هزینهای که برای رفاه و آسودگی میپردازید یا نقدی بر شهوت آسودگی بیشتر
تام مونوگان، صاحب رستوران زنجیرهای پیتزا دومینو یک بار به طعنه گفته بود «ما پیتزا نمیفروشیم، ما تحویل پیتزا در محل میفروشیم. ما به خانوادهها زمان میدهیم؛ زمانی که آنها لازمش دارند.»
به نظر میرسد مونوگان حرف درستی میزند چون شواهد زیادی این نقل قول را تائید میکنند. پیتزا دومینو در جهان به تحویل سریع غذا در محل معروف است و این همان رفاهی است که ما در زندگی روزمره ـ بدون اینکه خیلی به آن هشیار باشیم ـ به دنبالش هستیم.
پیتزا دومینو در سال ۱۹۶۰ تاسیس شده است و همیشه به خریداران آمریکاییاش که غذای آماده و گرم میخواستتند رفاه فروخته است. با گسترش خانوادههایی که زن و مرد هر دو کار میکنند، تمایل به پرداخت هزینه رفاه برای یک شام گرم و سریع و آماده بیشتر شده است؛ به پیتزا فروشی زنگ میزنید و غذای آماده بدون دردسر را نیم ساعت بعد دریافت میکنید. هر روز که میگذرد بر تعداد شعبههای رستورانهایی مثل دومینو اضافه میشود؛ ما تلاش بیشتری میکنیم و کسری زمان و خستگی روزانه را با این نوع امکانات رفاهی جبران میکنیم.
امروزه ما به راحتی با فشار یک دکمه میتوانیم هر نوع کالای خانگی را بخریم و خیلی زود آن را در محل تحویل بگیریم. برای بعضی فروشگاهها در برخی کشورها شما فقط ۳۰ دقیقه انتظار میکشید تا کالای خانگی مورد نظرتان را دریافت کنید. از وسایل خانه و غذا و نوشیدنی تا پرستار خانگی و گرفتن یک ماشین؛ همه اینها رفاهی است که هر بار به شیوههای تازهای در اختیار ما قرار میگیرد اما این چیزی نیست که ما به عنوان خریدار، مصرف کننده و دریافت کننده زیاد به آن فکر کنیم یا قدردانش باشیم. چه چیزی باعث میشود که با وجود انواع امکانات برای یک زندگی راحتتر ما نمیتوانیم خوشحال باشیم و راضی زندگی کنیم؟ کجای کار عیب دارد که این اتفاق نمیافتد؟
راحتی ما چه بهایی دارد؟
رفاه به پول وابسته است
با یک درآمد متوسط و معمولی ما میتوانیم هزینه یک نوشیدنی در یک کافه، خرید نیازهای روزمره از فروشگاهها یا هزینه استفاده از حمل و نقل عمومی را بپردازیم. برای بعضی چیزها باید پول بیشتری پرداخت و اگر درآمدمان هم محدود باشد، باز هم میتوانیم با کم کردن هزینههای رفاهی دیگر به چیزی که میخواهیم برسیم. بله حق با شماست رفاه میتواند بسیار گران باشد، آنقدر گران که حتی وقتی به شدت به آن نیاز دارید نمیتوانید آن را تهیه کنید. ما از نیازهای اولیه حرف نمیزنیم. آنها مسلما رفاه نیستند اما اگر به یک ابزار پزشکی گرانقیمت نیاز داشته باشیم که وضعیت زندگیمان را بهتر کند چه؟
رفاه تهدیدی برای سلامتی
شاید نه همیشه اما گاهی بهایی که برای دریافت یک نوع رفاه میپردازیم میتواند بهای سنگینی داشته باشد. زندگی با غذاهای نیمهآماده و آماده در فروشگاهها آسان شده است. خیلی از ما دریافت کننده این نوع محصولات رفاهی هستیم، به راحتی آماده میکنیم و میخوریم، غذاهایی پر از نمک، شکر، مواد نگهدارنده و افزودنیهایی که اغلب سالم نیستند. به جز اینو وابستگی شدید ما به تکنولوژی، ماشینها و ابزارها تن و روانمان را تهدید میکنند.
این بهایی است که برای دریافت رفاه میپردازیم و هنوز هم راضی نیستیم چون رفاه بیشتری میخواهیم.
کیفیت از دست رفته
شما میتوانید با پرداخت هزینه بیشتر، رفاه بیشتر به همراه کیفیت بالاتر را دریافت کنید اما همیشه اینطور نیست. بیشترین چیزی که از محصولات رفاهی دریافت میکنیم چیزهایی ارزان و بیکیفیت هستند: یک غذای سریع در اولین رستوران زنجیرهای میخوریم و سیر میشویم اما هیچکس ما نمیتواند تائید کند که این با همبرگر دست سازی که در خانه درست میشود یا یک قهوه خانگی مرغوب برابر است. ما به چیزهای سادهتر و در دسترس و آسان تکیه کردهایم و اغلب کیفیت را فدای رفاه مقطعی میکنیم.
محیط زیست قربانی رفاه
لوازم خانگی و آشپزخانه، ابزارهای الکترونیکی و همینطور آمادهسازی اشیا و بستهبندی کالا و مواد غذایی و غلافها و پوششهای زیبا و وسوسه کننده نیازمند مصرف انرژیهای طبیعی و عامل تخریب محیط زیست هستند. روند پیچیدهای از آمادهسازی، بستهبندی، حمل و نقل و دریافت طی میشود تا ما چیزی را که دوست داریم دریافت کنیم. محیط زیست تحت تاثیر نیاز ما به رفاه است؛ چیزی که البته همه بسیار نگرانش هستیم.
دریافتهای محدود
خیلی وقتها وابستگی به رفاه ما را از دریافتهای عمیق و وجدانی محروم میکند. سرگرمیهای سطحی و مصرف چیزهای راحت فرصت توجه و تعمق را از ما میگیرد. این خیلی ساده اتفاق میافتد، رانندگی میکنید و لذت پیادهروی را از دست میدهید، ظرفها را خودتان نمیشویید و فرصت رویاپردازی را از دست میدهید، کیک آماده میخرید و از لذت بوی خمیر در حال پخت محروم می شوید، همه چیز را در اینترنت جستوجو میکنید و چالشهای ذهنی و تلاش برای جستوجو را از دست میدهید.
رفاه بیشتر پشتکار کمتر
رفاه فرصت تجربه کردن را از ما میگیرد. بیشترین درسی که هر آدمی در زندگی میآموزد در موقعیتهایی رخ میدهند که رفاه فراهم نیست. زندگی پر شده از امکانات رفاهی. راحتی و آسایش زیاد و فراوان پشتکار آدمها را کمتر و کمتر میکند. احتمالا بیشترین تلاشی که ما در زندگی میکنیم تلاش برای رسیدن به رفاه بیشتر است.
رفاه یعنی تمایل به مصرف گرایی
ما مصرفگرا هستیم چون کالاها و خدمات ارزان تولید و ارزان خریده میشوند. همه چیز در دسترس و آسان است. خرید آسان یعنی پیش به سوی مصرف بیشتر. فروشگاههای بسیار بزرگ، پر از کالاهایی ارزان، متوسط و گرانربه همراه تبلیغات جذاب و انواع رستورانها و کافهها ما را به این وسوسه میاندازد که: چرا نخرم؟ چرا نپوشم؟ چرا نخورم؟
نکته جالب اینجاست که همه ما در بخشی از این سیستم رفاهی وجود داریم. بسیاری از ما در این چرخه مسئولیتی به عهده داریم و فقط بخش کوچکی از ما در کار تولید محتواست. ما فقط نیازهای اساسی هم را فراهم نمیکنیم بلکه بیشتر در کار تولید رفاه برای هم هستیم. خارج شدن از این چرخه و تغییر این روند احتمالا خواسته هیچ کس نیست اما بد نیست وقتی به مقوله رفاه فکر میکنیم یا وقتی اینقدر شیفته دریافت امکانات رفاهی و آسایش بیشتر هستیم، یک لحظه به این فکر کنیم که ما زندگی آسان، ارزان و کامل میخواهیم اما بهایی که برای این آسودگی و راحتی میپردازیم بسیار گزاف است.