بودلر ، پدر شعر نو در جهان

شارل بودلر، شاعر سمبولیست فرانسوی پایه گذار شعر نو در جهان ، میان سالهای ۱۸۶۸-۱۸۲۱ میلادی زندگی نمود و در سن ۴۶ سالگی بر اثر فقر و اعتیاد و آوارگی جوانمرگ شد . او مدتی به شغلهای مترجمی و روزنامه نگاری و نویسندگی پرداخت .
بودلر در سال ۱۸۵۱ یکی از منتقدین مشهور ادبیات و فرهنگ در فرانسه بود . وی غیر از سمبولیستها ، سوررئالیستها را هم تحت تاثیر قرار داد . در نظر بودلر هنر و ادبیات میتواند وسیله شناخت یا دارویی ضد یاس و نا امیدی و یا ابزاری برای نجات و رستاخیز و یا ستونی برای صعود به انسان گرایی گردد .

بودلر در شعرش خواهان تقدم فرم و زیبایی بر محتوای اخلاقی یا اجتماعی بود و میگفت انسان مدام میان غریزه طبیعت حیوانی و ایده آلهای فکری انسانی در نوسان است . امروزه منتقدین ادبی بر این نظرند که فقط با کمک علم  واژه شناسی میتوان قضاوتی عادلانه پیرامون آثار او نمود .

جهانبینی بودلر عقاید گروهی از تحصیل کردهها و باسوادان طبقه متوسط غرب در ۱۵۰ سال پیش است . او میخواست با کمک ثنویت و دوئالیسم مسیحی ، بی نهایت را در جهان محدود کشف کند . در نظر او انسان هیچگاه به شناخت واقعی لازم نمیرسد چون انسان خود موجودی ناقص و در جهان هستی محصور و زندانی است .

منتقدین سوسیالیست اشاره به تضاد محتوایی آثار بودلر میکنند ، از جمله اینکه گرچه او گاهی انقلابی و گاهی سرخورده و بدبینانه است ولی غالبا به رد جهان بورژوایی و استتیک بیمار سرمایه داری آن میپردازد .

برشت و سارتر از موضعی مارکسیستی به انتقاد از او پرداختند . در نظر آنها بودلر خلاف ویکتور هوگو شرایط اجتماعی زمان خود را نفهمید و برای آزادی بشر خود را به اندازه لازم به خطر نینداخت. در جهانبینی دوئالیستی بودلر ایده آلهای اخلاقی فکری مدام با احساسات لذت گرایی گناهکارانه در تضاد هستند .

بودلر میگفت انسان آلتی است در تئاتر عروسکی جهان . وی گرچه بدبین و مخالف با پیشرفت صنعتی جامعه بود ولی خود قربانی جامعه بورژوایی نوپای فرانسه شد . او همچون دیدرو مقالاتی در باره هنر و ادبیات نوشت و زیر تعثیر آثار ادبی و فلسفی واگنر و آلن پو بود و کتاب فلسفه علم  الن پو را از انگلیسی به فرانسوی ترجمه کرد .

امروزه اشعا بودلر را ستارگان درخشانی در آسمان تاریک آنزمان فرانسه میدانند . آندره ژید شکایت میکند که در باره هیچ شاعر قرن ۱۹ فرانسه مانند بودلر قضاوتهای نادرست نشده . والتر بنیامین زیبایی شعر بودلر را بدلیل صداقت شاعرانه و احساسات کودکانه او میدانست .

منقدین ادبی مدعی هستند که خواننده در آثار وی میتواند به وحدت دو خصوصیت واقعگرایی و طرح زوال جامعه فرانسوی برسد و معیار قضاوت پیرامون شعرش باید مقایسه ترجمه های گوناگون شعراو در یک زبان باشد . پاره ای از اشعار بودلر در بعضی از زبانها بیش از صد بار ترجمه شده اند.

از جمله آثار بودلر- گلهای خشم – بهشت مصنوعی – و نظرات ادبی هنری هستند . بعد ازمرگ بودلر در سال ۱۸۷۰ مجنوعه آثار ۷ جلدی وی منتشر شدند .در سال ۱۸۵۰ شش شعر او به اتهام تحریک نمودن احساسات عمومی و ابتذال و اروتیک بودن ممنوع گردید و او و ناشر آثارش را به پرداخت جریمه نقدی محکوم کردند .

بودلر پیرامون انقلاب ۱۸۴۸ فرانسه گزارشی با عنوان ” دست هایش بوی باروت میداد ” را منتشر نمود . او همچون رمانتیک ها علم و صنعت گرایی بورژوایی فرانسه را ” آمریکا زده گی ” نامید و به مبارزه فرهنگی با آن پرداخت .

بودلر بعدها از انقلاب برید و سراغ مواد مخدر و الکل رفت . او در نوجوانی بر اساس یک فلسفه لذت جویی بعد از ترک خانواده یک زتدگی  آواره و کولی وار را گذراند . دلیل این بحران شخصیتی او را وضعیت ناگوار سالهای کودکی اش میدانند . بعد از مرگ پدر بودلر که یک کشیس بود ، مادرش با یک افسر خشن ناپلئونی ازدواج کرد که رفتار بدی با بودلر داشت .

بودلر در یکی از اشعارش مرگ را ناخدایی نامید که میتواند کشتی سرگردان انسانی را با کمک نوستالژی سفر به عالم ناشناخته امید و کنجکاوی هدایت کند . در آنجا او چنین می سراید –

آه ای مرگ ؛ ناخدای کشته کار کشتی ها ،

زمان آن رسیده که لنگر اندازیم .

این وطن رنجم میدهد .

باید خود را به قعر دره اندازیم .

چه بهشت ، چه جهنم ،

برای ما فرقی نیست ،

ما جویای بی نهایت ایم ،

یا در جستجوی حرفی نو !

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *