چگونه سخنرانی تبلیغی کنیم ؟
برکسانی که مقداری از وقت خود را صرف مطالعه احکام اسلام نموده و نیز اطلاعاتی در ملل و نحل داشته باشند روشن است که در بین قوانین آسمانی که حاوی منافع مادی و معنوی بشر است و اساس و شالودهء آن خدائی و برهبری رهبران آن پایهگذاری شده،دین مبین اسلام است.
و نیز مسلم است که دنیای امروز باحکام عاقلانه این آئین مقدس علاقهمند بوده و با یک جنبش تبلیغاتی نوین و صحیح میتوان یگانه آرمان بشر را که تأمین سعادت دو جهانی اوست معرفی کرد.
و اگر اساس تبلیغات را در سه موضوع خلاصه و محدود نموده و عوامل و وسائط تبلیغی دیگر را تحت الشعاع این سه اصل بدانیم دجار اشتباه نشدهایم.
اصول سهگانه عبارتند از:
۱-فرهنگ.
۲-مطبوعات.
۳-کرسی خطابه یا منبر،
۱-اگر یک فرهنگ عمیق و مطلع میداشتیم.از نظر مبادلات فرهنگی با کشورهای جهان یکی از حساسترین طرق اشاعه اسلام و بیداری جهانیان نسبت باحکام این دین حنیف بشمار میرفت.
مبادلات فرهنگی و مسافرت دانشجویان بکشورهای بیگانه میتواند با ارمغان معارف و حقائق اسلام همراه باشد.زیرا از همین موقعیت دیگران سوءاستفاده نموده و در اثر سمپاشیهای اخلاقی افکار جوانان ما را مسموم و مضطرب ساختند.
۲-جرائد و انتشارات که:رل مهمی را در انجام وظائف تبلیغی بازی کرده و موجب گمراهی یا هدایت افکار خوانندگان میگردند زیرا صفحات جرائد و مجلات از کاخهای مجلل و باشکوه تا کلبههای دهقانی و از شرکتهای بزرگ بازرگانی تا کاسب جزء و از وزارتخانهها تا دوائر کوچک طرفدارانی دارد که مقداری از وقت خویش را صرف قرائت و مطالعه آنها نموده و مینمایند:
راستی اگر این«رکن رابع مشروطیت»از اضلال خود دست بر میداشت و بانتشار عکسای شهوتانگیز و مقالات جنایتآمیز مبادرت نمینمود و بجای آن مطالب سودمند و داستانهای اخلاقی را میساخت و حقائق دینی را با قلمهای توانا تشریح مینمود دومین قدم را بسوی قانون فطرت سلیم یعنی اسلام برمیداشتیم.
۳-کرسیهای خطابه و عرشه منبر است که برای نشر حقائق اسلام مقام ارجمندی را واجد است و چون نظر نویسنده توجه باین اصل و اساس است لذا در این موضوع تعقیب بیشتری میشود.
ما بخوبی میدانیم که انقلابات بزرگ جهان و تحولات سیاسی گیتی از یک خطابه مهیج و متین شروع و اقناع اجتماعات نیز از همین مجری بوجود آمده است.
میتوان یک خطیب توانا را بمنزله صیّاد ماهری دانست که در سنگر منبر و کرسی خطابه با تیرهای سخن و کلمات مستدل صید قلوب نموده و دلها را بجانب هدف و مقصود جلب مینماید،بدیهی است همانطور که یک نفر صیاد باید واجد شرائطی باشد تا در تیراندازی خطا نرفته و تیرا و بهدف اصابت کند و اگر صیاد در هنگام نشانه گرفتن ارتعاشی بر اندامش عارض و با هدف مشخص نداشته و با اینکه اطلاعات فنی او ناقص باشد با عدم موفقیت رو برو خواهد شد.
گویندهای هم که میخواهد شنوندگان را بمطالب خودآگاه کند و یا بسخنان فصیح و بلیغ خود،وی را قانع ساخته و یا بامری راغب نماید ناگزیر است که شرائط خاصه این فن شریف را واجد و دارا باشد.
اما شرائطی که برای یکنفر واعظ و مبلغ ضروریست که اگر فاقد بعضی از آن هم باشد صلاحیت منبر رفتن و وعظ و تبلیغ را ندارد بطور اجمال و فهرست از این قرار است!
الف-قبل از هرچیز باید حس اعتمادش قوی و توجهش بخدا بوده و از زیّ خود خارج نشده و سخنش طبیعی باشد.از تفلید کورکورانه دیگران اجتناب ورزیده هیچوقت مرعوب موقعیت مجلس نگردد.عذرخواهی از مستمعین ننماید«که بنده ناقابل در مجمع دانشمندان و افاضل عاجز از تقریر مطالب و تشریح مقاصد خویشم»این خفض جناح یا فروتنی بیمورد وزن گوینده را پائین آورده و شنوندگانرا نسبت بوی و سخنانش بیاعتناء میسازد لا بد مستمعین هک بسخنان گوینده گوش میدهند نظر استفادهای دارند وقتیکه واعظ مقر،به نادانی خود و دانش شنونده باشد دیگر دلیلی بر توجه بسخنان گوینده باقی نمیماند.
ب-مانند استادی مهربان که دانشجویان را بسخنان شیرین و دلپذیر و مطالب سودمند و برجسته خود آشنا میسازد با مستمعین سخن گوید. و از هرگونه تندی و کلمات جسورانه برحذر باشد. وعد،و وعیدش،در حدود نوامیس دین بوده و از دائره خوف و رجاء قدیم فراتر نگذارد.از نکات حکیمانه و مواعظ مشفقانه و جدال (بالتی هی احسن)غفلت نورزد-از خودستائی و بلندپروازی اجتناب نماید.
ملایمت و نرمزبانی و محبت و مهربانی شیوه خطیب بوده و از اینراه جلب توجه شنونده یا اقناع و ترغیب آن میسور و مقدور است.اخلاق خوش از عوامل مهمه پیشرفت دین بشمار رفته و در زندگانی پیشوایان اسلام با خط برجسته نمایانی جلوهگر است.
ج-صدق در اقوال و خلوص در اعمال است-نسبت به یک سخنور و گوینده مذهبی جنایتی از این بزرگتر نیست که بگفتار خویش بیایمان بوده و عقیدهاش برخلاف گفتارش باشد،شاید با این روش مزوّ را نه بتوان برای مدت کوتاهی جمعی را فریب داد ولی مسلم است کلامیکه رائحهء ریا و نفاق از آن استشمام شود بمشام جان نرسیده و تصرفی در دلها ندارد،و زود خلاف گوئی یا دورنگی گوینده را فاش میسازد؛میتوان ایمان راسخ و پاکی عقیدت را در درجه اول سرمایه خطیب و گوینده دینی دانست،زیرا در این صورت واعظ مجموعهء وعظ و تبلیغ قولی و فعلی است،بدیهی است انحراف نسل جوان و بیرغبتی و عدم تمایل آنان نسبت بمقدسات مذهبی معلول عللی است که:از آنجمله برخورد با گوینده سستعقیده که با فقد سرمایه علمی و عملی در اجتماعات با سخنان فریبنده طوری جلوهگر شد ولی در خلوت با درونی تیره در تیرگی بسر میبرد..
متأسفانه با نبودن فصل ممیّز صوری قضاوت غلط عرف عوام این فساد را تعمیم داده و امتیازی بین صالح و طالح لباس روحانیت نمیگذارد،مسلم است گویندهای که در گفتار و کردار خویش تبعیت از امیال شیطانی و هوای نفسانی کند بر فرض آشنائی باصطلاحات و قواعد علمی هم داشته باشد،عالمی است بیعمل،و یا دزدی است که با چراغ علم گزیدهتر،برد کالا.
۵-گوینده باید قبل از ایراد خطابه مطالب خویش را منظم نماید زیرا اگر ناطق طرح نطق خود را تهیه نکند،یا در اثر تمرین زیاد بخاطر نسپارد،هنگام ایراد سخنرانی با نگرانی و اضطراب مواجه گشته حتی گاهی از این شاخه بآن شاخه رفته و سخنان بیمورد که با اصل مقصد و موضوع خطابه هیچ سنخیت و مناسبت ندارد،تضییع وقت مینماید؛بدیهی است اینگونه سخنان،ارزش شنیدن نداشته و محصولی جز«عرض خود بردن و زحمت دگران داشتن»ندارد.
هـ-خلوص نیت و قصد قربت است-بعد از فرائض و واجبات هیچیک از نوافل و مستحبات مقام وعظ و تبلیغ را نداشته،بلکه اتیان بواجبات و ترک محرمات نوعا محصول تبلیغات دینی بوده و به یقام الفرائض و السنن است در شرافت وعظ همین بس که ذات مقدس الهی واعظ است یعظکم لعلکم تذکرون عظمت تبلیغ بقدری است که از وظائف انبیاء بوده و جزء سلاح نبوت بشمار میرود.
پس وعظ و تبلیغ در ردیف بهترین عبادات بوده،و روشن است که عبادت بدون قصد قربت محقق نمیشود.
بر گوینده و خطیب دینی لازم است که هنگام سخرانی و قرار گرفتن بر عرشه منبر یا کرسی خطابه؛خلوص نیت را رعایت نموده فقط برای خدا سخن بگوید اجرش را از خدا بخواهد،هدفی جز ترویج دین مبین اسلام نداشته باشد
و-مقام شامخ سخنرا با قدح و مدح بیجا آلوده نساخته از هرگونه تعریف و گزافگوئی که از حقیقت دور باشد جدا حذر کند.معلوم است اگر ممدوح واجد شرائط مدح نباشد مادح نزد شنودندگان متملق و چاپلوس معرفی شده و دیگر نسبت بمطالب گوینده هرچند بلند و اساسی هم باشد وقعی ننهاده و واعظ غیرمتعظش میدانند،طبیعی است که هر گونه مداحی از اشخاص موجب خوشنودی شخص مورد مدح شده و از مداح حتی تشکر هم میکند.ولی با یک محاسبه نفسانی سخنور را گزافگو و نالایق میشناسد،زیرا بحکم الانسان علی نفسه بصیره هرکسی بحدود نقص و کمال خود بهتر از دیگران آگاه است،پس اگر واعظ مداحی بیمورد را پیشه کند همانطور که وزانت خود را از دست میدهد؛مردود خدا و رسول نیز بوده و حتی جامعه او را بیاراده و ضعیف النفس میداند،و اگر منصفانه قضاوت فرمائید صاحبان مجالس هم اگر ارادت بچنین شخصی داشته در ادامه دوستی و ارادت با او متزلزلاند؛مدیحهسرایانی که بعقیده خود بیوگرافی متوفی یا خدمات بانیان مجامع دینی را رعایت نموده،و آنقدر دائره تعریف و تمجید را وسعت میدهند که عنقای خیال هم از پرواز بقله قاف آنها عاجز است،سخت در اشتباهند.
در مجالس ترحیم وظیفه خطیب و واعظ است.که بجای مدیحهسرائیها مطالب مناسب و سودمندیرا ایراد کند،مخصوصا در اطراف معاد و جهان بعدی مستدلا سخنرانی نموده و از علوم طبیعی در اثبات معاد استفاده نماید در اینگونه مجالس که غالبا تشریفاتی است؛شخصیتهای ممتاز و رجال درجه اول که کمتر در انجمنهای مذهبی و دینی دیده میشودند نظر بجهات عدیده و حفظ موقعیت و مناسبت،شرکت میکند؛واعظ باید درعینحال که متانت خود را حفظ کرده طوری جذاب و جالب سخنرانی کند که،شنونده راغب بسخنان گوینده بود و بطور محسوس تحتتأثیر مطالب خطیب قرار گیرد، راستی این قبیل مجالس جالبترین کلاس تربیت اجتماعی است؛که بهترین فرصت را برای گویندگان د بر دارد،و باتوجه باینکه فن سخنوری، منبری،شریفترین فنون است،و تربیت اخلاقی و دینی و تکمیل مراتب ایمان جامعه از این راه ممکن است:باید گفت:
آنانکه باین فن شریف میپردازند و خویشتن را در ردیف خطبا و گویندگان جلوهگر میسازند باید ارجمندترین طبقات بوده و واجد شرائط علمی و عملی باشند،و چنانچه این نکات رعایت نشود و کسانیکه فاقد صلاحتی وعظ و تبلیغ باشند سنگر حساس تبلیغات مذهبی را اشغال نمایند نفعی در برابر نداشته،بلکه زیان آن غیرقابل جبران است و چه بسا موجب ضعف عقاید دینی گشته و جمعی را بمبانی عالیه دین بدبین نمایند.
گوینده مذهبی یا واعظ باید متتبع و محیط و مجرب باشد،زیرا هر چه تجربه و احاطه و تتبعش بیشتر باشد؛اساس کلمات و سخنانش محکم تر و بهتر جلب نظر مستعمین،خاصه دانشمندان از شنوگان را نموده،و موقعیتی در قلوب احراز میکند که منجر به پذیرفتن وعظ و اندرز گوینده خواهد شد
واعظ و مبلغ باید قسمت اعظم وقت خود را صرف مطالعه کتب تفسیر و فقه و حدیث نموده؛و از اتلاف وقت و تضییع عمر برحذر باشد.
گویندگانیکه رغبتی بمطالعات نداشته.و یا آنکه صلاحیت فهم مطالب کتب را ندارند.خوب است از منبر رفتن صرف نظر نمایند. زیرا بیحالی در امر مطالعه و کتاب خواندن؛گوینده را وادار بیاوه گوئی و تکرار مکررات مینماید.
ز-شبههای نیست.که علم تفسیر و حدیث و فقه و اصول و ادبیات عرب و ادبیات فارسی در رأس علوم منبری قرار دارد. زیرا قرآن و احادیث محور سخن خطیب را تشکیل داده و بیان مسائل فقهی اشاره برؤس مبانی اصول از مسائل مهم منبر بشمار رفته و اهمیت بسزائی دارد.
و ادبیات چه عربی و چه فارسی زینت سخن بوده و اگر سخنور مرتکب اشتباهات ادبی شود.چنان در نظر ارباب دانش سقوط میکند که دیگر تمام کلماتش بیمغز تلقی شده و او را گوینده سطحی و قشری میدانند. و حق هم همینست آشنائی بجغرافیائی ممالک اسلامی و همچنین علوم جدید و ادوات و ابزار کار منبری را تشکیل داده و چه بسا اشاره به آنها موجب توجه شنوندگان گردد.
از علوم سیاسی و اقتصادی باید بهرهء داشته باشد.مبانی منطق همیشه باید مانند تابلوی زیبا و برجستهای در مقابل چشم خطیب مجسم باشد.
گوینده باید روانشناس بوده و مقتضای حال را رعایت کند. خلاصه آنکه واعظ و مبلغ باید جامع المعقول و المنقول باشد.
آشنائی کامل بیکی از زبانهای زنده دنیا جزء برنامه مبلغ و واعظ است.خاصه در این عصر که روابط ملل دنیا با یکدیگر زیاد و رشته ارتباطات محکم و فاصلهها کوتاه و مسافرتها آسان و ساده شده است و میتوان گفت زبان دانستن فریضه ذمهء خطیب بوده و اساس تبلیغات را بدینوسیله میتوان در اختیار جهان شرق و غرب گذارد.
ی-روایات و احادیث را از منابعی نقل کند که بتصویب ائمه اطهار رسیده باشد«مانند کتب اربعه»و از نقل روایات ضعیفه و متشابهه کاملا بر حذر باشد.آیات متشابهه را مطرح ننموده و بطور کلی از مطرح نمودن موضوعات مشکله و مسائلی که از نقل آنها عاجز است خودداری نماید.
دواوین شعرا را مطالعه نموده و در حفظ اشعار اخلاقی و مهیج و لطیفههای نغز حریص باشد.بکتب افسانه و اساطیر و قصص مراجعه نموده و از داستانهای واقعی و شیرین برای رفع خستگی مستمعین و شنوندگان استفاده نماید.(البته بکار بردن فکاهیات بنحو مؤدبانهء باشد؛که موجب ملال خاطر حضار نگردد.»
در ذکر مصائب و مناقب خاندان پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله از متون مقاتل معتبره تجاوز ننموده و از نقل مطالب نادرست اجتناب نماید.و بهتر اینست که ذکر مصائب جز در ایام سوگواری بنحو اختصار برگزار شود.
منبع : نشریه جهان دانش » فروردین ۱۳۳۹ – شماره ۱