مثبت اندیشی

ذهن

ذهن

در سالهای اخیر بازار انواع کتابهای روانشناسی با تمرکز بر مثبت اندیشی و عرفانهایی که با چند جلسه  کلاس و مدیتیشن روزانه و گیاهخواری، انسانها را به روشن بینی می رسانند همیشه داغ بوده است.

واقعیت این است که “راه روشن بینی” از کلاسهای یوگا و ذن گروهی و کتابهای مثبت اندیشی و  روانشناسی نوین  نمی گذرد.

تنها چیزی که می تواند ما انسانها را متحول کند “دانش عمیق” است.  و کسب این دانش تنها با ورود و گذشتن و عبور کردن از تاریک ترین دخمه هایی که در روح خود داریم میسر می شود.

چیزی که روانشناسی یونگ را از موج نوین روانشناسیِ متکی بر مثبت اندیشی جدا می کند این باور کلیدی در اندیشه های اوست که : ” هیچ کس با اندیشیدن به روشنایی، به روشن بینی نخواهد رسید بلکه این طریقتی است که تنها با آگاهی از تاریکی  و گذشتن از آن طی خواهد شد.”

یونگ معتقد بود که اگر به عمقِ تاریکیِ روحِ فردی و جمعی خود سفر نکنیم و آن را به آگاهی نیاوریم، این تاریکی که در ناخودآگاهِ ما ریشه دارد،  بی آن که خودمان از آن آگاه باشیم کنترلِ زندگیِ ما را در دست می گیرد و ما نام او را “سرنوشت”  می گذاریم.

ورود به راه “یک نفر بودن” ( فردیت ) و نه حتی “روشن بینی” ، نیاز به اراده ای خالصانه برای یادگیرنده ماندن مان  برای همه عمر دارد.

فرا گرفتن دانشی عمیق که بتواند ما را از آن که هستیم به آن که می توانیم باشیم متحول سازد، خود نیاز به بزرگ شدن و بلوغ ذهنی دارد که ما اغلب تا پایان عمر خود نمی توانیم این بلوغ و فرایندِ فردیت را کامل کنیم.

گام نخستِ گذار از ناآگاهی و ذهنی کودکانه این است که باید بتوانیم،  یکبار و برای همیشه تنهایی و رنجمان را با شهامت و روی گشاده بپذیریم و بارِ مسئولیتِ همه ی  تاریکیِ  درون خویش و جهان را متواضعانه بر دوش بگذاریم و از تپه های سخت و دشوار معرفت صعود کنیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *