مورد عجیب ادگار کیسی ، مردی که در خواب نسخه می نوشت
آیا ما از تمام قابلیت های مغزخود استفاده می کنیم ؟
ادگار کیسی پسر یک کشاورز ساده اهل کنتاکی بود و هیچ اطلاعی از قدرت های نهفته مغزی خود نداشت ، گرچه او در ۵ ژانویه ۱۹۵۴ فوت نمود و لیکن پزشکان و روانپزشکان هنوز مشغول بررسی اعمال او می باشند . انجمن پزشکی آمریکا به ادگار کیسی اجازه داد که طبابت نماید ، اگر چه او یک پزشک نبود .
ادگار کیسی در زمان کودکی اش بیمار شد به سختی توسط گرفتگی ماهیچه ها تحت فشار بود ، بدنش در تب دایمی می سوخت و به حالت اغماء افتاد . پزشکان در کمال بیهودگی سعی کردند که بدنش را هوشیار نمایند . ناگهان ادگار با صدایی بلند و بسیار واضح شروع به صحبت نمود او توضیح داد که به چه علت بیمار است و درمان مورد احتیاج آن را نام برد و به آن ها گفت خمیری از مواد مخصوصی درست کنند و بر روی ستون فقرات او قرار دهند .
پزشکان و اقوام کاملا بهت زده بودند چون نمی دانستند که پسرک این معلومات را از کجا آورده و چگونه کلماتی که برایش ناشناس بوده را می دانست ، ادگار از استعمال معالجه ای که خودش تجویز نموده بود به سرعت رو به بهبودی گذاشت . این واقعه جنجالی در آمریکا به پا کرد . چون ادگار در حالت اغماء صحبت کرده بود عده زیادی از مردم پیشنهاد کردند که او را به وسیله هیپنوتیزم به خواب کنند و درمان امراض را از او سئوال نمایند ولی ادگار به هیچ قیمتی حاضر به این کار نبود ، تا اینکه دوستش بیمار شد و او نسخه کاملی به لاتین که هرگز ندیده بود برای دوستش تجویز نمود ، پس از یک هفته دوستش بهبود یافت .
اگر اولین واقعه به عنوان یک جنجال کوچک که نباید آن را از لحاظ علمی مهم تلقی نمود فراموش شد لیکن دومین حادثه انجمن پزشکی را وادار به تحقیق نمود ، که اگر چنین اتفاقی دوباره رخ دهد تمام جزییات را درج نمایند . در حالت خواب کیسی دانش و قدرتی دارا بود که فقط معمولا پس از بررسی و مشورت بسیار بین پزشکان متخصص امکان داشت . یک بار ادگار برای بیمار بسیار ثروتمندی دارویی تجویز نمود که از هیچ کجا به دست نمی آمد . این مرد چندین آگهی در روزنامه های معتبر داخلی و حتی در روزنامه های بین المللی به چاپ رسانید . یک دکتر جوان از پاریس به او نوشت که پدرش چندین سال پیش این دارو را داشته ولیکن حالا دیگر ساخته نمی شود .
مواد متشکله دارو کاملا همان بود که ادگار پیشنهاد کرده بود ، چندی بعد ادگار دارویی را تجویز نمود و حتی لابراتوار سازنده آن را نام برد و آدرس آن را که در شهر بسیار دوری بود دقیقا بیان داشت . پس از تلفن کردن به این لابراتوار معلوم شد که این دارو به تازگی در دست تکمیل میباشد ، فرمول آن تهیه شده بود و آن ها به دنبال اسمی برای آن می گشتند و لیکن برای فروش آماده نشده بود . پزشکانی که در کمیسیون بررسی شرکت داشتند انتقال افکار را باور نمی کردند .
آن ها با فکر باز بررسی می کردند و آنچه را که مشاهده می نمودند مورد تجزیه و تحلیل قرار می دادند ، با علم به این که ادگار در تمام عمرش حتی دست به یک کتاب پزشکی نزده بود ، ادگار از همه طرف و از سراسر دنیا مورد توجه زیادی قرار گرفت . در روز دو ملاقات با بیماران می نمود که همیشه پزشکان حضور داشتند و البته حق تجویز دریافت نمیکرد ، آنچه که تجویز میکرد و تمام نسخه های درمانی اش کاملا صحیح بودند ولی هنگامی که او از حالت خلسه بیرون می آمد هیچ چیز را به خاطر نمی آورد و نمی دانست چه گفته هنگامی که پزشکان از او سوال کردند که چگونه قادر است تجویز کند ادگار به آن ها گفت که او قادر است با هر مغزی که بخواهد تماس بگیرد و اطلاعاتی را که لازم دارد جمع آوری نماید و چون مغز کاملا می داند که بدن چه چیزی کم دارد ، موضوع بسیار ساده می شود .
او ابتدا از مغز بیمار سئوال میکند سپس مغزهای دنیا را کاوش میکند و درمان را از آن ها می پرسد . او خودش مدعی بود که مغز او قسمتی از تمام مغزها می باشد . از این رو ، مورد عجیب توانایی خارق العاده ادگار کیسی به ما می آموزد ، دانش ما ، از طرز کار و قدرت مغزی بشر بی اندازه ناچیز است ولی می دانیم که فقط یک دهم مغز انسان کار میکند . آن نه دهم بقیه چکار می کنند ؟ برخی بر این باورند که از لحاظ علمی ثابت شده که بشر قادر است با تلقین از بیماری های علاج ناپذیر رهایی یابد .
شاید یک دنده که برای ما ناشناس است درگیر می شود و یک دهم و یا دو دهم دیگر از مغز را به کار می اندازد ، اگر ما این فرضیه عجیب را که ، قویترین انرژی ها در مغز موجودات ، نهفته است ، قبول کنیم پس یک شوک مغزی در یک لحظه ، در تمام نقاط ، مورد توجه قرار خواهد گرفت . اگر علم بتواند چنین عقاید عجیبی را عملا ثابت کند این نتیجه به دست خواهد آمد که تمام موجودات متفکر کیهان متعلق به یک ساختمان ناشناخته می باشند .