تازه های دانش

آیا گذشته همانی است که ما در ذهن خود تصور می کنیم؟

اتفاق های گذشته آیا تنها یک بار و به یک گونه رخ داده اند؟
بر اساس اصل عدم قطعیت جهان نمی تواند تنها یگ گذشته ی منحصر به فرد داشته باشد.
ما به این بینش عادت کرده اییم که هر واقعه ایی به علت پیش واقعه ی آن است که خود ناشی از وقایع پیشین است.
هر چیزی علتی دارد که خود ناشی از علتی دیگر است.
اما فرض کنید که این زنجیره نقطه ی آغازی داشته باشد .فرض کنید واقعه یا اتفاقی نخستین وجود داشته باشد.
چه چیزی باعث آن شده است؟
اگر قوانین علم در آغاز هستی و کیهان معتبر نبوده اند، آیا ممکن نیست در زمانی دیگر نیز دچار نقض و تفاوت شوند؟
قانونی که همیشگی نباشد قانون نیست.
ما باید تلاش کنیم آغاز هستی و کیهان را بر اساس علم درک کنیم و بفهمیم.
شاید انجام این کار فراتر از قدرت و توان ما باشد.اما دست کم باید تلاشمان را بکنیم.
از آنجا که جهان هستی پیوسته تاس می ریزد تا ببیند چه اتفاقی می افتد(همان اصل عدم قطعیت) بر خلاف تصور ما، فقط یک تاریخچه ندارد، در واقع کیهان باید تمام تاریخ های امکان پذیر را با تمام احتمال های مربوط به خود داشته باشد.
این به این معنی است که تمام اتفاقات ممکن که ممکن است به وقوع بپیوندند، در واقع اتفاق افتاده اند و جهان ما تنها یک تاریخ ندارد و مفهوم گذشته این مفهومی نیست که ما اکنون آن را تصور می کنیم.

چرا جهان نمی چرخد؟

ما همیشه همه چیز را در کائنات در حال چرخش دیده ایم، زمین، خورشید، کهکشان ها،خوشه های کهکشانی، اما خود جهان در حال چرخش نیست و فقط در حال انبساط است.
دلیل اینکه چرا جهان نمی چرخد می تواند این باشد جهان ما از یک خلاء کوانتومی با سطح انرژی صفر بوجود آمده است .از آنجا که خلاء نمی چرخد انتظار نداریم که هیچ چرخش خالصی در جهان ما بوجود آید در حقیقت تمام جهان های حبابی درون جهان چندگانه ،چرخش خالصی برابر صفر دارند.

در هر ثانیه، نور لحظه ی آغازین زمان بر سطح زمین می بارد(تابش پس زمینه ی کیهان).یعنی ما بخشی از کیهان را در حال مشاهده هستیم که نور آن در زمان ۳۸۰ هزار سال پس از بیگ بنگ به وجود آمده است.ولی تنها بخش ناچیزی از نور حاضر در عرصه کیهان را می توان با چشم غیر مسلح دید.اگر همه ی آن نور را می شد دید آسمان از شدت تابش این نور کهن و بسیار قدیمی باید شب و روز می درخشید.

برای ساخت جهانی مانند جهان ما نیاز به ۱۰ به توان ۸۹ فوتون، ۱۰ به توان ۸۹ الکترون، ۱۰ به توان ۸۹ پوزیترون، ۱۰ به توان ۸۹ نوترینو،۱۰ به توان ۸۹ ضد نوترینو و ۱۰ به توان ۸۹ نوترون خواهد بود.
در حالی که انجام این کار سخت و بعید به نظر می رسد گوث به ما یادآوری می کند که اگر چه محتویات ماده/انرژی یک جهان مقدار زیادی است ولی به وسیله ی انرژی منفی ناشی از گرانش متعادل می شود.

توصیف جالب «استیون واینبرگ» از جهان های چندگانه

در اطراف شما صدها موج رادیویی مختلف وجود دارند که از ایستگاه های دور دست ارسال می شوند. در هر لحظه ، دفتر کار، ماشین یا اتاق شما، مملو از این امواج رادیویی است. با این حال، اگر رادیویی را روشن کنید، در هر زمان تنها می توانید به یک فرکانس گوش دهید. فرکانس های دیگر ناهمدوس هستند و با یکدیگر هم فاز نیستند. هر ایستگاهی انرژی و فرکانس متفاوتی دارد.

بطور مشابه، ما در جهان خود بر روی فرکانسی که به واقعیت فیزیکی مربوط می شود تنظیم شده ایم . یعنی تعداد نامحدودی واقعیت های موازی وجود دارد که اگر چه نمی توانیم بر روی آنها تنظیم شویم، ولی با ما در همین اتاق همزیستی می کنند. با اینکه این جهان ها به هم شبیه هستند، اما هر کدام انرژی متفاوتی دارند و از آنجایی که هر جهان شامل میلیاردها اتم است، بنابراین تفاوت در انرژی ها می تواند بسیار زیاد باشد. به این دلیل که فرکانس این امواج با انرژی آنها طبق قانون پلانک متناسب هستند، و بنابراین امواج هر جهانی در فرکانس متفاوتی نوسان می کند و نمی توانند بر هم تاثیر داشته باشند. به این ترتیب امواج این جهان های متفاوت، با یکدیگر تعامل نداشته و بر هم اثری نمی گذارند.

استیون واینبرگ ( Steven Weinberg) متولد ۳ می ۱۹۳۳ در نیویورک ، فیزیکدان مشهور آمریکایی‌است. او در سال ۱۹۷۹ به همراه عبدالسلام و شلدون لی گلاشو، جایزه نوبل فیزیک را به خاطر ادغام نیروی الکترومغناطیسی با نیروی هسته‌ای ضعیف که به نیروی الکتریکی ضغیف معروف شد، (کهربایی ضعیف) دریافت کرد.

شاید ما در یک هولوگرام زندگی می کنیم!

برای توصیف جهان هولوگرافیک مثالی می زنیم:
تعدادی ماهی را درون تنگی در نظر بگیرید.این ماهی ها تصور می کنند که تنگ آن ها واقعی است.حال تصویری هولوگرافیک دو بعدی را از این ماهی ها تصور کنید که بر روی سطح تنگ منعکس شده است.این تصویر یک کپی دقیق از ماهی ها است،جز اینکه آن ها تخت شده اند.هر حرکتی که ماهی ها در تنگ انجام می دهند در تصویر تخت بر روی سطح تنگ منعکس می شود.هم ماهی هایی که در تنگ شنا می کنند و هم ماهی های تخت شده که بر روی سطح تنگ زندگی می کنند تصور می کنند که ماهی های واقعی بوده و آن بقیه وهم و خیال هستند.
حال با توجه به مثالی که زده شد آیا این احتمال وجود داشته باشد که ما تصویری سه بعدی از یک جهان چهار بعدی یا پنج بعدی و یا بیشتر باشیم؟

منشاء این تفکر عجیب از فیزیک سیاهچاله ها برمی خیزد.بکنشتاین و استیون هاوکینگ حدس می زنند که مقدار کلی اطلاعات موجود درون یک سیاهچاله با مساحت افق رویداد آن(که یک کره است) متناسب است.این نتیجه ی عجیبی است.زیرا اطلاعات ذخیره شده در یک شیء اغلب با حجم آن متناسب است.به عنوان مثال مقدار اطلاعات ذخیره شده در یک کتاب با حجم آن متناسب است و نه با سطح جلد آن.اما برای سیاهچاله ها مسٱله متفاوت است.برای سیاهچاله ها می توان از روی سطح آن ها قضاوت کرد.

فناوری‌های هوشمندتر، انسان‌های کودن تر!

آیا انسان ها کودن تر شده اند؟ بر اساس ادعای جدید دانشمندان نمرات آزمون IQ نشان می دهد هر چند فناوری شاید هوشمندتر شده باشد، اما انسان‌ها در حال خنگ‌ شدن هستند. شواهد علمی نشان می‌دهد بهره هوشی (IQ)مردم بریتانیا، دانمارک و استرالیا طی یک دهه اخیر افت کرده است. نتایج آزمون بهره هوشی برای بررسی احراز صلاحیت مردان دانمارکی نشان داد بهره هوشی آن‌ها از سال ۱۹۹۸ تا ۱.۵ نمره کاهش یافته است. نتایج هوش‌آزمایی در بریتانیا و استرالیا نیز چنین نتایجی را نشان می‌دهند.

بدبینانه‌ترین توضیح برای چنین موضوعی این است که انسان‌ها پیش‌تر به اوج هوشی خود رسیده‌اند. بین دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۸۰، بهره هوشی مردمان آمریکا تا سه نمره بالا رفت و در ژاپن و دانمارک پس از جنگ نیز نمره‌های هوشی افزایش یافت. این واقعیت «اثر فلین» (Flynn) نام دارد. هم‌اکنون کارشناسان آغاز افول «اثر فلین» در کشورهای پیشرفته را اعلام کرده‌اند و این که بهره‌های هوشی در حال کاهش است. برخی معتقدند چنین موضوعی به این دلیل است که افراد تحصیل‌کرده تصمیم به داشتن فرزندان کمتری می‌گیرند و بنابراین نسل‌های بعدی بیشتر از افراد دارای هوش کمتر تشکیل می‌شوند.

ریچارد لین، روانشناس دانشگاه اولستر، زوال هوشی را با استفاده از افت پتانسیل ژنتیکی انسان محاسبه کرد. وی با بهره‌گیری از بهره‌های هوشی متوسط مردم سراسر جهان در سال‌های ۱۹۵۰ و ۲۰۰۰ نشان داد بهره هوشی جمعی تا یک نمره افت داشته است.«لین» معتقد است در صورت ادامه همین روند، تا سال ۲۰۵۰ بهره هوشی انسان ۱.۳ نمره دیگر کاهش خواهد یافت. به گفته «جان ته نیجنهیوس»، پروفسور روانشناسی دانشگاه آمستردام، غربی‌ها از زمان عصر ویکتوریا تاکنون به طور متوسط ۱۴ نمره هوشی از دست داده‌اند.

۱۰ باور غلط در مورد مغز انسان

مغز یکی از شگفت انگیز ترین ارگان ها در بدن است. مغز کنترل مرکزی سیستم عصبی ، راه رفتن، صحبت کردن، تنفس، تفکر و سایر کارهایی که ما انجام می دهیم را به عهده دارد. سیستم مغز بسیار پیچیده است که متشکل از حدود ۱۰۰ میلیارد نورون است. پس از هزاران سال مطالعه و درمان جنبه های مختلف مغز هنوز هم بسیاری از جنبه های آن ناشناخته و مرموز باقی مانده است. پیچیدگی بسیار زیاد مغز و رمز و رازی که در آن وجود دارد سبب شده است تا انسان‌ ها تصورات و شایعات زیادی را در مورد آن به راه بیندازند که بسیاری از این شایعات به مروز زمان به حقایقی تبدیل شده است که همگان آن را باور کرده‌اند. در ادامه ۱۰ افسانه رایج در مورد مغز انسان که درست نیستند و رواج پیدا کرده‌اند، را با هم مرور می کنیم.

۱. تنها از ۱۰ درصد ظرفیت مغز استفاده می شود

اگر شما جزء کسانی هستید که به این باور اعتقاد دارید، بهتر است به این هم فکر کنید که بقیه مغزتان به چه دردی می خورد. این که هر فردی تنها از ۱۰ درصد مغزش استفاده می ‌کند یکی از رایج ترین خرافاتی است که در مورد مغز وجود دارد. علاوه بر دست کم ۱۰۰ بیلیون رشته عصبی که در مغز دائما مشغول به فعالیت هستند، بخش های مختلف مغز که هر کدام یک حرکت و رفتار را کنترل می ‌کنند نیز، همیشه مشغول فعالیتند. اسکن های MRI مغزی انجام شده به وضوح نشان می دهد که حتی طی انجام کارهای نسبتا معمولی مثل صحبت کردن، راه رفتن، گوش دادن به موسیقی، تقریبا تمام نواحی مغز فعال هستند.

۲. الکل سلول های مغزی را از بین می برد

با مشاهده یک فرد مست می توان عوارض ناشی از مصرف الکل را دید. لکنت زبان، اختلال در مهارت های حرکتی و قضاوت، تهوع، سردرد و خماری از جمله عوارض ناشی از الکل زیاد است. اما مصرف الکل باعث از بین رفتن سلول های مغز نمی شود. اما باعث آسیب رساندن به نورون ها می شود و در انتقال پیام های عصبی مشکل ایجاد می کند و باعث اختلالات عصبی می شود که عوارضی از جمله مشکلات حافظه، گیجی، فلج چشم، فقدان هماهنگی عضلانی و فراموشی را به همراه دارد. این اختلال با الکل به خودی خود ایجاد نمی شود بلکه ناشی از کمبود تیامین و ویتامین است که در نتیجه سوء تغذیه بوجود می آیند.

۳. تاثیر مواد مخدر بر رشته های عصبی و مغز

یک موضوع بحث برانگیز تاثیر مواد مخدر بر روی مغز است. بعضی از مردم براین باورند که استفاده از مواد مخدر به مقدار زیاد بر روی مغز تاثیر می گذارد در حالی که بعضی بر این باورند که اولین باری که از مواد استفاده می کنید عوارض طولانی مدتی را بر روی مغز شما می گذارد. در یک مطالعه اخیر که با استفاده از مواد مخدر مانند ماری جوانا انجام شد تنها باعث از دست دادن حافظه جزئی می شود. بعضی از مردم بر این باورند که استفاده از کوکایین و اکستازی باعث سوراخ هایی در مغز می شود.

۴. مغز آسیب دیده نمی تواند خود را التیام بخشد

صدمه به مغز چیزی بسیار ترسناک است. مغز بسیار شکننده و مستعد ابتلا به بسیاری از صدمات است. صدمه به مغز می تواند در نتیجه یک تصادف یا یک عفونت ایجاد شود. آسیب شدید به این معنی است که مغز دچار آسیب گسترده شده است آسیب های شدید مغزی تقریبا غیر قابل برگشت و دائمی هستند. اگر سلول ها عصبی آسیب دیده و یا از دست رفته باشد دیگر رشد نمی کنند اما در مورد سیناپس ها و نوون ها مغز می تواند مسیر جدیدی را برای نورون ها ایجاد کند. بنابراین بعد از آسیب دیدن، مغز می تواند خود را دوباره بازسازی کند و ارتباطاتش را دوباره ایجاد کند.

۵. بعد از بریده شدن سر مغز هنوز فعال باقی می ماند

در یک دوره از تاریخ جدا کردن سر از بدن یکی از راه های اعدام بود. بسیاری از کشورها از این روش استفاده می کردند و استفاده از گیوتین به دلیل مرگ سریع بسیار انسانی به نظر می آمد. اگر سر از بدن جدا شود آیا قادر به دیدن یا سایر حرکات حتی برای چند ثانیه خواهد بود؟ شاید این مفهوم اولین بار در طول انقلاب فرانسه ظاهر شد. در ۱۷ جولای ۱۷۹۳، زنی به نام شارلوت کوردی(Charlotte Corday) به جرم ترور Jean-Paul Marat روزنامه نگار و سیاستمدار معروف محکوم به اعدام با گیوتین شد. بعد از اعدام شارلوت یکی از دستیاران جلاد سر او را برداشت و به آن سیلی زد. به گفته شاهدان شارلوت با اخم به صورت مرد نگاه کرد. بعد از این اتفاق مردن از تکان دادن چشم و چشمک زدن تا ۳۰ ثانیه بعد از اعدام صحبت می کردند. اما به گفته دکتر هارولد هیلمن (Harold Hillman) رفتارهایی که از اعضای صورت بر می ‌خیزد، نه از روی آگاهی بلکه عکس العمل‌های ماهیچه‌های بدن است و در واقع حرکتی کنترل شده وجود ندارد.

۶. آیا مغز انسان بزرگ ترین مغز است؟

حیوانات زیادی وجود دارند که کارهایی شبیه اعمال انسان‌ انجام می ‌دهند که رفتارهایی همچون پیدا کردن راه حلی برای مشکلات، هوشیاری و نشان دادن احساسات به یکدیگر از جمله آن هاست. در حالی که هنوز ارائه دادن مدارک برای اثبات آن که انسان‌ باهوش ‌ترین حیوانات است، ادامه دارد، اما آنچه بدیهی است آن است که انسان باهوش ‌ترین موجودات است.
از آن جایی که معمولا بسیاری از افراد تصور می ‌کنند که باهوش بیشتر به معنای مغز بزرگ تر است ،ممکن است تصور شود که مغز انسان‌ اندازه بزرگ تری نسبت به سایر موجودات دارد. اما این درست نیست. یک مغز معمولی به طور میانگین ۱ کیلو و ۳۶۱ گرم وزن دارد. دلفین که باهوش ‌ترین حیوانات است، مغزی به وزن ۵/۱ کیلو دارد، اما وال نوزاد که میزان هوش او از دلفین بسیار کمتر است، مغزی به وزن ۷ کیلو و ۸۰۰ گرم دارد. سگ ها و اورانگوتان‌ها که حیوانات نسبتا باهوشی هستند نیز مغزهای کوچکی دارند که نشان می دهد اندازه مغز با میزان هوش ارتباطی ندارد.

۷. یادگیری از طریق ضمیر ناخودآگاه

رسانه های گروهی بوسیله هیجانات مفرطی که از طرق مختلف تولید می کنند به نوعی مخاطب خود را هیپنوتیزم کرده و سپس حرف اصلی خویش را به او تلقین می کنند. این نیز یکی از تلقیناتی است که از طریق رسانه ها ایجاد شده است. بنابراین هیچگونه یادگیری از طریق ضمیر ناخودآگاه تایید نمی شود.

۸. وقتی چیزی یاد می ‌گیرید مغزتان چین می ‌خورد

وقتی به این که مغزتان چه شکلی دارد می ‌اندیشید احتمالا به جسمی نسبتا کوچک فکر می ‌کنید که خاکستری رنگ است و سطح آن را چین و چروک‌ های بسیاری پوشانده است. آن چه حقیقت دارد آن است که هر چه سن بالاتر می ‌رود تا به بلوغ نزدیک شود، مغز اندازه بزرگ تری پیدا می‌ کند. برای این که مغز در جمجمه جا بگیرد، به مرور زمان به طور خودکار در خود جمع می شود تا در کاسه ی سر جا بگیرد. اگر تمامی چین و چروک‌ های مغز را باز کنیم مغز به اندازه یک روبالشی بزرگ خواهد شد و تنها این نکته قطعی است که شکل مغز هر فردی با فرد دیگر تفاوت ‌هایی خواهد داشت. با وجود این اطلاعات مطمئن باشید که با هوش بالاتر، چین و چروک های مغز شما بیشتر نمی‌ شود و از همان زمان ابتدای تولد این چروک‌ ها وجود داشته و باقی خواهد ماند.

۹. گوش کردن به موتزارت شما را باهوش می‌ کند

حتما شما هم شنیده ‌اید که اگر به موسیقی کلاسیک گوش کنید مغزتان فعالیت بیشتری کرده و حتی ممکن است باهوش ‌تر شوید و تمرکز بیشتری پیدا کنید. زنان باردار زیادی هستند که برای باهوش به دنیا آمدن فرزندان شان ساعت ‌ها به موسیقی کلاسیک گوش می‌ کنند و انتظار فواید زیادی از آن دارند. در دهه ۱۹۹۰ چندین دانشجو در دانشگاه کالیفرنیا حدود ۱۰ دقیقه به موتزارت گوش کردند و سپس تست هوش دادند. آمار بالا رفتن جواب‌ های آن ها تا ۸ درصد بود که سبب شد این فرضیه قوت بیشتری گرفته و به مدرکی تائید شده تبدیل شود. اما خیلی زود یکی از استادان دانشگاه کالیفرنیا ادعا کرد گوش دادن به موسیقی موجب شده است که عکس العمل دانش آموزان بهتر و پاسخ‌های آن ها دقیق ‌تر شود و این کار هرگز نتوانسته است قابلیت هوشی آن ها را بالا ببرد. موضوعی که وجود دارد آن است که قطعا گوش دادن به موسیقی کلاسیک مانند موتزارت هیچ آزار و صدمه‌ ای به شما نخواهد رساند، ولی هرگز باعث باهوش شدن شما هم نخواهد شد.

۱۰. مغز خاکستری است

آیا تا کنون به رنگ مغز فکر کرده اید؟ شاید نه، مگر اینکه در زمینه پزشکی فعالیت می کنید. ما رنگ های رنگین کمان را در بدن خود در خون، بافت، استخوان و سایر مایعات جاری در بدن داریم. اما شما ممکن است مغز درون شیشه را در کلاس یا تلویزیون دیده باشید که معمولا به رنگ یکدست خاکستری، سفید و یا حتی زرد است. در واقعیت مغز زنده ای که درون جمجه قرار دارد دارای فقط رنگ خالص خاکستری، سفید، قرمز و یا سیاه نیست و ترکیبی از این رنگ هاست. مانند بسیاری از افسانه ها در مورد مغز، این مورد نیز صحیح نیست.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *