کالبد انسان | آشنایی با ۷ کالبد اصلی انسان و ارتباط آن ها با چاکراها
کالبدهای انسان چیست؟
همه عرفا و باطن گرایان متفق النظر هستند که انسان، موجودی دو بعدی یا دو وجهی ست، یعنی از بخش فیزیکی و ماورائی به وجود آمده است.
کالبد فیزیکی انسان همین جسمی ست که در این دنیای مادی قادر به درک و احساس آن با حواس پنج گانه هستیم و بعد ماورائی، بخش درونی یا آسمانی ماست که محور اصلی آن همان روح است.
درباره تعداد ابعاد ماورائی گفته های متفاوتی هست برخی معتقد به دو کالبد فیزیکی و کالبد روح در انسان هستند و بعضی معتقد به سه کالبد فیزیکی، روان و روح هستند. برخی دیگر به چهار کالبد جسم، روان، ذهن و روح معتقدند. گروهی اعتقاد دارند انسان یک میلیون کالبد دارد و گروهی دیگر بر این باورند که انسان بی نهایت کالبد دارد.
ممکن است برایتان سوال پیش بیاید که کدام گروه درست میگویند؟ در واقع تمام نظریه ها درست است تفاوت تعداد کالبدهای انسان به تفاوت نوع نگاه ما بستگی دارد، اگر بطور کلی بررسی کنیم شامل دو بعد جسم و روح است و اگر جزئی بررسی کنیم انسان تا بی نهایت بعد و کالبد دارد. تقسیم بندی کالبدهای انسان به هفت کالبد، بیشتر مورد توجه است.
معرفی هفت کالبد اصلی انسان
۱- کالبد فیزیکی/ جسمانی
۲- کالبد اثیری یا کالبد اتریک/ اتری
۳- کالبد اختری/ ستاره ای/مثالی/عاطفی
۴- کالبد ذهنی
۵- کالبد روح/روحانی/علی
۶- کالبد آسمانی/کیهانی
۷- کالبد الهی/ نیروانی
شناخت کالبدهای انسانی
در برخی منابع نام این هفت کالبد با اسامی دیگر گفته شده؛ دیدگاه عرفانی این هفت کالبد انسان را بدن ملکی، برزخی، نفس، قلب، روح، سر، لطیفه ی خفیه نام گذاری کردند و ملاصدرا عارف بنام ایرانی آن را به نام های طبع، نفس، قلب، عقل، روح، سر و خفیه معرفی میکند. چیزی که مهم است ماهیت و ویژگیهای هر کالبد میباشد و اسامی مهم نیست.
اهمیت شناخت کالبدهای انسان
شناخت کالبدها از جهتی مهم هست که ما زمانی میتوانیم به سلامتی کامل دست یابیم که سلامت همه ابعاد وجودمان در نظر گرفته شود. اگر فقط به سلامت کالبد فیزیکی انسان توجه شود، سلامت پایداری نخواهد بود. هفت کالبد انسان باهم ارتباط انرژیایی دارند و برهم اثر میگذارند و منطبق بر هم هستند. اگر کالبد فیزیکی یعنی کالبد یک دچار بیماری شود بر کالبدهای دیگر نیز اثر میگذارد، بعبارتی بر کالبد دوم بیشترین اثر و بر کالبد هفتم کمترین اثر را میگذارد.
ویژگی هفت کالبد انسان
هر هفت کالبد ویژگی منحصر بفرد خود را دارند که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم:
کالبد فیزیکی انسان
کالبد جسمانی از ماده درست شده است یعنی از انرژی فشرده شده به عبارتی دیگر از تجمع ذرات بنیادی تشکیل یافته است. پایین ترین ارتعاش و فرکانس را در بین تمامی کالبدها دارد. کالبد فیزیکی انسان فرم مشخص و معلومی دارد یعنی شامل سر و تنه میباشد. دارای دوگانگی ست و دارای جنسیت مونث و مذکر است. در قید مکان، زمان، ماده و انرژی میباشد، گرچه در علم نوین فیزیک کوانتوم همین قید و بندهای بدن جسمانی هم به چالش کشیده شده است.
کالبد جسمانی و چاکرای ریشه
چاکرای اول در ارتباط با کالبد فیزیکی انسان است، چاکرای مولادهارا بمعنی ریشه و اساس میباشد. انرژی جنسی در این چاکرا در دسترس است. انرژی جنسی که تقبیح شده در سه مرکز تناسلی، مقعد و دهانی به دام افتاده و متوقف شده بنابراین نمیتواند رو به بالا جریان پیدا کند.
اگر این چاکرا در وضعیت بهینه باشد آنگاه انرژی رو به بالا حرکت میکند. امکان طبیعی این چاکرا نیاز جنسی بدن ماده هست و امکان دیگر آن تجرد یا برهماچاریا ست که با مراقبه امکان پذیر میباشد اگر بیشتر توجه ذهن به میل جنسی باشد امکان تجرد کمتر میشود.
سرکوب میل جنسی مانعی ست برای رسیدن به تجرد و فهم و ادراک آن راه رسیدن به تجرد میباشد.
کالبد اتری انسان
این کالبد از ماهیت فرا انرژیایی به نام اثیر که بخار مانند توصیف شده، به وجود آمده است. حالتی ست بین ماده و انرژی که ساختار آن مانند بدن جسمانی دارای سر و تنه میباشد منتها کمی منبسط تر و لطیف تر. کالبد فیزیکی انسان بر پایه ی قالب بعد اتریک شکل گرفته است. براساس تحقیقات دکتر جان پیراکس بر روی گیاهان وجود جسم فیزیکی نیازمند کالبد اتریک میباشد و کالبد اثیری باعث شکل دادن به جسم فیزیکی میشود.
آگاهی در کالبد دوم انسان نهفته است و همه عملکردهای ذهن و بدن را کنترل میکند، به دلیل مشابهت با کالبد اول به آن اصطلاحا همزاد یا جفت اتریک/ اثیری گفته میشود. میتوان هاله این کالبد را که با جذب پرانا و نیروی حیات از بدن گسترش پیدا میکند با تمرینات هاله بینی تشخیص داد. شعاع های نور این کالبد سفید متمایل به آبی ست و دارای جنب و جوش میباشد. در قید زمان، مکان و ماده میباشد منتها نه به اندازه کالبد فیزیکی.
کالبد اثیری حد واسط و رابط کالبد فیزیکی با کالبد اختری میباشد.
کالبد اتری و چاکرای دوم
چاکرای سوادهیستانا در ارتباط با بدن دوم میباشد و مرکز مرگ میباشد، ترس از مرگ راه جریان انرژی در این چاکرا را مختل میکند.
این چاکرا هم دو امکان دارد یکی خشم، ترس و نفرت است و دیگری عشق و محبت، شجاعت و بخشش است. تمامی این ویژگیها برای امکان بقا ضروری هستن، راه جریان یافتن انرژی از چاکرای خاجی پذیرش و درک خشم، نفرت و ترسها است. اگر کمی دقت کنیم متوجه خواهیم شد حتی صفات این چنینی که نکوهش میشوند از ضروریات هستن مثل ترس که باعث حفظ جان انسان در برابر خطرها میشود، هر حسی در جای خود میتواند ارزشمند و مفید باشد.
هنگامی که در مراقبه بسر میبریم و احساس میکنیم که بدنمان منبسط تر شده در حال ادراک کالبد اثیری هستیم.
کالبد اختری انسان
زمان و مکان، دوئیت و دوگانگی در این کالبد نیز مطرح است، ولی محدودیتی در سفر به زمانها و مکانها ندارد. ماهیت آن لطیف تر و منبسط تر از کالبد اتریک هست و ارتعاش آن بالاتر از دو کالبد قبلی ست، کالبد یا بدن سوم انسان جایگاه عواطف و احساسات است.سفرهای آسترال یا فرافکنی مربوط به این کالبد میباشد که در مقاله ای جداگانه به آن پرداختیم.
کالبد ستاره ای و چاکرای سوم
چاکرای مانیپورا به معنی الماس، مرکز کل عواطف، احساسات و هیجانات است، ما دائما در حال سرکوب احساسات خود در مانیپورا هستیم. جملاتی مثل احساساتی نباش که نشانه ضعف است، نخند، گریه نکن، سخت و محکم باش، نشان بده که نرم و منعطف نیستی، ضعف هایت را نشان نده، خودت را کامل نشان بده و… جملاتی از این دست همگی در جهت سرکوب انرژی در مانیپورا نقش دارند.
آزاد کردن احساسات در جهت آزاد کردن و جریان انرژی در مانیپورا موثر است، هرگاه احساس کردی میخواهی بخندی پس بخند اگر میخواهی گریه کنی پس گریه کن! ابراز کردن را یاد بگیر، بیشتر احساس و لمس کن. این چاکرا علیه تفکر هست بنابراین در جهت آرام کردن و زدودن تنش های ذهنی موثر است.
کالبد آسترال انسان و این چاکرا نیز دو امکان دارد، یک بعد شک، تردید و تفکر، بعد دیگر اعتماد. اگر تردیدها سرکوب شوند نمیتوان به اعتماد دست یافت. افراد متعصبی فکر نمیکنند فقط اعتماد کورکورانه دارند؛ نتیجه این میشود که هزاران نفر را برای رسیدن به بهشت میکشند.
در عین حال کسانی که بیش از حد فکر میکنند همیشه مردد هستن و دچار بی تصمیمی میشوند. میبینید که پیش گرفتن هرکدام از این رویهها باعث آسیب و زیان میشود، پس حد تعادل را نگه دارید یعنی وضوح، بیداری و در نهایت آگاهی.
کالبد ذهنی انسان
در بدن ذهنی هنوز زمان و مکان مطرح است، برخی از تجربیات شگفت انگیز از کالبد ذهنی انسان شروع میشود. پتانسیلهایی مانند تله پاتی، هیپنوتیزم، روشن بینی و… کسانی که توانایی کالبد ذهن خود را توسعه دادند میتوانند سفر به خارج از بدن را تجربه کنند، اندیشه ای را در ذهن دیگری ایجاد و بدون پرسیدن از فردی افکارش را درک کنند.
دنیای کالبد ذهنی کاملا ذهنی ست در حالی که جهان کالبد فیزیکی، اتری و اختری انسان عینی ست. کندالینی ، سیدیس که در یوگا و… اشاره شده اند بخشهایی از بدن ذهنی هستند. تخیل، تصور و رویا دیدن از ویژگیهای بدن چهارم هستند. با نوشیدن مشروبات الکلی خیزش کندالینی غیرممکن میشود زیرا الکل خیلی سریع بدن ذهنی را تحت تأثیر قرار میدهد چرا که این کالبد بسیار ظریف و لطیف میباشد.
بهشت و جهنم در بدن ذهنی ظاهر میشوند و کسی که در اینجا میماند، وضعیت بهشت و جهنم را درک می کند. بیشتر افراد در بدن اول، دوم یا سوم خود متوقف میشوند. برای آنها زندگی بین تولد و مرگ همه چیز میشود؛ آنها فکر میکنند که هیچ چیز و هیچ زندگی پس از مرگی وجود ندارد.
کالبد ذهنی و چاکرای چهارم
چاکرای قلب یا آناهاتا که بمعنی صدای بی صدایی میباشد، دقیقا در میان چاکراها قرار دارد و پل ارتباطی بین سه چاکرای ابتدایی (چاکراهای مادی) و سه چاکرای بالایی (چاکرای معنوی) میباشد. عشق از این چاکرا برمیخیزد، (منظور عشق احساساتی که گذرا و لحظه ای ست و جایگاهش در چاکرای سوم معرفی شد نیست) عشقی که ارزش بیشتری نسبت به احساسات آنی دارد.
احساس عشق به عنوان تجربه عشق سو برداشت شده، منظور دوست داشتن هایی که میآیند و میروند نیست. همانطور که گفته شد رویا دیدن از ویژگیهای این کالبد است و دیدن واقعیت و حقیقت امکان نهایی آن است.
کالبد روحانی انسان
کالبد پنجم از اهمیت بالایی برخوردار است، اگر پیشرفت در زندگی به شکلی متناسب ادامه یابد ، پس از سی و پنج سالگ کالبد روحی انسان باید کاملاً بزرگ شود. ورود به بدن پنجم زمانی ممکن میشود که کندالینی در بدن چهارم بیدار شده باشد. از آنجا که ما از کالبد اختری غافل هستیم ، کالبد روحی نیز ناشناخته است. تعداد کمی از اساتید معنوی بزرگ بدن پنجم را کشف کرده اند.
(منظور از کشف کردن، توانایی انتقال آگاهی از کالبد فیزیکی به کالبدهای دیگر من جمله کالبد روح است) برخی تصور میکنند که سفر معنویشان به پایان رسیده و میگویند: “رسیدن به کالبد روح یعنی کسب همه چیز!” با این وجود، سفر هنوز تمام نشده است.
این افراد که در بدن معنوی باقی میمانند، خدا را نفی میکنند و میویند، “هیچ خدایی وجود ندارد” درست مانند کسی که روی بدن اول یعنی فیزیکی میایستد. همان چیزی که ماتریالیست ها فکر میکند که “بدن همه چیز است. هیچ چیز پس از مرگ بدن باقی نمیماند.” این دسته هم میگویند “چیزی غیر از روح وجود ندارد.”روح چیز کلی ست و این آخرین مرحله و سرنوشت هستی ست.”
ارتباط انسان با کائنات
با این حال، این فقط بدن پنجم است. رهایی در این بدن تجربه میشود. از مرزهای چهار کالبد اول فراتر رفته و روح کاملاً آزاد میشود. در این بدن دوگانگی پایان مییابد، جنسیت معنایی ندارد، یگانه و واحد میباشد. تماما نور است، نه نور مادی ای که میبینیم بلکه نور الهی. عشق، مهربانی و احساسات متعالی در این کالبد احساس میشود. فردی که وارد کالبد روحانی میشود از تمامی ناخودآگاهی ها رها شده است و در آگاهی بسر میبرد.
کالبد روح و چاکرای پنجم
چاکرای گلو یا ویشودها بمعنی خلوص مطلق، در ارتباط با کالبد روحانی انسان است. فرد بعد از رسیدن به عشق در کالبد چهارم، میتواند به خلوص در کالبد پنجم دست یابد. کسی که به دنبال سعادت است آن را در کالبد پنجم درک خواهد کرد. راه گذر از کالبد پنجم گذر از سعادت و به دنبال حقیقت گشتن و غلبه برنفس است. در اینجا “من” گم میشود اما “هستم” همچنان باقی ست.
کالبد کیهانی انسان
این کالبد بسیار گسترده تر و منبسط تر و لطیف تر از کالبدهای قبلی ست و شکل خاصی ندارد و تا کیهان گسترده است. در این کالبد زمان، مکان و ماده به هیچ وجه مطرح نیست. در وحدت و یگانگی بسر میبرد و نامحدود است، کالبد کیهانی در آگاهی مطلق قرار دارد. این کالبد با هستی مرتبط هست نه با نیستی.
کالبد کیهانی و چاکرای ششم
چاکرای پیشانی یا آجنا در ارتباط با کالبد کیهانی انسان است جایی که هر آنچه بخواهی میشود. در اینجا نه من معنا دارد و نه هستم! گرچه بودن، وجود و فهم آگاهی احساس میشود، ولی آگاهی جدا از من خواهد بود.
چیزی که مراقبه گر را در این مرحله نگه خواهد داشت این است که به درک خدا رسیده است، من نیستم و خدا هست و فکر میکند که به نهایت کمال رسیده است و دیگر چیز بیشتری وجود ندارد به همین خاطر گذر از این مرحله سخت است، فرد هستی را شناخته و فکر میکند همین است در حالیکه نیستی را هنوز درک نکرده است. چشم سوم یا چاکرای آجنا جایی ست که میتوان کیهان را با آن تماشا کرد.
کالبد نیروانی انسان
این کالبد انسان در نقطه صفر است یعنی هستی و نیستی، هیچ واقعیت کیهانی ای نیست و فقط صفر مطلق است.
شناخت روح انسان
بدن پنجم یعنی کالبد روح دروازه رهایی است و زمانی که آگاهی از آن بگذرد و به کالبد کیهانی برسد، به مرحله تحقق خدا میرسیم. با این وجود مرحله بالاتر نیز وجود دارد، جایی که نهایی ست و البته بی پایان…این کالبد که نهایت انرژی و تواناییهای انسان است به سرچشمه آفرینش، فنا دست خواهد یافت با تمام هستی و کائنات یگانه میشود و در فراسوی آگاهی قرار دارد. حالتی از بی آرزویی و سکوت در این کالبد احساس میشود به همین خاطر این کالبد به نیروانا یعنی پایان شعله یا آتش معروف است.
کالبد نیروانا و چاکرای هفت
چاکرای تاج یا ساهاسرارا به معنی نیلوفر هزار گلبرگ در ارتباط با کالبد هفتم است. در این چاکرا هستی ابدی زاییده میشود. در بدن کیهانی نمیتوان نیستی را شناخت، بلکه با کالبد نیروانایی میتوان نیستی را شناخت. آنهایی که میگویند رسیده اند نمیتوانند به کالبد هفتم راه پیدا کنند. برای رسیدن به کالبد هفتم، باید کالبد ششم را رها کنی، باید خواستن را نیز رها کنی در این بدن حتی آگاهی هم مهم نیست زیرا به فراسوی آگاهی سفر خواهی کرد. وقتی هستی و نیستی را شناختی به شناخت کل رسیدی.
در آخر این مطلب را با بیت زیبایی از مولانا به اتمام میرسانم
آن که هستت مینماید هست پوست
وان کـــه فـانی مینماید اصل اوست