هیچکس نمی تواند سرنوشت شما را رقم بزند

طبع خود را بشناسیم

 

 

ما قصد داریم آگاهی قدرت و خوبی را در شما ایجاد کنیم. براساس این آگاهی شما آزادید, همیشه آزاد بوده اید و آزاد خواهید بود که مسیر زندگیتان را خودتان انتخاب کنید.

اگر دیگران به جای شما مسیر زندگیتان را انتخاب کنند, هیچگاه از زندگی راضی نخواهید بود. در اصل برای دیگران ممکن نیست که مسیر زندگیتان را مشخص کنند.

هنگامی که با نیروهای ابدی و قوانین کائنات به هماهنگی و توازن رسیدید, آنگاه شادی خلاقیت, که در توصیف مادی نمی گنجد در انتظار شماست زیرا خالق سرنوشت خود هستید.

شما موجودی هستید جاودانه که به دلایلی شگفت انگیز برگزیده شده اید تا در تجربیات مادی شرکت کنید. زندگی بر روی این سیاره همانند سکویی است که می باید برای شما فرصت خلاقیتهای بخصوصی را فراهم کند.

گاهی اوقات اجازه می دهید که ذات حقیقی در وجودتان جریان یابد و گاهی اوقات اجازه نمی دهید.

باید با خود واقعیتان که از خدا سرچشمه می گیرد ارتباط برقرار کنید و ذات حقیقی را در خود جاری سازید.

با انتخاب آگاهانه مسیر افکارتان می توانید در ارتباط دائم با انرژی خالق, یعنی خدا باشید و در نتیجه همه چیز را خوب و شاد ببینید.

سعادت پایه و اساس این جهان است و بسوی شما جاریست, فقط باید آن را به جریان بندازید, باید آرام بگیرید و آن را به درون خون جاری سازید.

هدف ما اتصال آگاهانه به جریان سعادت است و باید ببینید به راستی که هستید تا به فصد و نیت اصلی خود از خلقت برسید.

حرکت رو به جلو گریز ناپذیر است, اما به این جهان نیامده اید که درخواست کنید به جلو حرکت کنید, اینجایید تا شادی بی کران را تجربه کنید.

به درستی بیندیشید

هر وقت شک داشتید که چه کسی کاری را خراب کرده است! ابتدا خودتان به فکر درست کردن آن باشید!

اگر مراقب خودمان و روحیاتمان نباشیم, به راحتی نسبت به مسئولیت هایمان در زندگی بی میل می شویم.

اگر دقت کنیم, می بینیم در طول روز ممکن است کارهای اشتباه زیادی انجام دهیم, ولی در صورتی که وضعیت بهتری داشته باشیم, تعداد کارهای اشتباهمان به نسبت پایین تر می آید.

وقتی به درستی می اندیشیم, در می یابیم کارهایی که در روز انجام می دهیم تا چه اندازه حیرت انگیز و درمواردی هم بی ارزش هستند, در حالی که ما به جای دقت در رفتار خودمان, مواظب کارهای دیگران هستیم.

باید تمرین کنید تا بتوانید اشتباهات اطرافیانان را فراموش کنید و با خیالی آسوده به زندگی ادامه دهید. اینکه همه افراد اطرافمان تمام کارهایی که انجام می دهند درست باشد, بسیار مشکل است.

این نکته مهم را بدانید که سر در آوردن از کار دیگران و اینکه اگر ذهن خود را با سوالاتی مثل: “چه کسی مشغول چه کاری است”  یا “چه کسی بیشتر کار می کند؟” و … پر کنیم باعث عقب افتادنمان از قافله پرشتاب زندگی می شود.

به این نکته که شما مسئولیتتان را درست انجام داده اید و شخص دیگری در خانوادتان در مسئولیت هایش کوتاهی کرده, اصلا فکر نکنید و ذهن خود را با این مسائل مشغول نکنید.

ممکن است بخواهید با پیش کشیدن این بحث به دنبال مزیت هایی برای خودتان بگردید, اما مطمئن باشید این کار غیر از عصبانیت هیچ مزیت دیگری برای شما نخواهد داشت, چون به احتمال زیاد, ایراد از خود شماست و شما, شخص دیگری را مسئول می دانید.

بهتر است به جای وقت صرف کردن برای این موضوعات پیش پاافتاده انرژیتان را برای کارهای مهمتری نگه دارید.

داور خویش باشید

آیا بهتر آن نیست که شب سر راحت بر بالین گذاریم و با دنیا و خلق آن سر صلح و سازگاری داشته باشیم و دلمان از مهر و صفا آکنده باشد؟

آدم هایی را در اطرافمان می بینیم که از مال دنیا کم و کسری ندارند و ما هم می دانیم که آنها این پول را با تقلب, مکر و فریب مردم به دست آورده اند. ولی بهتر آن است که از خود بپرسیم, فایده این همه دغل بازی ها چیست؟ بسیاری از این افراد فرجامی تلخ پیدا می کنند, مثلا به بیماری لاعلاج مبتلا می شوند, یا زندگی پر تنش و استرسی دارند.

یکی از این آدم ها روزی به من این چنین گفت:

– آری درست است, من هرچه خواستم به دست آوردم و همه افرادی را که سر راهم قرار می گرفتند خرد و نابود کردم تا آنچه را می خواستم به دست آوردم؛ حتی سرطان را!

آری او می دانست که پول و ثروت را به چه بهای گزافی به دست آورده است. با این حال می توان خوب و مهربان بود و به کسی هم بدی نکرد و ثروتی هم به دست آورد. ولی چه بسا کسانی هستند که از خود نیز دزدی می کنند, آرامش روح, تندرستی, شادابی, شوق حیات و خوشبختی.

این ها هرگز نمی توانند ادعا کنند که تا به حال دزدی نکرده اند, در واقع هر زمان که به دیگران احساس حسادت می کنیم و موفقیت کسی رشک می بریم, به جان و اندیشه خویش دست برده ایم. ما باید این افکار را با قاطعیت از ذهن برانیم و اجازه ندهیم که در ذهن و ضمیر ما ریشه کند.

زنی را در انگلستان می شناسم که با شروع جنگ به زعم خود اقداماتی را به عمل آورد و چون می دانست به زودی ارزاق جیرخ بندی می شود, شروع به خرید قهوه کرد و تا آنجا که در قدرت داشت قهوه خرید و در پستوی خانه اش انبار کرد. روز یکشنبه برای دعا و شکرگزاری به کلیسا رفت و در غیاب اون دزدان به خانه اش دستبرد زدند و نه تنها ذخیره قهوه بلکه تمامی دار و ندارش را به تاراج بردند.

این زن نیز همان سوال را می پرسد که دیگران نیز معمولا می پرسند: “چرا این بدبختی درست زمانی به سراغم آمد که در حال عبادت بودم؟ من که تا به حال به مال دیگران تجاوز  نکرده ام چرا باید این بلا سر من بیاید؟”

او مگر نمی دانست که احتکار و انبار قهوه و مواد غذایی در آن شرایط جنگی, دست کمی از دستبرد زدن به اموال دیگران ندارد؟!

به این سبب است که بسیاری از اشخاص که اجتماع نیز آنها را شهروند خوب می نامد, قربانی دستبردهای گوناگون می شوند. اینها را از این جهت خوب می خوانند که مالیاتها را به موقع پرداخت می کنند و به قوانین احترام می گذارند, ولی در ته دل نسبت به دیگران رشک و حسد می ورزند و از موفقیت دیگران ناراحت می شوند و بخیل و تنگ نظر هستند.

از ته قلب و مخلصانه بگویید:

* من هرچه را برای خود می خواهم برای دیگران نیز می خواهم. دعای قلبی من عشق و شادمانی و فراوانی نعمت های آفریدگار برای همه مردم است.

از پیشرفت و ترقی و رفاه دیگران خوشحال شوید و در شادی آنها شرکت کنید, کاری نکنید که دیگران از شادی و نشاط محروم شوند که در آن صورت خود را از آن محروم ساخته اید.

کسی که به دیگران خدمت کنه به خود خدمت کرده است.

کینه و نفرت را از دل برانید که نشاندن آنها در باطن و ضمیر خود, تنها خود را خشمگین و ناراحت و تنگ نظر ساخته اید و روح خود را با اینکار تباه و مسموم ساخته اید.

ثروت هرکسی در ذهن و تفکر اوست

فرض کنیم که مدرک پزشکی و حتی ابزار یک جراح را به سرقت برده اند. آیا می توان قبول کرد که دارایی و تمول این پزشک به آنها وابسته بود؟ یا گنجینه او در مغز و فکرش است؟

هیچ عاملی قادر نخواهد بود تا دکتری را از طبابت و معاینه بیمار و نوشتن نسخه و درمان او و عمل جراحی بازدارد و اگر ابزار جراحی وی دزدیده شود او بلافاصله مجددا آنها را خریداری خواهد کرد. پس ثروت یک پزشک و یک فرد تحصیل کرده در استعدادهای اون نهفته است و در دانش و معلوماتش که بدان وسیله می تواند به یاری همنوعانش بشتابد و در طریق خیر و صلاح جامعه گام بردارد.

زمانی می توان احساس ثروت کرد که بتوان به دیگران کمک کرد و باری از دوش ناتوانی برداشت و زخمی را التیام بخشید.

مردی را می شناختم که در اثر بحران مالی کارش به ورشکستگی کشید. من تصور می کردم که او در اثر این ضربه به کلی روحیه خود را از دست می دهد و شاید کارش به جنون یا خودکشی می کشد. ولی او در جواب سوال من که حال و روزش را جویا شدم خنده ای کرد و گفت:

– من همه چیزم را از دست داده ام. البته ظرف چهار سال حدود یک میلیون دلار به دست آورده بودم. اشکالی ندارد, دوباره از نو شروع می کنم. آنچه از دست دادم یک نماد است و مطمئنم که می توانم دوباره سمبل پول را به سمت خودم جذب کنم. همانطور که عسل, زنبورها را ببسوی خود می کشاند.

او مردی شکست خورده نبود بلکه از لحاظ روحی, دارای چنان قوه و قدرتی بود که می توانست نمونه و سرمشق نه تنها مایوسان و شکست خوردگان بلکه مردمان عادی شود.

او آبی بود که در هر ظرفی ریخته می شد به همان شکل در می آمد و راه خود را باز می کرد, او فکر فقر و نداری و شکست و بدبختی را از سر بیرون کرده و به جای آن تصاویر تلاش و پشتکار, امید, شادمانی و موفقیت را نشانده بود.

او می گفت: من یکبار توانستم غول فقر را به زانو در آوردم, مسلما در مرتبه دوم هم خواهم توانست.

این مرد به عنوان فروشنده و بازاریاب یک شرکت تجارت شیمیایی مشغول کار شد و پس از کسب تجاربی مختصر در زمنیه فروش و معرفی کالا توانست طرح ابتکاری و جالبی به مدیریت ارائه کند و همین باعث شد تا فروش کالا به درصد بالایی برسد. بعد از چهار سال و نیم توانست مقام مدیر عامل آن شرکت را به دست آورد و زیان هایش را جبران کند.

امرسون فیلسوف آمریکایی می گوید: آدمی موجودی متفکر است که در تمام روز لحظه ای از اندیشیدن غافل نمی شود.

هرکس با تفکر عادی خود قواعد و اصول باورهای خود را در ذهن بارور می سازد و همین اعتقادات است که شالوده حیات شخص را تشکیل می دهد.

درک و تشخیص این باورها ما را بر آن می دارد تا ایده های نادرست و افکار سیاه را از سر پراکنده سازیم و به جای آن ایده های روشن و مثبت بنشانیم, کسی که از قدرت روحی خود بی خبر بماند محکوم به فقر مادی و معنوی است.

چگونگی عملکرد کائنات

کائنات بطور همزمان ایده ای به دنیای ذهنی چند نفر می فرستد, او می داند که همه این افراد آن ایده را عملی نمی کنند.

شخصی که سریعتر دست به کار شود, برنده است و معمولا نفع بیشتری می برد. نفر اول همیشه بزرگترین پاداش را می گیرد و نخستین گیرنده است. با این وجود دیگران هم می توانند این ایده را عملی کنند و حتی کار خوبی هم ارائه دهند, اما نفر اول بودن چیز دیگری است.

پول, سرعت را دوست دارد, وقتی ایده ای می گیرید به سرعت اقدام کنید.

تنها دلیلی که موجب می شود به سرعت اقدام نکنید, نوعی تردید و دودلی است. این تردید همان چیزی است که باید از ذهن پاک شود و برای رسیدن به آن باید تلاش کنید, وقتی این کار را انجام دادید دیگر می دانید باید چه کاری انجام دهید.

این عملکرد کائنات یا قانون جذب است, زمانی که از درون پاک هستید, خواسته هایتان و حتی چیزهای بهتری نسبت به آنچه ضمیر آگاهتان می خواد به دست می آورید, اما در صورتی که درونتان پاک نباشد, غالبا به مانع بر می خورید.

شما باید برای ساختن زندگی پاک شوید.

عده زیادی از مردم چنان ناسالم , افسرده و درهم شکسته اند, که استفاده از راز قانون جذب برای به دست آوردن آنچه در آرزویش هستند, بهترین کاری است که می توانند انجام دهند. شما موجودی فیزیکی هستید, اما ذاتتان روح است.

میل داشتن به یک نماد مادی, نخستین گام برای بیدار کرن روحی است که در رون آن نماد در درون شما و در همه چیز وجود دارد.

یادگیری نحوه جذب یک نماد مادی, عملی بودن هرکاری را به خود شما ثابت می کند. سپس این ماده به راهی تبدیل می شود برای استفاده تحولاتی که در زندگیتان رخ می دهد.

وقتی با استفاده از راز قانون جذب پاک شدید, کار چندانی برای انجام دادن باقی نمی ماند, درواقع محدودیتی هم باقی نمی ماند.

محدودیت های ما فقط از درک فعلی مان از واقعیت است و با تغییر کردن, سد مقدورات نیز از بین می رود. باید همیشه هدفتان شادکامی باشد, تنها مانع این راه خود ما هستیم.

شما سفارشی را به کائنات ارسال می کنید و به این شکل قدرتی که بالاتر و بزرگتر است را, فرا می خوانید. او شروع به فرستادن خواسته هایتان می کند و در شرایطی قرارتان می دهد که برای جذب خواسته ها, یاریتان می دهد.

اینکار جادو نیست, بلکه بهره گرفتن از قوانین طبیعی کائنات برای هماهنگ کردن خود با تجربیاتی است که دوست دارید جذبشان کنید.

همیشه باید افکار بزرگ داشته باشید, جرات داشتن خیلی با ارزش است.

کائنات هیچ محدودیتی ندارد. روشی که برای نگریستن به دنیا انتخاب می کنیم, دنیایی را خلق می کند که می بینیم.

خوشبختی بیشتر از اینکه به موقعیت های اجتماعی بستگی داشته باشد به نظم درونی ذهن وابسته است.

گذشته را در گذشته دفن کن!

یک ضرب المثل قدیمی می گوید: گذشته را در گذشته دفن کن!

به عبارت دیگر شما نباید به گذشته چشم بدوزید و به خاطر آنچه از دست رفته خودتان را عذاب بدهید. دنبال کردن این رویه هیچ ثمری در پی نخواهد داشت.

همه بزرگان, همواره به افق آینده نظر داشته و حسرت روزهای از دست رفته را نمی خوردند. آنها به جای حسرت گذشته, امید آینده را داشته و در جهت تحقق آرزوهای شان گام برداشته اند.

به میراث باشکوهی که این افراد آینده نگر برای ما به یادگار گذاشته اند فکر کنید, به واسطه تلاشهای مداوم ایشان بوده که ما امروز می توانیم در کثری از زمان در کشورهای مختلف دنیا باشیم یا با فشردن چند دکمه صدای عزیزانمان را بشنویم.

این اتفاقات به این دلیل رخ داده که افرادی عادی, درست مثل من و شما, تصاویر خارق العاده ای وسایلی که قبلا وجود نداشته, خلق کرده اند.

آنها با آینده نگری خود, تمسخر افراد منفی گرا که جمله ی این کار نشدنی است ورد زبانشان است, را نادیده گرفته اند. آنها توقع تحقق آرزوهای بزرگشان را داشته و آنها را محقق کرده اند.

بنابراین مطمئن باشید که تحت هر شرایطی می توانید به آرزوهای بدیع خود جامعه عمل بپوشانید.

اگر دقت کرده باشید, تعداد افرادی که زندگی پرشور و پویایی دارند, بسیار کم و در مقابسه تعداد اشخاصی که زندگی پریشانی دارند بسیار زیاد است, با مطالبی که در این کتاب خوانده اید می توانید خیلی در زندگی جلو باشید.

از قرار معلوم اکثر مردم همواره در گذشته زندگی می کنند, آنها با چسبیدن به خاطرات قدیمی و وقایع گذشته زندگیشان, خود را به شدت محدود کرده اند.

توانایی های باشکوهی از سوی خداوند به همه انسانها عطا شده و از همین رو همه ما ثروتمند به دنیا آمده ایم.

 

تلقین و تاثیرات آن

تمام اعمال و رفتار خارجی ما برآمده از تحرکات عمیق روحی ما هستند. به عبارتی این عمل باطنی ماست که بیش از هر رفتار ظاهری به حرکت در می آید.

اگر هدف مشخص شود, راه های رسیدن به آن هم مشخص می شود. فقط به آن ایمان داشته باشید و آن را به ذهن راه بدهید و جایگاه والایی برای آن در نظر بگیرید و هرگز در صدد آن برنیایید که قدرت و توان خود را انکار کنید.

یقین داشته باشید تنها چیزی که قادر خواهید بود بین غنا و ثروت دلخواهتان جدایی اندازد, حالت روحی و برداشت ذهنی خود ما خواهد, یعنی روشی که ما با آن زندگی و با دنیا ارتباط برقرار می سازیم.

این را نیز یقین داشته باشید که هیچ مانعی در مقابل اهداف مشروع افراد وجود نخواهد داشت و به این نتیجه خواهید رسید که خود تنها منجی خویش هستید و سرنوشت و تقدیرتان بستگی به طرز فکر و احساس و شعورتان خواهد داشت.

فکر سلامتی, تندرستی به همراه می آورد و اندیشه غنا؛ به شما ثروت می بخشد.

به عنوان مثال اگر دوستی را ببینید و به او بگویید درصدد راه اندازی شرکتی هستید و او با پند و ارزهای بیهوده بذر یاس و ناامیدی را در دل شما بکارد, اگر گفته های او را جدی بگیرید بی تردید با القاء گفته های او ترس شکست را در دل خود کاشته اید. اما زمانی که به شناخت نیروی روحی خود نائل شوید که منحصر است, به اندیشه شما پاسخ مثبت می دهد. در آن صورت است که تاریک اندیشی و جهل را از ذهن می زدایید.

اگر می خواهید در شاهراه سعات و غنا گام بردارید هرگز نباید در راه دیگران سد و مانع ایجاد کنید و یا با تعبیه کمینگاه بر سر یاران و همکاران و نزدیکان آنان را از پیشرفت بازدارید. شک و حسد را از خود دور کنید و بر دیگران بخل نورزید.

درواقع اگر این حالات منفی را در ذهن نمی نشانید به خود بدی می کنید.

یکی از متفکران در این باره توصیه جالبی دارد: “فکری که به دیگران نسبت می دهید خود نیز بی اختیار تحت تاثیر آن قرار می گیرید. از این روست که می گویند قانون طلایی بشریت این است که آنچه را که برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز مپسند!”

بعضی ها عادت دارند دیگران را لکه دار کنند و بر آنان انگ بزنند و بگویند: “فلانی را می شناسم, آدم کلاشی است که ثروتش را از راه دزدی و مال مردم خوری به دست آورده است …”

این سخنان را معمولا افرادی به زبان می آورند که خود در زندگی شکست خورده اند و برای یک لقمه نان تن به هر کاری می دهند. شاید دوستان و همکارانشان در عرصه زندگی با موفقیت به پیش تاخته اند و او که عقب مانده این کاروان است, لب به طعن و غیبت دیگران می گشاید و تلخ, حسود و بخیل می شود.

این نیز یکی از دلایل سقوط و شکست شخص می باشد که درباره دوستان و خویشان خود با تنگ نظری می اندیشد و از ثروت آنها می نالد و فغان می کند.

به مردم کاری نداشته باشید, به خودتان بپردازید. با این کار قدمی در تصفیه افکار منفی و سیاه خویش برخواهید داشت. اگر با خبر می شوید که یکی از دوستانتان پس انداز زیادی در بانک دارد به جای خشم و نفرت, خوشحال شوید که لطف خداوند شامل حال اون شده است.

بدانید که اگر دیگران را محکوم کنید, خودتان را محکوم کرده اید.

هدف ها و آینده نگری

اغلب اوقات با نگاه کردن به زندگی اشخاص از نمای بیرونی و دیدگاه خودتان, می توانید به طرز فکر و روحیه آنها پی ببرید. کسی که در درونش مثبت و خوش بین است و هدفهایی در زندگی دارند و آینده نگر است, از زندگی شاد و موفق برخوردار خواهد بود.

ارسطو معتقد بود ک هدف نهایی یا مقصود زندگی انسانها, دستیابی و رسیدن به شادکامی و خوشبختی است. شما زمانی به مرحله ترفیع خوشبختی می رسید که آنچه در بیرون از شما می گذرد, با ارزشهای درونی شما همخوانی داشته باشد.

وقتی با آنچه خوب و درست می پندارید همخوانی داشته باشید, خود به خود احساس خوشبختی و مثبت بودن در قبال خود و دنیایتان می کنید.

هدفهای شما باید با ارزش ها و ارزشهایتان باید با هدف هایتان همخوان باشد. به همین دلیل است که مشخص کردن ارزش های خود, اغلب نقطه شروع دستیابی به هدف های ارزشمند است.

هر اقدامی در زندگی که با ارزش های شما در تضاد باشد در شما استرس, منفی نگری, ناخشنودی, بدبینی و حتا خشم و ناراحتی ایجاد می کند. بنابراین مسئولیت عمده شما در قبال خود در خلق یک زندگی عالی, منوط به این است که درباره ارزش های خود و هرکاری که می کنید, شفافیت مطلق داشته باشید.

بسیاری از افراد به سختی تلاش می کنند تا به هدفهای خود برسند, اما در پایان روز به این نتیجه می رسند که از تلاش خود شادکام نیستند و موفقیت قابل توجهی کسب نکرده اند.

از خود می پرسند: “همش همین بود؟!!” این احساس زمانی اتفاق می افتد که موفقیت بیرونی هماهنگی با ارزش های درونی شما ندارد. اجازه ندهید این اتفاق برای شما بیوفتد.

شفاف سازی ارزشها کاری است که ضمن حرکت به جلو انجام می دهید.

باید هر از گاهی متوقف شوید و از خود بپرسید: “ارزش های من در این مورد خاص کدامند؟”

آیا از خود پرسیده اید که ارزش هایتان کدامند؟

جواب ساده ای دارد.

شما همیشه ارزش های راستین خود را در اعمال خود بروز می دهید. این حالت بیشتر زمانی رخ می دهد که تحت فشار باشید. هرگاه مجبور باشید میان یک رفتار با رفتار دیگر دست به انتخاب بزنید, آن گزینه ای را انتخاب می کنید که در آن لحظه بیشترین ارزش را برای شما دارد.

شما مجموعه ای از ارزشها را دارا هستید که بعضی از آنها بسیار مهم و بعضی کم اهمیت تر هستند.

برای اینکه بگویید چه کسی هستید و چه کاره اید, باید ابتدا اولویت ارزش های خود را مشخص نمایید و بعد از آن می توانید زندگی بیرونی خود را به شکلی تنظیم کنید تا با این ارزش ها همخوان شود.

قانون عدم مقاومت

تا زمانیکه در برابر وضعیتی مقاوت می کنیم آن وضعیت را به همراه خواهیم داشت و اگر از آن وضعیت فرار کنیم آن وضعیت هم فرار خواهد کرد.

وضعیت ناهماهنگ از برخی ناهماهنگی های درون انسان سرچشمه می گیرد, هنگامی که خودمان را تغییر دهیم دیگران هم تغییر خواهند کرد.

انسان باید به گذشته احترام بگذارد و اگر گذشته او را در تنگنا و اسارت قرار می ده آن را فراموش کند و بداند آینده برای او لحظاتی خوش و بی پایان را روبرو دارد.

زمانی دوران طلایی انسان آغاز می شود که موانع فقر و محدودیت را در ضمیرمان از بین ببریم, روح نامحدود است و غیرممکن وجود ندارد.

روح انسان ضمیر ناخودآگاه اوسن و هرآنچه عمیقا احساس کند, خوب یا بد در زندگیش پدیدار می شود.

مثلا شخص ثروتمند, ثروت را تصور می کند و شخص فقیر, فقر را.

اگر خودت نتوانی ضمیر ناخود آگاهت را اداره کنی, کس دیگری اینکار را خواهد کرد. مقاومت جهنم است زیرا انسان را در حالتی عذاب آور قرار می دهد.

برای هر اتفاقی یه اسم می گذاریم, مثلا اسم شکست را موفقیت می گذاریم, به این شکل از قانون تغییر شکل استفاده کرده ایم که براساس قانون عدم مقاومت است.

از طریق گفتار و کلام هرشکستی تبدیل به موفقیت می شود.

* هرانسانی ارتباطی طلایی در زنجیره خوبی من است, زیرا تمام انسانها مظهری از خداوند هستند.

* چیزهایی را که متعلق به من است را نمی توانم از طریق قانون الهی دست بدهم, من مورد لطف هستم.

دشمنت را دعا کن و بدین وسیله مهماتش را از او بگیر, تیرهای اون تبدیل به دعا خواهد شد.

استفاده درمانی از مثبت اندیشی

برای داشتن تن سالم, باید ذهن سالم داشته باشید, توجه داشته باشید که ذهن و جسم با هم در ارتباط نزدیک هستند. بنابراین افسرده بودن به هر دلیلی که باشد روی جسم شما تاثیر می گذارد. ممکن است وزن اضافه کنید, دردهای مختلف به سراغتان بیاید, سردرد بگیرید یا بیش از اندازه سرما بخورید.

خوشبختانه مثبت اندیشی به شکل تجسم خلاق می تواند اثرات التیام بخش قابل ملاحظه ای داشته باشد. صرفا با سالم دیدن خود می توانید بر میزان سلامتی تان بیفزایید. در بررسی های مختلفی که روی اشخاص بیمار صورت گرفته, پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که بیمار با تمرکز کردن روی مبارزه با یک بیماری می تواند از شدت نشانه های بیماری بکاهد و طول عمر خود را افزایش دهد.

گرچه تجسم خلاق به درمان و التیام بسیاری از بیماری ها کمک می کند, بهترین تنیجه زمانی حاصل می شود که در کنار آن, دارو درمانی رو هم انجام بدهید. تجسم خلاق جای مراجعه به پزشک و دارو درمانی را هرگز نمی گیرد. همیشه تلاش کنید از بهترین روش های پزشکی برای درمان خود استفاده کنید و از قدرت تجسم خلاق استفاده برای تسریع بهبودی خود بهره ببرید.

به بیماران سرطانی معمولا توصیه می شود که تجسم و تصور کنند که گلبول های سفید در اقصی نقاط بدنشان با سلول های سرطانی در نبرد هستند و آن ها را نابود می کنند. اینکه این روش چگونه کار می کند مشخص نیست, اما با توجه به ظواهر امر ذهن ناخودآگاه به کمک دستگاه عصبی خودمختار و دستگاه ایمنی نسبت به تجسم ها واکنش نشان می دهد و به منبع بیماری حمله می کند.

البته پزشکی مدرن بسیاری از بیماری ها را درمان می کند که از جمله آن ها می توان به بیماری سرطان اشاره کرد, اما تجسم خلاق و تصویرسازی ذهنی سرعت بهبود را افزایش می دهد.

تجسم به وسیله مبارزه با بیماری به بهبود شما کمک می کند.

آیا تا کنون درباره ی سرماخوردگی با کسی که بنظر می رسد هرگز زکام نمی شود صحبت کرده اید؟ او اغلب می گوید که به سرما خوردگی عادت ندارد.

او با این روش نگرشی مثبت در قبال سلامتی اش اتخاذ می کند و در نتیجه دستگاه ایمنی بدن او در شرایط مطلوب قرار می گیرد.

چگونگی اعمال تغییرات در زندگی

برای تغییر هر چیزی در زندگیتان, خواه یک الگوی احساسی باشد یا رفتاری بخصوص, باید بدانید چه می خواهید و چه چیزی مانع از به دست آوردنش می شود. نخستین موضوعی که اکثر مردم بر رویش متمرکز می شوند, این است که چه چیزی را نمی خواهند! نه اینکه چه چیزی را می خواهند!

مثلا: دیگر نمی خواهم سیگار بکشم, نمی خوام افسرده باشم. اما به تدرت می دانند دلشان می خواهد به چه صورتی در بیایند.

درصورتی که پیشرفتی ندارید و چیزی را که می خواهی به دست نمی آورید, حتما اشکالی در کار است. شما به خوبی می دانید مانع کارتان در کجاست. اگر در درونتان بیندیشید که مانع را نمی شناسید, همین اشتباه در جا میخکوبتان می کند! این سیستم باورهای شماست که متحولتان می سازد یا اینکه شما را از تحول باز می دارد.

ما انسانها نیاز مبرمی به اطمینان خاطر و آسودگی خیال داریم و وقتی خیالمان راحت نباشد احساسی آمیخته با ترس پیدا می کنیم. این نکته بسیار مهم است و تنها راهی که بتوانیم خودمان را به تحقق آرزوها واداریم, این است که ایده ای روشن از آنچه می خواهیم, داشته باشیم.

تغییر می تواند در یک لحظه حادث شود و ما با کاری کنیم که آن لحظه همین حالا باشد. شما باید الگوی قبلی که اجازه نمی دهد تغییر عملی شود, را در هم بشکنید.

ما همیشه می توانیم عوض شویم, فقط در لحظه تغییر نیاز به اهرمی داریم که در این کار کمکمان کند. باید خودمان را به نقطه ای برسانیم که در آن نقطه در مورد تغییر جدید در خودمان و یا چیزهایی که از اعماق وجود می خواهیم عوض بشوند, احساس هیجان زیادی کنیم و لازم است که آن را واقعی بدانیم.

تنها راهی که می تواند در روند تغییر به شما کمک کند, این است که روش کهنه ای که عقب نگاهتان می داشت را همین حالا متوقف کنید.

وقتی در ذهنتان روی چیزی متمرکز شوید بتدریج در درونتان به یک قید تبدیل می شود. هرگاه احساس کردید که تغییراتتان با آرمانها و ارزشهای شخصی تان سازگار است و اطرافیانتان را زیر چتر خود می گیرد, آنگاه تغییراتتان کامل است و می توانید با این الگو جدید زندگی کنید. شما توانسته اید تغییری را در درونتان خلق کنید که به دنبالش بودید.

آفرینش آینده

آیا می توانید تصور نمایید که بدون آگاهی از مقصد نهایی, سفری بیست ساله را در یک جاده آغاز کنید؟ پس از هر روز نشستن در اتومبیل خود و فقط پیش راندن در هر مسیری که در آن لحظه مناسب بنظر می رسد, چه احساسی خواهید داشت؟

آیا فکر می کنید این شیوه برای شما الهام بخش است؟

اگر فکر می کنید شاید پس از چندین روز, ماه یا سال پرسه زدن در جهان و واگذاری آینده به دست بخت و تقدیر, غرق در اضطراب, سردرگمی یا کسالتی وحشتناک شود, از شما دعوت می کنم که درست همین حالا درنگ نمایید و یک نقشه راهنما که شما را بسوی مقصد رویاهایتان رهنمون شود, بیافرینید.

داشتن رویا و اهداف به ما کمک می کنید تا بداتیم لازم است چه انتخابهایی داشته باشیم. ژرف ترین آرزوها از روحمان برمی خیزد و الهام بخش ما می شوند تا به سوی آنچه منظور حقیقیِ بودن ماست, تکامل یابیم. اهدافمان ما را به سوی مسیرهایی هدایت می کنند که لازم است بپیماییم.

هرچند اگر ما درمورد مقصدمان به روشنی فکر نکنیم, به آسانی دچار سردرگمی می شویم. هرچه بیشتر بدون داشتن هدف یا جهت مشخص پرسه بزنیم, سرگشته تر و دچار ابهام بیشتری می گردیم.

اگر بخواهید در یک سفر زمینی به آن سوی کشور بروید, آیا بدون یک نقشه راهنما حرکت می کنید؟ آیا فقط یکبار به نقشه نگاهی می اندازید و بعد آنرا به فراموشی می سپارید؟

اگر این روش راهبر سفر شما باشد, امکان دارد هرگز به مقصد نرسید. اما اگر برای رسیدن به مقصدتان در کوتاه ترین زمان ممکن کاملا متعهد باشید, نقشه را با دقت مطالعه می کنید و مسیر هر روز خود را روی آن مشخص می نمایید. آنگاه اگر انحرافی در طی راه داشته باشید, متوقف نمی شود و پنج سال را صرف سرزنش خودتان نمی کنید, بلکه اتومبیل خود را کنار می زنید, به نقشه نگاهی می اندازید و به مسیر اصلی باز می گردید.

باید مهم ترین کار هر روز شما مشورت با نقشه بینش مدارتان باشد. این نقشه تصور شما درمورد زندگیتان است و مقصد را به شما نشان می دهد. بدون این دور اندیشی به آسانی قربانی شور گذرای لحظات و وسوسه رفتارهای عادی می شوید.

حتی اگر شما سفرتان را با تعیین هدفهای کوچک در جنبه های مختلف زندگی خود آغاز نمایید, دست کم می دانید به کدام سو حرکت می کنید.

باید هدفها, تصورات و رویاهایتان را بازنگری کنید تا یک قطب نمای حقیقی داشته باشید, تصوری که از آینده خودتان دارید به عنوان یک مرجع عمل می کنید.

از این رو اختصاص زمانی در روز برای تمرکز روی رویاها و آوردن اهداف به درون آگاهی هشیارانه ضروری است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *