ماتریکس چیست
برای سال ها هر بار که خواسته ام که مفهوم ماتریکس را به مخاطب برسانم از این ماجرا استفاده کرده ام. ماجرایی که باور کردن یا نکردن آن به اختیار شماست.
ماجرا نقل خاطره ایست از یکی از اساتید سابق تربیت بدنی دانشگاه شیراز که از اعضای تیم دو میدانی اعزامی ایران به نخستین دوره بازیهای المپیک آسیایی در دهه ۱۹۶۰ در کشور هند بوده.
استاد نامبرده می گفت:
زمانی که برای شرکت در بازیها در هند و در شهر دهلی بودیم درجریان یکی از گردش هایی که از مناطق مختلف شهر داشتیم در بازاری قدیمی با پیرمردی روبه رو شدیم که در گوشه ای نشسته بود و فریاد می زد که یک دلار بدهید تا زندگی شما را عوض کنم!
با شنیدن این جمله شروع به تمسخر او کردم و به همراهان گفتم چگونه مردم را خر میکنند! پیرمرد گویی متوجه تمسخر های من شده بود به همراهان من می گوید اگر واقعا فکر میکند من دروغ می گویم به او بگویید نیازی به پرداخت پول نیست ولی عواقب کار به عهده خودش است.
من هم قبول کردم پیرمرد چیزی شبیه یک داروی گیاهی به من داد، گفت بخورم، آن چیز را خوردم، دقایقی گذشت و تفاوتی احساس نکردم.
گفتم پس چه شد؟ گفت برو خودت می فهمی! بی خیال شدم و همراه دوستان رفتم.
ماجرا را فراموش کردم، بازیها تمام شد و من بنا به دلایلی تصمیم گرفتم به ایران بر نگردم.
درهند ماندم و همانجا به دنبال شغل گشتم. در یک شرکت چوب بری مشغول کارشدم. کار ما به شکلی بود برای تهیه چوب و بریدن درخت ها به مناطق روستایی می رفتیم.
در جریان یکی از این رفت و آمد ها با دختری در یکی از این روستا ها آشنا شدم، عاشق شدم، ازدواج کردم و در همان دهکده ماندم، سالها گذشت، چندین سال، بچه دارشدم، سال های دیگری هم گذشت، نوه هایم به دنیا امدند، پیر شدم.
حدود ۳۰ سال از آمدن من به هند گذشته بود،
شبی بر روی بام خانه خوابیده بودیم، عادت اهالی آن دهکده برای خوابیدن چنین بود.
در هنگام خواب نا گهان قلت زدم و از روی بام به زمین افتادم. سرم با شدت به زمین خورد و….
مُردم ! بله مُردم !
فکر میکنید بعدش چه شد؟ چشمانم را باز کردم.
دیدم در بازاری هستم و افرادی کنارم، یک بازار شلوغ بود، افراد را انگار می شناختم ولی درست به یاد نمی آوردم، احساس کسی را داشتم که تازه از خواب بیدار شده است و هنوز گیج می زند.
پیر مردی جلویم بود، انگار چهره اش برایم آشنا بود، دیدم افراد کنارم به شدت مرا تکان میدهند و صدا می زنند.
به صورتم سیلی می زدند. اندک اندک حواسم را به دست می اوردم. در همان بازاری بودم که ۳۰ سال پیش آن پیر مرد به من دارویی داده بود که زندگی مرا عوض کند.
دوستانم کنارم بودند. پیر نشده بودند. من هم!
دوستانم می گفتند فلانی چه بلایی سرت آمده؟ این پیر مرد آن چیز را به تو داد و تو خوردی و برای ۳۰ ثانیه داشتی به او زل می زدی و ناگهان حالت بد شد!
آری من ۳۰ سال خواب بودم. تازه داشتم می فهمیدم چه اتفاقی افتاده. پیر مرد دارویی احتمالا نوعی مخدر به من داده بود که مرا به حالت توهم برده بود البته توهمی که ۳۰ سال برای من طول کشیده بود.
من ۳۰ سال هر سال ۳۶۵ روز و هر روز ۲۴ ساعت زندگی کرده بودم.
در این زندگی توهمی کار میکردم ازدواج کرده بودم آن هم با ادمی که احتمالا اصلا وجود خارجی نداشت.
صاحب بچه هایی شدم که تنها توهمی بیش نبودند. در این ۳۰ سال روزها چندین ساعت حتی می خوابیدم و خواب هم میدیدم. (خواب در خواب !) و تمام این توهم ۳۰ ساله من در دنیای واقعی تنها ۳۰ ثانیه طول کشیده بود.
لحظه ای که تقریبا هشیاری ام را به دست اوردم در حال دیوانه شدن بودم.
خشمی سر تا پایم را گرفته بود. خواستم پیرمرد را خفه کنم. به خاطر بلایی که سرم آورده بود.
دوستان به زحمت مرا جدا کردند و البته پیر مرد می گفت: این انتخاب خودت بود. من به تو هشدار دادم !
این استاد سال ها بعد در دانشگاه شیراز این داستان را برای دانشجویانش تعریف می کرد.
البته غالب آنان به تمسخر با این داستان بر خورد می کردند و آنرا سا خته و پرداخته ذهن استاد می دانستند. باز هم می گویم باور کردن یا نکردن این داستان به عهده شماست ولی در صورتی که داستان را مثل من باور کرده اید آیا از خود پرسیده اید که نکند همین زندگی فعلی ما هم به نوعی توهم باشد؟
از کجا معلوم که ما واقعا بیدارم و در حال زندگی؟
و این همان اندیشه و مفهومی است که ماتریکس در صدد پاسخ به آن است و جوابی که میدهد این گونه است :
شما در خوابید، در حال دیدن توهم و هم و خیال هستید، کالبد حقیقی شما جایی دیگر است
اگر یکم تأمل در قرآن بکنید و وصل بشید به قدرت مطلق که خداست میبینید که چقدر این جریان واضح توضیح داده مثل جریان اصحاب کهف و جریان حضرت ابراهیم و کشتن چهار پرنده وخدا مدام تکرار کرده که همه در خوابید و در برزخ بیدار میشین
بله،همه چی،،، البته تا تجربه نکنی بطور قطعی درکش نمیکنی،خیلی هم سخته هم به زبان آوردن چیزهایی که تجربه گر،تجربه کرده!!!!!!!!!!!!!
مگه تو خواب طعم غذا و بو استشمام میشه یا سرما گرما؟ بله شنیدیم که عالم بعدی از این عالم واقعیتره و الان نصبت به مرحله بعد مجازی هستیم ولی ای امااااااااان الان در این کره خاکی در این کهکشان در منظومه ای وجود داریم
این همان اعتقادی هست که در ادیان اهل حق اعتقاد دارن
دون به دون
یعنی هرجا که تموم شد جای دیگه شروع میشه
احتمالا از اعتقاد بعضی ادیان که تموم شد منتظر میمونین تا روز محشر قیامت که شد میان به حساب شما رسیدگی میکنن
دون به دون معقول تره
نظر شخصی!!!
اتفاقعاباهمین ادین شماردرماتریکس نگه داشتن مذاهب وادیان همه متعلق به ماتریکس هستن
وقتی آدم میخوابه اونقدر واقعی همچین براش که احساس نمیکنه یک توهمه شاید ما هم احساس نکنیم تا موقعی که از خواب بیدار بشیم خوابایم که الان میبینثم به نقل از یه فیلمی رویا در رویاست میتونیم بگم من خودم چند سری توی خواب خودم بیدار شدم ولی در صورتی که هنوز خواب بودم و به عالم واقعیت که مورد باور عام هست نبودم
پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست
سلام بر همه دوستان گرامی
اینها که شما همه دارید میگید فرضیه هستند و شاید هم درست باشن و من هم با این فرضیه ها مخالف نیستم.آدما که میمیرن دوباره متولد میشن و این روال تموم شدنی نیست.درست همونجایی که یارو از پشت بوم افتاد از توهم دراومد.شاید واقعن یارویی هم بوده که مرده.و دوباره از یه خواب دیگه بلند شده.وهمینجوری انسان ها از بازی خارج میشن و آپدیت میشن.آدمها همینکه میمیرن از خواب پا میشن دوباره به یه خواب دیگه میرن.به قول دوستمون که سخنی از امان علی گذاشت وه کفته مردم خوابند وقتی بمیرند بیدار میشوند.و به نظر من دوباره به خوابی دیگه میرن.دقت کردید بعضی مواقع چیزهایی میبینیم که احساس میکنیم قبلن واسمون اتفاق افتاده شاید این احساسی که میکنیم درست همون موقعیه که از خواب بلند شدیم و دوباره به خواب میریم.ممنون از همگی
بیهوده کمی به اطراف توجه کردیم .سخت آشفته شدیم .نقطه صفر اشتراک وجود دارد وبازی قابل تغییر است
ما تو را و پایان کار را مجهول قرار دادیم me 3xمعادله سه مجهولی یا کشف سه پله برای رهایی
البته نظر بنده
درود بر شما عزیزان
با کمال احترام تمام دیدگاها میتواند درست باشد اما در خصوص بحث ماتریکس شدیدا عکس همه آن چیز هست که گفته شد.
داستان بالا میتواند از زاویه زمان و نسبیت درست باشد اما ماتریکس هر آنچه که من را از من برتر دور میکند است
خب این میشه وهم که
امام علی علیه السلام ؛
النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا
مردم خوابند وقتی بمیرند بیدار شوند
خب من الان بیدارم اما نمردم 😊
هر وقت سوال براتون پیش اومد که نکنه این زندگی توهم باشه به این فکر کنید: اکه این زندگی توهمه پس چی واقعیه؟ معیار تشخیص واقعی از غیر واقعی چیه؟ این زندگی چون جزئیاتش زیاده و فلان و فلانه لزوما مفهومش این نمیتونه باشه که توهم نیست. اما اگه فرضا یک رویا با جزئیات زیاد باشه، فردا از خواب پاشیم و ببینیم سر کار بودیمو همش الکی بوده، از کجا معلوم اون دنیای که توش بیدار شدیم یه خواب دیگه نباشه؟ تو خوابم مطمئن بودیم که این دنیا حتما واقعیه ولی خب دیدیم که نبود.
پس این فکر که واقعی چیه توهمه چی نیست رو کنار بزاریم، هیچ راهی نیست که بشه واقعی رو از غیر واقعی رو تشخیص داد.
فلاسفه ادویته ودانته تو هند میگن فقط من هستمه که واقعیه، این رو میشه ازش مطمئن بود، شاید من این جسم نباشم، من میتونستم یکی دیگه باشم، همین ذهن تو یه بدن دیگه، یا اصلا یه ذهن دیگه، با اعتقادات دیگه و… همه چی میتونه توهم باشه غیر از یک چیز: من هستم. از این یک مورد مطمئنم، من نمیدونم کیم و تو این دنیا چی کار میکنم، یه روز چشم باز کردم و دیدم تو این دنیام، گفتن از تو شکم مامانم اومدم، کم کم بزرگ شدم و قوانین دنیا و زندگی تو اجتماع و غیره رو یاد گرفتم، هیچ وقت نتونستم جواب سوال خب که چی؟ رو بفهمم. و احتمالا بعد از این هم نخواهم فهمید، اما از یک ۰یز مطمئنم، اینکه “من هستم”.
و تنها حقیقت موجود بدون هیچ لغزشی “آگاهی” از وجود خودمون هست
کاملا با عرضتون موافق هستم
هیچکس نمیتونخ ادعایی مبنی بر این داشته باشه که واقعیت و توهم رو میشناسه و میتونه اون هارو از یکدیگر تشخیص بده چون شاید حتی اتفاقاتی که برای ما میوفته یا این زندگی و تصورات موجود ما توهم باشه شاید هم بلعکس درسته همه چیز در این دنیای خاکی بر پایه احتمالات و شاید های بی پایانه ما از خیلی چیزا خبر نداریم و از وجودشون مطمئن نیستیم اما حداقل چیزی که واضح هست و ما توان درکش رو داریم دو چیزه وجود خالق و مخلوقه
درواقع درسته ما از وجود خیلی چیز ها مطمئن نیستیم اما شناخت مواردی که به وجودشون مطمئنیم که همون خالق و مخلوق هستش میتونه باعث داشتن شناخت بهتر از دنیای اطراف ما بشه
درسته
چرا همه اینقدر به به چهچه کردن یاشما فقط نظرات مثبت رو به نمایش گذاشتین ،من که چیزی نفهمیدم
درود برشما. خیلی زیبا بود و پس از مدتهاااا مفهوم ماتریکس رو درک کردم. ولی ای کاش نام و نشانتون رو میگذاشتی برای رفرنس دهی
نه بابا چرت گفت یه چیزی یاد گرفتن ماتریکس ماتریکس!!از فیلم ماتریکس یاد گرفتن، ادم وقتی میخوابه مثل فیلم ماتریکس میشه اون دنیای مجازی و این کالبدی که داریم الان خوب واقعیه که غذا میخوریم
سلام.عالی بود من الان معنای واقعی ماتریکس رو فهمیدم…و هر چند وقت یکبار این احساس به من دست میده که نکنه این زندگی من یک توهم باشه.کع شاید یک دفعه از خواب بیدار شم و ببینم همه اینا توهم بوده باشه.و من در یک خواب طولانی بوده باشم🤷♂️🤷♂️🤷♂️🤷♂️🤷♂️
بسیار زیبا و عالی بود
من بارها شده که در خواب خوابی دیدم و بعد از بیدار شدن از خواب دوم،در خواب اولم وحشت کردم و وقتی که از خواب اولم بیدار شدم نفس راحتی کشیدم و این زندگی که الان در حال حاضر وجود دارد وقتی برابم شکافته میشود کا از این خواب هم بیدار شوم
چقدر ساده وزیبا ممنون
همیشه همین فکرو داشتم شاید الانشم توی یک شبیه ساز باشیم.دو سه روز پیش یه کارتون دیدم طرف رفت توی یک دستگاه با یکسری تنظیمات البته قبلش گفتن حافظه موقتت پاک میشه و طرف هر چیزو توی مجازی میدید حس میکرد انگار کا واقعیه
ماتریکس فکر کنم همان منظورمولاناهست ازمن ذهنی بیرون آمدن تماعرفامتعقدبه تولدی دیگرهستن
سلام
اگه همه ما در خواب و توهم هستیم و این دنیا واقعی نیست چرا تجربش واسه هزاران ساله برای همه مشترکه و اتفاقات یکسانه ،
سلام اگر این داستان راست هست پس شماره یا آیدی این استاد رو بدین من از خودشون بشنوم. لطفا به این آیدی بفرستید iam_glorious@
ایکاش این داروی گیاهی عجیب و حیرت انگیز در اختیار همه بود تا همه مردم این توهم زیبای ۳۰ سال در ۳۰ ثانیه را تجربه می کردند !
موافقم.اینو هستم .این حقیقیه
وقتی آدم میخوابه اونقدر واقعی همچین براش که احساس نمیکنه یک توهمه شاید ما هم احساس نکنیم تا موقعی که از خواب بیدار بشیم خوابایم که الان میبینثم به نقل از یه فیلمی رویا در رویاست میتونیم بگم من خودم چند سری توی خواب خودم بیدار شدم ولی در صورتی که هنوز خواب بودم و به عالم واقعیت که مورد باور عام هست نبودم
سلام خیلی دوست داشتم معنی واقعی ماتریکس رو بدونم هر چی میشنیدم میخوندم برام جا نمیافتاد تا اینکه مطلب شمارو خوندم عاالی بود ممنون 👌🏻