مقاله پژوهشی درباره منطق فازی حسابداری بخش دوم
برنامهریزی و کنترل
دی کاروین و همکاران با استفاده از مجموعههای فازی نوع خاصی از سیستمهای خبره کنترلی فازی را طراحی نمودند. این سیستم ابهامات موجود در سیستمهای خبره کنترلی فعلی که مربوط به استدلالهای انسانی و تحلیلهای بازخوردی سیستم در تجزیهوتحلیل انحرافات بهای تمامشده است را نیز لحاظ مینمود. همچنین، امکان تقلید دقیقتر از فرایند پیچیده تصمیمگیری انسانی را نیز فراهم میکرد.
ناگاساوا با استفاده از تئوری مجموعههای فازی اقدام به طراحی مدلی جهت مهندسی ارزش و مدیریت هزینهها نمود. وجود ابزار و راهکارهای مختلف جهت مهندسی ارزش، اولویتبندی آنها و همچنین ابهامات مربوط به آنها، از دلایل لزوم پرداختن به نظریه مجموعههای فازی در مهندسی ارزش بیان شده است.
واک و همکاران از رویکرد مبتنی بر مجموعههای فازی جهت تخصیص منابع انسانی در شرکتهای خدمات حسابداری و حسابرسی استفاده نمودند. مشکلات و ناتوانی مدل برنامهریزی خطی در تخصیص بهینه منابع انسانی در شرکتهای خدمات حسابداری و حسابرسی به دلیل وجود اهداف چندگانه در این شرکتها و همچنین ناتوانی مدلهای برنامهریزی هدف و برنامهریزی خطی با اهداف چندگانه در ساختارها و شرایط سازمانی متفاوت، از دلایل ضرورت استفاده از مدل مبتنی بر منطق فازی است.
لین و همکاران به دلیل وجود اطلاعات نامتقارن، وجود شرایط مبهم در انعقاد قراردادهای مدیریتی و اینکه مدیران نمیتوانند به طور کامل اقدامات و عملکرد واقعی متصدیان را کنترل و نظارت نمایند، با استفاده از تئوری منطق فازی اقدام به طراحی مدلی جهت تجزیه و تحلیل قراردادهای مدیریتی نمودند. نتایج این پژوهش بیانگر این است که استفاده از شاخصهای فازی در تجزیه و تحلیل قراردادهای مدیریتی، میتواند منجر به کاهش در هزینههای تولید و نمایندگی شود.
یان با استفاده از یک سیستم خبره فازی، اقدام به طراحی مدلی جهت تجزیهوتحلیل هزینه، حجم فعالیت و سود در شرایط مبهم توسط مدیریت نمود. در این سیستم جدید بر خلاف حالت سنتی که از نقطه سربه سر و با فرض حالت اطمینان استفاده میشود، از اطلاعات متخصصین و مفاهیم مجموعههای فازی جهت فایق آمدن بر عدم دقت و ابهام استفاده میشود.
نمازی و حشمتی جهت تعیین عملکرد و کنترل مدیریتی بر پروژههای فناوری اطلاعات اقدام به ارائه مدلی در قالب طراحی سیستم یکپارچه بودجهبندی و هزینهیابی بر مبنای فعالیت فازی نمودند. این مدل میتواند با داشتن انعطافپذیری لازم در نمایش عدم اطمینان ناشی از فقدان دانش در مقایسه با سیستم هزینهیابی و بودجهبندی بر مبنای فعالیت استاندارد، اطلاعات ارزشمندتری را برای ارائه راه حل و تصمیمگیری در اختیار مدیران قرار دهد.
حسابداری مدیریت راهبردی
رانگون توجه به حسابداری مدیریت استراتژیک، مدیریت هزینه استراتژیک و معیارهای غیر مالیاندازهگیری عملکرد را به عنوان راهکارهایی جهت فایق آمدن بر محدودیتهای سیستمهای سنتی حسابداری مدیریت معرفی نمود. وی جهت ایجاد ارتباط بین اثربخشی سازمان، شاخصهای کلیدی موفقیت و اندازهگیری عملکرد، یک چارچوب تحلیلی را با استفاده از منطق فازی ارائه نمود.
کاسیا و همکاران پیشرفت سیستمهای حسابداری مدیریت شرکتها در ارائه اطلاعات جهت سهولت در فرایند تصمیمگیریهای استراتژیک و رابطه آن با شکل، توسعه و بزرگی شرکتها را از طریق حالت عمومی منطق فازی مورد بررسی قرار دادند. نتایج بدست آمده از بررسی ۵۰۱ شرکت ایتالیایی بیانگر این است که سیر تکاملی شرکت همیشه با پیشرفتهای موجود در سیستم حسابداری مدیریت شرکتها همخوانی ندارد. به عبارتی میتوان تعداد زیادی از شرکتهای با ساختار ساده سازمانی ولی با سیستم حسابداری مدیریت پیشرفته، یافت نمود.
بزبارا و همکاران با تاکید براین موضوع که هر چه قابلاندازهگیری نباشد، قابل مدیریت هم نیست؛ از طریق تجزیهوتحلیل سلسله مراتبی فازی، مدلی را جهت اولویتبندی شاخصهای اندازهگیری سرمایه انسانی ارائه نمودند. این مدل که برای هر کشور و فرهنگی قابل استفاده است، ابتدا در کشور ترکیه و با توجه به فرهنگ این کشور اجرا شده است. در این کشور آگاهی و دانش، میزان مهارت، انتقال آگاهی و دانش به دیگران و موفقیت در برنامههای آموزشی، به عنوان مهمترین شاخصها در اندازهگیری سرمایه انسانی قلمداد شده است.
اودرناتی و ویلدی از مفاهیم منطق فازی و تئوری بازیها جهت مدلسازی فرایند تصمیمگیریهای استراتژیک توسط سازمانهای تجاری بر اساس اطلاعات غیر قطعی استفاده نمودند. در این پژوهش رقابت بین سازمانهای تجاری به عنوان یک بازی در نظر گرفته شده است و سازمانها به عنوان بازیگران آن میباشند که تصمیمهای خود را از طریق اقدامات استراتژیک و بر مبنای اطلاعات غیرقطعی مدلسازی میکند.
خلاصه یافتههای پژوهشهای فازی در حسابداری مدیریت
با توجه به جدول ۶، کاربرد عمده منطق فازی در حسابداری مدیریت در زمینه تصمیمگیری و ارزیابی عملکرد است. به گونهای که بیش از %۳۱ مطالعات فازی در حسابداری مدیریت مربوط به تصمیمگیری، به ویژه بودجهبندی سرمایهای و توسعه محصولات جدید و حدود %۲۴ مربوط به ارزیابی عملکرد به ویژه از طریق سیستم ارزیابی متوازن است و صرفا %۱۸ از مطالعات انجامشده در زمینه هزینهیابی است. سایر پژوهشهای فازی در حسابداری مدیریت نیز به ترتیب %۱۵ و %۱۰ مربوط به برنامهریزی و کنترل و حسابداری مدیریت راهبردی است. مهمترین کاربردهای شناختهشده منطق فازی در حسابداری مدیریت به شرح زیر است:
۱. افزایش در دقت و صحت سیستمهای هزینهیابی بر مبنای فعالیت از طریق کاهش در ابهام و عدم اطمینان در مورد دادههای ورودی به سیستم.
۲. ایجاد امکان بررسی و تعیین بهای تمامشده محصول در فناوریهای جدید و قبل از تولید محصول با توجه به شرایط مبهم محیطی.
۳. بهبود سیستم ارزیابی عملکرد متوازن از طریق برطرف نمودن ابهام در مورد تعیین شاخصهای ارزیابی عملکرد مناسب در هر یک از سازههای ارزیابی عملکرد متوازن، اولویتدهی بهاین شاخصها و شفافسازی روابط و اثر این سازهها بر یکدیگر.
۴. ارتقای سیستمهای سنتی ارزیابی عملکرد مالی شرکت از طریق رفع ابهام در مورد نوع نسبتهای مالی مورد استفاده، اولویتبندی آنها و استفاده از معیارهای غیرمالی در کنار معیارهای مالی.
۵. بهبود فرایند مهندسی ارزش و مدیریت هزینهها از طریق رفع ابهام در مورد راهکارهای مختلف مهندسی ارزش و اولویتبندی آنها.
۶. تسهیل در تخصیص منابع محدود شرکت در شرایط وجود اهداف چندگانه و وجود ساختارها و شرایط سازمانی متفاوت.
۷. ایجاد امکان تجزیهوتحلیل دقیقتر از روابط هزینه، حجم فعالیت و سود در شرایط ابهام و عدم اطمینان.
۸. ایجاد امکان کنترل و نظارت بیشتر بر قراردادهای مدیریتی در شرایط وجود اطلاعات نامتقارن و مبهم و کاهش در هزینههای نمایندگی.
۹. ایجاد امکان تجزیهوتحلیل دقیقتر تصمیمهای بودجهبندی سرمایهای و فناوریهای پیشرفته تولید در شرایط وجود ابهام در مورد نرخ تنزیل و جریانهای نقد ورودی آتی و مدت آن و همچنین وجود متغیرهای کیفی تاثیرگذار بر تصمیم که امکان اعمال آن از طریق روشهای سنتی بودجهبندی سرمایهای وجود ندارد.
۱۰. ایجاد امکان تعیین ترکیب محصولات فروش از طریق لحاظ نمودن آثار متغیرهای مختلف کیفی و کمّی غیر از سود مثل عقاید و رسوم شرکت و مالکان، سهم بازار، سیاست راهبردی هزینهها، تمایز محصولات که امکان لحاط نمودن آنها در مدلهای سنتی وجود ندارد.
۱۱. بهبود و ارتقای مدلهای سنتی انتخاب عرضهکنندگان از طریق لحاظ نمودن آثار بلندمدت انتخاب هر عرضهکننده بر زنجیره ارزش شرکت از طریق استفاده از ارزش فعلی فازی.
۱۲. ایجاد امکان ارزیابی واندازهگیری دقیقتر سرمایههای انسانی از طریق تعیین و اولویتبندی شاخصهای اندازهگیری و ارزیابی سرمایه انسانی.
۲. ایجاد امکان بررسی و تعیین بهای تمامشده محصول در فناوریهای جدید و قبل از تولید محصول با توجه به شرایط مبهم محیطی.
۳. بهبود سیستم ارزیابی عملکرد متوازن از طریق برطرف نمودن ابهام در مورد تعیین شاخصهای ارزیابی عملکرد مناسب در هر یک از سازههای ارزیابی عملکرد متوازن، اولویتدهی بهاین شاخصها و شفافسازی روابط و اثر این سازهها بر یکدیگر.
۴. ارتقای سیستمهای سنتی ارزیابی عملکرد مالی شرکت از طریق رفع ابهام در مورد نوع نسبتهای مالی مورد استفاده، اولویتبندی آنها و استفاده از معیارهای غیرمالی در کنار معیارهای مالی.
۵. بهبود فرایند مهندسی ارزش و مدیریت هزینهها از طریق رفع ابهام در مورد راهکارهای مختلف مهندسی ارزش و اولویتبندی آنها.
۶. تسهیل در تخصیص منابع محدود شرکت در شرایط وجود اهداف چندگانه و وجود ساختارها و شرایط سازمانی متفاوت.
۷. ایجاد امکان تجزیهوتحلیل دقیقتر از روابط هزینه، حجم فعالیت و سود در شرایط ابهام و عدم اطمینان.
۸. ایجاد امکان کنترل و نظارت بیشتر بر قراردادهای مدیریتی در شرایط وجود اطلاعات نامتقارن و مبهم و کاهش در هزینههای نمایندگی.
۹. ایجاد امکان تجزیهوتحلیل دقیقتر تصمیمهای بودجهبندی سرمایهای و فناوریهای پیشرفته تولید در شرایط وجود ابهام در مورد نرخ تنزیل و جریانهای نقد ورودی آتی و مدت آن و همچنین وجود متغیرهای کیفی تاثیرگذار بر تصمیم که امکان اعمال آن از طریق روشهای سنتی بودجهبندی سرمایهای وجود ندارد.
۱۰. ایجاد امکان تعیین ترکیب محصولات فروش از طریق لحاظ نمودن آثار متغیرهای مختلف کیفی و کمّی غیر از سود مثل عقاید و رسوم شرکت و مالکان، سهم بازار، سیاست راهبردی هزینهها، تمایز محصولات که امکان لحاط نمودن آنها در مدلهای سنتی وجود ندارد.
۱۱. بهبود و ارتقای مدلهای سنتی انتخاب عرضهکنندگان از طریق لحاظ نمودن آثار بلندمدت انتخاب هر عرضهکننده بر زنجیره ارزش شرکت از طریق استفاده از ارزش فعلی فازی.
۱۲. ایجاد امکان ارزیابی واندازهگیری دقیقتر سرمایههای انسانی از طریق تعیین و اولویتبندی شاخصهای اندازهگیری و ارزیابی سرمایه انسانی.
حسابرسی
دومین کاربرد منطق فازی در حسابداری، مربوط به حسابرسی است. کولی و هیکس ]۲۷[ با بیان ضرورت دستیابی به رویکردی واحد در ارزیابی کنترلهای داخلی، اقدام به اصلاح مدلهای ریاضی ارائهشده در ارزیابی کنترلهای داخلی نمودند. آنها از طریق مجموعههای فازی توانستند ارزشهای زبانی همانند قوی، ضعیف و کافی را در این مدلها لحاظ کنند. آنها مدلی را ارائه کردند که قادر بود ضمن ارزیابی کنترلهای داخلی، نتیجه ارزیابی را در قالب ارزشهای زبانی ارائه کند.
فرید لوب و چیفر با بیان اینکه حسابرسان معمولا ریسک را در قالب احتمالات بیان میکنند، به بررسی انواع مختلف عدم اطمینان در حسابرسی پرداختند. آنها در نهایت روش مبتنی بر منطق فازی به را به عنوان روش نوینی از بررسی عدم اطمینان در حسابرسی معرفی نمودند.
پادک و همکاران جهت کاهش در هزینههای کشف تقلب در ادعاهای مطرحشده در بیمههای خویشفرما، اقدام به طراحی سیستمهای خبره فازی جهت ارزیابی و بیان عناصر مربوط به تقلب در حلوفصل ادعاهای بیمهای نمودند. این سیستم جهت تصمیمگیری در مورد اینکه آیا ادعاهای بیمهای حلوفصلشده واقعیاند و یا اینکه شواهدی از تقلب وجود دارد، مفید است.
بینون و همکاران با استفاده از رویکرد درخت تصمیمگیری فازی که مبتنی بر قوانین مجموعههای فازی “اگر- آنگاه” است، اقدام به ارائه مدلی جهت تعیین سطوح مخارج حسابرسی شرکتها نمودند. آنها سطوح مخارج حسابرسی شرکتها را با توجه به ویژگیهای شرکتها و حسابرسی آنها مانند فروش سالیانه، تعداد شعب، ریسک مالی شرکت، تغییرات حسابرس، نوع مالکیت و حقالزحمه مشاور در سه سطح کم، متوسط و زیاد تعریف نمودند. مدل ارائهشده در این پژوهش فراهمکننده مبنایی جهت تعیین مخارج حسابرسی یک شرکت از طریق قضاوتهای انسانی و در قالب ارزشهای زبانی است.
دی کاروین و همکاران ریسک و مخاطره کنترلهای داخلی در سیستمهای اطلاعاتی حسابداری کامپیوتری را از طریق رویکرد مبتنی بر مجموعههای فازی مورد بررسی قرار دادند. مدل ارائهشده در این پژوهش از طریق ماتریس تحلیل ریسک و در یک شرکت فعال در صنایع شیمیایی بکار رفته است. این مدل در ارزیابی و اعمال رویههای کنترلی جدید، به منظور افزایش در امنیت سیستمهای اطلاعاتی شرکت مفید است.
کامونال و سکستن اقدام به معرفی رویکرد مبتنی بر منطق فازی جهت ارزیابی اهمیت در ارائه صورتهای مالی نمودند. رویکرد مبتنی بر منطق فازی در ارزیابی اهمیت در مقایسه با رویکردهای سنتی، که مبتنی بر ارزیابی دودویی است، میتواند فراهمکننده یک سیستم خبره در ارزیابی اهمیت باشد؛ به گونهای که بتوان اهمیت در ارائه درست صورتهای مالی را بین صفر و یک نشان داد و از طرفی معیارهای کیفی را نیز در ارزیابی اهمیت منظور نمود.
لنارد و همکاران امکان کشف کلاهبرداری و تقلب در گزارشگری مالی شرکتهای فعال در صنعت خدمات کامپیوتری را از طریق منطق فازی و با استفاده از اطلاعات عمومی مورد بررسی قرار دادند. نتایج بدست آمده حاکی از دقت ۷/۷۶ درصدی آشکارسازی تقلب در گزارشگری مالی است. روش فازی در مقایسه با سایر روشها دارای این مزیت است که نیازمند اطلاعات محرمانه نیست و برخلاف سایر روشها، کاربرد آن منحصر به صنایع تولیدی و خردهفروشی نمیباشد.
دریلی و همکاران با استفاده از مدل برنامهریزی ریاضی فازی، الگوریتمی راهبردی جهت شکلدهی به تیم حسابرسی کیفیت را پیشنهاد دادند. در این پژوهش از روش رتبهبندی فازی جهت تعیین کفایت مهارت و تخصص هر یک از حسابرسان در حسابرسی تیمی استفاده شده است.
چانگ و همکاران با استفاده از تئوری فازی و مدل ریسک حسابرسی اقدام به توسعه سیستم ارزیابی ریسک عدم کشف در حسابرسی نمودند. در این پژوهش، ابتدا عوامل تاثیرگذار بر ریسک عدم کشف (شامل ۵۳ مورد) تعیین شدند و سپس از روش دلفی مبتنی بر اظهارنظر متخصصین حسابرسی جهت کاهش تعداد این معیارها به ۴۳ مورد استفاده شد. در نهایت از تئوری فازی در قالب اعداد مثلثی جهت محاسبه درجه و میزان ریسک عدم کشف مجاز کارمندان حسابرسی استفاده شد.
خلاصه یافتههای پژوهشهای فازی در حسابرسی
طبق پژوهشهای فازی بررسیشده، مهمترین کاربردهای شناختهشده برای منطق فازی در حسابرسی به شرح زیر است:
۱. بهبود در فرایند ارزیابی کنترلهای داخلی و حذف اثر قضاوتهای شخصی انسانی از طریق طراحی سیستمهای خبره ارزیابی کنترلهای داخلی و بیان نتیجه آن در قالب متغیرهای زبانی و منطبق با فرایند پردازش انسانی.
۲. ایجاد امکان کشف کلاهبرداری و تقلب در گزارشگری مالی با دقت به نسبت خوب در مراحل ابتدایی عملیات حسابرسی و از طریق اطلاعات عمومی و بدون نیاز به اطلاعات محرمانه.
۳. توسعه سیستم ارزیابی ریسک حسابرسی و عدم کشف جهت محاسبه درجه و میزان ریسک عدم کشف و کاهش در اثر قضاوتهای انسانی.
۴. ایجاد امکان ارزیابی دقیقتر از اصل اهمیت در گزارشگری مالی از طریق طراحی سیستمهای خبره ارزیابی اهمیت مبتنی بر معیارهای کمّی و کیفی.
۱. بهبود در فرایند ارزیابی کنترلهای داخلی و حذف اثر قضاوتهای شخصی انسانی از طریق طراحی سیستمهای خبره ارزیابی کنترلهای داخلی و بیان نتیجه آن در قالب متغیرهای زبانی و منطبق با فرایند پردازش انسانی.
۲. ایجاد امکان کشف کلاهبرداری و تقلب در گزارشگری مالی با دقت به نسبت خوب در مراحل ابتدایی عملیات حسابرسی و از طریق اطلاعات عمومی و بدون نیاز به اطلاعات محرمانه.
۳. توسعه سیستم ارزیابی ریسک حسابرسی و عدم کشف جهت محاسبه درجه و میزان ریسک عدم کشف و کاهش در اثر قضاوتهای انسانی.
۴. ایجاد امکان ارزیابی دقیقتر از اصل اهمیت در گزارشگری مالی از طریق طراحی سیستمهای خبره ارزیابی اهمیت مبتنی بر معیارهای کمّی و کیفی.
حسابداری مالی
سومین زمینه پژوهشهای فازی در حسابداری مربوط به حسابداری مالی است. یائو و همکاران با اشاره به ابهامات مدل سنتی جریانهای نقدی تنزیلشده در خصوص مبلغ جریانهای نقدی و نرخ تنزیل مورد استفاده، اقدام به توسعه مدل فازی جریانهای نقدی تنزیلشده نمودند. در مدل ارائهشده، اطلاعات مبهم فازی شده و در قالب اعداد فازی مثلثی و جهت ارزشیابی داراییهای مالی شرکت بکار رفته است. نتایج این پژوهش بیانگر مزیت مدل فازی جریانهای نقدی تنزیلشده در مقایسه با مدل سنتی آن است.
بایو و همکاران با اشاره به ورشکستگی شرکتهایی نظیر انرون و ورلدکام در سنوات اخیر و اتهام وارد به حرفه حسابداری جهت عدم اجرای روشهای صحیح حسابداری، از تحلیل فرایندی سلسله مراتبی فازی جهت تعیین بهترین سازوکار تهیه استانداردهای حسابداری مالی استفاده نمودند.
زبدا و میچارن، ضمن بررسی سیستمهای خبره حسابداری، نبود امکان پوشش مخاطرات و عدم اطمینان توسط این سیستمها را به عنوان یک ایراد اساسی مطرح نمودند. نتایج این پژوهش بیانگر ضرورت اعمال منطق فازی در سیستمهای خبره حسابداری جهت لحاظ نمودن عدم اطمینان و کاهش در هزینههای تحصیل اطلاعات است.
کیو و زانگ موارد اشتراک و تفاوت در استانداردهای حسابداری کشور چین با استانداردهای حسابداری بینالمللی را با استفاده از الگوی تحلیلی طبقهبندی فازی مورد بررسی قرار دادند. نتایج بدست آمده حاکی از همگرایی بالای استانداردهای حسابداری کشور چین با استانداردهای حسابداری بینالمللی است. مدل ارائهشده در این تحقیق امکان مقایسه دقیقتری از استانداردهای حسابداری هر کشور با استانداردهای حسابداری بین المللی را فراهم مینماید.
خلاصه یافتههای پژوهشهای فازی در حسابداری مالی
در زمینه حسابداری مالی، پژوهشهای فازی اندکی (%۹) انجام شده است. مهمترین کاربردهای شناختهشده برای منطق فازی در حسابداری مالی طبق پژوهشهای فازی بررسیشده به شرح زیر است:
۱. ارزشیابی دقیقتر داراییها و بدهیهای مبتنی بر ارزش فعلی از طریق رفع ابهامات مدل سنتی جریانهای نقدی تنزیلشده در مورد مبلغ جریانهای نقدی و نرخ تنزیل مورد استفاده.
۲. تعیین بهترین سازوکار تهیه استانداردهای حسابداری مالی جهت افزایش در کیفیت گزارشهای مالی.
۳. توجه به عدم اطمینان و کاهش در هزینههای تحصیل اطلاعات از طریق اعمال منطق فازی در سیستمهای خبره حسابداری شرکتها.
۴. ایجاد امکان مقایسه دقیقتر از وجوه تشابه و افتراق در استانداردهای حسابداری کشورهای مختلف و ایجاد فرصتهای بهبود در استانداردهای حسابداری مالی.
۲. تعیین بهترین سازوکار تهیه استانداردهای حسابداری مالی جهت افزایش در کیفیت گزارشهای مالی.
۳. توجه به عدم اطمینان و کاهش در هزینههای تحصیل اطلاعات از طریق اعمال منطق فازی در سیستمهای خبره حسابداری شرکتها.
۴. ایجاد امکان مقایسه دقیقتر از وجوه تشابه و افتراق در استانداردهای حسابداری کشورهای مختلف و ایجاد فرصتهای بهبود در استانداردهای حسابداری مالی.
بحث و نتیجه گیری
طبق جدول ۵، تعداد کل پژوهش حسابداری- فازی انجامشده طی سالهای ۱۹۸۰ الی ۲۰۱۰، در مجموع ۵۱ مورد بوده است. با توجه به وجود جنبههای مختلف ابهام و عدم صراحت در حوزههای مختلف حسابداری و گذشت بیش از سه دهه از شروع کاربردهای منطق فازی، حجم پژوهشهای فازی انجامشده در حسابداری بسیار کم است. این موضوع میتواند بیانکننده جدید بودن این فن و عدم شناخت کافی پژوهشگران حسابداری از منطق فازی و کاربرد آن باشد. طبق این جدول، بیشترین پژوهشها در زمینه حسابداری مدیریت است. به گونهای که بیش از %۷۴ (۳۸ مورد) پژوهشهای حسابداری- فازی با عناوین اصلی حسابداری مدیریت است. از کل پژوهشهای حسابداری- فازی %۱۸ (۹ مورد) با عناوین اصلی حسابرسی و %۹ (۴ مورد) با عناوین اصلی حسابداری مالی است. این مطلب که بیانکننده کاربرد عمده منطق فازی در حسابداری مدیریت است، با نتایج پژوهش انجامشده توسط ظریف فرد همخوانی دارد. ظریف فرد نیز عمده کاربردهای منطق فازی در حسابداری را در حوزه حسابداری مدیریت و حسابرسی بیان داشته است.
تعداد و درصد اندک پژوهشهای فازی انجامشده در حسابداری مالی طی سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۰، نشاندهنده عدم توجه به اهمیت ابهام و عدم صراحت در حسابداری مالی توسط پژوهشگران است. در حوزه حسابداری مالی، انجام یک بررسی از صورتهای مالی، مفاهیم حسابداری و روشهای مورد استفاده حسابداران، بیانگر وجود ابهام در بسیاری از مسائل حسابداری است. جنبههای مختلف ابهام و عدم صراحت در حسابداری مالی به حدی گسترده است که به مواردی مانند ابهام در تفسیر مفروضات، اصول و مفاهیم حسابداری، ابهام در استانداردهای حسابداری، ابهام در انتخاب روش مناسب حسابداری، ابهام در نوع اطلاعات مورد نیاز استفادهکنندگان از صورتهای مالی و ابهام در میزان و زمان افشای اطلاعات محدود نمیشود. بلکه در هدف اصلی حسابداری مالی، یعنی فراهم نمودن اطلاعات حسابداری مربوط و قابل اتکا نیز ابهام وجود دارد. این ابهام به دلیل نبود تعریف دقیقی از واژههای کلامی و کیفی مربوط بودن و قابل اتکا بودن و وجود تضاد بین این دو واژه است. با توجه به حجم اندک مطالعات فازی در حسابداری مالی، میتوان گفت که ابهام و عدم صراحت همچنان به عنوان جزئی از حسابداری مالی است و اهتمام جدی جهت برطرف کردن آن صورت نگرفته است.
در حوزه حسابرسی، هر چند پژوهشهای فازی بیشتری نسبت به حسابداری مالی انجام شده است، با توجه به ویژگی حسابرسی که مبتنی بر نمونهگیری و قضاوت انسانی است، ابعاد مختلفی از ابهام وجود دارد. اما پژوهشهای فازی انجامشده در این حوزه نیز اندک است. در حسابرسی با وجود جنبههای گستردهای از ابهام و عدم قطعیت، در مواردی مانند برنامهریزی حسابرسی، ارزیابی کنترلهای داخلی، تعیین حجم نمونه، نمونههای انتخابی، ارزیابی شواهد، ریسک حسابرسی و عدم کشف و نحوه گزارشگری حسابرسی، پژوهشهای فازی چندانی صورت نگرفته است. امروزه در موارد مختلف حسابرسی مثل ارزیابی ریسک حسابرسی و عدم کشف و تعیین حجم نمونه از روشهای مختلف آماری که مبتنی بر تئوری احتمالات است، استفاده میشود. باید توجه داشت که استفاده از تئوری احتمالات به عنوان روشی جهت مواجه با ابهام، نادرست است؛ زیرا تئوری احتمالات برای مقابله با ابهام تجهیز نشده است.
طبقهبندی جزئیتر به عمل آمده از پژوهشهای فازی در حسابداری مدیریت (جدول ۶)، حاکی از کاربرد عمده منطق فازی در زمینه تصمیمگیری و ارزیابی عملکرد است. به گونهای که بیش از%۳۱ مطالعات فازی در حسابداری مدیریت مربوط به تصمیمگیری و بیش از %۲۳ مربوط به ارزیابی عملکرد است و صرفا %۱۸ از مطالعات انجامشده در زمینه هزینهیابی است. از سایر پژوهشهای فازی در حسابداری مدیریت نیز به ترتیب %۱۵ و %۱۰ مربوط به برنامهریزی و کنترل و حسابداری مدیریت استراتژیک است. عمده پژوهشهای فازی در حوزه تصمیمگیری مربوط به تصمیمهای بودجهبندی سرمایهای، توسعه عملیات و انتخاب فناوریهای پیشرفته تولید است. این تصمیمها به دلیل دارا بودن آثار بلندمدت و ابهامات موجود در مورد منافع و مخارج آتی آنها، استفاده از منطق فازی کارساز است. در مقوله ارزیابی عملکرد نیز عمده پژوهشهای انجامشده مربوط به استفاده از معیارهای غیر مالی ارزیابی عملکرد در کنار معیارهای مالی جهت ارزیابی عملکرد است. استفاده از منطق فازی اغلب در سیستمهای ارزیابی عملکرد نوین به ویژه ارزیابی متوازن مفید است. درصد بالای پژوهشهای حسابداری ـ فازی در حوزههای تصمیمگیری و ارزیابی عملکرد، بیانگر پرداختن به اهداف و کارکردهای اصلی و دیرینه اطلاعات حسابداری مدیریت در پژوهشهای فازی است. سیمون و همکاران (۱۹۵۴) کاربردهای اطلاعات حسابداری مدیریت را در تصمیمگیری، رهبری و ارزیابی عملکرد بیان داشته است. در خصوص پژوهشهای فازی در زمینه هزینهیابی، برخلاف گرایش بالای پژوهشگران فارغالتحصیل دکتری حسابداری مدیریت به پژوهش در زمینه برآورد بهای تمامشده و سیستمهای آن و همچنین وجود ابهامهای زیاد در تعیین بهای تمامشده، پژوهشهای فازی زیادی در این زمینه در مقایسه با سایر حوزههای حسابداری مدیریت نشده است.