نامههای ایرانی (ترجمه مسعود لقمان)

اشاره:
«شارللوئی دو سکوندا بارون دو منتسکیو» ادیب، مورخ، حقوقدان و نویسندهی عصر روشنگری فرانسه، در ۱۸ ژانویه ۱۶۸۹ میلادی در بردو به دنیا آمد و در سن ۶۶ سالگی در ۱۷۵۵ در پاریس درگذشت.
میتوان منتسکیو را در کنار ولتر و ژانژاک روسو سه متفکری دانست که اندیشههای آنان بر انقلاب کبیر فرانسه تاثیر ژرفی گذاشتند.
از کتابهای منتسکیو میتوان به «مطالعه در اصول سیاست رومیها»، «مطالعه در امور مذهبی»، «نامههای ایرانی»، «بازنگری درباره علل عظمت و انقراض روم»، «روحالقوانین»، «دفاع از روحالقوانین» و … اشاره کرد. روحالقوانینِ منتسکیو مهمترین کتاب فلسفی و حقوقی سدهی هیژدهم است که متاثر از اندیشههای جان لاک نوشته شده و منتسکیو در آن به منشا قانون و رابطهی فرد با دولت و اصالت آزادی در چارچوب اجتماع اشاره میکند.
منتسکیو «نامههای ایرانی» (Lettres Persanes) را در سال ۱۷۲۱ در ۳۲ سالگی نوشت و هفت سال بعد در سال ۱۷۲۸ میلادی به خاطر این کتاب به عضویت فرهنگستان فرانسه در آمد. این کتاب در ابتدا شصت و چند نامه بوده که پسینتر نویسندگانی دیگر نامههایی به سبک منتسکیو بدان افزودهاند. «یوهان ولفگانگ گوته» دربارهی این کتاب میگوید: «منتسکیو در «نامههای ایرانی» با ترغیب شایستهترین احساسات، ملّت فرانسه را به مبرمترین و خطرناکترین وظایف خود آگاه ساخت.»
به باور این قلم شاید روشنگر بزرگ ایرانزمین و پدر ناسیونالیسم نوین و نمایشنامهنویسی مدرن ایران – «میرزا فتحعلی آخوندزاده» – در شیوهی نوشتن «مکتوبات کمالالدوله» متاثر از سبک نامههای ایرانی بوده است.
نامههای ایرانی
ترجمه از فرانسه: مسعود لقمان
نامههای ایرانی داستانی بشکل مجموع نامههائی است که مونتسکیو آن را با نامِ مستعار در بهار ۱۷۲۱ بطور پنهانی در آمستردام منتشر کرد.
ازبک اربابی ایرانی است که به همراه دوستش ریکا راهی اروپا میشود تا به پاریس میرسد. او گهگاه به دوستانی که طی سفر خود در کشورهای گوناگون برخورد میکند، نامهای مینویسد. وی در نامههایش با نگاهی ظاهراً سادهلوحانه – که خاصِّ تمدنی کهن است نسبت به غرب که گویی سرزمین عجایب است – به توصیف خلقیات، آداب و رسوم و زندگی جامعهی فرانسه در دو دههی نخستین سدهی هیژدهم میپردازد.
از «نگاه بیگانه» که منتسکیو به جامعهی فرانسوی میاندازد، یکی از نخستین نمونههای شیوای بحث نسبیّت فرهنگی است که سپس نظیر آن را در نویسندگان دیگر سدهی هژدهم نیز مییابیم، اما این داستان مکاتبهای از جنبهی دیگری نیز ارزشمند است و آن توصیف تضادهای جانکاه درونی شخصیت مرکزی داستان یعنی ازبک است که او را در کشاکش میان اندیشههای تجدّدخواهانه و ایمان اسلامیاش قرار میدهد و کار نیز سرانجام به سرکشی زنان حرمسرایش و خودکشی همسر سوگلیاش، رکسانا، میانجامد.
خواننده در اینجا در تلهی نویسنده گرفتار میشود! منتسکیو دامی برای خواننده پهن کرده که به بزرگی اندیشهی اوست.
خوانندهای که داستان را میخواند، در آغاز سادهلوحیِ این ایرانی نسبت به شیوههای زندگی غربی را به ریشخند میگیرد. اما طولی نمیکشد که در ادامه داستان خواننده در مییابد که این خود اوست که دست انداخته شده است.
چراکه بویژه در نامه ۹۹ – نامهی ریکا به ردی در ونیز – منتسکیو با استفاده از ادراکها، تضادآفرینیها، استعارهها و انواع فراوان نمونهها … به خردهگیری از شیوههای لباس پوشیدن فرانسویها، بویژه پاریسیها، میپردازد. اما مد لباس چندان مورد علاقهی او نیست … او همه چیز را مسخره میکند. اگر به معنای نهفته در پسِ سطور توجه کنیم، مونتسکیو در واقع بطور ضمنی و با کنایه نظام سلطنتی فرانسه را مورد انتقاد قرار داده است. آن «سلاح کشنده» (که از آن یاد میکند و ریشهلیو اختراعش کرده) عبارت است از جمع سه قوه (مقننه، قضائیه و مجریه) در وجود یک شخصیت به نام شاه. خلاصه اینکه در رمان نامههای ایرانی منتسکیو آسیبپذیری و بیثباتی فرانسویها در برابر پادشاهشان را نشان میدهد.