ذوالقرنین و فرازمینی ها

زمین تخت

حضزت ذوالقرنین کفر را برمی اندازد و از سیاره جابلقای مغرب تا جابلسای مشرق رواج دهنده دین اسلام است و خلق را خبر دهنده است به مقدم نبی گرامی اسلام یعنی محمد رسول الله ، این امر عظیم را او رواج می دهد. حضرت ذوالقرنین در شمار شانزده پیامبر ایران باستان نام برده شده و در کنار حضرت زرتشت قرار می گیرد . نام وی در کتب معتبر هندی سیمکندش فرزند داراب شاه است .

حضرت ذوالقرنین از جانب پیامران سلف نظر کرده شده و مامور زدودن کفر از صحنه گیتی یا عالم(کیهان) و نشر و اعلای کلمه حق و دین اسلام است. هم چنین سلاح رستم دستان ، گرشاسب یل، بهمن و داراب شاه و یادگارهایی از حضرت سلیمان نزد حضرت ذوالقرنین و در داخل کیهانورد بود. حضرت خضر از آب حیات که واقع در ظلمات (در کهکشانها) است نوشید، چون وی در پیشاپیش لشگر ذوالقرنین که در طلب آب حیات بود قرار داشت .خضر به آن رسید و ذوالقرنین نرسید.

هم چنین در اخبار آمده است که دو مومن و دو کافر بر سراسر عالم یا کیهان ما فرمانروایی یافته اند . نخست آن ها نمرود است و دومی دهاک دیو (دجال) . اما آن دو مومن یکی حضرت سلیمان است ودیگری حضرت ذوالقرنین.

با تلاش های حضرت زرتشت دیوان منهزم میشوند و بعد از او دیگر به صورت مرئی در زمین ظاهر نمی گردند. دیوان تا دوره کیکاووس تغییر چهره نمی دهند بلکه فقط دیو هستند و با انسانها دشمنند و دارای فرهنگی قوی و علمی بالا هستند و لکن از زمانی که شکست می خورند و به تاریکی پناه می برند به پیکرگردانی نیازمند می شوند که پیکرگردانی آنها در داستان  کی کاووس مشهود است.

کیهانورد سریسوگ در آفرینش آدمیان ۹ نمونه از انسانها را در زمان پادشاهی طهمورث دیوبند سوار کرده و از دریای کیهانی فراخکرد عبور میدهد و با رفتن به شش اقلیم دیگر در آن اقلیم ها ساکن می شوند . شش گونه از این انسانها بدان سان که پیش از این گفته شد در اقلیم خونیرس یا اقلیم مرکزی می مانند و از این شش جفت ایرانیان از هوشنگ شاه و همسرش  گوزک هستی می یابند. سیاره mazna در شمال کهکشان دنباوند است و ماوای دیوان بسیاری است که دو سوم آنها به دست هوشنگ شاه کشته میشوند.

طبری نوشته است که از وهب درباره اقلیم ها پرسیدند که ان ها چگونه اند؟ گفت هفت اقلیم گسترده و جزیره وار در عالم وجود دارد . میان دو اقلیم دریایی است. اب عباس { و الارض مددنا} را اینگونه تفسیر کرده است :{ بسطناها علی وجه الماء} آن را بر روی آب پهن کرده ،بسط دادیم . به عبارت دیگر زمین مسطح و تخت است و بر روی آب قرار دارد. در تفسیر سورآبادی ذیل آیه ( و الارض فرشناها) { قرآن ،ذاریات آیه ۴۸} چنین آمده است:  زمین را بدین بزرگی بر روی آب باز کشیدیم که نه فرو شود و نه برآید و نه بگردد.

فریدون فرخ از خداوند متعال تمنا می کند که او را دارویی دهد که با آن در برابر درد و بیماری ، عفونت و مرگی که شیطان با جادوی خود پدیدآورده مقاومت کند. آفریدگار در پاسخ به تمنای آفریدون هزاران گیاه شفابخش را که پیرامون درخت گئوکرن در دریای کیهانی فراخکرد می رویند فرو فرستاد و به همین دلیل است که ار فریدون فرخ چون کسی که بیماری و مرگ را از مردمان دور میسازد یاد میشود.

عوج بن عنق

عوج بن عنق موجودی بسیار بلندقامت است که آب دریا تا زانوی راست اوست وسرش در میان ابرهاست. طمروسیه و زنکلیسا به سیاره ای بیگانه میرسند که جایگاه بسیار بلندی به مقدار ۱۰ کیلومتر دارد و آن کرسی از آن عوج بوده است و سراهایی می بیند به پهنای بیابانی و ایوان هایی که سقف آنها بر آسمان سائیده میشود و این ها را عوج بن عنق برساخته است. گویند عوج هر گاه گرسنه میشد دست در دریا میکرد و ماهیان بزرگ درآورده و به خورشید کباب کرده و بخورد، چرا که هرگز از آب ونان سیر نشد. عوج نیز همچون شداد از عادیان بوده است.

بهشت و دوزخ شداد عاد(سیاره ای بهشتی که شداد عاد ساخته بود)

سام  پسر نریمان برخاسته، به دوزخ شداد  آمد و سه هزار دیو را شداد به هیزم کشی دوزخ امر فرموده بود. سام نریمان اشاره کرد تا همه را به قتل آوردند و پانصد نفر دیگر که مالک دوزخ بودند را نیز به قتل رسانده و عادیان را به فرمود تا هفت دربند دوزخ را در عرض یک هفته خراب کردند چون از دوزخ شداد بپرداخت، با سرداران خود متوجه بهشت شداد شدند و سیاره بهشتی شداد در جای مناسبی در کیهان قرا داشت بسیار خوش آب و هوا و درختان گرمسیری و سردسیری سر بر هم نهاده بود و قصرها در آن ساخته بود ، دختران زیبارو را شداد از  دنیاها جمع کرده بود عوض حوری در بهشت جای داده بود

اما چون سام نریمان با کشتی فضایی بر فراز سیاره ی بهشتی شداد رسیدند نگاه کرد و آن را ندید . همین حوریان را دید که در آن سیاره بودند احوال پرسید ، گفتند سیاره بهشتی غایب شده ، بغایت دلتنگ شده به خیمه عبادت رفت و به مناجات مشغول شد و میگریست ، می گفت: خداوندا تو می دانی که بنده جهت خرابی بهشت و دوزخ این ملعون آمده بودم الحال میخواهم که به توفیق کرامت فرمایی که سیاره بهشتی او را ویران کنم و اسباب آن را به بندگان تو صرف کنم تا ایشان خرج نفقات خود کنند، و همچنان گریه می کرد تا او را خواب فراگرفت، شاه جمشید را دید که به بالین او آمد و گفت : ای فرزند، خرابی این سیاره بهشتی به دست تو نیست و امر الهی چنین است که در آخرالزمان پیغمبری پدید آید که نام شرف او محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم خواهد بود و آخر فرزندانش حضرت مهدی صاحب الزمان به ظهور خواهد رسید و او در بهشت شداد خواهد نشست.

پول های کاغذی و اعتباری در ماقبل تاریخ

حضرت ذوالقرنین پیروز از جنگ وارد سیاره ای سرسبز و پر از آب های زلال که گیاهانش از سوسن خوشبوتر بود شد . حضرت فرمودند غنیمت ها را آورده شمار آنچه شمش طلا و نقره بدست آمده بود پدیدار نمی شد . حضرت ذوالقرنین در میانه این گنج ها به پول های اعتباری و اسکناس های رایج در سیاره بیگانه برمیخورد و ندانست که آن ها برای چه منظور است؟ از ساکنان دنیای بیگانه پرسید ؟ یکی از آنان پاسخ داد که این همه گنج از این اسکناس ها بدست میآید و نزد ما این اسکناس ها پرارزشند. حضرت ذوالقرنین در آن کار حیرت زده شد و با خود گفت مردمان این سیاره تا چه حد بنده فرمان شده اند (برده شده اند) و از دولت خود پیروی میکنند و اسکناس را به جای زر و طلا پذیرفته اند.

کَذَٰلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًا( آیه ۹۱ سوره کهف )

ترجمه : آری چنین بود داستان شکوه و قدرت ذوالقرنین { داستان ذوالقرنین و آن اقوام و سیارات فرازمینی}

نکات آیه

۱- (کذلک و قد أحطنا بما لدیه خبرًا) واژه «کذلک» (این چنین بود) در این موارد، براى تشبیه چیزى به خود آن به کار مى رود که گویاى مبالغه در بى مانند بودن است ; یعنى، براى آن، نظیرى جز خودش وجود ندارد.

۲-امکانات و نیروى ذوالقرنین، بسیار زیاد و با عظمت بوده است. (قد أحطنا بما لدیه خبرًا) تعبیر موجود در آیه (احاطه خداوند بر همه آنچه در نزد ذوالقرنین وجود داشت) حاکى از عظمت امکاناتى است که در اختیار ذوالقرنین بود. بسیار سفینه هایی که در کیهانورد به همراه سلاح های مختص جنگ ستارگان وجود داشت ، ربات هایی  برای حفاری بر روی سیارات بیگانه و……………………………… !!!!!!

وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی اَلْقَرْنَیْنِ (آیه ۸۳ سوره کهف)

در آیه ۸۳ سوره کهف خداوند به رسول اکرم می فرماید که ازتو درباره ذوالقرنین میپرسند و تو در جوابشان بگو بزودی حکایت او را ذکر خواهم کرد ولی بلافاصله در آیه بعدی ۸۴ سوره کهف درباره او سخن گفته است . می دانیم که کتاب مقدس قرآن خود یک معجزه است و اجهاف در آن راه ندارد.سوال:اگر میخواست در مورد ذوالقرنین سخن بگوید  چرا به پیامبر فرمود بگو بزودی حکایت او را ذکر خواهم کرد و در آیه بعدی شروع به سخن گفتن از ذوالقرنین نمود؟  آیا این اجهاف نیست؟  پاسخ: خداوند در این آیات میخواسته حوادثی که در آینده رخ می دهد را مطرح کند یعنی به طور غیر مستقیم به آینده اشاره دارد.

جهت مشاهده همه مطالب منتشر شده درباره یاجوج و ماجوج و ذوالقرنین بر روی لینک زیر کلیک نمایید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *