برخورد نزدیک از نوع دوم و کنجکاوی یک زمین شناس که برایش گران تمام شد

برخورد نزدیک از نوع دوم

یک مواجهه عجیب دیگر از نوع دوم با سفینه های فضایی و فرازمینی ها در کانادا اتفاق می افتد ، جایی که استفن میکالاک از شهر وینیپگ ، یک مکانیک و زمین شناس تصمیم می گیرد برای یافتن فلزات گرانبها مانند کوارتز و نقره به پارک ملی وایت شل برود ، او در هتلی نزدیک پارک اقامت گزیده و صبح روز بعد ماجراجویی خود را در این پارک وسیع کوهستانی جنگلی ، شروع می کند ، بعد از دو ساعت اتفاقا یک کوارتز قیمتی پیدا کرده و مشغول بررسی آن است که ناگهان صدایی وزوزی می شنود ، نگاهش را به آسمان دوخته و دو شی پرنده را می بیند که در ارتفاع کم پرواز می کنند و مرتب رنگ شان از سبز به زرد و بنفش تغییر می کند .

یکی از یوفوها ناپدید و دیگری در فاصله ۵۰ متری اش فرود می آید ، او که با بهت و حیرت این اتفاقات را نظاره می کند ، جلوتر رفته و به ۵ متری شی می رسد و در کمال تعجب می بیند که شی مرتب در حال رنگ عوض کردن است و صدایی نیز شبیه صدای انجین اما خیلی نرم بگوش می رسد و پس از تغییر چند رنگ سرانجام به رنگ خاکستری درآمده و صدا قطع می شود .

 او شی ای بسیار براق را می بیند ، ناگهان دری باز می شود و او که نمی تواند جلوی کنجکاویش را بگیرد جلوتر رفته و در این اثنا بوی شدیدی شبیه بوی سولفور را احساس می کند و  صداهایی می شنود دقیق که می شود ، می بیند که انگار دو نفر دارند با هم صحبت می کنند در این هنگام او با صدای بلند حتی با چند زبان مختلف آن ها را صدا می زند اما هیچ جوابی نمی شنود ، این بار سرش را به داخل شی کرده و در یک محیط کاملا پر نور پنل هایی از نورهای مختلف در حال فلش زدن را می بیند ، اما کسی را در داخل نمی بیند ، او که کمی ترسیده عقب می رود که ناگهان در بسته می شود و او دستش را به بدنه شی می زند و به محض لمس کردن شی دستکشش از شدت داغی ذوب می شود

برخورد نزدیک از نوع دوم

 در این اثنا صدای هیس هیسی شروع شده و شی کمی از زمین ارتفاع گرفته و از زیر آن مثل یک اگزور باد خارج می شود او تا می خواهد از این مهلکه فرار کند شی ارتفاع گرفته و باد اگزوز به او خورده و کل لباس هایش آتش می گیرد ، او سریعا لباسش را در آورده و درد شدیدی ناشی از سوختگی احساس می کند ، با این حال ، او با زحمت ، محل فرود را با گذاشتن علامت مشخص می کند .

در این هنگام درد معده شدیدی گرفته و چندین مرتبه حال تهوع به او دست می دهد . به سختی خودش را به جاده رسانده تقاضای کمک از یک ماشین پلیس می کند اما آن ها هیچ کمکی به او نمی کنند ، خودش را به هتلش رسانده و از مسئولان آنجا می خواهد او را به درمانگاه منتقل کنند ، اما درمانگاه از آنجا دور است به ناچار تا ۴ ساعت در اتاقش صبر کرده تا اتوبوس وینیپگ برسد و سپس به شهرش رسیده و خانواده اش او را به بیمارستان می برند ، در آنجا پزشکان سردرد و معده دردش را درمان کرده و می گویند سوختگی روی قفسه سینه اش شبیه سوختگی ناشی از حرارت چیزی مثل فر گاز است . چندی بعد تیمی متشکل از چند ارگان دولتی آن منطقه را بررسی می کنند . ماجرای او یکی از عجیب ترین حوادث ثبت شده از مواجهه انسان با موجودات بیگانه است و تقریبا تمام یوفولوژیست ها ماجرای او را باور داشته و تا بحال هیچکس نتوانسته ساختگی بودن آن را اثبات کند . جراحات ناشی از سوختگی او توسط پزشکان زیادی در آمریکا و کانادا مورد معاینه قرار گرفت که نوع این سوختگی ها برای همه آن ها عجیب و بی سابقه بود .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *