در رابطه با گیاهخواری

چگونه گیاهخوار شویم؟

گیاهخواری

بسیاریها عنوان میکنند که گیاهخواری فرکانس بالاتری از خوردن گوشت دارد چون در گوشتخواری جان یک حیوان را میگیریم و… . همزمان با اینکه تا حدودی این مساله درست است که مهم است در پروسه فرآوری یک غذا چه میگذرد و انرژی همه اینها ذخیره میشود، اما در نهایت آنچیزی که مهم است باورها و تونل واقعیت خود هر فرد است.

اگر تصور دارید جان گیاه را گرفتن بهتر از جان حیوان را گرفتن است و گیاه درک و شعور پایین تری دارد و در نتیجه ارتعاش گیاهخواری بالاتر است، کاملا در اشتباه هستید(صد البته مهم این است که باور شما چیست).

در نهایت حتی همان گیاه نیز کاملا جان دارد و موجود زنده است و کاملا با دستگاه ها قابل اندازه گیری است که وقتی جانش گرفته میشود واکنش نشان میدهد و حتی تحت استرس و اذیت قرار میگیرد !‌ اینطور بخواهی نگاه کنی حتی صندلی که در اداره اشغال کرده ای فرصت یک نفر دیگر را گرفته !

و در اصل اینها یکسری خیالبافی هاییست که انسانها با باورها و تعصب خود شکل میدهند که مثلا گیاه ارتعاشش زیاد است و گوشت کم. توجه کنید اصلا نمیگوییم گوشت خوب است یا بد، نمیگوییم گیاه بهتر است یا گوشت. داریم میگوییم همه چیز در این هستی از یک منشا ارتعاش است. ما همه سر سفره یک انرژی واحد هستیم. و در نهایت مهم این است که خودمان چه باور و نگاهی داریم و باید طبق همان عمل کنیم.

اگر حس میکنی حیوانها در شکنجه پرورش داده میشوند و سپس کشته میشوند، باید بدانی اصلاح ژنتیکی گیاهان و هزار سم پاشی و بزرگ و زیاد کردن محصولات و هزار دستکاری و نهایتا خوردن گیاه هم دقیقا از همین جنس است. توجه کن نمیگوییم کشتارگاه ها باید زیاد شوند یا کم شوند یا هر چیز دیگر، فقط در حال بیان این مساله هستیم که بیخودی حس گناه در وجود خودتان تولید نکنید، این اساس هستی است که خود ما هم پسفردا وسط اقیانوس بیفتیم یا در جنگل و کویری باشیم، اگر فرار نکنیم روی درختی چیزی، خرس یا گرگ یا هزار جاندار دیگر می آید سراغمان. این چرخه هستی است و اگر برایت تلخ است، بیخودی سعی نکن با پناه به گیاهخواری و اینها(گیاهخواری با حس بد درونی) صورت مساله را پاک کنی. رابطه تو با غذایی که میخوری و خوردنیها در هستی باید بر اساس عشق باشد نه ترس و حس گناه.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *