زایش مهر یا شب چله یا شب یلدا

شب یلدا

دورست کاروان سحر ، زین جا
شمعى بباید این شب ” یلدا ‘ را
از یلدای ایرانی تا jul سوئدی
Celebrate the victory of light

پیمان شکنى ویرانى است ، خدشه در تداوم هستى است ، ضدیت بنیادین با گوهر راستین ، آب را آلوده ساختن و گندم سبز بریدن است

 

اگر به دوردست تاریخ و فرهنگ ایران زمین بنگریم ، ریشه ى برپایى این جشن کهن سال شناخته مى شود . در آن روزگاران که انسان به طبیعت بیش از امروز نزدیک بود و کوه و دشت وبیابان را در مى نوردید، در پندار نخستین خود دوگانگى طبیعت را نیک دریافت .
شناخت این دوگانگى اورا به این اندیشه رهنمون ساخت که سرچشمه ى خوبى ، دوستى و روشنایى که به او رسایى مى بخشد یکى است ، اینچینین بود که روز و روشنایى میدان کار آدمى شدو آدمى بى ترس و تلواسه با کار کردن خود را ساخته و فرهنگ را بنیان نهاد . چون انسان به یارى روز و روشنایى به شناخت طبیعت دسترسى یافت ، خود را وام دار نور انگاشته ، پس تر ها آنرا قلرو اهورمزدا دانست .
یکى از انقلاب هاى بنیانى و تعیین کننده که زندگى بشر را دگرگون ساخت کشف آتش بود که استوره هاى زیادى را پدید آورد- سده – .کشف آتش اجاق زندگى بشر را در راستاى تاریخ جاودانگى بخشید . نیاکان ما نیز براى کاهش ناگوار یها به ویژه در شب ها آتش مى افروختندتا ازسرما ، حمله ى جانوران درنده و …. در امان بمانند . به مصداق آب آبادانى است پیشنیان نیز بر این باور بودند که بافروزان بودن آتش در هر خانه از قلمرو بدى و دد منشى ها کاسته مى شود .
شب چله یا شب یلدا
سى ام آذر ماه کوتاه ترین روز و بلندترین شب سال است به این شب با این ویژگى شب چله یا شب یلدا گفته مى شواز اول دى ماه یا خرم روز تا دهم بهمن که در پندار ایرانى روز کشف آتش توسط هوشنگ پیشدادى است چهل روز است ، این چهل روز را چله یا چله بزرگ گویندسپس چله کوچک آغآز مى شود که شامل بیست روز آخر بهمن و بیست روز از ماه اسفندست .
یلدا واژه ایست سریانى (۱) که به معناى زاده شدن است این قلم گمان بر آن داشت که واژه Jul در زبان سوئدى هم از این بن و ریشه باشد .
باور بر اینست که در شب چله یا یلدا که بلندترین و تاریک ترین و شوم ترین شب سال است (۲) نبردى سخت میان روشنایى و تاریکى در مى گیرد که سر انجام به شکست تاریکى و زایش دوباره ى نور مى انجامد چنانچه درعرصه ى شعر و زبانزد – ضرب المثل – هم میدان مى یابد : پایان شب سیه سپیدست
مردمان در این شب کنار آتش گرد آمده به ترانه خوانى و پایکوبى مى پرداختند . امروزه نیز در گوشه و کنار ایران زمین مردمان در چنین شبى به دور سفره اى پر از خشک میوه ها و تر میوه هایى چون انار سیب ،خربزه ، هندوانه – انبارى -و انگور و در پرتو روشنایى – آتش یا شمع یا نور چراغ -به پایکوبى وشادى مى پردازند که البته از حافظ محرم هر راز نیز تفالى گرفته مى شود . آیین امیدوارانه ى نشست شبانه ى سى آذرماه یا چله نویدى است از برآمدن روشنایى که با زایش دوباره ى خود نحوست و بد اخترى را از میان بردارد . در اینجا به نقل از کتاب جشن ها و آداب رسوم زمستان -(۳) کوتاه شده اى از مراسمى که در این شب در دره میانه ملایر انجام مى گرددآورده مى شود :
در این روستا دو سه روز پیش از شب چله به خانه تکانى و شستشوى ظرف ووسائل خانه مى پردازند تاشب چله که آنرا شب چله ى پاییزیا شب چله زرى مى نامند فرا رسد . در این روز مردمان رخت هاى نو یا شسته خود را مى پوشند، نزدیک هاى غروب آفتاب کدبانوى هر خانه جامى از آب چشمه پرکرده و در تاقچه ى اتاق مى نهد . پس از صرف شام همه ى اهل خانه به دورکرسى که روى آن یک سینى با دوبشقاب پر از نقل هاى رنگارنگ گذاشته شده ، گرد مى آیند . ، سپس هر یک از اهل خانه به این باور که تا سال دیگر هم چون شمع روشن بماند شمعى روشن کرده درون سینى جاى مى دهد . بخش بسیار زیباى این مراسم گزینش دخترى است از میان دختران شوى نکرده روستا که پس از گزینش ، زنان با کل زدن و هلهله به همراه نوازندگان محلى این ترانه را مى خوانند :
چله زرى ، چله زرى/امسال وسال دگرى
اروس کیه ، اروس کیه/چله زرى مى باشد
چو ماه تابان رخش/چهره پرى مى باشد
چشمش چو چشم آهو/چه میگه تاق ابرو
دختر به نام زرى/ابروى او یک ورى
چله زرى ، چله زرى جان /عزیزم ماه تابان
مبارک، مبارک/شب چله مبارک
شوربختانه نت این ترانه توسط گزارش دهنده ضبط نشده است
سپس چله زرى را همچون اروس رخت سپید پوشانیده بر تختى که روى پشت بام نهاده شده مى نشانند هر خانواده به سهم خود شمعى در کنار تختى که اروس روى آن نشسته است روشن مى کند . مردان و زنان با گرماى شمع دستان خود را گرم کرده به صورت مى کشند و مى خوانند :
زردى من از تو/سرخى تو از من 
جشن با نقل پاشون بر سر چله زرى ادامه مى یابد ، چله زرى نقل هایى که روى سرو دور برش ریخته ش شده جمع مى کند و یک دانه نقل به زن و یک دانه به مرد مى دهد ، زن نقلش را به مردش مى دهد و مرد نیز نقل را به زنش سپس دو زن چله زرى را از روى تخت بلند مى کنند، پدر چله زرى در جلو و برادرش در پشت سر و مادرش در سمت چپ رو به سوى خانه اش مى برندنوازندگان مى نوازند ومردم پایکوبان مى روندتا به خانه چله زرى برسند . در خانه ، پدرانارى به دست چله زرى مى دهد ۵) چله زرى انار دون مى کند نخست خود چند دانه مى خورد، باور چنین دارند که دخترشوى نکرده اگر یک دانه از این اناربه نیت شوهر کردن بخورد حتما سال آینده به خانه ى بخت خواهد رفت ..
این مراسم در واقع یک جشن نورست که با رقص و پایکوبى و خواندن ترانه ى
چله زرى نشونه/اروس کهکشونه /میون گلرخونه
تاوسون اودخووه/زمستون او وتووه /زمستون او وروده
تا ایسیه اوخو کرده /چله زرى دکاره /پشت سرش بهاره
ادامه پیدا مى کند . شایان یادآورى که در برخى از مناطق ایران زمین همچون باستان مراسم آتش افروزى بر بلندى ها همچون پشت بام و …….. بر گزار مى گردد ..
آیین هاى پیش از مسحیت در سوئد
پیش از مسحیت مردمان اسکاندیناوى جشن ها و آیین هاى ویژه اى داشتند که کلیه این جشن ها Jul نامیده مى شد . واژه Julدر زبان هاى اسکاندیناوى به مفهوم جشن یا جشن هاى فصلى است اما در زبان هاى ژرمنى صرفا به چم جشن فصلى زمستانى است . بنابر آنچه در سال شمارى به نام Runstav آمده است ، در کشور سوئد هم چون سال شمار باستانى خودمان ، سال را دو بخش مى کردند :
۱- زمستان شش ماهه که از ۱۴ اکتبر یا Calixtus-dagen اغازو روز ۱۳ اپریل به پایان مى رسید .
۲- تابستان شش ماهه از روز ۱۴ آپریل یا Tiburtius-dagen آغاز مى شد و در ۱۳ اکتبر ادامه داشت 
در این سال شمار نیز ازسه جشن فصلى نام برده شده است .
نخستین جشن Höst blot یا جشن قربانى پاییزى نام دارد که در آغاز زمستان برگزار مى شد .
دومین جشن Midvinter blot یا جشن قربانى میانه زمستان که ۱۳ تا ۱۴ ژانویه
برگزار مى گشت . در تغییر تقویم ، برگزارى این جشن به ششم ژانویه افتاد . هر دو جشن به نیت پربارى فراورده هاى کشاورزى سالى که در پیش است برگزار مى شده است .
سومین جشن vår blot است که یک جشن قربانى بهارى است و به نیت پیروزى وایکینگ ها در آغاز تابستان برگزار مى شده است .
درهر سه جشن از حیوان ها و انسان به عنوان قربانى در پیش خدایانى چون :
Odenو Tor و Freja استفاده مى شده است .
به نوشته ى Snorre Sturtason نویسنده ایسلندى : برگزارى مراسم جشن میانه زمستان به نیت پربارى و حاصلخیزى انجام مى شده است ۶. مردمان دربرگزارى این سه آیین فصلى به سلامتى خدایان و دلیران آبجو مى نوشیدند و واژه ى Skålدر زبان سوئدى که معناى نوش یا به سلامتى است یادمان چنان مراسم و آیینى است ۷ .
در هزاره ى دوم میلادى آییین مسحیت در سوئد رواج مى یابد و از همان گاه مبارزه میان مسحیت و آیین هاى ریشه دار مردم آغاز مى گردد . دراین نبرد مسحیت به تدریج پیروزمى گردد، ولى نمى تواند بر آیین هاى ملى تاثیر زیادى بگذارد در نتیجه همان شیوه اى را که با میتراییسم بکار گرفته بود بکارمى برد یعنى بخش عمده اى از آیین هاى ملى سوید را در خود جا مى دهد . بدین ترتیب مراسمى که امروز به عنوان آغاز سال مسیحى برگزار مى شود در واقع یادمان آیین هاى گذشته ۸ و سخت کوشى هاى انسان این سامان است که به زبانى سپاس از پربارى سالى که گذشت و سالى که در پیش است ، سپاس به پربارى کشت ، شکار ، ماهى گیرى ، خوراک و نوشیدنى هاست .پروفسور G.Nikander با شگفتى از جان سختى آیین هاى پیش از مسحیت سوید یاد مى کند که چگونه همچنان در متن مسحیت به عمر خود ادامه مى دهند ۹ 
شایان یاد آورى است که پیش از آیین زرتشت هم در همه ى جشن ها پس از فروزان ساختن آتش مراسم قربانى انجام مى شد و چهار پایان اسب ، گاو ، گوسفند و …. را با فریاد شادى به پاى خدایان پندارى قربانى مى کردند که بهره اى به آتش و مانده ها را به نیازمندان مى دادند . اما زرتشت از انجام قربانى به دلیلى چندجلوگیرى کرد :
۱- شناخت و مهرى که در آیین مزدیسنا به هستى هست ، همان مهرى که ستوران پرورده ، جانوران زمینى ، جانوران آبزى ، خزندگان ، پرندگان چرندگان را به عنوان بخشى از هستى زیر پوشش خود قرارمى دهد .
گواه بر این گفته ستایش و اعتبارى است که در فروردین یشت کرده ۲۲ بند ۴۷ آمده است :
روان هاى ستوران پرورده را مى ستاییم
روان هاى جانوران زمینى را مى ستاییم
روان جانوران آبزى را مى ستاییم
روان هاى خزندگان را مى ستاییم
روان هاى پرندگان را مى ستاییم
روان هاى پرندگان را مى ستاییم
فروشى همه ى این جانوران را مى ستاییم
دراهنودگات هات ۳۲ بند ۱۲ مى گوید نفرین تو اى مزدا به کسانى باد که گاو را بافریاد شادمانى قربانى مى کنند .
۲- آیین قربانى با اقتصاد نو پاى کشاورزى همسانى نداشت بلکه زیانى بود کلى به این معنا که قربانى کردن هر اسب ، گاو ، گوسپندو … در واقع نابود کردن نیرو و ابزار کار بود که پى آمدش قحط سالى هاى جبران ناپذیر و ایجاد تنگناها در روند اقتصادى مى شد . 
ماه دسامبر
واژه دسامبر در زبان لاتین به چم دهمین است به همین دلیل در سال شمار پیشین مارس آغاز سال بود و دسامبر دهمین ماه سال به شمار مى رفت . ماه دسامبر به سبب سه ویژگى بهترین ماه سال به شمار مى آمده :
١- ماه برداشت فراورده هاى کشاورزى بوده
۲ – ماه نزدیک شذن به آیین بزرگداشت و قربانى براى خداى خورشید
۳ – ریزش برف در ماه دسامبر نشانه اى است از پربالى سالى که در پیش داشتند
در تغییر سال شمار دسامبر بر خلاف معنایش دوازدهمین ماه سال شد و ویژه گى تازه اى یافت بدین معنا که : بلندترین و تاریکترین شب سال یعنى زایش مهررادربرگرفت
. نزد رومى ها که پیرو آیین میترا بودند وحتا بخشى از میترایسم را در اروپا و شمال افریکا انتشار دادند ۲۱ دسامبر به عنوان زاد روز میتراى شکست ناپذیر
Natalis – invictusیا Solen födelsedag 
یا روز فزایندگى نور Ljuset tilltager جشن گرفته مى شد در سده چهارم میلادى در اثر اشتباهى که در شمارش کبیسه پیش آمد زاد روز مهر به بیست و پنجم دسامبرانتقال یافت . مسحیت براى خنثى کردن نفوذمیترایسم زادروز مسیح را پس از سى سد سال که در ششم ژانویه برگزار مى شد به روز بیست و پنجم دسامبر پس کشاند . در اینجا نیاز به یادآورى است که بر خلاف گفته ی شاعر ی که گفته است :
به صاحب دولتی پیوند، اگر نامی همی جویی/ که از پیوند با عیسی چنان معروف شد یلدا
یلدا یا شب چله پیش از مسیح آوازه ی جهانى داشته و این مسحیت بود که از آوازه یلدا بهره ها بهرد .
شب اول زمستان یا آیین روستایى در سوئد
Bonde sed 
در سوئد تا سال ۱۷۵۳ میلادى به مناسبت شب اول زمستان – ۲۱ دسامبربرابر با ۳۰ آذرماه – که بلندترین شب سال بشمار مى آید ، مراسمى برگزار مى گردید پس از تغییر تقویم ژولیانى به گریگورى این مراسم به سیزدهم دسامبر انتقال یافت و این شب را درازترین شب سال برشمردند . بنا بر باور مردمان در چنین شبى حتا حیوانات خانگى زبان باز کرده و از درازى شب شکایت مى کنند مثلا در Värmland گاو از درازى شب مى نالید و قوچ پاسخ مى داد : چه بلند شبى گویى دو شب را به هم دوخته اند ۱۰.
بدانگونه که در پندار ایرانیان این بلندترین و تاریک ترین شب سال به غایت شوم و نحس و نامبارک مى باشد ۱۱ ، سوئدى ها هم نخستین شب زمستان را بداختر و شوم دانسته اند ، در پندار سوئدیها در این شب شوم که درازترین و تاریک ترین شب سال است روح هاى شیطانى آزادند تا بتوانند گناهکاران را گول بزنند . به همین دلیل براى در امان ماندن از هر گونه آسیبى همه ى درها و پنجره ها و حتا راه لوله بخارى را مى بستند ۱۲. از سوى دیگر از خانه بیرون نمى آمدند ، با هیچ گارى یا اسبى به جایى نمى رفتند تا شومى این شب دامن گیرشان نشود ، اگر هم کسى چنین بى احتیاطى مى کرد بابا نویل شومى چنین شبى را هشدار مى داد که :
امشب شب لوسیاست آهسته بران !!
Lussenaten var fylld av oro och man fick vara försktig .
Ingen hjul gå kring . Akta man häst och vagen kom tomten 
ibland och var 
‘ Dä ä lussenatt i natt, far sakta ١٣
از لوسى Lussi تا لوچیا lucia یالوسیا
آنچه امروز به نام جشن لوسیا در کشورهاى کاتولیک مذهب برگزار مى شود یادگارى است از دوشیزه سیراکوس اهل سیسیل که در ۲۰۴ میلادى به شهادت رسید . اما لوسى پیش از مسحیت پرنده اى دزد و جادوگر بود که پیکرى نیم خدایى و نیم انسانى داشت . مردمان از او با بیم و احترام سخن مى گفتند چرا که مى خواستند همانند روح شرور آب Näken از آزارش در امان بمانند . لوسى شب ، تاریکترین و دلهره آورترین شب سال بود . با همه ى دلهره اى که مردمان از جادوى لوسى داشتند او ازیاران Freja ایزد حاصلخیزى بشمار مى آمد و از دید کردارى همانند وى . ارابه لوسى راگربه اى که به Lussekatten شهرت دارد ، مى کشید که در مراسم لوسیا امروزه به شکل نان شیرینى جلوه گرى مى کند . بدین ترتیب در مى یابیم که لوسیاى جدید ریشه در آیین هاى پیشین اسکاندیناى دارد .۱۴
مهاجران آلمانى ساکن Västergötland نخستین بار در سال ۱۸۰۰ میلادى جشن لوسیا را در سوئد برپا کردند ، پس از ۱۹۰۰ میلادى این جشن در سراسر سوئد رواج پیدا کرد و از آیین روستایى یا Bondesed فاصله گرفت . از ۱۹۲۷ در روزنامه هاى استکهلم مسابقه گزینش لوسیاى زیباى سال آغاز شد که به گفته ى christer toplius هر سال در سیزده دسامبر تماشگر جشن نور و زیبایى آن هستیم ۱۵. در روز لوسیا و شب آن دخترى زیبا رو در پوشش اروس با پیراهن سپید و کمر بند سرخ و تاجى با پنج شمع روشن با همراهان اروس وار خود به دیدار همگان مى رود تا آنان را در جشن نور و شادى شریک سازد یا به گفته ى فروغ به آفتاب سلامى دوباره داده شود . از دیگر مراسم شب لوسیا انجام یک گونه بخت بینى است در این زمینه نمونه اى هست که در آن دخترى نیت کرده و شعرى مى خواند تا در خواب از سرنوشت زناشویى آینده خود با خبر شود ۱۷;
Lucia den blida 
Ska låta mej veta 
Vems säng jag ska breda 
Vems barn jag ska bära 
Vems käraste jag ska vara 
och vems famn jag ska sova uti 
لوسیاى نجیب مى خواهم بدانم
رختخواب چه کسى را خواهم گسترد ؟
فرزند چه کسى را حمل خواهم کرد؟
دلبند چه کسى خواهم شد؟
و در آغوش چه کسى خواهم خفت ؟ 

در ۱۳ دسامبر مراسم ویژه ى لوسیا در سرتاسر سوئد برگزار مى شود در مدرسه ها، بیمارستان ها ، کلیسا ها و … دخترى که به این مناسبت برگزیده مى شود با رختى همچون رخت سپید اروسان و نوار سرخى به دور کمردر حالى که تاجى مزین به چهار شمع روشن بر سر دارد آرام آرام حرکت مى کند و همراهان او که پسر و دختر هستند و Stjärngossar نامیده مى شوند با شمع هایى
روشن در حالى که آهنگ santa lucia را مى خوانند پشت سر او حرکت مى کنند . از لوسیا خواسته مى شود که زمستان تاریک و سرد سوئد را با نور زنده و جارى خود روشن کند . معمولامراسم میان ساعت دو تا سه بعداز ظهرکه هوا همچون شب تاریک است سامان بخشیده مى شود .
نوشیدنى و شیرینى روز لوسیا
Lussekatten 
Glögg 
شیرینى ویژه ى چنین روزى Lussekatten است که با آرد ، کره ، شکر ، مایه خمیر زعفران ، زنجبیل ، کمى نمک و کشمش درست مى شود . پس از اماده شدن با برس زرده تخم مرغ روى ان مى کشند رنگ زعفرانى یا طلایى این شیرینى در واقع نشانواره ى خورشید و روشنایى است که باید تاریکى را بترساند تا از اینجا رخت بربندد . شایان نگرش است که از قرن هیژده زعفران به سوئد وارد مى شود و به واسطه ى گرانى ان فقط اشراف مى توانستند به آن دسترسى بیابند . نخست فقط براى شیرینى لوسیا به کار برده مى شد وگرنه جنبه دارویى داشت .
۲۶ سال پیش که به سوئد آمدیم مهمان سویدى ما براى خوردن پلو زعفران مردد بود وقتى که گفته شد از زعفران در آن استفاد شده است و دلیل ایشان هم این بود که زعفران جنبه ى دارویى دارد ..
اما نوشیدنى
نوشیدنى این روز Glögg است که از آب سیب ، شکر ، وانیل ، زنجبیل ، میخک و پوست رنده شده لیمو، شراب سفید ، درست مى شودوکشمش و بادام با آن صرف میگردد .
. Glögg یا Glögetvin که در قرن نوزدهم به نام Gluhwein نامدار بود در ورزش هاى زمستانى اتریش و سویس مصرف مى شد . البته امروزه در سوئد هم کمى به میزان الکل آن افزده شده است .
هدیه ى سال نو یا Julklapp 
واژه Klapp هم به معناى نوازش و هم به چم ضربه به در زدن آمده است . پیش از مسحیت در سوئد رسم بر این بود که پسران و دختران جوان به در خانه ها رفته ضربه اى به در نواخته و پس از باز شدن در هدیه اى به درون خانه پرتاب کرده و مى گریختند . البته برخى اوقات شیطنتى کرده و به جاى هدیه چوب یا سنگى به درون خانه پرتاب مى کردند . تحت تاثیر آیین مهرى که از طریق روم در اروپا رواج پیدا کرد ه و به سوئد هم آمد معمولا در روز زایش خورشید شکست ناپذیر ، مردمان به همدیگر میوه ، گل ، خوراکى پیشکش مى کردند . رومى ها دوست داشتند در این روز بزرگ به همدیگر سکه هدیه بدهند ۱۷
دکتر بهرام فروشى در کتاب جهان فرورى رویه ۱۱۸ چاپ دانشگاه تهران گزارش مى کند که :
در روستاهاى خراسان معمولا در این شب خانواده پسرى که با دختر نامزد شده است براى دختر هدیه مى فرستد و رسم هدیه فرستادن براى دختر در آذربایجان نیز معمول است و رابطه ى این جشن را با زایش و تولد به خوبى آشکار مى سازد . در آذربایجان در شب چله خانواده دخترى که به شوى رفته است براى دختر هدیه مى فرستد و در شهر خوى بازار پشمک رواج دارد و این گویا به مناسبت شباهت آن به برف است . در بهار همدان هر کس نامزد داشته باشد باید شب چله اى بفرستد . شب چله اى باید یک قواره پارچه یا یک قواره پیراهنى یا چادرى باشد که با شب چله اى مى فرستند .۱۸
در مقایسه ى مراسم شب چله ى ایرانى و آیین روستایى سوید همگونى هایى چند به چشم مى خورد از جمله :
هر دو مراسم در شب اول زمستان برگزار مى شوند
در هر دو مورد شب اول زمستان درازترین شب اول سال به حساب آورده شده است
در هر دو مورد شب اول زمستان شوم دانسته شده است
در هر دو مورد در چنین شبى فال گرفته شده است
در هر دو مورد هدیه دادن دادن وجود داشته است
در یک جمع بندى چنین مى توان نتیجه گرفت که جشن نور و روشنایى در هر کجا و به هرگونه که برگزار گردد از ریشه ى مشترک و کهن آن حکایت مى کند
مهر ایزدى که به اندازه ملیت ما کهن است ه
شب چله شب زاد روز مهر ایزد مشترک هندیان و ایرانیان است . این ایزد روز شانزدهم هرماه وماه هفتم سال به نام اوست . از ویژگى هاى مهر نگهبانى از پیمان است . پیمان و ارج و نگهداشت آن در واقع در گرو راستى است . اگر آدمى در گزینش راستى یا دروج ، دروج را برگزیده باشد چگونه مى توان از اوى کژ کردار و دروج گفتار انتظار داشت که پایبند به پیمان باشد . کسى مى تواند به این اصل وفادار باشد که گوهر راستین را برگزیده باشد . اعتبار و احترام به نفس پیمان ، امرى است در قلمرو نیک پنداران . اینانند که حتا نباید پیمانى را که با یک دروغ پرست بسته اند ، بگسلند . چرا که پیمان به نفس خود از اعتبارى همه سو برخوردارست . همه سو نگرى گامى است فراسوى کمال که در خور خردوران نیکجوست . گزینش گوهر راستین ، جان و جسم را به پاکى وخرد آراستن است و در پى آن مسئولیتى بس بزرگ به گردن گرفتن که از آن گریزى نیست . براى دریافت این همه سو نگرى و بزرگ اندیشى بار دیگر بند دوم مهر یشت را مرور مى کنیم . آنجا که اهورا مزدا مى گوید :
اى سپیتمان ،
مبادا پیمان بشکنى
نه پیمانى را که با یک دروغ پرست بسته اى
نه پیمانى را که با یک راستى پرست بسته اى
چه هر دو پیمان است ، خواه با دروج پرست ، خواه با راستى پرست ۱۹.
مهر مترادف است با پیمان ، اگر مهر را عینى تر کرده و پوششى زمینى به ان بدهیم تدوام هستى و گسترش نیکى محض را در آن جلوه گر خواهیم یافت .
مهر جلوه اى است از پیمان انسان با انسان ، پیمان انسان با محیط اجتماعى و طبیعى در یک ژرف نگرى انسان به مثابه مهر ، پرچمدار و نگهبان هستى خواهد بود . البته انسانى که گوهر راستین را برگزیده باشد .
بنا برآنچه آمد پایبندى به پیمان آن چنان اصل مسلم و آشکارى است که مترادف مى شودبا آبادى و پیمان شکنى با ویرانى و ظلمت هم کفه مى گردد ;
اى سپیتمان
پیمان شکن نابکار سراسر کشور را ویران مى سازد ۲۰
پیمان شکنى ویرانى است ، خدشه در تداوم هستى است ، ضدیت بنیادین با گوهر راستین ، آب را آلوده ساختن و گندم سبز بریدن است ، پیمان شکنى در معناى عام گناه است . این معنا را در راستاى فرهنگ و ادب ایران زمین پیگیر مى شویم :
خداوند شاهنامه گوید
چو پیمان شکن باشى و تیز مغز/ نیاید ز دست تو یک کار نغز
سعدى شیراز گوید
در ازل بود که پیمان محبت بستند /نشکند مرد اگرش سر برود پیمان را
حافظ همیشه معاصر نه تنها پیمان شکنى نمى کند بلکه بنابه سپارش پیر پیمانه کشش حتا از مصاحبت با پیمان شکنان نیز پرهیز مى کند
پیر پیمان شکن من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
شاعر دلسوخته ى دشتستان فایز گوید
رخ تو دلبرا مانند ماهه/رخ من از غمت چون برگ کاهه
به فایز عهد یارى بسته بودى /مگر نه عهد بشکستن گناهه ۲۱
در میتراییسم حلقه نشان پیمان و اتحاد و وابستگى است . چون پیمانى بسته مى شود حلقه اى رد و بدل مى شد . نشان حلقه از ایران به اروپا رفت و کم کم نشنواره ى پیمان زناشویى شد .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *