش باشه موضوع دیگری که همیشه ذهن رو به خودش مشغول می کنه این هست که اینها که هستند؟ این چه اتفاقی بود؟ اینها چه می کنند؟

هدفشون چیه؟ و اگر دوباره برگردند چه اتفاقی می افته؟ چرا “پنیستن” و “بوروز ” علاقمند به بازگشت دوباره به منطقه ای هستند که کابوس ۳۰ ساله آنها در آن رخ داده؟

آیا ممکن است که با این بازگشت بتوانند دریابند با چه کسی یا چه چیزی در جنگل مواجه شده اند؟

و همچنین کلید فهم پیام اسرارآمیز دریافتی را بیابند؟ “سافک”، انگلستان بیست و ششم دسامبر ۲۰۱۰ در سی امین سالگرد برخورد نزدیک آنها که به زمان اقامت در پایگاه هوایی “بنت واترز” باز می گردد “جیمز پنیستن” و “جان بوروز” تصمیم گرفتند به مکانی بازگردند که آنها را با رویاهایی پیاپی و سوالاتی بی پایان تنها گذاشته بود .

اینجا فرق کرده آره این دروازه اینجا نبود تا آخر این محوطه ، کاملاً باز بود با همراهی روزنامه نگار ،”لیندا مولتن هاو ” این دو مرد امیدوار بودند که بازدید دوباره از “جنگل رندلشم” یعنی همان مکانی که آنها در آن با “یو-اف-او”ی مثلثی شکل برخورد کرده بودند، خاطرات آنها را زنده کند.

نقل قل از شاهد عینی :

بیا از این راه بریم باشه بریم ببینیم با جاده “ایست گیت” تلاقی می کنه و راهی برای ورود به منطقه وجود داره یا نه !”جاده “ایست گیت- آره به نظرم اینجوری خوبه-

پس تو راه رو نشون بده- باشه ما باهاشون وارد جنگل شدیم تا ببینیم میتونند چیزی به یاد بیارن یا نه تلاش ما این بود که مکان دقیقی را که این حادثه در اون اتفاق افتاده بود ، پیدا کنیم.

حالا یه حس غریبی دارم اینا همون درختاییست که من یادمه آره خودشه. دقیقاً دقیقاً .

ظاهراً “جان بوروز” شروع به یاد آوردن جزییات یادداشتهاش کرد اینجا همون جاییست که همه چیز از اونجا شروع شد .

نور سفید درست در همینجا به درون همه جنگل تابید و همه جا را روشن کرد

 

همه جنگل روشن شد و فکر می کنم تو هم اونو دیدی نه؟ از جلوی گیت؟ خیلی روشن بود نه؟ آره نورش کاملاً سفید بود درسته و “جیم پنیستن” شروع به یاد آوردن آن زمان و لمس کردن همان اعداد و پُر شدن ذهنش از صفرها و یک ها کرد سکوت کامل بود. هیچ صدایی نمی آمد .

از جلوی اون رد شدیم که ظاهراً جلوی وسیله بود و من اینجا بود که بهش دست زدم بدنه اش گرم بود

بعد متوجه شدم که درست در اینجا در سمت چپ یک نوشته ای وجود داشت من بهش دست زدم و باز دوباره نورهای درخشانی شروع به درخشیدن کردند .

تصاویری در ذهن من بود که من اصلاً نمی تونم اونها رو شرح بدم .

حداقل دو روز طول کشید تا همه چیز در ذهنشون دوباره شکل بگیره اما این یک گواه از طبیعت این پدیده بود که میتونه ظاهر بشه و همینجا باشه و با انسان ارتباط برقرار کنه و بعد هم انسان رو صد در صد در بی خبری از اینکه چه اتفاقی افتاد باقی بذاره.

غروب همان روز “پنیستن” ، “بوروز” و تیم تحقیق درست در همان زمان و مکان دقیقی که سی سال پیش این واقع اتفاق افتاده بود ، به آنجا بازگشتند.

اما آیا ردیابی گامهای آنها می توانست جزییات بیشتری را درباره آن وسیله پرواز و هدف آن آشکار کند؟

من دارم تماشا می کنم و حسی دارم که انگار امشب اتفاقی می افته یک حسی از انتظار در اینجا هست .آره. انگار یه اتفاقی می خواد بیفته همونطور که به خوبی دارید می بینید .

هر چه باشه، هیچ فانوس دریایی یا چیز دیگری در اینجا وجود نداره این یک چیزی بود که وارد این منطقه شد .

من نور و تشعشع اون رو دیدم که داره فرود میاد و اینجا همانجاییست که شعاع نور به ما رسید.

به نظر من همه چیز بسیار روشن تر از گذشته است کاملاً واضحه که ما به جوابمون رسیدیم و فکر می کنم برای ما ضروری بود که به اینجا برگردیم.

و تکلیف خودمون رو روشن کنیم میدونم که این تازه شروعشه کارهایی هست که باید انجام بدیم.

این برای ما تموم نشده …با وجود آنکه “پنیستن” و “بوروز ” خاطرات بسیار دور خود را به یاد آورده بودند ، اما تحقیقات برای یافتن پاسخ سوالاتی که دهها سال گریبان آنها را گرفته بود به شکست انجامید.

اما آیا ممکن است که پاسخ آنها نه در جنگل بلکه در ذهن “جیمز پنیستن” و در دفتری که او صدها یک و صفر را روی کاغذ آورده بود ثبت شده باشد؟

دو ماه پیش از بازگشت به “جنگل رندلشم” “نیک سیسکی” برنامه نویس کامپیوتر سعی در باز کردن رمز اعداد اسرارآمیزی که در پنج صفحه دفتر “پنیستن” نوشته شده بود کرد.

آیا این سلسله اعداد تصادفی شامل صفر و یک می تواند در واقع یک پیام خارجی باشد؟ بعد از رمزگشایی اعداد پیامی به دست آمد که میگفت : “کشف انسانیت” و بعد در ادامه میگفت : “ادامه دارد” “جهت پیشبرد جهانی” بعد هم اعداد دیگری وجود داشت که شامل مختصاتی بود وقتی این مختصات را بررسی کردم متوجه شدم که اینها مختصات سواحل غربی “ایرلند” هستند بنابراین اگر من بخوام این پیام رو تفسیر کنم .

باید بگم که این نژاد غریبه آمده تا بشریت را کشف کنه و در این مسیر به ما کمک کنه.

آیا این شاهد مدعاست؟ من خبر ندارم آیا ممکن است که صفحات باقیمانده حتی حاوی اطلاعات بیشتری از یک منبع خارجی باشند؟

به نظر من قرار بوده که این اتفاق بیفته من هیچ نمیدونم شاید من با جان بودم و قرار بوده که هر دوی ما اونجا باشیم.

من هیچ نمی تونم اتفاقی رو که برای ما افتاد یا چگونگی رخ دادن اون رو برای شما توضیح بدم اما آخرین موضوع که در ذهن من هست اینه که چرا ما؟ راز حادثه “بنت واترز” چیست؟

و چه چیز مهمی در کار بود که ارتش هر دو دولت ایالات متحده و انگلستان باید آن را از عموم پنهان میکردند؟

و چرا تنها تعداد اندکی از شاهدان ماجرا مایل به شهادت دادن بودند؟ به نظر می رسه که یک تلاش جدی برای پوشاندن شواهد حضور غریبه هایی در کاره که هزاران ساله که با انسانها در حال ارتباط برقرار کردن هستند.

به نظر می رسه که یک سرپوش گذاری بین المللی در کاره شواهد کاملاً محسوسی از نوعی فضاپیما در آسمان که احتمالاً زمینی نیستند این یک پدیده جهانیست و ما مورد برخورد .

فرازمینیها واقع شده ایم من معتقدم که ما به نقطه ای رسیده ایم که میتونیم برخورد با فرازمینیها را درک کنیم و بپذیریم.

اونها وجود دارند اگر دنبالش باشید، شواهدش موجوده.

آیا ما خواهیم توانست به واقعیت ملاقات فرازمینی ها دست بیابیم؟

و اگر آنها واقعیت دارند ، چرا دولتها و مذاهب سراسر دنیا به تکذیب آنها ادامه می دهند؟

شاید ما نیز همچون “پنیستن” و “بوروز” مایل به ادامه کشف اسرار گذشته خود هستیم زیرا تنها در آن زمان است که ما به کشف آینده خود نزدیکتر خواهیم شد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *