معنی دیگری از «ایران» و «ایرانیان» در شاهنامه

پاسارگارد

در فرهنگ‌ها و فرهنگ‌های شاهنامه، از ایران جز «سرزمین و کشور ایران» و از ایرانیان جز «مردم کشور ایران عموما» معنی دیگری نیامده است. تنها در فرهنگ ولف، ایران در شش هفت جا از شاهنامه «سپاه ایران» نیز معنی شده است ولی این دو واژه در شاهنامه معنی اصلی دیگری نیز دارند.

در فرهنگ‌ها و فرهنگ‌های شاهنامه، از ایران جز «سرزمین و کشور ایران» و از ایرانیان جز «مردم کشور ایران عموما» معنی دیگری نیامده است. تنها در فرهنگ ولف، ایران در شش هفت جا از شاهنامه «سپاه ایران» نیز معنی شده است ولی این دو واژه در شاهنامه معنی اصلی دیگری نیز دارند.

یک ـ در شاهنامه در چند جا، ایران جمع ایر (پهلوی er) است، به معنی «ایرها،‌ آزادگان و نژادگان (ایرانی) »

۱ـ بهرام گور، خراجی را که بزرگان ایرانی می‌بایست می‌پرداختند به آن‌ها می‌بخشد:

نود بار و سه بار کرده شمار

بر ایران درم بد، هزاران هزار

بهرام گور، بیت ۹۵ (ششم)

۲ـ بهرام گور قصد دارد به ناشناس و در جامه‌ی فرستادگان نزد، پادشاه هند رود و از این رو به وزیر خود می‌گوید:

شوم پیش او چون فرستادگان

نگویم، به ایران و آزادگان

بهرام گور، بیت ۱۸۸۷

در برخی از دست‌نویس‌ها و چاپ‌های شاهنامه که «ایران» را در این معنی درنیافته‌اند، مصراع دوم را به گونه «نگویم به ایران به آزادگان» درآورده‌اند.

۳ـ انوشروان در سرزنش بزرگان ایران که با کشیدن لشکر به جنگ‌ هیاطله مخالفت می‌کنند می‌گوید:

که ایران نجستند جز خواب و خورد

فرامشت کردند گرد نبرد

انوشروان، بیت ۱۸۸۹ (هفتم)

در این بیت نیز در برخی از دست‌نویس‌ها و چاپ‌ها که ایران را در معنی یاد شده ندانسته‌اند، مصراع نخستین را به گونه «که ایشان نجستند …» و جز آن گردانیده‌اند.

از آن‌جا که در شاهنامه، بیش‌تر سخن از سپاه و جنگ است، در چند جا که ایران به معنی «ایرهایِ (سپاه ایران)» آمده است، به معنی کلی «سپاه ایران» گرفته شده است:

۴ـ تژاو سپهبد بشد با سپاه

به ایران خروش آمد از دیدگاه

سوم ۶۷/۶۴۷

جنگی که در بیت بالا و مثال‌های ۵ ـ ۸ از آن سخن رفته است، نه در کشور ایران، بلکه در توران رخ می‌دهد. از این‌رو ایران به معنی «ایرها، نژادگان و آزادگان (سپاه ایران)» است.

۵ـ به ایران خروش آمد از دیدگاه

کزین روی تنگ اندر آمد سپاه

سوم ۱۷۰/۱۰۶۹

۶ـ از ایران دم و دار و بانگ و خروش   فراوان ز هر شب، فزون بود دوش

سوم ۱۷۷/۱۱۸۲

۷ـ اشکبوس از بزرگان سپاه ایران هم نبرد، می‌خواهد:

بیامد که جوید از ایران نبرد

سر همنبرد اندر آرد به گرد

سوم ۱۸۲/۱۲۶۸

۸ـ در بالا گفته شد که در برخی از دست‌نویس‌ها و چاپ‌ها ایران را در معنی یاد شده درنیافته و گاه آن را به واژه دیگری تغییر داده‌اند. در تصحیح نگارنده نیز یک مثال آن هست:

ز ترکان بیاورد جوقی گشن

شبیخون به ایران به جنگ پشن

چهارم ۱۰۶/۱۶۶۹

در این بیت، ایران در برخی از دست‌نویس‌ها «پیران، ترکان و …» و در تصحیح ما «سگالیده اندر» آمده است.

۹ـ پرویز به گردیه، درباره‌ی چهار سپاه خود می‌گوید:

به گرد جهان چار سالار مـن

که هستند بر جان نگهدار من

ابا هر یکی زان ده و دو هزار

از ایران بیایند، جنگی ســــوار

خسرو پرویز، بیت ۳۰۶۱ (هشتم)

۱۰ـ و باز پرویز درباره سپاه خود:

گزین کرد از ایران چل و هشت هزار

جهاندیده و گرد و جنگی سوار

خسرو پرویز، بیت ۳۱۳۴

در همه مثال‌های بالا، ایران به معنی «ایرها، آزادگان و نژادگان (ایرانی» است و نه به معنی «کشور ایران». ولی حتما کسانی دارای این نظر هستند که ایران را در بیت‌های بالا می‌توان به همان معنی «کشور ایران» گرفت که در معنی کلی بر «مردم آن» گفته شده است، از نوع اطلاق مکان به متمکن، مانند جهان در معنی «جهانیان». ولی این برداشت جز ساده کردن متن نیست و در چند تایی از گواه‌های بالا نیز ناممکن و یا دشوار است و باید نویسش دیگری را در متن پذیرفت که در واقع چیزی جز دستبرد کاتب نیست که درست به همین منظور ساده کردن یا مفهوم ساختن متن انجام گرفته است.

در پایان، این نیز یاد گردد که ایران جز به معنی «کشور ایران» ‌و «ایرها»، گاه به معنی «بخشی از ایران» و «پای‌تخت ایران» نیز آمده است. هم‌چنین از انیران (پهلوی aneran) که در شاهنامه پیش‌تر به گونه‌ی کوتاه نیران به کار رفته است، جز معنی «غیر ایران»، گاه معنی «سرزمین‌های غیر ایرانی وابسته به ایران که دارای زبان و دین دیگری هستند، متصرفات ایران» نیز دریافت می‌شود.

دو ـ در شاهنامه، ایرانیان در معنی «نژادگان و آزادگان ایرانی»، یعنی برابر همان ایران در معنی بالا، فراوان به کار رفته است و از این رو در این‌جا تنها به چند گواه بسنده می‌گردد:

۱ـ هنگامی که سیاوش از نزد رستم به پیش پدر بازمی‌گردد آمده است:

بزرگان ایران همه با نثار

برفتند شادان بر شهریــار

ز فر سیاوش فرو ماندنـد

به دادار بر، آفرین خواندنـد

بفرمود تا پیش ایرانیـان

ببستند گردان لشکر میان

دوم ۲۱۰/۱۱۶-۱۱۸

در بیت سوم ایرانیان همان «بزرگان ایران»‌در بیت نخستین، یعنی «آزادگان و نژادگان ایرانی»اند.

۲ـ هنگامی که خسرو پرویز در جنگ بهرام چوبین با بزرگان لشکر خود رای می‌زند، به آن‌ها می‌گوید که در این باره نباید کسی پیش بزرگان چیزی بگوید:

سخن گفتن من به ایرانیان

نباید که بیرون برند از میان

خسرو پرویز، بیت ۴۹۰

۳ـ هنگامی که شیرویه می‌خواهد از میان بزرگان دو تن را برگزیند و نزد پدر خود به زندان بفرستد تا پیام او را بدو برسانند، از بزرگانی که برای این کار گرد آمده‌اند می‌پرسد که چه کسانی از بزرگان شایسته انجام این کاراند؟ آن‌ها در پاسخ او نگاه خود را به دو تن می‌اندازند و شیرویه نظر آن‌ها را درمی‌یابد:

بدان انجمن گفت کین کار کیست؟

از ایرانیان پاک و بیدار کیـست؟

نمودند گردان سراسر به چـــــشم

دو استاد را ـ گر نگیرند خشم

بدانست شیـــــــــروی کایرانیان

که را برگزیدند پاک از میـــان

شیرویه، بیت ۱۵-۱۷ (هشتم)

۴ـ شهران‌گراز به بزرگان ایران در استخر پنهانی پیام می‌فرستد که فرایین را باید از پادشاهی برکنار کرد:

به ایرانیان گفت کای مهتران

شد این روزگار فرایین گران

فرایین، بیت ۲۸ (هشتم)

۵ـ شهران گراز به بزرگان ایران می‌گوید که او فرایین را خواهد کشت و بزرگان نیایش می‌کنند که در انجام این کار آسیبی بدو نرسد:

چنین یافت پاسخ از ایرانیان

که بر تو مبادا که آید زیان

فرایین، بیت ۳۸

در همه گواه‌های بالا و نمونه‌های فراوان دیگر، ایرانیان به معنی «آزادگان و نژادگان ایرانی» به کار رفته است.

به کار نرفتن ایران و ایرانیان به معنی یاد شده در دیگر نوشته‌های بازمانده از سده‌ی چهارم و نبودن آن‌ها در این معنی در فرهنگ‌ها، راهبر به این گمان است که یک چنین معانی ـ و برخی معانی چند واژه دیگر شاهنامه ـ در زبان فارسی زمان فردوسیِ رایج نبود و یا سخت کهنه شده بود و از این‌رو، این گونه معانی را در شاهنامه باید بیشتر وام معنی‌هایی دانست که با یک میانجی به زبان پهلوی برمی‌گردند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *