در این نوشتار، نگاهی کوتاه، به گذشته نمایش در کاشان و گونههای مختلف آن داشته داریم؛ نمایشهایی که به مانند دیگر حرفههای زمانه، با آموزش سینه به سینه، اما نهچندان پایدار، یاد و خاطرهای، از آنها تا به امروز رسیده است.
۱- نمایشهای سوگواره
۱-۱ تعزیه
این گونهی نمایشی در کاشان دارای قدمتی بسیار است و از ویژگیهای برجستهای نیز برخوردار بوده است. از جمله میتوان به نسخ تعزیه معروف به نسخه کاشان و تعزیهخوانهای بنام مانند «میرعزای کاشی»، «میرغم»، «میرزا غضنفر» و «حاج عباس کردمیل» و… اشاره کرد. آنها شاگردانی داشتهاند و حتی تعزیهخوانهایی در دیگر شهرها تربیت کردهاند.
آموزش مهارتهای تعزیهخوانی هر چند سینه به سینه ولی دارای چند اصل مهم یعنی، آموزگار مجرب، مکان برای آموزش و زمان و مکان برای به نمایش گذاشتن این آموزهها توسط شاگردان نیز فراهم بوده است. در نتیجه تعزیهخوانی در کاشان پایدار مانده است.
۲- نمایشهای شادیآور
خرده نمایشهایی در اینگونه نمایشی در کاشان اجرا میشده است که این روزها دیگر حرفی از آن نیست.
۱-۲ اسحاق چه
بازیگر صورتکی به صورت میزده و با تقلید لحن و گویش خاص یهودیان منطقه جملات و کنایات مختلفی را بیان میداشته و سبب خنده میشده است.
از جمله این بازیگران آقای علیاکبر نوازشگر بوده است. اسحاق چه، در حال حاضر از بین رفته چون نه ثبت شده نه به کسی دیگری آموزش داده شده است.
۲-۲ طنازان مذهبی
توسط تقلیدچیهایی که طنزآوران سیاسی مذهبی بودند، اجرا میشده است. در عهد قاجار «قادر شعرباف فینی»، همدوره فتحعلیشاه و در زمان پهلوی «آقاناقوس» و شاگردش «میرزا حبیب چاووش» با نام اصلی «حاج حبیب رمضانعلیزاده کاشانی» فعال بودهاند .
باز هم از این خرده نمایش چیزی در دسترس نیست، چون ثبت نشده و آموزش هم داده نشده است.
۳-۲ خرده نمایشهای لوتیها
بازیگرانی بودند با کلامِ آوازی و ضربی، با تقلید گویشهای منطقههای خاص و به مانند لوتیهای گذشته بودند و در مجالس شادیآور، اشعار انتقادی میخوانند مانند انتقادهای عروس از مادر شوهر، داماد از مادرزن، ارباب از رعیت و … برای مثال «علیاکبر نوازشزاده» آخرین بازمانده لوتیهای قهرود، خاطرات بسیاری در خواندن شعر و مجلس گردانیهایشان تعریف میکند، اما باز هم چیزی ثبت نشده و آموزشی هم داده نشده است تا اینگونه نمایشی به یادگار بماند.
۴-۲ غربالبازی (غربیلبازی)
در گویشهای محاورهای به آن «غلبوربازی» و «غربول بازی» هم میگفتند. بازیگر، دیگی به روی سر میگذاشته و رویش پارچهای سفید میانداختهاند و ادامه پارچه را در شلوار گشاد قرمز رنگش جمع میکرده است. پاهای بازیگر را میبستند تا فقط بتواند بجهد یا بغلتد و با زغال روی شکم بازیگر نقش دو چشم و بینی و دایرههای نا مرتب میکشیدند. حرکات و هیبت بازیگر باعث خنده میشده است. شاید بتوان گفت نسبت به بقیه خردهنمایشها اطلاعات بیشتری در دسترس هست، اما برای آموزش و یادگیری کافی نمیباشد.
۵-۲ بازیهای شادیآور نمایشی
الف) طاووسبازی «طوسه بازی»
ب) کفتار بازی
ج) اسب چوبی
د) صورت بازی «بازی سیماچه»
ه) بازی آفتابه «میخوام برم تو آفتابه»
ی) القر بازی
از این گونههای نمایشی، به جز «صورتبازی» که به غیر از توضیحهایی اندک، چیزی نمانده است. در مورد صورت بازی هم شرح بازی آمده و در حد لباس و نقشهاست، اما از ریزهکاریها یا شیوه اجرا کامل ثبت نشده است. بازهم چون آموزشی به دیگران برای ماندن این خردهنمایشها نبوده است، به جز خاطرات بعضی از بازماندهها چیزی نمانده است.
۶-۲ تقلیدهای شادیآور
در کاشان دو گروه تقلیدچی بودهاند؛ گروهی برای خواص و گروهی برای عامه مردم. از حرکات و گفتار تقلیدچیها هم فقط صحبتهایی کوتاه مانده است.
از نمونههای آن میتوان:
الف) حکیمبازی
ب) قاضیبازی
ج) لعبت و مسخره
د) تغاربازی (بازی ماستکی)
ه) شاهبازی (میر نوروزی)
چ) عروس و داماد بازی
اشاره کرد. از میان معروفترین مقلدان یا مسخرهبازان کاشان، از «شاطرحسین عابدی کاشی» که در جامعه به نام «آقاناقوس» معروف بوده، اسمی مانده است؛ از شیوه اجرا، توضیحاتی مانده اما از گفتوگوها و جزئیات نمایش هیچ چیز باقی نمانده است.
۷-۲ سیاهبازی
در کاشان گروههای سیاهبازی فعال و خوبی بوده است حتی در شیوه پردازی در نواحی مختلف کاشان هم تفاوتهایی وجود داشته است؛ مثلا شیوه کاشان، شیوه بادرود، آران بیدگل، نطنز و قمصر متفاوت بوده است. در خود کاشان گروهای فعال مانند لوتیباشی که در خیابان محتشم زندگی میکردند گروه مرشد موندی (علی ورزنده) گروه موسی خان کاشی و غیره بودهاند که این گروهها سردسته نمایش پا نخل، پشت مشهد و… ملک آباد (میدان ولی سلطان) را همراهی میکردند.
از معروفترین کسانی که نقش سیاه را یازی میکردند، «علی آقا کاشانی»، «ولیالله احتساب»، «حسن شرف»، «شکری واکسی» را میتوان نام برد.
اشعار را ریتمیک میخوانند و مجالس شادی را اجرا میکردند. درباره این اشعار «استاد ابوالقاسم صائمی»، از فعالان سیاهبازی، نکتههای بسیاری را یاد آور شده است، اما باز نه متنی مانده نه تصویری، آن چنان که به کار آید. از سیاه بازیهای اطراف کاشان هم همین طور فقط اسمهایی مانده و بس.
این گروها کمکم از اوایل دهه پنجاه کمرنگ شدهاند و در حال حاضر دیگر نیستند. نبودن آموزش و ثبتنشدن برای آیندگان که میتوانست از زوال آن جلوگیری کند بازهم جایگاهی نداشته است.
۸-۲ نمایش شادیآور زنانه
الف) جاهلبازی
ب) خاله رو رو
پ) خاله خاله جون
ح) عمو سبزی فروش
د) مرده بازی
این گونه نمایش بیشتر در مجالس زنانه و توسط زنان اجرا میشد. اشعار آن به خاطر مشترکاتی که در نواحی مختلف ایران بوده است باقی مانده است، که خود جای بسی خوشحالی دارد.
از تلاشگران آن در کاشان «حاجیه سلطان قاسمی» ساکن «حسین آباد کویر» نام برده شده است.
این خردهنمایشها به خاطر جذابیت ظاهریاش و اینکه باعث رونق مجالس شادیآور زنانه بوده، آموزش سینه به سینه را همراه خود داشته است و گاهی هم از این اشعار در تآترهای جعبهای استفاده میشود.
۹-۲ خیمه شب بازی
در دورانی خانواده «محمدزاده» در کاشان ساکن بودند؛ این خانواده توانایی بسیار زیادی در اجرای خیمهشببازی داشتهاند؛ حتی صفیرهایی میساختند که زبانزد خاص و عام بوده است و برای هر عروسک صفیر خاصی را میساختند.
از میان گونههای نمایشی در کاشان، بهترین نمونه باقیمانده آموزش سینه به سینه همین خاندان بودهاند که این روزها این حلقه در حال قطع شده است.
از باقیماندههای آن بزرگواران آقای «صفرعلی محمد زاده» است.
۳- نمایشهای تک نفره
نقالی، پردهخوانی، چاووشخوانی و… از این گونه است که کم کم دارد به فراموشی سپرده میشود. با این که تکنفره است و با قصههای ایرانی و گهگاه دینی همراه بوده است بهعلت عدم آموزش حتی سینه به سینه و حجم رسانههای جمعی و البته بی توجهی به این هنرها پایدار نمانده و میشود گفت به دست فراموشی سپرده شده است.
نمایش امروز کاشان
در سال ۱۳۵۱ با تاسیس مرکز آموزش تآتر در کاشان و آمدن «نصرتالله زمانپور»، قدمهای اولیه این حرکت برداشته شد. این مرکز تآتری در خانه فرهنگ واقع در «خانه تاریخی سیدی» در محله «پنجه شاه» کاشان تاسیس شده است در آن آموزش تآتر داده میشد.
گروههای اجرایی از دانشآموختهها تشکیل شده بود و متون فرنگی و ایرانی اجرا میکردند و تماشاگر هم داشتهاند. در ادامه راه دانشجویان هم به آنها اضافه شدهاند. سال ۵۷ انقلاب میشود و خانه فرهنگ تعطیل میشود، اما فرهنگ نه. تآتر در محل اداره فرهنگ هنر، واقع در ساختمان مهندس امینی، به حیات خود ادامه میدهد. درست است که شرایط زمانه، جمع تآتری را از حرفهای کارکردن تآتر دور میکند و هر کدام را بنا به موقعیتی، در یکی از ارگانهای کشوری، مشغول به کار میکند؛ اما باز هم تآتر هست و آموزش در مکانی مجزا وجود داشته است. در دوران جنگ هم سعی میشود تآتر فراموش نشود. حتی در جبهههای جنگ هم اهالی تآتر کاشان، تآتر اجرا میکنند و در آن شرایط سخت سعی میکنند خوب نگاه کنند و اتفاقات را ثبت کنند و در آینده بازگو کننده خوبی باشند. زمانه پیش میرود تا در سال ۱۳۶۷ به همت «رحمتاله قناویز باف»، اولین کلاسهای آموزشی تآتر در «کارگاه نمایش رها» تازه تاسیس میشود و «زندهیاد محمود فروزاننیا» و همراه دیگر بزرگان پیشکسوت تآتر کاشان، در ساختمان کوچک، اما پر از مهر و صفا، سالن نمایش کوچکی برپا کردند و در کنار آن کتابخانه و محلی برای گفتوگو و نشستهای دورخوانی برقرار کردند. در کارگاه رها، آموزش در کنار تمرین و اجرای تآتر مداوم بود؛ کلاسهای مختلف بازیگری، کارگردانی، نویسندگی برگزار میشد.
آثار گوناگونی اجرا میشد و هر اجرا برای دیگران آموزههایی را همراه داشت و از همه مهمتر “کارگاه تآتر رها” مکانی بود برای هر کس دوست میداشت تآتر کار کند، تآتر ببیند یا حتی برای خودش اطلاعات جمع کند. گروههای مختلف تمرین میکردند و یا در همان جا یا در سالنهای دیگری اجرا میرفتند. در جشنوارههای مختلف کشوری شرکت میکردند و به قولی روزگار طلایی برای تآتر کاشان شکل گرفته بود.
این روزگار خوش چندان دوامی نداشت؛ در سال ۱۳۸۱ نمایش «شنا ممنوع»، آخرین اثری بود که در این کارگاه اجرا شد و ملک اجارهای به صاحبانش برگردانده شد و هیچ – شاید کلمه هیچ بیانصافی باشد، اما تلاشی که به ثمر نرسید همان هیچ است- تلاشی انگار از طرف مسئولان نشد.
کوچکردن به اتاق کوچکِ کوچک ساختمان تالار فرهنگ- اتاقی که نمونه آن را به انجمن خوشنویسان هم داده بودند و آنها در آنجا کلاس برقرار کرده بودند، اما تآتر هنری است جمعی و چه میشد کرد؟ جبر بود. اهالی تآتر کاشان در سالهای ابتدایی سعی شد، همانگونه که بودند بمانند، اما جبر روزگار و کمی هم کمتوجهی تآتریها نگذاشت آن هم بماند. در طول این سالها تلاشهای دیگری هم شد مثلا تأسیس کارگاه تآتر کاج به همت محمود ساطع، اصغر وطنخواه و اکبر رضوانیان، محمد اطبایی و… واقع در خانه تاریخی احسان و برگزاری کلاس آموزشی، کارگاههای مختلف با حضور استادان و حتی یک بار با آقای نیل ون لیندن از هلند، به اضافه اجراهای نمایشنامهخوانی و اجراهای کارگاهی و چند باری و هم اجرای عموم.
اما باز دردی را دوا نکرد و شوربختانه پایدار نبود و در حال حاضر کارگاه تآتر کاج خاک جمع می کند و منتظر است در آینده چه کسی یا کسانی خاک از او می زایند و صدای چه کسانی را در خودش ثبت خواهد کرد.
ناگفته نماند در اداره ی آموزش و پرورش شهرستان هم کلاسهای آموزش تآتر برای ساعات فوق برنامه دانشآموزان علاقهمند به تآتر در نظر گرفته شده است که این آموزشها بیشتر در قالب نمایشی که با دانشآموز تمرین میشود پیریزی میشود، اما تا چه حد این آموزشها براساس بنیان و اصول و قواعد است و چقدر بعد از اتمام آن اجرا، پایان سال تحصیلی و یا همان دوره فوق برنامه این حرکت پیگیری می شود، خود جای بحث دارد که در اینجا نمیگنجد.
این روزها در فرهنگسرای مهر و خانه فرهنگ سلامت و خانه فرهنگ شهروند هم تلاشهایی میشود. چه با کلاسهای آموزشی، چه با اجرای نمایش و چه نمایشنامهخوانی؛ اما انگار، هوای غبارآلود تآتر کاشان خیال صافشدن ندارد.
در این سالها جشنوارههای تآتری در کاشان برگزار شده است:
الف: دفاع مقدس
ب: کودک و نوجوان
پ: فجر
ت: دینی
ث: کمدی
ج: مهر
چ: آموزش شهروندی (بخش تآتر خیابانی)
ح: دانش آموزی
در حال حاضر فقط جشنواره تآتر مهر و تآتر دانشآموزی برگزار میشود. البته جشنواره تآتر کمدی، دینی در جشنواره تآتر مهر ترکیب شدهاند. این جشنوارهها و جمعشدن یک هفتگی اهالی تآتر و تبادل اطلاعات، تبلیغ خوبی برای تآتر و آشتی دهنده تماشاگران با تآتر بود است. از همه مهمتر آموزهها، یافتهها و آموزشهایی را که اهالی تآتر در مدت گذشته تا اجرای جشنواره دریافت کرده بودند، به نمایش می گذاشتند.
البته اکنون به دلایل گوناگون جشنواره تآتر مهر کاشان به تنهایی بار بقییه جشنوارهها را به دوش میکشد و امید که پایدار بماند. در بعضی از دورهها کارگاههایی در کنار برگزاری جشواره و همچنین جلسات نقد و بررسی، برای دورنشدن از بحث آموزش، در نظر گرفته شده بود ولی یکی دوساعت گپزدن با استادی بزرگوار به مانند نشستن در کناری دریایی پر آب و زلال است که فقط میتوان بند انگشتی را با آن، نم زد.
در آن دوره کوتاه، تا آشنایی استاد و شاگردی شکل بگیرد و بحث سر باز کند، وقت تمام میشود و خاطرهای گفته میشود و تمام.
اجراهای عموم
این روزها جای خالی اجرای عموم و مداوم به شدت در تآتر کاشان احساس می شود، زیرا بهترین محل برای ارائه تواناییهای یک تآتری و اثبات آن و نشستن به بوته اندازهگیری دیگران، اجراهای عموم است. بهترین و بزرگترین نعمت اجرای عموم، درک نیازداشتن به یادگیری بیشتر است. چون در بازخورد اجراها و دیدن توقع بیشتر تماشاگران از گروه اجرایی، ناخودآگاه فرد تآتری– با انصاف – وادار به پیگیری آموزش و یادگیری بیشتر و بیشتر میشود.
نتیجهگیری
با این مرور اندک در مورد تآتر در کاشان و آموزش تآتر در کاشان به نکات زیر برمیخوریم.
۱) نیاز به داشتن یک مکان برای اهالی تآتر زیرا:
الف: آموزش نیاز به سقفی دارد که در زیر آن بتوان به غیر از تئوری گفتن تمرین- بدن و بیان و حس و …- کرد و آموزههای تئوری را عملی آزمود.
۲) کمکگرفتن از استادان مجرب و فارغالتحصیلهای کاشانی برای نزدیککردن اهالی تآتر یا بهتر بگویم جوانان تآتری یا تآتر روز( حداقل در حال حاضر از اهالی تآتر کاشان هفت نفر فارغالتحصیل رشتههای مختلف تآتری هستند.)
۳) برنامهریزی برای اجراهای عمومی
این همه قلمفرسایی و نوشتن و مرور تاریخی، فقط برای بیان یک موضوع مهم و اساسی است؛ یعنی داشتن مکان مستقل برای اهالی تآتری تا بتوانند خودشان تلاش کنند و همه چیز را سر و سامان بدهند.