روزه فکری – تمرین کاربردی برای مقابله با افکار منفی

تفکر سیستمی

افکار

در طول این مدت که روزه فکری می گیرید, خودتان را متعهد کنید که کنترل کاملی روی تمام افکار و عواطف خود داشته باشید و همین الان تصمیم بگیرید که هرگز اجازه نفوذ افکار منفی و تخریب کننده را به خودتان ندهید.

در ده روز متوالی آینده از جنگیدن به هر گونه فکر یا احساس منفی خوددارید کنید, همچنین از پرسیدن هر گونه سوال تضعیف کننده یا به کار بردن کنایه های یا واژگان ناتوان کننده دوری کنید.

هر گاه متوجه شدید که روی افکار منفی متمرکز شده اید, باید تمرکز خود را به سمت حالت احساسی بهتری ببرید.

همواره از خودتان سوال کنید که: “همین الان چه کاری می توانم انجام دهم تا اوضاع بهتر شود؟”

در طول این ده روز, اطمینان حاص کنید که تمام تمرکزتان در زندگی, روی راه حل ها است و نه مشکلات, لحظه ای که مشکلی به فکرتان رسید, فورا روی راه حل آن متمرکز شوید.

اگر فکر یا احساسی غیر منطقی و منفی به سراغتان آمد, خودتان را سرزنش نکنید.

تا وقتی که فورا آن فکر و احساس را تغییر دهید, هیچ مشکلی به وجود نمی آید, هرچند اگر تا مدت زمان زیادی این غرق شدن در افکار و احساسا منفی ادامه پیدا کنید, باید آن ده روز را دوباره از نو شروع کنید.

هدف این برنامه این است که طی ده روز بدون نگه داشتن یا فرو رفتن در فکری منفی, زندگی کنید.

کم کردن تاثیر افکار منفی

خشم, ترس, خجالت, اندوه, احساس گناه و نگرانی فقط نمونه های اندکی از احساسات منفی هستند.

این احساسات اثراتی قدرتمند و ناخواسته دارند.

آن ها می توانند بیماری و مشکلاتی درست کنند و در زندگی تان نتایج مخربی داشته باشند.

تصمیم های محدود کننده تصمیم هایی هستند که در گذشته هنگام ناتوانی و مشکلات گرفته اید و ممکن است به دلیل ترس, فقر یا دلایلی شبیه به این ها گرفتار این تصمیم ها شده اید.

برای مثال ممکن است به خودتان گفته باشید: “هرگز نمی توانم لاغر شوم” یا “در درس ریاضی به خوبی عمل نمی کنم”.

این تصمیم های محدود کننده موجب محدود شدن توانایی هایتان می شوند و راه رسیدن به موفقیت را سد می کنند.

اگرچه احساسات منفی و تصمیم های محدود کننده به گذشته مربوط می شوند, اما روی افکار و آینده ما تاثیر می گذارند.

اگر بتوانید به گذشته بروید و آگاهانه درک کنید که ذهن ناخودآگاهتان با این تصمیم ها تلاش داشته تا شما را حمایت کند, بسیاری از آثار مخرب این احساسات و تصمیم ها را خنثی خواهید کرد.

نگرش های منفی

ذهن خود به خود قادر است بهشتی از جهنم و جهنمی از بهشت بسازد.

هر احساس ناراحت کننده ای, ناشی از نگرشی نادرست نسبت به واقعیت است.

با از بین بردن تصورات نادرست می توان به این رنج ها پایان داد.

۱- تلقین منفی

این گفتگوهای ذهنی عبارت اند از بکار بردن جملات و عباراتی که بیان آنها موجب می شود اعتماد بنفس و میزان کارایی فرد کاهش یابد, توانایی وی در انجام کارها کم شود و در نهایت رسیدن به موفقیت برای او غیر ممکن شود.

عباراتی مانند: “من نمی توانم, من به اندازه کافی حرفه ای نیستم, من مطمئن نیستم, من موفق نمی شوم و …”

بکار گیری چنین جملات مخربی مانند این است که شما دوستی نامناسب داشته باشید که با چنین عبارتهایی موجب شکست و عقب ماندگی شما شود, پس در این حالت شما خودتان با بیان چنین جملاتی, بدترین دشمن خود هستید.

۲- تصورات منفی

بسیاری از مردم به نگرش “نیمه خالی لیوان را دیدن” عادت کرده اند.

اموری چون ترافیک, آب و هوا یا پرداخت قبوض, مثبت یا منفی نیستند, در واقع چگونگی برخورد هر فردی, شرایطی را رقم می زند.

نوع برخورد ما در چنین شرایطی می تواند ما را قوی تر یا ضعیف تر, شادتر یا غمگین تر کند.

ترافیک می تواند یک فرصت خوب برای گوش دادن به موسیقی ای آرامش بخش یا زمان مناسبی برای انجام چند تمرین تنفسی باشد.

۳- مقایسه منفی با دیگران

یکی از ساده ترین و رایج ترین روش های ایجاد حس بد, مقایسه منفی خود با دیگران است.

همه ما اغلب می کوشیم خود را با افراد کامل تر, زیباتر, ثروتمندتر یا دارای دوستان بیشتر, مقایسه کنیم.

وقتی آرزو دارید چیزی را داشته باشید که از آن دیگری است در واقع در خود احساس حسادت, حقارت و کمبود می کنید.

این امر ناشی از مقایسه منفی خود با دیگران است و این امر منجر به احساس استرس, نگرانی, افسردگی و … می شود.

۴- مرور گذشته!

ما از اتفاق های گذشته درس عبرت می گیریم, اما به این معنی نیست که باید در گذشته متوقف شویم.

گاهی شرایط یا شکستهای گذشته مان, ما را دچار تردید کرده و اجازه نمی دهد با توان و انرژی مثبت به جلو برویم و فرصت های پیش رو را ببینیم.

باید خود را از گذشته جدا کنید و بدانید این شما هستید که اهمیت دارید نه گذشته تان!

چیزی با ارزشتر از امروز نیست, در گذشته نمانید, امروز را بسازید و به جلو گام بردارید.

۵- باور ناتوانی در مقابل افراد قدرت طلب

بسیاری از ما در طول زندگی با افراد سخت گیر و قدرت طلب مواجه شده ایم و بر این باور هستیم که آن ها همیشه پیروز و غالب هستند و ما همواره قربانی و زیر دست.

چنین دیدگاهی حتی اگر درست هم باشد, بسیار انفعالی و خود مخرب است.

۶- تمایل به نکوهش

نکوهش یا سرزنش کردن راهکار خوبی برای مقصر دانستن دیگران در ایجاد ناکامی ماست.

بسیاری از افراد شکست های خود را به داشتن خانواده نامناسب, روابطی نادرست, عقب ماندگی اقتصادی یا اجتماعی, بیماری جسمی یا دیگر ناهنجاری های اجتماعی در زندگی نسبت می دهند.

مقصر دانستن خود, موجب می شود تا فرد بیش از پیش در نقش قربانی در زندگی ظاهر شود.

عادت به سرزنش اغلب موجب تلخکامی, رنجش و ناتوانی بیشتر شده و احساس قربانی بودن فرد را تشدید می کند.

زمانی که مدام دیگران را مقصر می دانیم و سرزنش می کنیم, در واقع خودمان را هر چه بیشتر ناتوان جلوه می دهیم.

۷- مقاومت در جهت بخشش خود

همه ما در طول زندگی دچار خطا و اشتباه می شویم, وقتی شما به اعمال گذشته تان می نگرید, شاید در میان آن ها تصمیم گیری ها یا عملکردهایی را می بینید که نسبت به انجامشان نادم و پشیمان هستید و وقتی به آنها فکر می کنید, دچار نوعی احساس سرزنش می شوید.

بهتر است با خودتان صادق باشید و بدانید که شما در حال حاضر آگاه تر از گذشته شده اید و فرصت دارید که جلوی تکرار خطاهای خود را بگیرید و تغییری مثبت در خود و دیگران ایجاد کنید.

خودتان را ببخشید.

هر کسی می تواند مرتکب اشتباه شود, اجازه ندهید خطاهای گذشته بر زندگی امروزتان تاثیر بگذارد.

۸- ترس از شکست و اشتباه

ترس از شکست و خطا کردن اغلب به همراه دیدگاه کمالگرایی در فرد, بروز می کند.

شما ممکن است فکر کنید در زمینه ای خاص به اندازه کافی خوب نیستید, پس بیش از اندازه برای رسیدن به موفقیت, به خود فشار بیاورید.

هر چند داشتن الگوهای کامل و استانداردهای بالا می تواند در روند حرکت فرد بسیار انگیزه بخش باشد ولی داشتن انتظار کامل و بی نقص بودن از خود, لذت زندگی را از بین می برد.

احساسات منفی را از ابتدا مهار کنید

دکتر اسپنسکی, در کتابش به نام “در جستجوی معجزه” توضیح می دهد, که تقریبا همه ناراحتی ها, ناشی از “ابراز احساسات منفی” است.

صحبت مداوم و حرفهای تکراری درمورد موقعیت های منفی, احساسات منفی را زنده و در حال رشد نگه می دارد.

احساسات منفی می تواند با یک بوته آتشی مقایسه شود که از جرقه های کوچک شروع می شود, اما به سرعت غیر قابل کنترل می شود.

اما اگر جرقه های روی بوته خشک بیوفتد و فورا آن را خاموش کنید, هیچ آتش سوزی اتفاق نمی افتد و آتش گسترش نمیابد.

به همین ترتیب, اگر احساسات منفی را در لحظه شروع مهار و متوقف کنید, مانند همان آتش کوچک سریعا خاموش می شود و هیچ خسارتی به بار نمی آورد.

اما اگر با خود و دیگران دائم درمورد احساس منفی صحبت شود و مورد بحث قرار گیرد, مانند جرقه آتش می تواند از کنترل خارج شود و کاملا احساسات و تفکراتتان را در برگیرد تا نتوانید به چیز دیگری فکر کنید.

دیر یا زود, همه احساسات منفی به یک احساس منجر می شود, عصبانیت.

عصبانیت, حس منفی نهایی است.

یکی از بدترین جنبه های احساس عصبانیت این است که فرد هرچه بیشتر, عصبانیت را اظهار کند, عصبانی تر می شود.

فرد بیشتر و بیشتر در مورد عصبانیت صحبت می کند و خود را توجیه می کند که چرا حق عصبانی شدن را دارد و عصبانیت او مانند آتش غیر قابل کنترلی رشد می کند.

واقعیت این است که هرچه بیشتر احساس عصبانیت کنید, درد آن سخت تر می شود و در نهایت ابزار عصبانیت تبدیل به یک عادت می شود.

از بین بردن افکار منفی: دیگران را قضاوت نکنید

 

یکی از دلایل احساسات منفی, قضاوت کردن می باشد که همان گرایش مردم به ارزیابی های منفی, درباره دیگران است.

هنگامی که به صورت نامطلوب درمورد دیگران قضاوت می کنید, همواره آنها را گناهکار می دانید.

این احساس, گناهکار دانستن, بهانه ای برای عصبانیت  رنجش و احساسات منفی شما نصبت به آن ها می شود.

در انجیل آمده است: “قضاوت نکنید تا بر شما قضاوت نشود”.

این بدین معنی است که وقتی دیگران را مورد قضاوت قرار می دهید, در حقیقت منفی بودن و ناراحتی را برای خود به ارمغان می آورید.

انجیل می گوید با هر معیاری که دیگران را قضاوت کنید, دیگران با همان معیار شما را مورد قضاوت قرار می دهند.

وقتی درمورد دیگران قضاوت می کنید, خودتان را در وضعیتی بالاتر از آنها فرض می کنید و آن ها را در مرتبه ای پایین تر می بینید, که این امر باعث برانگیخته شدن واکنش های منفی از طرف مقابل می شود.

برای شروع از بین بردن این احساسات و افکار منفی, باید هرگونه قضاوت گرایی را در زندگیتان حذف کنید.

تصمیم بگیرید که از هم اکنون درمورد هیچ فرد دیگری به خاطر هیج چیزی قضاوت نکنی.

این کار بسیار سختی خواهد بود مخصوصا در ابتدای کار, اما با تمرین در این کار بهتر خواهید شد.

فقط به خودتان یادآوری کنید که همه افراد مستحق فکر کردن و زندگی کردن به روش خودشان هستند و شاید اگر شما هم در موقعیت آنها بودید عمل مشابهی را انجام می دادید.

کنترل موقعیت منفی را به دست بگیرید

بررسی دقیق شرایط, راهی برای تحت کنترل در آوردن موقعیت های منفی است.

اینکار را با طرح سوالهای مختلف می توانید, انجام دهید, وقتی با سوال پرسیدن سعی در بررسی شرایط دارید, غیر ممکن است که احساس ناراحتی یا عصبانیت کنید.

۱- دقیقا چه اتفاقی افتاده است؟

در این مرحله صبور باشید و بکوشید دقیق باشید و دست از ملامت دیگران بر دارید.

در عوض بر شفافیت سازی و درک وضعیت تمرکز کنید و سعی کنید خونسرد باشید و احساساتی نشوید.

۲- چطور اتفاق افتاد؟

تصور کنید برای فرد دیگری می خواهید اطلاعات کسب کنید, سوالات پی گیرانه بپرسید که به طور کامل متوجه جزئیات شوید.

۳- چه کاری می توان انجام داد؟

با تمرکز بر آینده کنترل افکارتان را در دست بگیرید, به جای تمرکز بر اتفاق پیش آمده که غیرقابل تغییر است, سعی کنید  به فکر راهکاری مناسب باشید.

اینکار دیدگاه شما را مثبت تر می کند و بر احساسات خود و شرایط تسلط می یابید.

۴- هم اکنون چه کارهایی می توانیم انجام دهیم؟

به جای نگرانی افسوس و پشیمانی به انجام هر کاری که به حل مسئله و تغییر وضعیت کمک می کند, مشغول شوید.

گره های ذهن خود را باز کنید

هر نقصی که مشاهده می شود, ناشی از طرز فکر ما انسان ها است, زیرا خداوند کامل است و هیچ نقصی را نمی توان به او نسبت داد.

نباید به واسطه ترس از باختن چیزی, خودتان را به آن مقید کنید.

اگر خودتان را به چیزی مقید کنید, هیچوقت از آن به خوبی لذت نخواهید برد.

انسان برای دستیابی به کمال, باید خود را از قید و بند همه جوانب منفی زنگدی آزاد کند.

اگر می خواهید به آرزو دلخواهتان برسید باید اجازه دهید, که انرژی آزادانه در شما جریان پیدا کند و هرگونه مانعی را از سر راه آن بردارید.

شاید بپرسید این موانع چیست؟ تردید, گناه, آزردگی و به طور کلی هر گونه احساس کمبود و محدودیت.

اگر بخواهید تصویری باشکوه را در ذهن خون خلق کرده و از آن لذت ببرید, این موانع سر راه تان شده و در نهایت احساس یاس و ناامیدی را در شما به وجود می آورد.

باید با رها کردن این موارد مزاحم و افکار منفی, فضای ذهن خود را برای خلق افکار باشکوه باز کنید.

افکار منفی ای که در ذهن دارید, مانع از جریان یافتن انرژی ای می شوند که به زندگیتان رونق و جان دوباره می شود.

بنابراین باید با شناسایی افکار منفی و خلاصی از آن ها, گره از زندگی خود بگشایید و جریان بی کران خلاقیت و شکوفایی را وارد زندگیتان کنید.

خودتان را به مثبت نگری, عادت دهید

شما هستید که به هر بخش از زندگیتان معنا می بخشید, نه هیچ کس دیگری.

به جای اینکه سریع عکس العمل نشان دهید, مقداری وقت را صرف فکر کردن به اتفاق پیش آمده کنید و بهترین تصمیم را بگیرید.

هنگامی که به فکر کردن مثبت و سازنده, درباره اتفاقات زندگیتان عادت می کنید, سبب می شود تصمیم های بهتری بگیرید و عکس العمل های مناسب تری را انتخاب کنید.

هنگامی که به گذشته خود نگاه می کنید, خواهید که بسیاری از اشتباهاتی که باعث ناراحتی و رنجش شما شده اند, در نتیجه ی تصمیم سریع و بدون فکر بوده است.

شما در آن واحد فقط می توانید تنها یک فکر را در ذهن خود داشته باشید, مثبت یا منفی.

می توانید به صورت کاملا آگاهانه, فکر مثبت را جایگزین فکر منفی کنید.

می توانید به جای هر نوع فکری که شما را ناراحت می کند, فکری را انتخاب کنید که سبب خوشحالی شما شود.

مثبت نگری یا منفی نگری مردم, رابطه مستقیم با روش نفسیر آنها از اتفاقات دارد.

هر شخصی تفسیری از یک اتفاق دارد, به دنبال این تفسیر احساسات خودشان را نشان می دهند.

نوع احساسی که پیدا می کنید, به شما کمک می کنید که برداشت خود را بررسی کنید و در صورت لزوم, برداشت مثبتی داشته باشید.

جلوگیری از افکار محدود کننده و منفی

باید افکار محدود کننده و منفی درباره موقعیت ها یا توانایی ها شخصیتان که ممکن است, مانع موفقیتتان شود, را مشخص کنید.

از خود بپرسید, اگر آنها حقیقت نداشته باشند چه؟

اگر تمام استعدادها و توانایی های لازم برای انجام هر کاری را داشتید تا به هرچیزی در زندگی, دست پیدا کنید, چه؟

اگر موفقیت برای شما تضمین شده بود چه اهدافی را برای خود, تعیین می کردید؟ از امروز چه کاری را متفاوت انجام می دادید؟

هفت حقیقت, درمورد شما:

۱- شما حقیقتا شخصی خوب, عالی و بی نهایت ارزشمند هستید.

۲- شما در بسیاری از جنبه ها مهم هستید.

۳- شما پتانسیل بی اندازه ای دارید و می توانید زندگی و دنیای مورد علاقه خود را خلق کنید.

۴- جهانتان از هر جنبه, با نحوه فکر کردن و میزان اعتقاداتتان می سازید.

۵- شما همیشه  آزاد هستید تا محتوای تفکرات و جهت زندگیتان را انتخاب کنید.

۶- شما با سرنوشت عالی در این کره خاکی, پا گذاشته اید: آمده اید تا کار خارق العاده ای درمورد زندگی خود, انجام دهید.

۷- هیچ محدودیتی برای آنچه که می توانید انجام دهید, باشید, یا داشته باشید, وجود ندارد, مگر محدودیتی که با افکار خود در زندگیتان ایجاد می کنید.

بزرگترین دشمنی که با آن روبرو خواهید شد, ترس ها و تردیدهای خودتان است, آنها افکاری هستند که حقیقت ندارند و از آنجایی که سالهاست که آنها را پذیرفته اید, بنابراین تا الان آنها را زیر سوال نبرده بودید.

انتقاد واقعیت زندگی است

وقتی برای خودمان ارزش بیش از اندازه قائل باشیم, به انتقاداتی که دیگران از ما می کنند, توجه نمی کنیم.

هرگز نمی توان همه مردم را راضی کرد, انتقاد یکی از واقعیت های زندگی است.

انسان های موفق, همیشه تعادلی میان پذیرفتن انتقاد و رد کردن آن برقرار می کنند.

درمورد انتقادات, به موارد زیر توجه کنید:

به منبع انتقاد توجه کنید, اگر محترم است, آن را بپذیرید و به آن توجه داشته باشید.

نترسید و تغییرات را ایجاد کنید و آن را بپذیرید.

اگر انتقاد منفی, مخرب و در خدمت انتقاد کننده است, به آن توجه نکنید, راه خود را ادامه دهید.

به افرادی که حرفهای تشویق کننده می زنند, گوش دهید.

به افرادی که منفی حرف می زنند و انتقاد غیر منطقی می کنند, اعتنا نکنید.

کسانی که به شما علاقمندند و می خواهند شما به زندگی بهتر از خوب برسید, بهترین دوستان شما هستند, از سخنان آن ها استقبال کنید.

پیشرفت در زندگی

یکی از موثرترین روش ها برای بهبود و پیشرفت در زندگی این است که, تمام باورهایی را که شما را در جهت رسیدن به خواسته هایتان سوق می دهند, بشناسید و تقویت کنید.

۱- فهرستی از باورهای قدرتمند و فاقد قدرت را, مرور کنید و سه تا از نیرومندترین آنها را مشخص کنید.

۲- مشخص کنید که چگونه این باورها در شما قدرت به وجود می آورند. چگونه باورهای شخصیتان را قوی می کنند یا کیفیت زندگی تان را بهبود می بخشد.

۳- از میان تمام این باورهای قدرتمند, اعتقادات راسخی را خلق کنید.

اطمینان وقفه ناپذیری در خودتان به وجود آورید که رفتارتان را در مسیری که می خواهید پیش بروید, هدایت کند و به این اعتقادات راسخ خود جامه عمل بپوشانید.

وقت آن است که از شر باورهایی که لایق تان نیست خلاق شوید.

۱- دو تا از باورهای فاقد قدرت خود را که از همه مهم تر است را انتخاب کنید.

۲- پایه های اطمینان را با پرسیدن این سوالات سست کنید:

آیا فردی که من این باور را از او گرفتم, بهترین الگوی من بوده؟

اگر اجازه ندهم این باور در من وجود داشته باشد, چه چیزی را از دست خواهم داد؟

۳- عواقب منفی ای را که این باورها به همراه خود دارند را تجسم کنید, یک بار و برای همیشه تصمیم بگیرید که دیگر نمی خواهید این بها را بپردازید.

۴- دو باور جدید را جایگزین باورهای قدیمی کنید و آنها را بنویسید.

۵- با تجسم کردن و پیش بینی مزایای قابل ملاحظه ای که این دو باور خواهند داشت, باورهای قدرتمند خود را تقویت کنید.

من می توانم

فهرست بزرگی از چیزهایی که می خواهید در زندگی داشته باشید, تهیه کنید.

سپس در تخیلتان تحولی ایجاد کنید و به جای عباراتی مانند: من نیستم, من امیدوارم آن طور باشم, از عبارت “من هستم” استفاده کنید.

شما می خواهید آنچه بعد از من هستم, می آید با هویت الهی شما هماهنگ باشد, در آغار گفتگوهای درونی تان, کافی است از واژه هایی استفاده کنید که برداشت شما را از خودتان نشان می دهد.

درباره اینکه چه کاری انجام دهید با دیگران بحثی نکنید, زیرا دخالت دیگران درمورد این که شما چه کسی هستید, مساوی است با دخالت منیت آن ها درمورد هویت شما.

با دقت, واژه هایی را که انتخاب می کنید و در تخیلتان قرار می دهید, مورد بازنگری قرار دهید.

بکوشید استفاده از این واژه ها در دنیای درون تان, آغازی باشد برای استفاده از هویت برترتان در تحقق خواسته ها و آرزوهایی که دارید.

به جای اینکه بگویید, “من نمی توانم شغلی برای خود پیدا کنم” بگویید “من می توانم”, به جای اینکه بگویید “من نمی توانم با آرامش زندگی کنم” بگویید “من خود آرامش هستم”.

کلمه “من هستم” را مرتب استفاده کنید تا هویت و قابلیت خود را نشان دهید, این عبارات بسیار مهم هستند و هویت الهی شما را نشان می دهند.

عادت هایی که یک عمر هویت الهی شما را ناچیز شمرده اند, رها کنید, عنوان هایی که تناسبی با هویت برتر شما ندارند, را دور بریزید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *