در باب انگیزه

متن زیر مصاحبه ای است کە با آلیسون آدکوک، مسئول گروه تحقیق در دانشگاه دوک، که مشغول انجام پژوهشی در باره مغز، انگیزه و تمایلات (conation) هستند صورت گرفتە.

چه چیزی در ابتدا باعث علاقه شما به تمایلات (conation) شد؟

چه چیزی باعث کنجکاوی انسان می شود؟ چه عاملی باعث کنکاش انسان در محیط و بررسی آن می شود؟ چرا برخی از افراد کنجکاوی بیشتری از خود نشان می‌دهند و چرا این کنجکاوی در گذر زمان ناپدید می شود؟اینها سوالاتی هستند که از ابتدا کارم  بعنوان محقق و متفکر نسبت به آنها کنجکاو بوده‌ام.

والدینم هم به من میگویند که از سنّ چهار سالگی چنین سوالاتی را از آنها می‌پرسیدم. از اینرو پس از پا گذاشتن به دانشگاه واقعا علاقمند بودم به دانستن اینکه انسان چگونه می‌آموزد و چگونه کنجکاوی ما را به این یا آن جهت سوق می‌دهد.

و چه چالش‌هایی‌ در راه مطالعه موردی مثل انگیزه وجود دارد؟

هنگامی که راجع به انگیزه انسان یا دیگر موجودات زنده صحبت می‌کنیم، شما در واقع به کمک رفتار فرد و محیط پیرامونی میتوانید حدس بزنید که واقعا چه چیزی باعث ایجاد انگیزه شده است. ما انسان‌ها قادریم تا آنچه که در ما باعث ایجاد انگیزه شده را بیان کنیم، اما ما در واقع گزارشگر خوبی‌ در این باره نیستیم.

اینکه میتوان به کمک تکنیک‌های امروزی، سیستم های مغزی که در تولید انگیزه درگیر هستند را خواند مفید می باشد، که البته شاخصی واقعی از انگیزه به دست نمی دهد، اما گزارشی است مستقیم و قابل اعتماد که احتیاجی به تفسیر ندارد.

در اینجا از تگمنتوم شکمی در بخش میانی مغز (که کنترل لذت را بعهده دارد) سخن میگویبم و ventral striatum یا امیگدلا  و bed nucleus  یا stria terminalis که میتواند به عنوان شاخصی از انگیزه عمل کند. همه این سیستمها به همراه تعاملات آنها با بخش پیشانی مغز ، هیپو کامپ  و لوب تمپورال داخلی، تولید کنند تمایلات، انگیزه و رفتار هستند .

و این بخشها یا روشنند یا روشن نیستند. به کمک تصویر برداری میزان اکسیژن مورد نیاز در این بخش‌های مغزی و سیستم فیلترینگ و تفسیر این داده‌ها می‌توان این داده هارا تفسیر کرد،.اما در عین حال این صرفا شاخصی است که به ما می‌گوید چیزی در مغز در حال اتفاق افتادن است و دیگر مجبور نیستیم که برای دیدن اینکه آیا دنیای بیرونی تاثیری بروی فرد داشته است به حدس یا گزارش دیگران تکیه کنیم، که در جای خود نکته اطمینان بخشی است.و یکی‌ از مواردی که در تحقیقات ما جالبترین بوده است ارائه اثبات این نکته بود که پاداش گرفتن معانی گوناگونی برای افراد مختلف به همراه دارد و آنرا می‌توان در نحوه پاسخ مغز مشاهده کرد.

بیشتر در مورد این فرقها بگویید.

مغز برخی‌ افراد به پاداشهای پولی‌ پاسخ می‌دهد و یا دیگر چیزها یی که از منظر عموم جالب به نظر می‌رسد، اما پاسخ دیگرانی به همان پاداش چیزی است که به عکس العمل مغز در برابر ترس و اضطراب شباهت دارد، این افراد از پاداش به یادگیری به همان نحوه که دیگران تاثیر میگیرند، سود نمی برند. این نکته به بسیاری از عرصه‌های آموزش انسانی‌ و رشد ارتباط پیدا می‌کند. لازم است تا تشخیص دهیم چگونه میتوان این فرآیند ها را تحت کنترل گرفته و در دنیای واقعی پیاده کنیم ‌.

در صحبت با متخصصان مغز و معلمان آنها بر اهمیت رابطه بین کنجکاوی و داشتن انگیزه شخصی‌ در رسیدن به موفقیت در تحصیل تاکید میکنند.کار  شما به چه شکل میتواند کمکی‌ باشد؟

چالش اصلی‌ همیشه پیدا کردن ساختار مشوقی است که توجه کودکان را برروی انجام فعالیت ها جذب می‌کند بدون اینکه کودکان به سمت بازی با سیستم پیش رفته و برای دریافت پاداش بیرونی کار کنند. این مشکلی است که همیشه در استفاده از پاداش بیرونی وجود دارد.و در حال حاضر مطالعه بروی آن مورد توجه تحقیقات ما می‌باشد:پاسخ گفتن به این سوال که چه شرایطی موجب ایجاد کنجکاوی میشود و اینکه به افراد بیاموزیم که چگونه آن حالت را برای خودشان بیافرینند.از آنچه که ما از سیستم مغزی مربوط به انگیزه می‌دانیم، فرد نباید دچار ترس و اضطراب باشد، چرا که ترس سیستم کنجکاوی را به هم میریزد و سیستمی کلیشه ای‌‌ ایجاد می‌کند، روی آوردن به پاسخهای ساده‌ای که موجب اتصالی در کنجکاوی بازیگوشانه  که ما در امر آموزش و در درمان به تسهیل آن علاقه مندیم ،می شود.

اما فکر می‌کنم همه اینها با ایجاد انتظار پاداش برای رفتار کنجکاوانه آغاز میشود.و حتی قبل از آن، ایجاد محیطی که در آن افراد احساس امنیت و ارزشمندی دارند، و نه تنش و نگرا نی.همه این موارد باید در جای خودشان باشند.می‌توان قطعات پازلی را در جلوی فرد ی قرار داد، اما اگر ارتباط فرد با آن مورد بدون وجود حالت کنجکاوانه موثر ی باشد، کاری پیش نخواهد رفت.از اینر و نمی‌ بایست فقط به پاداش نگاه کرد- بلکه به وضعیت مغز ی پیش از آغاز کار و دلایلی که کنجکاوی را موجب می‌شو ند.برای مثال اگر به کودکی برای انجام تمرین ویولن پاداشی داده شود، کودک برای برخی‌ از رفتارهای خاص شرطی نخواهد شد.

و اگر هم شرطی شود، شاهد رفتار بیشتری از آن گونه خواهیم بود، که ضرورتا محرک رفتار کنجکاوانه نخواهد بود. می‌توان قبل یا بعد از تمرین ویولن پاداشی داد، بدون در نظر داشت اینکه کیفیت تمرین چگونه بوده است. این ممکن است در تداوم تمرین ها تاثیر بگذرد، اما دیگر صدای خوب یا بد ویلون در تحریک برخورد کنجکاوانه ای که شما در نظر داشتید الهام بخش نمی باشد.

به هم چنین شاهد آنیم که تنبیه تا چه حد مشکل ساز می باشد.

مقایسه بین محرک‌های تشویقی و تنبیهی نشان میدهد که چگونه محرک‌های تنبیهی موجب اختلال در یادگیری میشود، که در جای خود تاثیرات عمیقی بر اهداف دراز مدت آموزشی بر جای می گذارد.انگیزه چه منفی‌ و چه مثبت تاثیرات عمیقی بروی آنچه که در کلاس درس می گذرد، دارد.

ما در حال درک این هستیم که این حالات در نحوه یادگیری دانش آموزان چه تاثیر ی می‌گذارد و در نهیات تعمیم این یافته ها در عرصه های دیگر یادگیری همچون روان درمانی و تغییر رفتار.

فکر می‌کنید که این کار شما چگونه میتواند کمکی باشد در درک بهتر از چگونگی‌ عملکرد حافظه ؟

مدتهاست که این نظر مطرح است که مغز انسان به مانند کامپیوتر عمل کرده و حافظه اشخاص، ثبت وقایعی می‌باشد که در پیرامون اتفاق می افتد. انسانها طوری راجع به حافظه صحبت میکنند انگار که یک دستگاه ضبط است. اما می‌دانیم که افراد برخی خاطرات را در مقایسه با دیگر موارد بهتر به یاد می‌آو‌رند، سوال اصلی‌ برای من این بود که چه چیزی را به خاطر می اورند؟ و به چه علت؟

روانشناسان شناختی‌ بسیار برروی ویژگی اینگونه چیزها توجه دارند. آیا به یادماندنی هستند؟وجه تفاوت آنها چیست؟آیا این غیر معمول است؟ این ویژگی ها میتواند ایجاد حافظه را شکل دهی‌ کنند؟اما می‌دانیم که نمیتوانند کل داستان باشند. به بچه‌های مشابه چیزی را برای به خاطر سپردن بدهید، برخی‌ بیشتر از دیگران به خاطر می‌سپارند،و برخی چیزهای مختلف به نسبت به دیگران.

تحقیقات ما مطرح می‌کند که سیستم انگیزه مغز قبل از هیپوکامپ در ثبت آنچه که مهم است، عمل می کند. که توضیح قانع کننده‌ای است برای قبول اینکه چرا انسان آنچه را که انجام می‌دهد به خاطر می سپارد. این حالت مغز ی است که باعث میشود ما اطلاعات ورودی بیشتری را دریافت کنیم. شاهد بودیم که انواع مختلف خاطره از محرکه های بیرونی مشابه شکل می‌گیرد.خواسته رفتاری انجام وظایف مورد آزمایش دقیقا یکی‌ بودند. اما اگر حالت انگیزه دار بودن مغز تغییر میکرد، شاهد آن بودیم که احساس و انگیزه نه تنها خاطره را فیلتر میکند که مشخص میکند چه چیزی به خاطر سپرده شود و چه چیزی به خاطر سپرده نشود. بلکه آنها به هم چنین ساختار را نیز  به منظور افزایش سرعت پاسخ رفتاری در مواردی که همان شرایط در آینده پدیدار شود، در قالب حافظه، شکل می‌دهند.

چه بخشی از نتایج این مطالعات موجب تعجب شما شد؟

اینکه در نحوه پاسخ افراد به پاداشها تنوع گسترده‌ای وجود داشت و اینکه برخی‌ از شرکت کنندگان پاسخشان آنگونه بود که انگار داشتیم آنها را به شوک الکتریکی‌ تهدید میکردیم، در حالیکه بنا بود بابت شرکت در آزمایش پاداش مالی داده شود. در نگاه به این نتایج در چار چوب سیستم مغزی مشخص شد که اختلاف فردی در نوع انگیزه افراد واقعی است. این آزمایش نشان داد که سطح انگیزه افراد تعیین کننده سطح یادگیری می باشد. این نتایج سوالات بسیاری را به میان آورد، مثلا اینکه توجه به موضوع انگیزه تا چه حد مهم میباشد، چرا که عرصه‌های مختلفی‌ از رفتار انسان را به روشنی تحت تاثیر قرار می دهد.

در حال حاضر تحقیقاتی‌ داریم که در آن از افراد می‌خواهیم تا حالت انگیزه دار بودن را در خودشان ایجاد کنند. از افراد خواسته میشود تا حالت انگیزه دار بودن را تجسم کنند.به آنها نمونه‌ها یی داده میشود، مثل هنگامی که یک مربی‌ جملات تشویقی را بیان می‌کند یا نوعی از پیروزی فیزیکی‌، اما در واقع این به عهده شرکت کنندگان واگذار میشود تا تشابهی که به کارشان می آید را انتخاب کنند.

تصور من این بود که می‌توان از افراد خواست که این وظیفه را انجام دهند، مخصوصا از آنجایکه در محیط آکادمیک افراد به خوبی‌ میتوانند خود را آماده کنند تا کاری را به انجام برسانند. تصور ما این بود که آنها بطور قابل اعتمادی از پس کار بر می آیند و ما به روشنی فعالیت های مربوطه را در منطقه میانی مغز خواهیم دید، جایی‌ که نورونهای دوپامین ساز واقع شده‌اند. اما هنگامی که از شرکت کنندگان خواسته شد تا این کار را انجام دهند، این در واقع به نوع دیگری پیش رفت.برخی‌ توانستند این منطقه مغزی را فعال کنند، و دیگرانی نتوانستند، اما در ادامه به آنها بازخورد (فید بک) داده شد، در قالب تکنیک‌های مختلفی که میتواند کمکی‌ باشد و به آنها فعالیت بخش میانی مغز نشان داده شد.در پایان ۲۰ دقیقه افراد توانستند تا به کمک آن باز خوردها سیستم های لازمه را فعال کنند. که در نتیجه تعجب ما دو برابر شد. اول اینکه افراد در تحریک سیستم انگیزه خود درست عمل نکردند،.دوم اینکه آنها توانستند از بازخورد ما کمک بگیرند تا استراتژی را انتخاب کنند و بدون کمک محرک ها ی بیرونی وظایف را درست انجام دهند.نتایجی‌ جالب با پیامدهای مختلف بسیار.

برای مثال؟

بسیاری شرایط وجود دارند که فرد باید خود را تحریک کرده و کاری را انجام دهد.ساده انگاری است اگر به این موارد به عنوان انگیزه ذاتی فکر کرد- اینجا منظور انجام چیزی است برای دریافت پاداشی که از انجام فعالیت به دست می اید. انجام کاری آگاهانه و با نیت قبلی‌.شاید بتوان از این نتایج استفاده کرد در درک اینکه چگونه می‌توان سطح یادگیری را گسترش داد به همان شکلی‌ که کنجکاوی و دیگر شکل‌های انگیزه انجام می‌دهد، با افزایش پشتیبانی‌ شبکه هیپو کامپ و بخش‌های مربوط به حافظه بلند مدت.اما به علاوه از آنجائی که فعالیت‌های پایدار سیستم انگیزشی بطور نزدیکی مرتبط است با حالت بیمار گونه به مانند ناهنجاری کمبود تمرکز و اعتیاد، این امکان وجود دارد که با آموزش کنترل این سیستم بتوان به عنوان جایگزینی برای دخالت دارو یی استفاده شود. در عرصه روان درمانی، جالب است که در آینده ببینیم که آیا ایجاد این حالت انگیزشی میتواند به پیشرفت و توسعه روان درمانی بر پا یه یادگیری کمک کند.

و در ادامه پژوهشتان به کدام سمت میرود ؟

مایلیم که بدانیم چگونه می‌توان سطح یادگیری را توسعه داد.به عنوان کسی‌ که همیشه به موضوع سلامت روان علاقه داشته، بدانیم چگونه استفاده از درمان مبتنی بر آموزش باعث شود  که سطح سلامت روحی بالا رود و چگونه می‌توان از آنها بهتر استفاده کرد، در بسیاری از موارد دخالت رفتاری کم خطرترهستند تا دخالت به کمک دارو.به هم چنین ما ادامه خواهیم داد به فکر کردن در باره اینکه چگونه انگیزه ذاتی و کنجکاوی به رشد سالم و یادگیری کمک می‌کند.نه فقط در عرصه رشد، چرا که حتی نیز بزرگسالان احتیاج دارند به حس اینکه آنها قدرت دستکاری محیط خود را در جهت رفتار بیشتر مولد دارا هستند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *