۱. انتخاب موضوع:
در تلاش برای اندازه گیری هر موضوعی گام اول تبیین ماهیت و چیستی آن است. به منظور تبیین مراحل ساخت مقیاس، موضوع بررسی سبک رهبری در مدیران را مورد توجه قرار می دهیم.
۲.انتخاب مقوله های تشکیل دهندهء پدیدهء مورد اندازه گیری:
پس از انتخاب موضوع، مقوله های تشکیلدهنده موضوع نگرش را باید تعیین کرد و با توجه به تعداد این مقوله ها از هریک از آنها به تعداد متناسبی گویه مناسب استخراج کرد، به عنوان مثال، جهت بررسی سبک رهبری در مدیران یک شرکت می باید نگرش آنها را در موارد زیر بررسی کرد: عکس العمل های عاطفی نسبت به انجام کارهای مدیریتی و نظر مدیران درباره توانائی خود در رهبری یک سازمان.
۳.تدوین گویههای مربوط به موضوع و درجه بندی گویهها:
۱-۳. تدوین عبارات نگرشی:
پس از اتخاذ تصمیمات لازم در مورد الگوی کلی نگرش سنجی و تعیین مقوله های مورد نظر وقت نوشتن مخزن سؤالها می رسد، مخزنی از عبارات نگرشی که با استفاده از آن، مقیاس نگرش تدوین میشود. بهترین راهنمایی برای تدوین عبارات نگرشی این است که سؤالها (برای پاسخگو) با معنی، جالب توجه و حتی هیجان انگیز باشند. به عنوان نمونه درباره مقوله رهبری می توان به عکس العمل عاطفی و برخی مربوط به نظر مدیران درباره توانایی خود در رهبری اشاره کرد: من در تدوین شیوه ها و رویه ها در سازمان موفق هستم؛ واکنش من به انجام کارهای تیمی و مشارکتی مثبت است؛ از اینکه به نظرات من توجهی نشود عصبانی می شوم؛ شرایطی را فراهم می آورم تا دیگران در تصمیم های سازمانی مشارکت کنند.
تورکیم (۲۰۰۱) معتقد است که تدوین گویهها به صورت نظری اغلب اوقات سودمند نیست، بلکه با نظرخواهی از افراد جامعه مورد مطالعه در مرحله ساختن گویهها ممکن است فکرهای بکری ارائه شود که مسیر طرح و تدوین عبارات نگرشی را به طور واقع بینانه ای تغییر دهد. تورکیم می افزاید که در ابتدا، داشتن طیف گستردهای از گریه های بالقوه (مثلا ۱۰۰ و بیشتر از آن) میتواند خیلی مفید باشد، البته مقیاس های نگرشی بسیاری وجود دارند که در پشت میزها و بر اساس طرحهای نظری نوشته شده اند و قادر به ترغیب پاسخگو به ارائه جواب های واقعی نیستند، در نتیجه برای تدوین برای تدوین عبارات نگرشی مناسب علاوه بر داشتن علم کافی در این زمینه نیاز به هنرمندی و در نظر گرفتن حیطه های عینی و عملی موضوع تحقیق می باشد.
۲-۳. تشخیص تناسب و کارائی عبارات نگرشی:
علاوه بر روشهای آماری از برخی جنبه ها و ظواهر پاسخ به پرسشنامه ها هم میتوان عبارات نگرشی مناسب را شناسائی نمود؛ اگر تعداد بسیاری از پاسخگویان از پاسخ به سؤالها طفره رفته اند، یا اینکه به گویهها چیزی اضافه و کم کرده اند، اگر تعداد پاسخ های نمیدانم یا نامطمئن زیاد شده اند و بالاخره اگر سؤال ها بی پاسخ مانده یا پاسخ های نمیدانم یا نامطمئن زیاد شده اند و یا فقط برای آن بحث میکند که ثابت کند چهگونه این مقیاس شامل حال او نمیشود، مسلما مسیر طی شده،غلط بوده است. عبارات ما هنگامی درست و مناسب است که پاسخگو به نوعی عبارات را بشناسد، مقوله های «کاملا مخالف» یا «کاملا موافق» را آزادانه علامت بزند، در برخورد با جملاتی که مخالف نظر اوست هیجان زده و عصبانی نشود، بالعکس، از اینکه نظرش را بخوبی بیان می کند اظهار رضایت نماید و علاقمند باشد اطلاعات و توضیحات و مثالهای بیشتری در مورد برخی از عبارات ابراز دارد. به طور کلی، هر قدر تعداد سئوالات بی پاسخ یا پاسخ «نمیدانم» و امثال آنها کمتر باشد، نشان دهنده وضوح و روشنی عبارات است[۱].
۳-۳. تعداد درجات مقیاس مجموع نمرات (لیکرت):
بیشتر محققانی که از مقیاس لیکرت استفاده می کنند در مقیاس های خود درجه بندی های ۱ تا ۵ درجه ای یا ۱ تا ۷ درجه ای را بیشتر مورد استفاده قرار می دهند. بسیاری از محققان معتقدند که هرچه تعداد درجه بندی ها بیشتر باشد سنجش دقیق تر خواهد شد، در حالی که به عقیده برخی صاحب نظران بهره گیری از درجات بیشتر، موجب تقویت سنجش و اندازه گیری نمی شود، زیرا تعداد کثیری از پاسخ دهندگان نمیتوانند به خوبی فاصله ها را از یکدیگر تمیز دهند. در نهایت اغلب صاحب نظران اظهار می دارند که تعداد درجه بندی ها با توجه به خصوصیات جامعه مورد سنجش، موضوع مورد اندازه گیری و فرضیه های تحقیق میتواند متفاوت باشد.
۴-۳. آیا مقیاس لیکرت باید حد وسط داشته باشد؟
اغلب به سه دلیل حد وسط مورد استفاده قرار میگیرد: اول، استفاده از درجه حد وسط تنها راهی است که به پاسخ دهندگانی که واقعا بیطرف هستند اجازه میدهد بیطرف خود را به دقت و آنطور که دوست دارند بیان کنند، زیرا در صورت عدم وجود آن تمام پاسخ دهندگان بیطرف، مجبور به انتخاب گزینه ای میشوند که نظرات و احساسات واقعی آنها را منعکس نکرده و سئوال را بدون پاسخ رها می کنند. دوم، پاسخ دهندگان ار اینکه مجبور به انتخاب گزینه ای بشوند که نسبت به موضوع مورد سئوال نگرش خنثی یا بی تفاوتی دارند، سرخورده شده و این امر موجب دلسردی و ناامیدی بسیاری از آنها می شود. سوم، هنگام تحلیل پاسخ های داده شده به پرسشنامه،برخی از شاخص های گرایش به مرکز (مانند میانگین یا میانه) میتوانند دارای ارزشی معادل نقطه حد وسط معیار بشوند. وقتی که خود مقیاس یک گزینه حد وسط ندارد، بحث و نظر درباره نتایجی که در نزدیک نقطه حد وسط قرار میگیرند صحیح به نظر نمیرسد. البته داشتن حد وسط خود میتواند مشکلاتی ایجاد کند، مثلا در پاسخ هایی که ۴۰ درصد پاسخ دهندگان حد وسط را انتخاب کرده اند بسیار دشوار است (گرایش به انتخاب حد وسط یکی ار خطاهای ادراکی رایج است). به عقیده بعضی از صاحبه نظران برای مقیاس هایی که پس از آن اقدام خاصی صورت گیرد، نتایج حد وسط کاربردی ندارد[۱]. از آنجا که بحث درباره استفاده از حد وسط مدتهاست که ادامه داشته و هنوز هم به نتیجه روشن و قطعی نرسیده است، به عنوان یک قاعده کلی میتوان گفت: آنچه را که مناسب محتوی نگرش سنجی جامعه آماری و اولویت های نگرش سنجی است باید انجام داد.
۵-۳.ترکیب گویهها:
ترکیب گویه ها (پرسش ها) بهتر است به نحوی باشد که برای سنجش هریک از مقوله های (ابعاد) نگرش سنجی، تعدادی گویه به صورت مساعد و نامساعد (پرسشهای مستقیم و معکوس) طراحی شده باشند. در صورت بهره گیری از چند گویه (به جای استفاده صرف از یک گویه) برای سنجش مجموعه خاصی، پایایی پاسخ ها و روایی عملی نتایج به میزان قابل توجهی افزایش می یابند. به همین خاطر محققین حرفه ای، در نگرش سنجی های خود برای سنجش هر مقوله، گروهی گویه طراحی می کنند و کار گروبندی گویهها در ارتباط با مقوله های (ابعاد) متفاوت را تحلیل عاملی می نامند.
از طرف دیگر، بهتر است تعدادی گویههای مساعد و نامساعد طراحی شده به منظور اندازه گیری یک مقوله خاص، تقریبا مساوی باشد، چرا که در غیر این صورت (مثلا ۶ گویه موافق و یک گویه مخالف)، احتمال سوق دادن افراد به خطاهای ادراکی نظیر «همگامی با فرضیه های تحقیق» ، «خطای توزیع» و… را افزایش میدهد. البته ممکن است شرایطی خاصی ایجاب کند که کلیه گویهها فقط جنبه موافق یا صرفا مخالف را بسنجند. مثلا در برخی تحقیقات مربوط به ارزیابی عملکرد سازمان هستند، مانند: همکاران به اندازه کافی به همدیگر کمک نمیکنند؛ رابطه بین مدیران ارشد و همکاران چندان تعریفی ندارد. همچنین لازم بذکر است که پس از طراحی و تدوین گویهها، بهتر است آن را به صورت کاملا تصادفی و نامنظم در پرسشنامه نگرش سنجی بیاوریم تا احیانا از خطاهای ادراکی نظیر «خطاهای کلیشه ای»، «ارائه پاسخ های رسمی و محافظه کارانه»، «خطای توزیع» (گرایش زیاد به موافقت، مخالفت، یا حد وسط) و «القای فرضیه ها به پاسخگو» اجتناب کرد.
۶-۳.اصول در طراحی گویهها
۱-۶-۳. اجتناب از گویههای سوق دهنده و جهت دار:
جمله بندی در گویههای سوق دهنده به گونه ای است که بی طرفی را از عبارات سلب میکند، و سبب القای پاسخ یا اعلان فرضیه های پرسشنامه میشود. به عنوان نمونه ای از اینگونه گویههای می توان به «شما هر روز به موقع در محل کارتان حاضرمی شوید؟ شما که با مقررات سازمان مخالفت ندارید؟» و «نظر من سرپرستان مسوولیت آموزش کارکنان خود را دارند: موافق-مخالف» اشاره نمود و یا «بسیاری از کارکنان معتقدند که برای توسعه شغلی، آموزش مقول های بسیار مهم است. آیا شما هم موافقید؟» چه بسیاری به خاطر رودربایستی نمی توانند با این نظر مخالفت کنند.
۲-۶-۳. اجتناب از پرسش های حساسیت برانگیز:
افراد از حیث میزان اطلاعاتی که حاضرند درباره خود افشاء کنند خیلی با یکدیگر متفاوتند. مثلا،بسیاری از کارکنان از این که درباره حقوق، نژاد یا مسایل قومی آنها سئوال شود، اکراه دارند. زیرا سئوال در مورد یک نژاد خاص ممکن است برای برخی از پاسخ دهندگان زشت و نادرست قلمداد شود و برای برخی دیگر ممکن است عکس آن تلقی شود. بهترین راه برای تشخیص اینکه آیا نگرش سنجی حاوی گویهها یا پرسش های حساسیت برانگیز است، انجام پیش آزمون در مقیاس کوچک به روی گروهی که تحت نگرش سنجی قرار خواهند گرفت، می باشد. آنها که پرسش ها را حساس یا مشکوک می یابند، می توانند به نحوی که بار حساسیت آن کمتر باشد راه بهتری برای جمع آوری همان اطلاعات دریابند. اگر به جمع آوری برخی از اطلاعات واقعا نیاز داریم، باید هنگام طراحی پرسش های حساس و محل قرار گرفتن آن در پیمایش دقت لازم را به عمل آوریم. وقتی که دربارهء رفتارهای شرم آور یا غیر قانونی پرسش می کنید؛ قبال از این نوع پرسش، جمله ای اضافه کنید که برای پاسخ دهنده، پاسخ دادن به آن سؤال و اعتراف به آن رفتار راحت تر باشد و کمتر احساس شرم کند یک راه برای به دست آوردن اطلاعات حساس این است که در پاسخ به پرسش های پرسشنامه از گزینه های چندانتخابی کلی استفاده کنیم. هنگام پرسش دربارهء درآمد (موضوعی که از نظر بسیاری از کارکنان حساس است) دیلمن (۱۹۸۷) پیشنهاد می کند که بهترین کار استفاده از مجموعه پاسخ های گسترده (دامنه گسترده) است (مثلا ۰۰۰/۱۰ دلار تا ۲۵۰۰۰ دلار؛ ۲۵۰۰۱ دلار تا ۴۰۰۰۰ دلار) نه اینکه از کارکنان بخواهیم که درآمد سالیانه خود را به شکل دقیق بنویسید: همین روش را برای دیگر مورد حساس نیز می توان استفاده کرد.
۳-۶-۳. اجتناب از گویههای شرم آور:
یک سئوال به دلایلی چند ممکن است شرم آور باشد، مثلا درباره رفتار یا نگرش خلاف عرف سئوال شود، یا به مسایل بسیار خصوصی پرداخته شود، البته گاهی اوقات محققان علوم اجتماعی هم، درجه حساسیت مردم را فراموش میکنند و قدم به جایی میگذارند که فرشتگان هم اذن دخول به آنجا را ندارند [۴]. برای کمینه کردن آثار منفی پرسش های حساسیت برانگیز، برخی کارشناسان نگرش سنجی پیشنهاد می کنند که بهتر است آنها را در انتهای پرسشنامه جای داد.
۴-۶-۳.اجتناب از گویههایی که باعث پاسخ های کلیشه ای میشوند:
پاسخهای کلیشه ای عبارتند از جواب هایی که به روی طیف به ترتیبی خاص و تقریبا بدون توجه به محتوای سئوال توزیع شده اند. به عنوان مثال، یکی از علل ارائه اینگونه پاسخ ها «جامعه پسندی» است، که به اعتقاد پاسخگو منعکس کننده نگرش های مطلوبیت اجتماعی است، و او با جواب موافق می کوشد که برای خود وجهه بیشتری کسب کند. به عنوان مثال، چنانچه حدودا ۸۰% آزمودنی ها،گزینه کاملا موافق یا کاملا مخلاف را انتخاب کرده اند، می توان ادعا کرد که پاسخها به صورت کلیشه ای ارائه شده است. البته این کلیشه سازیها در فرهنگهای مختلف میتوانند کاملا متفاوت باشند. برای مقابله با چنین خطاهای ادراکی میتوان از تعدادی گویه یا پرسش کنترلی (به صورت مستقیم و یا معکوس) استفاده کرد، که معمولا صحت پاسخگوئی به سئوال اصلی را کنترل میکنند. البته گویه (سئوال) کنترلی هرگز نباید به طوری باشد که پاسخگو متوجه تکرار سئوال گردد. به عنوان نمونه، اگر از یک مدیر ورشکسته در ارتباط با علل ورشکستگی سئوال گردد. به عنوان نمونه، اگر از یک مدیر ورشکسته در ارتباط با علل ورشکستگی سئوال شود، او به صورت سیستماتیک تقصیرها را بر گردن دولت میاندازد (نرخ مالیات، سوبسیدهای رقبا، و تثبیت نامناسب قیمت ها)؛ ولی میتوان با تعدادی سئوال کنترلی، نقاط ضعف مدیریتی وی را نیز اندازه گیری کرد. مثلا از او در مورد وجود یک سیستم کارآمد حسابداری صنعتی (محاسبه قیمت تمام شده محصول، هزینه های تولید قطعات) در سازمانش سئوال پرسید. یک راه کم کردن فشار ناشی از موقعیت فرد هنگام پاسخ دادن به شیوهای که از نظر اجتماعی مطلوب و پسندیده باشد، عبارت است از روش کاهش تقاضا (تأکید کردن برای مطلب که پاسخ های پیمایش سازمانی گمنام و محرمانه می ماند، استفاده از دستور العمل در پیمایش برای تأکید براهمیت پاسخهای دقیق، بیان این مطلب برای پاسخ دهندگان که از نظر آنها هیچ گونه پاسخ خوب یا بدی وجود ندارد)[۱۴].
۵-۶-۳.پرسش آنچه را بدنبالش هستیم:
از جمله مهمترین قواعد نوشتن پرسش ها آن است که از خود بپرسید شما چه میخواهید بدانید، نه اینکه دیگران چه می خواهند بدانند. حتی طراحان مجرب مقیاس ها نیز گاهی به اشتباه پرسش های بیهوده ای می پرسند که نمیتواند اطلاعات مورد نیاز آنها را تامین کند. هنگام نوشتن پرسشها، اعضای گروه نگرش سنجی باید دائما از خود بپرسند که: (آیا پاسخ هایی که به این پرسشها داده می شوند، میتوانند آنچه را که ما میخواهیم بدانیم پاسخ بدهند؟).
۶-۶-۳.طراحی گویههای کوتاه و ساده:
در روش«کیس» (پرسش ساده و کوتاه)، گروه نگرش سنج باید سعی کند پرسش های ساده، واضع و تا حد امکان کوتاه طراحی کنند زیرا که هرچه پرسش طولانی تر و بلندتر باشد، پاسخ دادن به آن دشوارتر است، [۱۴].
۷-۶-۳.طراحی سوالات تکموضوعی:
یکی از متداولترین خطاها هنگام طراحی و نوشتن یک پرسش آن است که پرسشی طراحی شود، که بیش از یک موضوع مهم را می سنجد. گویههایی که حاوی دو نظر متفاوت و جدا هستند،یا اینکه سعی میکنند دو پرسش را در قالب یک پرسش مطرح کنند،اصطلاحا پرسشهای دو منظوره نامیده میشوند. مشکلی که در رابط با پرسشهای دو منظوره وجود دارد آن است که موافقت یا مخالفت با چنین پرسشی، به مفهوم موافقت یا مخالفت با هر دو بخش آن پرسش تلقی می شود. پاسخ دهندگانی که با یک بخش این نوع پرسش موافقند (مثلا آنها از حقوقی که دریافت میکنند خرسند و راضی هستند) و یا بخش دوم آن مخالفند (مثلا آنها از مزایایی که دریافت میکنند، ناراضی هستند)، نمیتوانند پاسخی بدهند که هر دو این دیدگاه را شامل باشد. بهترین راه مقابله با چنین مشکلی آن است که چنین پرسش هایی را به دو یا بیش ار دو پرسش تقسیم کرده و برای هریک پاسخ مناسب بدهیم. پرسش های مجزابه مصاحبه گر امکان می دهند که اطلاعاتی دقیقتر و مفیدتر جمع آوری کند.
۸-۶-۳. اجتناب از پرسش های مبهم یا پیچیده:
هنگام نوشتن پرسشها،گروه نگرش سنج همواره باید به خاطر داشته باشد که هدف از استفادهء بعضی کلمات و عبارات در پرسشهای نگرش سنج این است که همهء پاسخدهندگان،یک چیز از آن پرسش بفهمند، اگرچه این هدف به ندرت تامین می شود، اما ارزش دارد که در صدد تامین آن باشیم[۲].
ممکن است پرسش ها به دلایل مختلفی مبهم است، زیرا پاسخ دهنده نمیداند که جابجا شدن دقیقا به چه معنایی است؛ با اضافه کردن یک عبارت یا یک جمله (خبری) که واژه مبهم موجود در پرسش را میکند، میتوان به راحتی چنین پرسش هایی را اصلاح کرد.
۹-۶-۳.استفاده از زبان مناسب:
سطح کلمات و عبارات استفاده شده در یک پرسش باید مناسب سطح دانش افرادی باشد که آن پرسش را پاسخ میدهند لذا بهتر است از به کارگیری واژگان نامفهوم و ناآشنا (برای پاسخ دهندگان) در مقیاس خودداری کرد. ممکن است نمونه ای که قرار است از آن پیمایش به عمل آید از لحاظ آموزش و تحصیلات، سطح ادبی و فرهنگ کاملا متفاوت از طراحان پرسش باشد. پرسشی که از نظر گروه پیمایش ساده، مشخص و صریح به نظر میرسد، میتواند معنای کاملا متفاوتی برای پاسخ دهندگانی داشته باشد که از لحاظ شیوه زندگی، تجربیات کاری و تحصیلات با اعضای گروه پیمایش تفاوت دارند. اگر پیمایش برای یک گروه خاص و متخصص طراحی شده است، استفاده از واژه های فنی آن گروه قابل قبول است به شرط آنکه تمام پاسخ دهندگان با آن زبان فنی آشنا باشند. مثلا یک مشاور مدیریت منابع انسانی در یک کارخانهء تصفیه فاضلاب در یک پیمایش دربارهء دیدگاه و نگرش کارکنان، با استفاده از واژگان و عباراتی در پیمایش که به صنعت تصفیه فاضلاب مربوط میشود میتواند نگرش کارکنان آن کارخانه را به طور دقیقتری مورد بررسی قرار دهد.
۱۰-۶-۳. پرسش های مشخق و دقیق باشد:
معمولا پرسش های مشخص و خاص بهتر از پرسش های کلی هستند، زیرا آنها پاسخ های خاص و دقیقتری را می طلبند، تقریبا هم پاسخ دهندگان آنها را یکسان تفسیر می کنند و رفتار بعدی را بهتر پیش بینی میکند[۱۳].
فورل (۱۹۹۴) پیشنهاد می کند که بهترین روش برای پرهیز ار طرح پرسشهای نامشخص و کلی در پیمایش های سازمانی، آن است که هر پرسش را بررسی کنیم و از خود بپرسم که «اگر پاسخ ضعیفی از این پرسش به دست آوریم آیا به هدف خود از طرح این سؤال خواهیم رسید؟» اگر پاسخ «نه» باشد، به معنای آن است که دوباره باید آن پرسش را نوشت زیرا بیش از حد کلی بوده است و نتوانسته است پاسخی مشخص و دقیق بدهد، مثل این پرسش که «شما چطور از برنامهء نگهداشت کارکنان شرکت خود راضی خواهید شد؟»
۱۱-۶-۳. اجتناب از«منفی مضاعف»:
یک پرسش منفی مضاعف ممکن است از پاسخ دهندگان بخواهد که با چیزی که کذب یا منفی است مخالفت کنند، چنین وضعیتی موجب میشود که پاسخ دهنده با جمله ای گنگ و نامفهوم روبرو باشد و بدنبال آن اشتباهات بسیاری روی دهد. مثلا «من از فکر اجازه ندادن به کارکنان برای کار در نوبت های پشت سرهم حمایت نمیکنم» اینچنین پرسشهایی گیج کننده و مشکل هستند. برخی پاسخ دهندگان نمیتوانند به این نکته توجه کنند که دو مورد منفی در پرسش وجود دارد، بنابراین پاسخی خواهند داد که معنای آن در واقع مخالف آن پاسخی است که مدنظر طراح میباشد. به همین دلیل، پرسشهای منفی مضاعف را یا باید حذف کرد یا آنها اصلاح نمود.
۱۲-۶-۳. اجتناب از درجهبندی اعدادی (۱،۲،۳،۴،۵)در پاسخنامه:
اینگونه استفاده از درجه بندی ها نتایج را به سوی خطا سوق میدهد، با توجه به سبک پاسخدهی، اکثر پاسخدهندگان گرایش انتخاب به نمرات ابتدایی یا انتهایی دارند که خود موجب به انحراف کشیده شدن تحقیق می شود[۱۳].
۱۳-۶-۳. اجتناب از از طرح ضرب المثل برای سنجش نگرش ها:
معنای ضرب المثلها برای همگان روشن نیست و افراد تفسیر یکسانی از ضرب المثل ها ندارند و به همین دلیل ممکن است که نتایج نگرش سنجی را مخدوش کند[۸].
۱۴-۶-۳.اجرای مقدماتی گویهها در یک نمونه تصادفی از پاسخدهندگان:
گویههای تهیه شده را یک بار با تعدادی از پاسخگویان (۱۰۰ تا ۳۰۰ نفر) که متعلق به همان جامعهء آماری مورد مطالعه باشند، آزمایش نموده و از بررسی مقدماتی پرسشنامه ها (برروی دانشجویان دورهء لیسانس که به صورت یک رسم درآمده است)جدا خودداری کرده، (منگر در مواردی که پرسشنامه اصولا برای دانشجویان تنظیم شده است)[۶]. مانتیس و همکارانش معتقدند که میتوان از این تحقیقات مقدماتی چشم پوشید و کار را مستقیما با تحقیقات اصلی شروع کرد و در پایان، هنگام استخراج، به تحلیل و حذف گویههای نامناسب پرداخت. اما آپشاو این روش نسبتا متداول را نفی کرده و غیر قابل دفاع میداند و انتقاد او نیز صحیح به نظر میرسد، زیرا، گویههای نامناسب در تحقیقات اصلی (که بدون پیش آزمون انجام میگیرد اگر زیاد باشد)، نه فقط وقت پاسخگو را بی جهت ضایع و او را بی حوصله میکند، بلکه گویههای نامناسب برروی استنباط پاسخگو از گویههای مناسب نیز تاثیر میگذارد.
۱۵-۶-۳.بررسی تورش بلی گفتن یا نه گفتن:
تورش بلی گفتن یا نه گفتن، عبارت است از تمایل پیمایش گر یا پاسخ دهنده به موافقت یا مخالفت با پرسشها و مطالب پیمایش بدون توجه به محتوای آنها. در بدترین شکل این نوع تورش، پاسخ دهنده ممکن است خطی روی پاسخ بکشد تا نشان دهد که در رابطه با همه پرسشها، پاسخ او یکسان است (همه را بلی یا نه بزند)[۱۲]. در چنین مواردی این سؤال به ذهن خطور می کند که آیا پاسخ دهنده اصلا زحمت خواندن پرسش ها را به خود داده است یا نه. اگر تعداد زیادی از پاسخ دهندگان در یک زمان به پرسش های پیمایش که در قالب جملات خبری مثبت بیان شده اند (مثلا من قصد دارم تا زمان بازنشستگی در این سازمان بمانم) پاسخ بلی بدهد، نمیتوان مشکلات سازمانی مثل نارضایتی کارمندان را شناسایی نمود. از طرف دیگر، پاسخ دهندگانی که کورکورانه با اظهارنظرهای منفی پیمایش موافقت میکنند (مثلا، سرپرست و فوق من بندرت با من درباره کار مشورت میکند) ممکن است باعث شوند که گروه پیمایش سطح عدم کارآیی را دربارهء سازمان تحت پیمایش بالاتر از حد واقعی گزارش کند.
۴.تحلیل گویهها و انتخاب گویههای برگزیده
به منظور تعین گویههای مناسب و پایدار، یعنی گویههایی که
اولا: فقط موضوع و مساله مورد مطالعه را می سنجند و نه مساله دیگر و بیربط ثانیا:گرایش کموبیش مثبت و کموبیش منفی را بیان میدارند و نه گرایش بیتفاوت.
ثالثا: و خوصا ابهام آور نیستند می باید ضوابطی یافت، این ضوابط در مقیاس ترستون بیرونی بودند، بدینمعنی که گویههای مناسب بوسیلهء داوران تشخیص داده میشد.با توجه به نواقص این روش در طیف لیکرت سعی شده است که از ضوابط درونی برای تشخیص پایداری و یا مناسب بودن گویهها استفاده شود، بدین معنی که هریک از گویهها را با مجموع گویههای دیگر در رابطه گذاشته میشود و از روی میزان هماهنگی و همبستگی آن با سایر گویهها، پایداری و مناسب بودن آنها تشخیص داده شود. به همین دلیل این روش را نیز پایداری درونی می نامند[۱۱].
۵. محاسبهء نمرهء کل برای هر پاسخ دهنده
پاسخگویان گویهها را معمولا بر مبنای یک درجهء ۵ قسمتی (کاملا موافق، موافق، بیتفاوت، مخالف و کاملا مخالف)بررسی مینمایند. اما به منظور پرهیز از تأثیرگذاری این طیف بر پاسخ گویان نباید از اعداد استفاده کرد، بنابراین میتوان پس از عودت پرسشنامه ها،طیف مزبور را با اعداد، شماره گذاری کرد. اما طرز شماره گذاری به طور دلخواه است یعنی در یک طیف ۵ قسمتی میتوان به کاملا موافق نمرهء ۱ و به کاملا مخالف نمرهء ۵ داد و بالعکس. همچنین بجای ۱ تا ۵ میتوان از صفر تا چهار، نمره گذاری کرد. اما به هنگام محاسبهء مجموع نمرات باید دقت کرد که به اظهارات مساعد و نامساعد به طور معکوس نمره داده شود، مثلا در مورد نگرش مدیران نسبت به انجام فعالیت های سازمانی به صورت مشارکتی دو گزینهء مساعد و نامساعد زیر راد در نظر بگیرید، در اینگونه موارد شایسته است که این اظهارات به طور معکوس نمره گذاری شوند.
۱.در سازمان ما کارها به صورت تیمی و مشارکتی انجام نمیشود.
۲.در سازمان ما شرایطی فراهم است تا دیگران در نتایج کار سهیم باشند. در این روش،مدیری که مثلا گرایش مثبتی به انجام کارهای مشارکتی دارد، در گزینهء یک با انتخاب «مخالفم» نمرهء ۴ و در گزینه دو با انتخاب «موافقتم» نیز نمرهء ۴ میگیرد که مجموع این دو نمره گرایش مثبت او را نسبت به موضوع روشن میسازد. برای تفسیر نمرهء آزمودنی در مقیاس لیکرت کافی است مجموع نمرهء او با میانهء مقیاس، مقایسه شود. چنان که نمرهء آزمودنی در مقیاس لیکرت از میانه بالاتر باشد، نسبت به موضوع مورد بررسی، نگرش مثبت و اگر نمرهء آزمودنی پایین تر از میانه باشد، نسبت به آن موضوع نگرش منفی دارد. لازم به ذکر است که به این دلیل برای تفسیر نمرات آزمودنی ها از میانه استفاده می شود که مقیاس لیکرت یک مقیاس ترتیبی است، و برای آنکه دچار خطا نشویم از میانه استفاده می کنیم که مقیاس آن هم ترتیبی میباشد. نکته مورد توجه آن است که در مقیاس لیکرت لازم است تعداد گویههای مساعد و نامساعد تقریبا برابر باشد[۱].