ضرب المثل به ترتیب حروف الفبا (ر)
ضرب المثل به ترتیب حروف الفبا
راستی هیبت اللهی یا میخواهی منو بترسونی ؟
راه دویده، کفش دریده
راه دزد زده تا چهل روز امنه
رخت دو جاری را در یک طشت نمیشه شست
رحمت بکفن دزد اولی
رستم در حمام است
رستم است و یکدست اسلحه
رستم صولت و افندی پیزی
رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت . ” نریخت درد می و محتسب دیر گذشت … ” ” آصفی هروی ”
رطب خورده کی منع رطب چون کند
رفت زیر ابروش را برداره چشمش را هم کور کرد
رفتم خونه خاله دلم واشه ، خاله خسبید دلم پوسید
رفت به نان برسه بجان رسید
رفتم شهر کورها ، دیدم همه کور، منهم کور
رفتم ثواب کنم کباب شدم
رقاصه نمیتونست برقصه میگفت زمین کجه
رند را بند و قحبه را پند سود نکند
روبرو خاله و پشت سر چاله
روده بزرگه روده کوچیکه رو خورد
روز از نو، روزی از نو
رنگم ببین و حالمو نپرس
روزگار آئینه را محتاج خاکستر کند
روزگار است اینکه گه عزت دهد و گه خوار دارد — چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد
روزی گریه دست زن شلخته است
روضه خوان پشمه چال است
روزه خوردنشو دیدم، ولی نماز کردنش را ندیده ام
روزی به قدمه
روغن چراغ ریخته وقف امامزاده
روغن روی روغن میره ، بلغور، خشک میمونه
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز — تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی . ” عبید زاکانی ”
روی گدا سیاهه ولی کیسه اش پره
ریش و قیچی هر دو در دست شماست !
ریسمان سوخت و کجیش بیرون نرفت
گردآوری: بیتوته
چرااااا نگفتی😭
تو اسم فامیل باختم😐