آیا زبان فارسی در حال گسترش است

آیا زبان فارسی در حال گسترش است و از انزوایی که قرن ها در آن  قرار داشت در حال خروج است؟

زبان، پدیده‌ای متحول و زنده است که همواره در حال بازسازی خویش است. دلیل آن نیز روشن است؛ این پدیده بر بستر وجود زنده انسانی و ارتباطات و گستره عمل اجتماعی، حرکت می‌کند، در نتیجه، در یک رابطه دایمی با بستر خویش، متأثر از دیالکتیک تکامل و قوانین حاکم بر حرکت جامعه است.

اگر دقت کنیم، درخواهیم یافت که زبان فارسی در آخرین هزاره عمر خود، از پیشرفت فوق العاده‌ای در زمینه گسترش و ژرفش برخوردار بوده است و به همین نسبت، ظرفیت‌های آن در برآورده کردن نیازهای کاربرانش، افزایش یافته است.

دلیل آن هم این است که دست کم در دوره‌هایی کوتاه، از این شانس برخوردار بوده است که مورد حمایت سیاسی، بر بستر رشد مدنی و علمی، قرار گیرد و از سوی دیگر، کاربران نیز ‌آن را مورد توجه قرار داده‌اند وتقریبا همزمان زمینه‌های تکامل آن را فراهم کرده‌اند.

نخستین گام در پیشبرد چنین راهبردی، ایجاد هویت‌های کاذب، برای گروه‌های بومی مقیم کشورهای کهنسال است که نخستین گام نیز در ایجاد چنین هویت هایی، ایجاد استقلال زبانی است، چرا که زبان، مهمترین عامل پیوند معنوی، فرهنگی و تاریخی در بین مردمان است. از همین روست که تلاش دوسویه‌ای که گفته شد، صورت پذیرفته و روی آن سرمایه گذاری بزرگی شده و می‌شود. با توجه بدین نکته است که اکنون که به اهمیت زبان و خط فارسی در حفظ هویت و ارزش‌های فرهنگی و همچنین میراث معنوی و مدنی خود پی بردیم، باید به چگونگی حفظ و گسترش آن در جهان بس نابسامان کنونی بپردازیم. با توجه به مقدماتی که پیشتر گفته شد، در رابطه با حفظ و گسترش زبان فارسی، باید از همان منظری نگریست، که به تکامل زبان به مفهوم عام نگریسته شد؛ یعنی از نگاه عرصه مدنیت، کاربرد، اراده انجام کار و احساس مسئولیت.

همان گونه که می‌دانیم، احساس مسئولیت بر پایه آگاهی شکل می‌گیرد. هر چه درجه آگاهی بر اهمیت یک موضوع بیشتر شود، به همان نسبت ضریب احساس مسئولیت نیز افزایش می‌یابد؛ بنابراین، ضرورت حفظ و گسترش زبان فارسی، نه به عنوان تنها پاسداری از یک زبان که به مثابه حفظ و گسترش یک شیوه نگرش به حیات انسانی و همه جلوه‌های بروز آن در حوزه فرهنگ، تمدن و علوم انسانی باید مورد توجه قرار گیرد. انسان متمدنی که با زبان فارسی ، انگلیسی و فرانسوی یا زبان های دیگری سخن گفتن و اندیشیدن را آغاز کرده است، از صفر ، سفر زندگی را نمی‌آغازد، بلکه بر پایه یک معرفت عمیق و گسترده تاریخی در حوزه‌های علوم انسانی و تجربی، حیات معنوی خود را آغاز کرده و رشد می‌کند.

کسی که با فارسی زبان می‌گشاید، هیچ لزومی ندارد از راه چند هزارساله اندیشه ورزی گذشته، به انسان امروزی تبدیل شود؛ لازم نیست زرتشت و کورش و مزدک و بابک و رودکی و خیام و فردوسی و مولوی و حافظ و سعدی شود، بلکه پا بر شانه‌های همه این اساطیر گذارده و در راه تکامل قرار ‌گیرد؛ این همان چیزی است که از آن به عنوان هویت نام می‌بریم. تمامی اهمیت موضوعی هم که بدان می‌پردازیم، در همین است که این رودخانه، در بستر زبان فارسی است که طی طریق می‌کند.

بنابراین، باید بخواهیم و اراده کنیم که به رغم تمایزات قومی و جغرافیایی، گویشی، مذهبی، اقتصادی و سیاسی، به عنوان افرادی که دارای یک شناسنامه تاریخی مشترک هستند، از زبان فارسی حمایت کرده، در راستای تقویت و گسترش آن بکوشیم.

بزرگان اقوام گوناگون افغانستانی ، ایرانی ، تاجیکستانی با گویش‌های گوناگون، اگر حرفی برای گفتن داشته‌اند، از طریق این زبان گفته‌اند، چرا که نخواسته‌اند از صفر آغاز کنند و همچنین به ظرفیت‌های بیانی این زبان عمیق، زیبا، خوش آهنگ و هماهنگ با سطح تکامل بشریت در حوزه اندیشه ورزی، آگاه بوده‌اند.

بنا بر آنچه گفته شد، خواست و اراده حفظ و گسترش زبان فارسی و احساس مسئولیت در برابر آن، باید به یک خواست و اراده‌ عمومی در همه حوزه‌های ملی و فراملی (در حوزه‌های جغرافیایی غیر ایرانی همچون افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکیه، عراق، بحرین، پاکستان و بنگلادش، هندوستان و چین و…) تبدیل شود و در ادامه، توسعه ‌سیاسی، اقتصادی و تلاش در راستای تکامل سطح مدنی، رفاه، فناوری، عدالت و آزادی و برخورداری از آخرین دستاوردهای بشریت در حوزه‌های گفته شده، می‌تواند به این خواست، جنبه عینی داده، زمینه لازم را فراهم آورد.

دو دهه پس از فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری های تازه

بعد از فروپاشی شوروی جمهوری های که دارای زبان و فرهنگ مختلف با روسیه بودند موفق شدند تا هویت و فرهنگ شان را دوباره احیا نمایند و به نام گذاری جاده ها، دانشگاه ها و نوت های بانکی شان بپردازند.

بطور مثال مردم تاجیکستان در زمان حکومت کمونیستی بیشتر زبان روسی را در ادارات استفاده میکردند اما بعد ازفروپاشی اتحاد شوروی موفق شدند واحد پولی شان را سامانی نام گذاری نمایند. یعنی از این طریق خوشبختانه فرهنگ و هویت اصلی مردم تاجیکستان مورد شناسایی جامعه جهانی قرار گرفت.

اما سیاست‌های ازبکستان بعد از فروپاشی شوروی برعکس در بیگانه سازی اهالی شهرهای سمرقند و بخارا که در گذشته های نه چندان دور  این دو شهر متعلق به جمهوری تاجیکستان بود به نظر می رسید. در زمان حکومت شوروی و زمامداری شرف رشیدوف عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست و دبیر اول حزب کمونیست در ازبکستان هرگاه کسی در شهرهای سمرقند و بخارا در مراکز و اماکن و ادارات دولتی به زبان فارسی حرف می‌زد باید مبلغ پنج روبل شوروی را به خزانه دولت به عنوان جریمه پرداخت می‌کرد و جالب تر از همه در دوران شوروی با تمام زبان‌ها می‌شد حرف زد مگر نه به زبان فارسی ، برای همین تاجیکان سمرقند و بخارا زبان روسی را بر زبان ازبکی ترجیح دادند.

کثرت مهاجرت فارسی زبانان به شرق  و غرب

مهاجرت فارسی زبانان به کشور های دیگر جهان هم باعث رشد و گسترش زبان و فرهنگ فارسی به نقاط مختلف جهان شده است و هم باعث آفت آن خواهد شد اگر بهای لازم داده نشود این کاست و کمبودی را می توان به میزان زیادی با بر گزاری مدرسه های زبان فارسی در کشور های دیگر برطرف کرد. بنا بر این در تبلیغ و ترویج آن باید و باید کوشید.

اما سیاست دولت افغانستان درباره ی زبان فارسی

وزیر پیشین اطلاعات وفرهنگ افغانستان و برخی ادارات در دولت کرزی برخورد احساساتی ناشی از نگرش یکجانبه ، خبرنگاران رادیو-تلویزیون دولتی کشور را به جرم به کارگیری واژه های دانشجو ، دانشکده و دانشگاه مجازات میکرد در حالیکه فارسی ، زبان یک قوم در افغانستان نیست این زبان گستره ی وسیع،محدوده های مرزی،جغرافیایی و سیاسی را می شکندو به یک فرهنگ پویای زبانی در حوزه ی وسیع زبان،بخشبندی می شود،زیرا” فارسی زبانی است که امروز بیشتر مردم ایران،افغانستان،تاجیکستان وقسمتی از هند،ترکستان،عراق ، ازبکستان ، قفقاز و بین النهرین بدان زبان سخن میگویند،نامه می نویسند وشعر می سرایند.”

بنابرین در افغانستان ازسر تعصب به زبان فارسی،با نگرش سیاسی می نگرند وزمینه ی جغرافیایی آن را با حوزه ی گستره وسیع زبانی آن، اشتباه می گیرند.

فارسی دری و یا دری فارسی و یا دری؟

برخی اصطلاح فارسی و دری را دوزبان متفاوت می پندارندومانند بعضی از ادارات در دولت افغانستان  فارسی را ویژه ی ایرانیان و دری را مربوط به افغانستانی ها می پندارند؛درحالی که فارسی و دری یا پارسی دری دونامیست از یک زبان، با دوگویش بعضـآ متفاوت.

مثلآ   زبان رسمی امریکا ، کانادا ، استرلیا ، نیوزالند و بریتانیا زبان انگلیسی است  اما در هرپنج کشور گویش ها و لهجه های مختلف دارد همینطور زبان فارسی در سه کشور همسایه ایران ، تاجیکستان  و کشور مان یک زبان است فقط بسیار کم با گویش ها و لهجه های مختلف.

تعصب از کجا ریشه می گیرد؟

این نگرش، ریشه در حکومت های غیر دموکراتیک دولت های قبیلوی دارد؛زیرا افرادی با همچو دیدگاه ها تنها در حکومت های فرهنگ ستیز ، کهنه فکر و قبیلوی وجود دارد که مردم را از گسترش زبان اصلی شان محروم  میدارند و میزان تشنج و تنش ها را در کشور گسترش میدهند .

زیان رسانی بی سوادی به زبان فارسی

آدم‌های بی سواد، کمکی به تکامل زبان نمی‌کنند و تنها نقش ایشان، می‌تواند انتقال تلفظ نادرست و به کارگیری نادرست زبان از نظر دستوری و ایجاد گویش‌ها و لهجه‌های جدید باشد که خود مبنای فتنه انگیزی‌های جدید برای بهره برداری مخالفان زبان فارسی از این پدیده ها با نام حمایت از تنوع زبانی و برای فروپاشی ملل کهن است. اکنون می‌توان گفت که با گذر از اراده و خواست عمومی و همچنین توسعه در حوزه مدنیت، مهمترین عرصه کمک، در راستای حفظ و گسترش زبان فارسی در برابرمان قرار می‌گیرد؛ ‌حوزه کاربرد زبان است. اغلب چنین پنداشته می‌شود که محدوده‌ عملیاتی حفظ و گسترش یک زبان، محدود به کار فرهنگستان در زمینه واژه گزینی و یا آموزش آن به وسیله مؤسسات آموزشی است. باید گفت، علاوه بر این و بسیار بیش از این محدوده ها، عرصه به کارگیری یک زبان، در حفظ و گسترش آن، اهمیت دارد. عرصه به کارگیری یک زبان از رسانه‌های جمعی، رادیو و تلویزیون و مطبوعات و اینترنت،  آغاز می‌شود و تا تابلوهای دفاتر ، مغازه‌ها و محصولات تولیدی کارخانجات و عرصه تجارت داخلی و به ویژه خارجی و صنایع بسته بندی گسترش می‌یابد. باید بسیار ساده به این نکته توجه داشت که زبان، به کار گیری آن گسترش می‌یابد و نه تنها از طریق آموزش مستقیم آن ـ اگر چه زیر بنای کار است ـ حقیقتا زبان را حفظ کرده و به گسترش آن یاری می‌رساند، اما در معرض چشم و گوش قرار دادن نیز زیاد موثر است!

در پایان می‌خواهم یک بار دیگر تأکید کنم که زبان فارسی، زبان یک قوم و یا حتی یک ملت نیست، بلکه میراث مشترک اندیشه ورزی بخش گسترده‌ای از ملل مشرق زمین، در هزاره‌هاست؛ میراثی که دربردارنده غنی‌ترین گونه‌های اندیشه فلسفی، عرفانی، زیبایی شناسی کلام و لذات سمعی، بصری، خط و سنن و آداب و رسوم ماندگار انسانی است، تاریخ ملت هاست، شکوه توانایی انسان در بروز احساسات و افکار از راه شعر و کلام شاعرانه است. اوج معرفتی است که گوته و نیچه و انگلس و پوشکین در برابر آن ارج میگذرانند و به ستایش اش می‌نشینند، تا بدانجا که آن را لایق و مستحق انتخاب به عنوان زبان مشترک مردم جهان می‌دانند

(نامه انگلس به مارکس)

این زبان (فارسی) به عنوان گنجینه همه بشری، متعلق به همه است، به ویژه اقوامی که بر بستر زندگی ایشان، توانسته است ببالد و بپاید و بپروراند؛ ثروتی است که هر قومی و هر گروه از مردمی، چه در هند و پاکستان و چه در تاجیکستان ، افغانستان و ایران و تمامی آسیای میانه و ترکیه، خود را از آن محروم کند، به واقع به خود ستم کرده و خویش را از آنچه هویت فرهنگی و تاریخی می‌خوانندش محروم ساخته است.

اقوام گوناگون که اکنون گویش‌ها و زبان‌های متفاوتی دارند، باید عمیقآ این نکته را دریابند که نسل‌های گذشته ایشان، نقشی اساسی در تکامل زبان فارسی و غنای اندیشه در این کالبد داشته‌اند. آنان نیز باید به اندازه فارسی زبانان، در حفظ و گسترش زبان فارسی بکوشند و از سهم گذشتگان خویش در شکل گیری این گنجینه، پاسداری کنند که اگر چنین کنند، در واقع از هویت، تاریخ و افتخارات گذشته خویش پاسداری کرده‌اند.

چرا اهتمام و توجه کمپانی های بزرگ نشر و همچنین بنگاه های خبری واطلاع رسانی بین المللی به زبان فارسی تا به این حد زیاد شده ؟

البته در جواب این سوال که چرا اهتمام و توجه کمپانی ها یا شرکت های بزرگ نشر و همچنین بنگاه های خبری و اطلاع رسانی بین المللی به زبان فارسی تا به این حد زیاد شده است لازم  به تذکر است این رسانه ها همیشه وجود داشته بودند  و این البته اهمیت زبان فارسی نه اکنون از دیر باز بوده و هست چون این زبان کهنسال زمانی از زبان های منطقه شرق به حساب می آمده است و در حال حاضر بخاطر اهمیت استراتیژی و سوق الجهشی از اهمیت زیادی برخوردار است به همین دلیل اهتمام کشور های بزرگ به زبان فارسی از همین جهت است که سر چشمه میگیرد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *