نقطه آغاز موفقیت

موفقیت در فروش

موفقیت

اراده قوی و شدید, نقطه آغاز تمام موفقیت هاست.

اراده, بذر تمام موفقیت هاست, چیزی پشت نقطه آغاز وجود ندارد.

هدف قطعی و اصلی, نام دیگر اراده است و تنها در صورتی که بر پایه یک اشتیاق قوی  و عمیق برای رسیدن به یک هدف باشد, معنا خواهد داشت.

تمام انرژی و ماده های سراسر جهان به قانون جذب, واکنش نشان داده و تحت کنترل آن هستند.

با عملکرد این قانون جهانی ست که اراده قوی و عمیق, معادل فیزیکی خود را جذب کرده و حفظ می نماید.

تمام چرخه های کامیابی به این صورت عمل می کند که, ابتدا ضمیر خودآگاه, تصویری از هدف اصلی خود را براساس یک اراده قوی, در نظر می گیرد, سپس با تمرکز و باور به ضمیر ناخودآگاه منتقل می شود تا ضمیر ناخودآگاه, تصویر و هدف اصلی را بپذیرد و ما را بر آن دارد که اقدامات لازم را برای تحقق بخشیدن آن انجام دهیم.

بنابراین هدفی را در نظر بگیرید و سپس طرحی از هدفتان را بصورت مکتوب روی کاغذ بیاورید و هدف خود را تعریف کنید.

با مراجعه روزانه به اهدافتان, ضمیر ناخودآگاه آن را حفظ کرده و به نوبه ی خود انرژی های بدن را برای انتقال این خواسته به شکل فیزیکی هدایت می کند.

کتاب چهار اثر از ناپلئون هیل

اهداف روشن

همه می توانیم انتخاب های قدرتمندی داشته باشیم, می توانیم بدون متهم کردن شانس, سرنوشت یا هر کس دیگری, کنترل امور و نتایج, را به دست بگیریم.

به جای آنکه اجازه دهیم, تجارب تلخ, انرژی ما را تخلیه و موفقیتمان را نابود سازد, از آنها به عنوان سوختی برای ایجاد تغییرات سازنده استفاده کنیم.

اثر مرکب همیشه کار می کنید و همیشه شما را به جایی خواهد برد. سوال این است: “به کجا؟”

می توانید افسار این نیروی قدرتمند را به دست بگیرید و کاری کنید که شما را به ماورای موفقیت برساند, مهم این است که بدانید می خواهید به کجا بروید. چه اهداف, آرزو ها و مقصدهایی را برای خود متصور شده اید؟

ارزانسرای آرایشی

اگر پیشرفتی را که انتظار دارید داشته باشید, ندارید, اما توانایی آن را در خود احساس می کنید, تنها به این دلیل است که اهدافتان را به روشنی تعریف نکرده اید.

زمانی که قدرت خلاقیت خود را بر روی هدفی تعریف شده, متمرکز می کنید, چیزی شبیه جادو اتفاق می افتد.

تمام افراد موفق دنیا, به این دلیل موفق هستند که چشم اندازهای زندگیشان را مانند نقشه ای پیاده کرده اند.

برایان تریسی, اشاره کرده است: “افراد موفق و رده بالا, اهداف واضحی دارند, آنها می دانند چه کسی هستند و چه می خواهند.

آنها این اهداف را می نویسند و برای به دست آوردنشان, برنامه و نقشه تدوین می کنند.

اهدافی که نوشته نشود, تنها توهم و خیال است.”

پیشنهاد می کنم, همین امروز فهرست مهم ترین اهدافتان را تهیه کنید و آن را بنویسید.

برای بخش های مختلف زندگی تان, هدف تعیین کنید, نه فقط برای اهداف مالی و کسب و کارتان, تمرکزتان را معطوف به یک بخش از زندگی نکنید, به دنبال این باشید که در تمام بخشهای زندگی تان, موفق شوید.

کتاب “اثر مرکب”

دارن هاردی

شما نیز قطعا موفق می شوید

ادیسون می دانست که موفقیت نوعی بازی با اعداد و ارقام است.

این مقوله بر تلاش های هوشمندانه و قانون احتمالات استوار است.

اگر شما به حد کافی مسائل مختلف را در راه های گوناگون بیازمایید و از هر آزمون و خطا درسی بیاموزید, قطعا موفق خواهید شد.

از سوی دیگر وحشت از شکست, باعث می شود تا افراد کارهای کمتری انجام دهند و بیازمایند و در نتیجه احتمال فرا گرفتن و تصاحب خیلی از چیزها را از دست می دهند.

در همان سال که بیب روت, بیشترین امتیاز را در بازی بیسبال کسب کرد, بیشترین ضربات چوب بیسبال را نیز خود او وارد کرده بود.

هر ضربه او سرشار از قدرتی عظیم بود و بدین ترتیب اون حد نصابی شگفت انگیز در تاریخ بیسبال آمریکا به ثبت رساند که طی دهه های متوانی, کسی نتوانست آن را بشکند و او تبدیل به یک قهرمان افسانه ای شد.

هنری فورد, در چهل سالگی ورشکسته شده بود, با تداوم و پشتکار تبدیل به یکی از ثروتمندترین مردان جهان شد.

او می گوید: “شکست تنها فرصتی جدید برای ما است که هوشمندانه تر آغاز کنیم”.

دکتر جو برادرز می گوید: انسانی که آرزومند موفقیت است, باید بیاموزد شکست را به عنوان بخش اجتناب ناپذیر روند رشد و ترقی بپذیرد”.

کتاب اعتماد بنفس

برایان تریسی

همیشه راهی برای موفقیت هست

هرگز به مشکلات یا شرایط اجازه ندهید, سد راهتان شوند.

اگر واقعا متعهد به انجام کاری باشید و قاطعانه بخواهید کاری را انجام دهید, همیشه راهی برای موفقیت هست.

نوع تصمیمات ما در زندگی, سرنوشت ما را مشخص می کنه, نه شرایط زندگیمان.

تصمیمات ما در گذشته زندگی امروزمان را تشکیل داده اند و همه آنها مسائل کنترل شده اند که به زندگی جهت می دهند.

پس باید تصمیمات جدیدی درمورد اینکه چه هدفی داریم و می خواهیم چه کاری انجام دهیم و … اتخاذ کنیم.

باید هوشیار باشید که زندگی چه فرصتهای جدیدی را در اختیارتان قرار می دهد.

شرایط اهمیتی ندارد, بلکه تصمیم قاطعانه درمورد اینکه چه هدفی را حقیقتا دنبال می کنید, مهم است.

افرادی که بر سختی های زندگیشان غلبه می کنند و تغییرات مورد نظرشان را در زندگی خود به وجود می آورند, افرادی هستند که هر روز این سه نوع تصمیم گیری نیرومند را دارند:

۱- اینکه روی چه چیزی تمرکز کنند.

۲- اینکه هر چیزی چه معنایی دارد.

۳- اینکه چه کاری انجام دهند.

تمام پیشرفت های بشریت از یک تصمیم جدی شروع می شود.

همین الان در جهت رسیدن به اهدافتان تصمیم بگیرید و هر طور شده, آن را عملی کنید.

کتاب یادداشت های یک دوست

آنتونی رابینز

چه کسانی بر شما تاثیر می گذارند؟

با چه افرادی بیشترین زمان خود را می گذرانید؟ چه افرادی را بیشتر تحسین می کنید؟

افرادی که عادت به تعامل با آنها, دارید “گروه مرجع” شما خوانده می شوند.

بنا بر تحقیقات روانشناسان در دانشگاه هاروارد, گروه مرجع شما, ۹۵% موفقیت یا شکستتان را در زندگی مشخص می کند.

به گفته جبم ران: “ما به ۵ نفر از افرادی که بیشتر از همه با آن ها وقتمان را می گذرانیم, تبدیل خواهیم شد, افرادی که بیشترین زمان را با آن ها سپری می کنید, مشخص می کنند, بیشتر در معرض چه رفتارها و نظراتی قرار می گیریم.

در نهایت ما شروع به خوردن خوراکی هایی می کنیم که آنها می خورند, طوری صحبت خواهیم کرد که آنها صحبت می کنند, آنگونه فکر می کنیم که آنها فکر می کنند و …”

نکته جالب این است که بیشتر اوقات, از این شباهت های بین خود و دایره ۵ نفرمان, آگاه نیستیم.

چرا آگاه نیستیم؟ زیرا این گروه مرجع, شما را به یک سمت هدایت نمی کند, در طول زمان به آهستگی شما را تغییر می دهد.

این تاثیر بسیار نافذ است, همانند این است که در اقیانوس در فاصله چند مایلی از ساحل بر روی تیوبی شناور هستید, جریان دریا به آرامی و بدون آنکه متوجه باشید, شما را به سمت دیگری در آب حرکت می دهد.

تاثیری که دوستان مثبت و دوستان منفی بر شما دارند, بسیار نافذ و قدرتمند است و می تواند مسیر زندگی شما را تغییر دهد.

شما هرگز نمی توانید با افراد منفی بیرون بروید و انتظار اتفاقهای مثبت را در زندگی داشته باشید.

عادت های مثبت

ارسطو:

“ما همانی هستیم که داریم انجام می دهیم.”

عادت ها ما را قادر می سازند از کمترین میزان انرژی هوشیارانه خود, برای کارهای روزمره استفاده کنیم.

عادتها, ما را سالم نگه می دارند و کمک می کنند در بیشتر مواقع واکنش صحیحی داشته باشیم, زیرا نباید برای هر چیزی فکر کنیم, می توانیم انرژی ذهنی مان را برای ایجاد خلاقیت بیشتر و افکار غنی سود ببریم.

عادت های ما, می توانند بسیار مفید عمل کنند, مادامی که از نوع خوبشان باشند.

اگر در کارتان و زندگی تان موفق هستید, به این دلیل است که عادت های آمادگی ذهنی و عبارات تاکیدی مثبت باعث شده است, حالتی خوش بینی داشته باشید.

همه افراد موفق و مشهور, یک ویژگی مشترک و عادت های خوب دارند, البته منظورم این نیست که عادات بدی ندارند.

همه آن ها رویه ای روزانه که براساس عادت های خوب تنظیم شده است, دارند.

افراد موفق لزوما باهوش تر یا نابغه تر نیستند, بلکه عادت های آن هاست که باعث می شود مطلع تر, هوشیار تر, شایسته تر و دارای مهارت های بیشتر و آماده تر باشند.

با تلاش مستمر و کافی, هر رفتاری, خوب یا بد در طول زمان, خودآگاه خواهد شد.

با اینکه بیشتر عادت هایمان را ناآگاهانه توسعه داده ایم, یا تقلید از والدین, واکنش در برابر شرایط, فرهنگ و .., می توانیم هوشیارانه تصمیم بگیریم و آن ها را تغییر دهیم.

به عبارت دیگر از آنجا که شما عادت های کنونی را فرا گرفته اید, می توانید بطور متقابل عادات مضر را حذف کنید.

شما هنوز نتیجه نهایی اثر مرکب را تجربه نکرده اید

اثر مرکب, اصل درو کردن پاداش های بزرگ از طریق مجموعه انتخابهای کوچک و هوشمندانه است.

جذاب ترین بخش این فرآیند برای من این است که با وجود نتایج خیلی بزرگ, گام هایی که طی زمان بر می دارید, خیلی مهم بنظر نمی آیند.

مهم نیست از این استراتژی برای ارتقای سلامتی تان استفاده می کنید یا بهبود روابط, وضعیت مالی یا هر چیز دیگری, مهم این است که تغییرات همیشه خیلی نامحسوس هستند.

این تغییرات جزئی, منجر به ایجاد نتایج کوچک یا پایدار می شوند, نه پیروزی بزرگ و نه نتیجه آشکار.

بیشتر مردم از سادگی اثر مرکب دچار اشتباه می شوند.

به عنوان مثال, بعد از هشتمین روز دویدن, وقتی می بینند هنوز اضافه وزن دارند, ورزش را متوقف می کنند.

یا بعد از ۶ ماه تمرین نواختن پیانو, از این کار دست می کشند, چون هنوز غیر از قطعه هایی خیلی ساده نمی توانند چیزی دیگری بنوازند, یا از پرداختن حق بیمه بازنشستگی شان دست می کشند, زیرا فکر می کنند می توانند از این پول استفاده های بهتری کنند و بنظرشان نمی آید که این پول کم, در آینده برایشان مبلغ زیادی خواهد بود.

چیزی که آنها متوجه نیستند این است که گام های کوچم و به ظاهر کم اهمیت, وقتی بصورت مداوم و طی زمان اتفاق بیوفتند, تغییرات بسیار بزرگی ایجاد می کنند.

انتخاب های کوچک و هوشمندانه + ثابت قدمی = تغییرات بنیادی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *