جمشید خدای قبیله ای پارسیان هخامنشی

هرودوت قربانی شدن آیینی کودکان در پارس را صرفاً یک مورد  و آن هم در باب همسر خشیارشا ذکر میکند: “در هنگام لشکرکشی به طرف یونان پسربچگان و دختربچگان مردم را زنده به خاک میکرد؛ زندگان را به خاک کردن از رسوم ایرانی است زیرا که من شنیده ام وقتی که آمس تریس(=ملکه نیرومند بیمرگ) زن خشایارشا پیر شد چهار ده تن از پسران بزرگان ایران را زنده بر خاک کرد تا اینکه خوشنودی خدایی را که در زیر زمین آرام دارد (= جمشید) به جای آورده باشد”.

گر چه در اساطیر ایرانی عمل قربانی کودکان نه به جمشید ( صاحب ورجمکرد ایرانویج،تخت جمشید) بلکه به مخاصم وی اژی دهاک (شاه مارشکل) که به جای انکی (ائا، مارخدای خردمند باغ عدن)، مردوک (ضحاک، ایزدی با سمبل مار سمی موش هوشو) وموت ایزد مار نشان مرگ و میر است. ایزد موت در نقطه مقابل بعل (ایزد سرسبزی) بوده و خواهان زمین خشک و عقیم و تابستانهای خشک به شمار رفته است.

از گفته هرودوت نمی توان نتیجه گرفت که سنت قربانی کودکان برای خدای جمشید به عنوان جهان زیرین طبق برنامه دینی و آیینی همه ساله به جای آورده میشده است و  به احتمال زیاد این خبر در رابطه با تفسیر معنی جزء آمس=بی مرگ در خود نام  آمس تریس پدید آمده است و اساس نداشته است. گرچه از سوی دیگر خود اشاره است بدین که فرمانروایان پارس مالک جان و مال مردم بودند و مجاز و قادر بودند که هر وقت اراده کنند سنتهای خاورمیانه ای ضد انسانی را اجرا کنند. منظور من به میان کشیدن این بحث جنبه دیگر و مهمتر گفتار هرودوت است و آن این که خدای ملی پاسارگادیان (قبیله پارسیان هخامنشی حکومتی)همانا ایزد جهان زیرین و مرگ و میر یعنی جمشید بوده است.  از روی خدایان معادل کاسی و عیلامی و سومری و اکدی وی می توان چهره این خدای جهان زیرین و سرسبزی در نزد پارسیان  را به طور اخص و نزد عموم آریائیان هندو ایرانی را به طور اعم مشخص کرد: می دانیم جمشید به عنوان خدای نباتات مانند تموز (بعل) به قتل میرسد و با چهره سیاه و لباس سرخ از برای شادی همه ساله به روی زمین بر میگردد و این سنت در آیین نوروزی حاجی فیروز به خوبی حفظ شده است.  اما جایگاه جمشید ایزد سرسبزی  و مخاصمش ضحاک مارنشان و ایزد مرگ و میر در رابطه ایزدان بزرگ خیر و شر همزاد یعنیاهورامزدا و اهریمن چگونه بوده است؟ در نگاه نخست نام ریشه نام جمشید (یمه  خشئته= فرمانروای همزاد درخشان) و نام ایزد حامی خاندان سلطنتی کاسی یعنی ایمیریا(ایزد دانای مرگ و میر شاهان) که به صورت ایزد جهان زیرین ایمرو نزد کافرهای پاکستان باقی مانده است، بسیار جلب توجه می نماید. اما اطلاعات بیشتر در باب جمشید در مقام مقابله با خدایان معادل کاسی و سومری و اکدی وی یعنی شومو (شوکامون)، نوسکو(شمع و چراغ نورانی شب) و نرگال (ایزد جهان زیرین) به دست می آید: مطابق باورهای بابلیان اقامت نرگال در جهان زیرین مربوط  به ماههای تاریک زمستان است و او به عنوان خورشید درخشان به جهان فرودین میرود و صد و شصت روز در آنجا می ماند. اما او نرگال نور و خدای روشنایی نامیده میشد و  به جامهً عظمت وحشت انگیز ملبس بود و نشانگر سیاره مریخ می بود. اما ایزد بابلی-عیلامی اصلی معادل وی نوسکو بود با علامت شمع. نام عیلامی این ایزد را پاتوق خوانده اند. این نام عیلامی باید ریشه کلمه پاتوق (محل تجمع) باشد که در فرهنگ فارسی که واژه ای نیمه فارسی و نیمه ترکی به مفهوم جمع شدن در پای علم تصور میشود چون نام معادل کاسی این ایزد یعنی شوکامون را هم می توان در ترکیب ایرانی شو-کام- ئون به معنی ایزد محل گرد آمدن و تجمع گرفت. نام کاسی دیگر این ایزد یعنی شومو (شو-مو-م= ساخته شده از موم) بیانگر ریشه ایرانی نام کلمه به ظاهر عربی شمع است. جالب است که کلمه جم و مغ هم در زبانهای سامی و ایرانی به معنی ایزد تجمع و مردم انجمنی است و از این رو  هم هست که در تورات نام مغان در رابطه با لمک (آستیاگ) عاد ذکر شده است که به همین معنی انجمنی است. در اساطیر هندوایرانی برای یمه (جم، جمشید) قائل به همزاد مؤنثی به نام یمی شده اند که در اساطیر معادلهای آن یعنی نرگال، نوسکو، شوگامون و ایمیریا بدان بر نمی خوریم و این ظاهراً نشانگر آن است که نام یمی از مفهوم هندوایرانی نام یمه (یعنی همزاد) حادث شده است.  ولی اساس این نام هم هندوایرانی بوده و هم سومری و سامی چون در زبان بابلی (سومری- اکدی) ایمه  به معنی خدای کانال و خاک رس و در اوگاریت (سوریه) یم به معنی ایزد رود و دریا آمده است. این معانی یمه و یمی را با آپسو (پدر نخستین) و تیامات(مادر نخستین اعماق زمین) ایزد و الهه همزاد آبهای شور و شیرین روی زمین و جهان فرودین مربوط میسازند. آپسو و تیامات در اساطیر سومری به شکل گریفون شیر وپلنگ سر-عقاب تن نیرومندی نشان داده شدند. نامهای این ایزد-الهه همزاد منشأ نامهای غول خدایان یونانی دریاها یعنی اطلس (از ریشه تالاس=دریا)- اقیانوس (منشأ خدایان)  و تتیس (از ریشه تیاوات-ایس= تیامات) همسر و همزاد اقیانوس نیز هستند.

از آن جایی که شیر حیوان توتمی نرگال- نوسکو (جمشید- شوکامون) بوده است، لذا این سؤال پیش می آید که آیا منظور از نام آریایی اشاره به دارندگان توتم شیر نیست چه در زبان های سامی-سومری منطقه کلمه “آرو” به معنی شیر و پلنگ بوده است و لذا آریایی یعنی دارندگان توتم شیر و شیر فلکی است. از همین رو نیز بوده است که درفش کاویانی از پوست شیر یا پلنگ ساخته شده میشد. جالب است ایزد سامی فینیفی-کارتاژی رشف-ملقارت (ایزد شهر، ملوخ) که برایش کودکان را با سوزانیدن آنان قربانی میکردند، ملبس به پوست شیرتجسم میشده است. بی جهت نیست که در روایات ودایی  جمشید را به عنوان ایزد داوری جهان زیرین و آخرت با دو سگ نگهبان حکومت وی مشاهده می کنیم. نظر به مشابهت کلمه فارسی شیر با شاروی سامیان یعنی شاه می توان نام جمشید را به همین معنیایزد همراه شیر گرفت. از سوی دیگر می دانیم که نامهای پارس و تخموروپه (نیای اساطیری گریفون شکل پارسها، تهمورث) در زبانهای سکایی و ایرانی به معنی پلنگ و سگ نیرومند دراز دم (پلنگ) می باشند. این نشانیها در مجموع بیانگر آن هستند که کلمه آریادر آغاز به دارندگان توتم شیر ایزد جهان زیرین و رستنیهای پارسیان یعنی جمشید اطلاق میشده است. جالب است که کلمه پاسارگاد و پارس از جانب دیگر در زبان پارسی به معانی سرزمین پشتی و کناری هستند که این مفاهیم نیز به نوبه خود اشاره به ارتباط نام این سرزمین با ایزد قبیله ای کهن و فرودین مردمان باستانی این دیار یعنی جمشید می باشند. بنابراین برخلاف آن چه تصور شده است، نام تخت جمشید توسط عوام الناس ناآگاه پدیده نیامده است، بلکه این خدای بومی قبیله ای کهن است که نام خود را به پایتخت هخامنشیان داده است و وی پیشتر نیز مالک خدایگانی آنجا به شمار میرفته است. در رابطه با درفش کاویانی جمشیدی باید افزود چنانکه مشاهده شد، توتم شیر و پلنگ آریائیان پارسی نه به صورت نقش شیر و پلنگ بالدار(گریفون) بلکه به صورت پوست و چرم آنها در ساختار درفش کاویانی – که بر بالای آن تمثال عقابی قرار داشته- به کار رفته است.

برگه ی ارزشمندی که از سده ی چهارم پیش از زایش مسیح (۲۴۰۰ سال پیش) و در موزه یآرمیتاژ لنین گراد (سن پطرزبورگ) نگهداری می شود. در این تصویر ایزد مورد پرستش پادشاهی هخامنشی را در مقابل پادشاهی هخامنشی می بینیم، که تصور شده است این ایزد آناهیتا یا میثره منظور است در حالی که بر اساس منابع اساطیری این تصویر متعلق به ایزد ملی پارسیان یعنی جمشید (نرگال- نوسکو درخشان و ملبس به جامهً عظمت وحشت انگیز)  است که حیوان توتمی اش شیر بوده است. تاج پارسی سر وی نیز گواه و علامت شاخصی بر خدای ملی پارسیان یعنی جمشید بودن او است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *