مهارت سخنرانی خود را با حرف زدن مدیریت شده بهتر کنیم

مهارت سخنرانی و حرف زدن در میان جمع، برای برخی از ما یک آرزو و برای بسیاری از ما یک دغدغه است. برخی از ما واقعاً دوست داریم در جمع دوستان، در جلسات کاری، در سمینارها و کلاس‌ها، خوب حرف بزنیم و سخنرانی کنیم. برخی از ما هم، شاید علاقه‌ای به این کار نداشته باشیم، اما متوجه شده‌ایم که در دنیای کسب و کار امروز، فرار کردن از این نیاز، تقریباً غیرممکن است.

یک مدیر مالی هم – که در گذشته‌ها به صورت سنتی، شغلی اختصاصی برای درونگرایان در نظر گرفته می‌شد – باید بتواند در حضور مدیران شرکت یا هیات مدیره یا سهامداران، از تصمیم‌ها و سیاست‌های واحد خود دفاع کند. یک کارمند بخش فروش هم، باید بتواند در کنار اسلاید‌های معرفی محصول بایستد و درباره‌ی آنها توضیح بدهد. مهم‌ نیست که مدیرعامل شرکت چقدر توانمند است، اما همکاران او انتظار دارند در تاریخ‌های مهم، او بحث‌ها و جلسات و مراسم‌ها و مهمانی‌ها را با صحبت‌های خود، رسمیت ببخشد.

تحقیقات متعدد – اگر چه با رتبه بندی‌های مختلف – نشان می‌دهند که «ترس از حرف زدن در مقابل جمع یا گلاسوفوبیا» در کنار ترس از بیماری و ترس از مرگ و ترس از ارتفاع و ترس از جانوران و ترس از شنا در آبهای عمیق، یکی از ترس‌های اصلی انسان امروزی است.

art-of-public-speaking-1

حفظ کردن دقیق متن سخنرانی، باعث می‌شود که در میانه‌ی سخنرانی، انرژی زیادی از ما گرفته شود و یا با فراموش کردن یا کلمه یا جمله‌ی خاص، احساس کنیم که روند سخنرانی از اختیار ما خارج شده  و اضطراب پیدا کنیم.

حتی بسیاری از مربیان مهارت سخنرانی، توضیح می‌دهند که صرفاً نقشه و مسیر کلی حرف‌های خودتان را ترسیم و ثبت کنید و اجازه دهید که جملات، آن طور که می‌خواهند بر زبان شما جاری شوند. این هم توصیه‌ی مهمی است که بسیاری از سخنرانان حرفه‌ای آن را تایید می‌کنند.

 اما جالب اینجاست که کسانی که می‌خواهند مهارت سخنرانی خود را بهبود بدهند، ضمن سر تکان دادن به نشانه‌ی تایید این راهکارها، در خلوت خود دوباره به صورت پنهانی، متن دقیق صحبت‌ها را تنظیم می‌کنند و آن را با خود مرور می‌کنند و می‌کوشند که کلمه به کلمه آن را حفظ کنند تا از اجرای یک سخنرانی خوب مطمئن شوند. آیا آنها اشتباه می‌کنند؟

به نظر می‌رسد آنها هم اشتباه نمی‌کنند. آنها به تجربه دریافته‌اند که در جلوی جمع، هیچ کلمه‌ای بر زبان آنها جاری نمی‌شود. جملاتی که شروع می‌شوند به پایان نمی‌رسند و فعل‌های آخر جمله با فاعل‌های اول جمله، به هیچ شیوه‌ای مرتبط نمی‌شوند!

the-art-of-public-speaking-2

اگر به سراغ سخنران‌های حرفه‌ای بروید، کسانی که بارها و بارها در جلوی جمع‌های بزرگ چندصد نفری و چندهزار نفری سخنرانی کرده‌اند، عموم آنها صادقانه اعتراف می‌کنند که آنها هم در شروع سخنرانی اضطراب دارند. حالا ممکن است این اضطراب – بسته به عوامل مختلف – برای یک نفر دو دقیقه، برای فرد دیگری پنج دقیقه و برای فرد دیگری تا پایان سخنرانی طول بکشد.

اجازه بدهید یک مثال عددی بزنیم که قطعاً هیچ نوع دقت علمی ندارد، اما می‌تواند تصویر بهتری از صورت مسئله به دست دهد. فرض کنید یک سخنران حرفه‌ای روی سن می‌رود و برای لحظه‌ای کوتاه، به جمعیتی که مشتاق و با هیجان و بعضاً با تردید به او نگاه می‌کنند، نگاهی می‌اندازد. او دچار اضطراب می‌شود و می‌خواهد سخنرانی را آغاز کند. اگر چنین فردی تسلط کلامی بسیار بالایی داشته باشد و مغز او، برای جمله سازی و جستجوی کلمات نیازمند صرف انرژی زیادی نباشد، شاید مثلاً ۲۰٪ توانایی ذهنی او به جمله سازی و یافتن کلمات مناسب اختصاص پیدا کند و با هشتاد درصد باقیمانده بکوشد بر احساس اضطراب خود غلبه کند (هر یک از ما به شیوه‌ای این کار را انجام می‌دهیم که خارج از حوصله‌ی این بحث است).

اما فرض کنید که این شخص مهارت کلامی زیادی ندارد و حتی در خلوت خود هم، وقتی جمله می‌سازد و حرف می‌زند، بیش از ۶۰ تا ۷۰ درصد مغزش درگیر بازی با کلمات می‌شود. چنین فردی، ظرفیت آزاد زیادی برای غلبه بر اضطراب و استرس ندارد و طبیعی است که در میدان مبارزه با اضطراب، به مخاطب خود می‌بازد.

عمده‌ی ما، برای بهبود مهارت سخنرانی، می‌کوشیم مقابله‌ی بهتر با اضطراب قبل از سخنرانی و استرس در طول سخنرانی را فرا بگیریم. این کار اشتباه نیست. اما موازی با آن و مهم‌تر از آن، باید مهارت کلامی خود را بهبود ببخشیم تا بتوانیم انرژی مورد نیاز برای آن بخش را هم کاهش دهیم.

شاید نام Toastmaster را شنیده باشید. این عنوان که حدود یک قرن است در زبان انگلیسی میان مدیران کسب و کار به کار گرفته می‌شود، در مورد کسانی به کار برده می‌شود که برای سخنرانی‌های کوتاه مهارت دارند. Toastmaster قرار نیست الزاماً یک سمینار آموزشی هشت ساعته برگزار کند. اما کسی است که می‌تواند در شروع یک مهمانی یک سخنرانی پنج دقیقه‌ای بکند و به همه خوشامد بگوید. یا اینکه می‌تواند در میانه‌ی سخنرانی‌های متوالی سمینارها، صحبت‌هایی داشته باشد و آنها را به هم ارتباط دهد. یا مدیری که پس از صحبت‌های افراد زیرمجموعه‌ی خود در یک جلسه‌ی چند ساعته، می‌ایستد و ظرف بیست دقیقه یا نیم ساعت، صحبت‌ها را جمع بندی می‌کند.

 انجمنی رسمی به این نام هم وجود دارد و آنها هم در نقاط مختلف جهان، می‌کوشند به کسانی که تازه وارد حوزه‌ی سخنرانی و سخنوری می‌شوند کمک کنند که نخستین پله را سریع‌تر و ساده‌تر طی کنند.

جالب اینجاست که بخش قابل توجهی از تمرین‌هایی که در این نوع مجامع انجام می‌شود از جنس مهارت کلامی است. بسیاری از تمرین‌های مهارت کلامی هم در گروهی طبقه بندی می‌شود که می‌توان عنوان Self Moderated Speech یا «حرف زدن مدیریت شده» نامید.

انتخاب این سبک‌ها تا حد زیادی به سلیقه و حال و هوای شما و دوستانتان باز می‌گردد، اما برخی از نمونه‌های آن را در اینجا برای شما می‌نویسیم. بدیهی است که چارچوب مشخصی برای این نوع تمرین‌ها وجود ندارد و شما می‌توانید به سلیقه‌ی خودتان آنها را طراحی و اجرا کنید:

public-speaking-3

اگر دوستانی در کنار خود ندارید که علاقمند به اجرای چنین تمرین‌هایی باشند، می‌توانید خودتان در خلوت خودتان صحبت کنید و حرف‌هایتان را ضبط کنید و تعداد خطاهای خود را بشمارید. حتی اگر به اشتباه کلمه‌ای را به کار بردید، صحبت‌ها را هرگز قطع نکنید. فقط بکوشید که اشتباه‌های بیشتری انجام ندهید. همین کار به ما یادآوری می‌کند که یک سخنرانی هرگز نباید به خاطر یک خطا متوقف شود.

* نظر خود را روی کاغذ در مورد یک موضوع یا شخص خاص بنویسید و بکوشید با تکمیل کردن آن در قالب یک پاراگراف، میزان نقدپذیری آن را کاهش دهید. فرض کنید کسی روبروی شما نشسته است و با خود عهد کرده است که به هر شیوه‌ی ممکن، از شما ایراد بگیرد و صحبت شما را به چالش بکشاند. به این مثال دقت کنید:

شازده کوچولو، قطعاً معروف‌ترین داستان در جهان است.

حالا فکر کنید که ممکن است یک نفر بگوید معیار تو برای معروفیت چیست؟ آیا آمار گرفته‌ای که می‌گویی «قطعاً؟». پس جمله‌ی خود را اصلاح کنید:

شازده کوچولو، یکی از معروف‌ترین داستان‌های جهان است.

خوب اوضاع بهتر شد. اما حالا ممکن است باز هم بگویند معیار معروفیت چیست؟ فروش؟ تحقیقات انجام شده بین مردم و خوانندگان؟ به نظر می‌رسد که معروفیت، صفت دردسرداری است. بیایید به جای آن از دوست داشتنی استفاده کنیم.

شازده کوچولو، یکی از رمان‌های دوست داشتنی جهان است.

بهتر شد. اما اوضاع هنوز خوب نیست. اگر طرف مقابل قصد کرده باشد که چالشی ایجاد کند، ممکن است بگوید: من که دوستش نداشتم!

در صحبت با دوستان ‌و آشنایانم، کمتر کسی را دیده‌ام که رمان شازده کوچولو را دوست نداشته باشد.

حالا خیلی بعید است که طرف مقابل بتواند حرفی بزند. اگر هم حرفی زد می‌توانید بگویید: شاید سلیقه‌ی دوستان و آشنایان من با دوستان و آشنایان شما فرق دارد!

آیا واقعاً قرار است در سخنرانی‌ها با چنین وسواسی حرف بزنیم؟ هرگز. چنانکه افرادی که روبروی شما هم نشسته‌اند تا این حد بیمار نیستند که بخواهند به هر قیمتی ایراد بگیرند! این فقط یک بازی است. اما من و شما را عادت می‌دهد که جملات خود را هوشمندانه‌تر انتخاب کنیم. همینکه نگوییم ما اولین تولیدکننده‌ی … در کشور هستیم، دستاورد خوبی است. ضمن اینکه جمله‌های شما طولانی‌تر هم شده است. مفاهیم مانند آجر هستند و برخی کلمات و اصطلاحات و عبارات و تعابیر، در میانه‌ی آنها مانند ملات هستند که ساختاری زیباتر و منسجم‌تر و محکم‌تر به بنای سخنان شما می‌دهند.

ضمن اینکه ما داریم به مغز خود نرمش می‌دهیم.

کسی هم که در ورزش‌های رزمی هر روز از دوستان خود کتک می‌خورد، قرار نیست در دنیای واقعی هر روز در چنین وضعیتی قرار بگیرد! او ذهن و بدن خود را ورزیده‌تر می‌کند تا در شرایط متعارف زندگی، تجربه‌ی بهتر و شیرین‌تری داشته باشد.

* یک کتاب را انتخاب و صفحه‌‌ای از آن را به صورت تصادفی باز کنید. سه کلمه‌ی نخست مربوط به اولین جمله را بخوانید و با آن جلمه‌ی دیگری بنویسید یا بگویید. پس از مدتی تمرین چهار کلمه و بعد پنج کلمه و همینطور تعداد کلمات را افزایش دهید.

هدف نهایی این است که یک پاراگراف را بخوانید و پاراگراف بعدی را به سلیقه خود – و با حفظ پیوستگی – بگویید یا بنویسید. لذت مهارت در این بازی را، روزی تجربه خواهید کرد که بعد از سخنران قبلی صحبت‌های خودتان را آغاز کنید و مخاطبان ببینند که هنرمندانه بحث خود را به گفته‌های او متصل می‌کنید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *