فلسفه ی جشن های ایرانی

شب یلدا

مقدمه ای بر فلسفه ی جشن های ایرانی، همراه با سخنی درباره جشن سده

در فلسفه ی ایران کهن ، ناپایداری جهان به معنای ناپایداری زندگی نیست ، چرا که زندگی در جهان ناپایدار ـ یا به گفته ی حافظ، ” جهان بی بنیاد ” ـ قانونمندی خود را دارد. زندگی سرشار از زیبایی است و انسان در آن پرامید و بی بیم در راستای مسئولیت خود گام بر می دارد تا بتواند از بار بیآییناندیشه های » اهریمنی « کاسته و بر اساس نیکی های سه گانه، با شادمانی به ساختن جهانی نو ، آبادانی جهان و پیشرفت آن بپردازد تا شایستهزندگی و نام جاودانه گردد.

در این “جهان زایای بار آور” شادی و آبادی پیوند و پیوستی تنگاتنگ دارند و، بر این اصل و بنیان، دریوزگی و قلندری و نکوهش جهان مادی بی معناست . انسان در ین نگاه فلسفی منفی گرایی، یعنی پشت کردن به دنیا، را مذموم شمرده و عشق به هستی را در هر گام نیک خود جلوه گر می سازدوچشمان ستایشگر و نیایش بر خود را بر همه ی داده های اهورایی می دوزد، نیرو می گیرد و نیرو می بخشد و میدان عشق را همچون سمندر در آتشباشیدایی طی می کند . پویش او بر مبنای اعتبار و باور به قانون اشا ست  و در جام جهان بین او زندگی کنونی تدارکی برای جهان پسین نیست . انساندراین آیین، در گسترش جهان و تکامل و رسایی آفرینش همراه و همگام اهورامزداست . او گناهکار ازلی نیست که در به روی ببندد و نفس خویشرا بهطناب بکشد تا به رستگاری دسترسی یابد . رستگاری در گام های بلند نیک اوست . اصل گزینش بر پایه اندیشیدن و سنجیدن استوارست و انسانباخردمندی این را نیوشیده است .

شادی در آیین ایرانی بنیانی پر اعتبار دارد . نگاهی کوتاه به راز و رمز آفرینش به روشن شدن مطلب یاری خواهد داد . بنا بر آنچه در بندهش آمدهاست،نخست آسمان و به یاری آسمان شادی آفریده شد …یعنی پیش از موجودیت انسان. پس شادی از نخستین گاه آفرینش، با هستی همزبان ،همزمان وهمگام است . اینجا این موضوع روشن می شود که شادی به نشانه ی درون مایه هستی از ویژگی های آفرینش است . مطرح شدن شادی بهعنوان یکاصل عمده دراین نظام فکری بسیار شایان نگرش است ، چرا که شادی، نیک کرداری و پایه ی اعتماد آدمی است در زندگی. هرچند مرگ نقطهی پایانی آدمی قلمداد می شود ولی در همین ختم هم آغازی و وصلی هست یا به بیانی دیگر سیکل دیگری بر مبنای نظم گیهانی (اشا) می آغازد .اینچنیناست که در آیین ایرانی بر مرگ تن مویه کردن روا نمی باشد ، چرا که مویه و ماتم شگرد دیگر اهریمن است تا انسان را به ورطه بیزاری از هستیانداختهو از بار اعتمادش بکاهد . مویه خزان لحظه ی آدمی ، زنگ کرکننده ای است که حتا زمین را هم ناشاد می کند .

به همین دلیل باورمند به این بینش به ستایش و نیایش منش نیک و کار می ایستد تا در برابر تباهی و تاریکی و شیون و مویه پایداری کند .

منش نیک را می ستاییم ،

پایداری در برابر تاریکی را ،

پایداری در برابر شیون و مویه را . یسنا ۷۱ بند ۱۷

بازتاب چنین اندیشه ای را در هیژده سنگ نبشته ی شاهان هخامنشی ـ از داریوش بزرگ تا اردشیر سوم ـ به روشنی می توان دید:

بغ بزرگ است اهورا مزدا ،

او که این بوم را آفرید ،

او که این آسمان را آفرید

او که شــــــــادی آفرید ،

مردم را .

بر مبنای چنین آموزشی است که ایرانی می کوشد تا راستی را در کارهایش از میان نبرد ، باچشمانی روشن و پاک به زمین و خورشید و…. بنگرد . دستان را برای آبادانی بکار برد و از روی خرد بر دامنه ی روشنایی بیفزاید . برآمد نهایی چنین بینشی تبلور شادی است در جهانی که به گفته یداریوششاه شاهان در نقش رستم : اهورامزدا آنرا زیبا آفریده است.

همه ی مزدا آفریده ها زیبا هستند و انسان بخشی از این زیبایی است و زایش او نیز سزاوار نیایش و شادی است از این جهت بنا به گزارش هردوت : ایرانیان نخستین مردمانی هستند که زادروز خود را جشن می گیرند و به شادی می ایستند در این بینش زندگی و شادی همزاد و همراهند . جشنهابرآیند کار و آبادانی است و آبادانی روشنایی است .

جشن آتش

آتش اندر دل بهمن چه بود ، هست یقین/  شرری کش ز پدر در دل هموار بود

این سده آتش افروخته دارد ، که درست / لاله رخ ، گرم اثر ، عاشق کردار بود

گر چه این آتش ما اندک و خردست ولی / هست مشتی که نماینده خروار بود

آتش جشن سده آتش مهر وطن است / کاندرین ملک نخواهد که شب تار بود

خرم است این سده و شادروان باد که گفت / شب جشن سده را حرمت بسیار بود

دبیر سیاقی

افزون بر جشن سوری ، از سی و یک جشن سالیانه که در هفتاد و سه روز برگــــــزار می شد سه جشن به پاس و بزرگداشت آتش است ، که عبارتند از :

ــ سده

ــ آذرگان

ــ اردیبهشت گان

در سنگ نوشته های هخامنشی و پارسی باستان آترAtär گفته شده است ، در اوستا آتش به شکل آتر Ater و آثر Ather و آترAtr آمده است، درزبانپهلوی آتور Atur و Adur آتخش Atäxs نامیده شده که درزبان پارسی امروزی آذر Azärیا آتش Atäshیا در برخی از گویش های محلی تش Täsh خواندهمیشود . .درباور هندوان Ageni خدای آتش است ، همین واژه در زبان کردی به شکل آگر Ager و در روسی اوگن  OroHb به چم آتش است .

آتش از آفریده های هفتگانه مادی است که همچون ” اخگری ازاندیشه آفریده شده و ” بدو درخششی از روشنی بیکران ” داد ه شده است » آنگونه تنی نیکو که آتش را درخور است خویشکاری آتش در دوران اهریمنی ، پرستاری مردم کردن و خورش ساختن و از میان بردن سردی است. “۲

در سال شمار ایرانی روز دوم هرماه به نام امشاسپند اشاوهیشتا Asavehista یا اردیبهشت است که در جهان مادی سرپرست آتش است وروزنهمهرماه  به نام ایزد آذر است که در سنگ نوشته ی بیستون Asiyadiyaآورده شده »که از واژه Atryadiya به معنای ماه پرستش آتش برگرفته شده است۳اعتبار آذر آنچنانست که آنرا پسر اهورامزدا نامیده اند ۴ . هر دوروزیعنی دوم و نهم هر ماه از جشن های ماهیانه به شمارمی آیند ، که روزهای پاسواحترام آتش است . البته باوجودی که آذر پسر اهورا مزدا نامیده شد ه ، اماامروزه ، نام آذر بر دختران نهند «

چندی از نام های مردمان درفروردین یشت برگرفته ازواژه آتش است ، از آن جمله می توان از آترپات Aterpat یا آذرباد ، آترچیتر Aterecithraیا آذرچهر،آترخوارنه Aterexvarnah یا دارنده فر آذری ، آتردات Ateredata یا آذرداد یا آتش داد ، آترداینگهو Ateredäinghu یا از کشور آذر ، آترزنتو Aterezäntu یاناحیهی آتش ، آترسوه Ateresäväh یا دارنده سود آذر ، آترونوش Aterewänshä یا آذرنوش که به چم دوست دارنده ی آتش است ، نام برد . استان آترپاتکانیاآذرپاتکان یا آذربایجان و شهر آذرشهر نیز از یادمان های نام آتشند .

دریسنا هات ۱۷/۱۱ از پنج آتش نام می برد:

آتش برزی سونگه Berezisävänghä که آتش بهرام است

آتش وهوفریان Vohu fryanäبه چم دوستدار نیکی که گرمای تن مردمان و چهارپایان است .

آتش وازیشتشت Urvazishtä بچم شادمانی دهنده تر که در گیاهان هست .

آتش اوروازی Vazishtä بچم آتش درون ابرهاست » رعد و برق «

آتش اسپنیشت Spenishtä به چم آتشی است که در گرزمان درپیش اهورامزدا فروزان است

استوره شناسی آتش

یکی از آیین های مردم هند و اروپایی جشن آتش است که از گذشته ای دور تاکنون بر جای مانده است .درچگونگی پدید آمدن آتش ، میتولوژی یونانی پرومتـه را آورنده ی آن می داند . “بدینگونه که زئوس خدای خدایان مردمان را ازآتش ، که بنیادی آسمانی داشت محروم ساخته و زمین ومردمانرادچارتاریکی و سرماکرده بود . پرومته به جای گوشت ، استخوانهای گاو را به زئوس هدیه داد و آتش آسمان را پس از ربودن در ساقه رازیانه ای پنهان کرد ،بهزمین آورد و به انسان هـــــــدیه کرد وزمینه زندگی و تمدن بشر را سامان بخشید ” ۵

شاهنامه پیدایش یا کشف آتش را به هوشنگ پیشدادی پیوند مـــی دهد و اندیشه را چنین می نمایاند :

یک روز هوشنگ با گروهی از یاران به سوی کوه می رفت ناگاه ماری » سیه رنگ و تیره تن و تیزتاز« ــ نماد اهریمن ــ پدیدار شد . هوشنگ دلیر و چالاک بهزور کیانی سنگی به سویش پرتاب کرد :

برآمد به سنگ گران سنگ خردهمان و همین سنگ گردید خرد

فروغی پدید آمد از هردو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

نشد مار کشته و لیکن ز رازپدید آمد آتش از آن سنگ باز

اهورامزدا برای رودرویی و پاسداری از زندگی آتش می آفریند ، این آتش به خار و خاشاک افتاد و فروزان گشت ، هوشنگ به ستایش می ایستد :

جهاندار پیش جهان آفرین نیایش همی کرد و خواند آفرین

که او را فروغی چنین ایزدی پرستید باید اگـــــر بخــــــــــردی

شب آمد برافروخت آتش چو کوه همان شاه در گـــرد او با گــــروه

یکی جشن کرد آنشب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده کـــرد

زهوشنگ ماند این سده یادگار بسی باد چون او دگر شهـــــریار

مری بویس احتمال می دهد که جشن سده باز مانده ای از دوره های ــ هنـــــــــــــد و اروپایی بدوی باشد .” سده جشن بزرگ ، افروختن آتش درهوایآزاد است که جمیع اقوام هنداروپایی را به نیت نیرو دادن به آتش آسمانی خورشید به هنگام زوال و ضعف زمستانی آن برپا می کرده اند .از آنجا کهدرکیش ایرانیان قدیم خورشید و آتش ژرفترین اهمیت و معنا را داشته اند ، انتظار می رود مادها و پارس ها ، این جشن را همراه خود به میهن نوین خود آوردهباشند”۶

کشف آتش یا انرژی نخستین انقلاب زندگی بشرست ، پس از این کشف فرهنگ و تمدن بشری سامان می یابد :

کز آباد کردن جهان شاد کرد

نخستین یکی گوهر آمد به چنگ / به دانش ز آهن جدا کرد سنگ

سرمایه کرد آهن آب گون / کزان سنگ خارا کشیدش برون

چو بشناخت آهنگری پیشه کرد / کجا زو تبر اره و تیشه کرد

چو این کرده شد چاره ی آب ساخت / ز دریا برآورد و هامون نواخت

به جوی وبه رود آب را راه کرد/ به فر کی ای رنج کوتاه کرد

چو آگاه مردم بران برفزود / پراکندن تخم و و کشت درو

بدان ایزدی فر و جاه و کیان / ز نخچیر گور و گوزن ژیان

جدا کرد گاو و خر و گوسپند/ بورز آورید آنچه بد سودمند

جهاندار هوشنگ با هوش گفت / بدارید شان را جدا جفت جفت

بدیشان بورزید و بدیشان خورید / همی باج را خویشتن پرورید

ز پویندگان هر که مویش نکوست / بکشت وزایشان برآهیخت پوست

چو سنجاب و قاقم چو روباه گرم / چهارم سمور ست کش موی نرم بدینگونه از چرم پویندگان / ببوشید بالای گویندگان

اما پیش از دست یابی به آتش ، مردمان خوراکشان میوه و رخت شان برگ بود:

از آن پیش کاین کارها شد بسیج/ نبد خوردنی ها جز از میوه هیچ

همه کار مردم نبودی به برگ / که پوشیدنی شان همه بود برگ

نام سده

درسال شمار ایرانی سال به دوبخش می شد زمستان بزرگ و تابستان بزرگ ؛ زمستان بزرگ دربرگیرنده ی ماه های آبان ، آذر، دی ، بهمنواسفندوتابستان بزرگ شامل بهاروتابستان می شد (از فروردین تا آخرمهر ).در نام نهی یا وجه تسمیه سده آورده شده است که سد روز از زمستانگذشتهباشد. بنا بر این شمارش سه ماه آبان و آذر و دی به اضافه ی ده روز اول ماه بهمن . یعنی جشن سده در دهم بهمن برگزار شده و می شود کهبرابرستبا سی ام ژانویه

از پی تهنیت روز نو آمد بر شاه سده ی فرخ روز دهم بهمن ماه فرخی

ازاول دی ماه تا دهم بهمن ، چله یاچهله بزرگ نامیده می شود.بیست روز آخر بهمن هم در فرهنگ مردم کوچه به چله کوچک معروف است . اوجسرماچهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک است که به چار چار شهرت دارد.بنا به گزارش بیرونی سده یعنی پنجا ه روز و پنجا ه شب به نوروزمانده « (یعنی بیست روز بهمن به اضافه سی روز اسفند)۷، یا به تعبیر زیبای خراسانی ها : پنجاه به نوروز و سد به برداشت فراورده های کشاورزی ماندهاست .

روستاییان خراسانی به مدت سه روز یعنی از یازدهم تا سیزدهم بهمن به مناسبت جشن سده به شادی می پردازند . چرا که سده بلندایسالشماریست که از سویی نشان می دهد به نوروز جمشیدی پنجاه روز بیش نمانده و بزودی زمستان سیاه جای به بهار خواهد داد و از سویی دورنمایسدروزه ی برداشت خرمن را نمایان می سازد به همین دلیل پیش از فرارسیدن جشن از کوچک و بزرگ ، پیاده و سوار به کـــــوه و صحرا می روند وپشتههایی از خار و خاشاک به روستا آورده و پسینگاه روز دهم بهمن بر بلندترین بام خانه روستا گردآمده و بوته ها را روی هم انباشته کرده چون آفتابنهان گشت و شب روستا را زیر چادر خود کشید ، بزرگ خانواده آتش به خــرمن بوته ها می زند همین که تابش آتش تاریکی را شکست داد ، فریادشادمانی کهنیایشی ساده و پاکست با پایکوبی و دست افشانی خواندن سرود سده آغاز می شود :

آی سده ، سده ، سده

سد به غله ، پنجه به نوروز

آی سده ، سده ، سده

سد به غله ، پنجه به نوروز

زنون بی شو ، چله به در شو(زنان بی شوهر عمرسرما تمام شد)

زنون شو دار ، به غم گرفتار (زنان شوهر دار غم دار آغاز کارند)

سد به غله ، پنجه به نوروز

دخترون دخنه ، دفکرجمئه ، (دختران درخانه به فکر رخت نوروزی هستند(

نوروز بی یمه )نوروز آمد(

سد به غله ، پنجه به نوروز

دخترون د خنه بر شو منله (دختران در خانه برای شوهر می نالند)

سد به غله ، پنجه به نوروز

سده در پشت دالو ، (سده در پشت دالان کمین کرده است)

بمیرن غله دارو (محتکرین از غصه بمیرین ، چون دیـــگر نمی توانند احتکار کنند)

سده ، سده ی ما ، میشود گله ی ما ) تعداد گوسفندان و گله مابه سد می رسد)

پس از آنکه تابش آتش در پشت بام ها فروکش کرد، صحرا میدان بروز شور و هیجان جوانان می شود . مـــی خوانند و بـــــــــوته های فـــــــــروزان  بهطنـــاب بسته را به دور سر می چراخانند . سالمندان به گرد آنان نشسته و تماشگر شادی و شادمانیند چون باور دارند که « تماشای سده سوزی وآتشسده موجب تندرستی و بهروزی است ، با آتش سده به روی زمین ، سختی های زمستانی کاهش پیدا می کند و زمین نفس می کشد و زندگیبهاریآغاز می شود این جشن سه روزه با شادی و امید پایان می یابد و خاکستر آتش سده بر پشت بام ها باقی می ماند چرا که باور هست اگر باران بباردو آب خاکستر آتش سده را بشوید سال خوبی در پیش است » .۸

زرتشتیان و جشن سده

زرتشتیان در هر شرایطی جشن ها ی باستانی را برگزار کرده و می کنند از جمله آیین جشن ســده را همچون دیگر یادمان های نیاکانی نگهبانی و برپامیدارند ازسده سوزی در کرمان تا هیرم بو Hirom bow زرتشتیان شریف آباد یزد از کوشک ورجاوند کرج تادر هر گوشه از این جهان پهناور که باشندمسئولیتخود را فراموش نمی کنند .

زنده یاد صادق هدایت درکتاب نیرنگستان که در سال ۱۳۱۲خورشیدی به چاپ رساند سده سوزی در کرمان راچنین گزارش کرده است: «سدهسوزیجشنی است که هنوز زرتشیتان کرمان به یادگار جمشید و آیین های ایران باستان می گیرند و برای این کار موقوفاتی در کرمان در نظر گرفته اند . پنجا هروز به نوروز خروارها بوته و هیزم درمنه در گبر محله باغچه بوداغ آباد گرد می آورند . جنب این باغچه خانه ای هست مسجد مانند و موبدان موبد ازبزرگانشهر و حتا خارجی ها را دعوت شایانی می کنند . در این آیین شراب و شیرینی و میوه زیاد چیده می شود و اول غروب آفتــــــــــــاب دو نفر موبد دولالهروشن می کنند و بوته ها را با آن آتش می زنند و سرود ویژه می خوانند هنگامی که آتش زبانه می کشد همه ی میهمانان که بیش از چندین هزار نفرمیشوند با فریادهای شادی دور آتش می گردند و این ترانه را می خوانند :

سد به سده ، سی به گله پنجاه به نوروز

شراب می نوشند و میان هلهله ی شادی جشن تمام می شود . در کرمان همه ی مردم منتظر سده سوزی هستند و اهمیت کشاورزی دارد ».

همانطور که زنده یاد هدایت درباره ی این آیین باستانی نوشته است، هم اکنون پنجاه سالی می شود که این آیین باستانی را زرتشتیان کرمانپنجاهروزپیش از نوروز در محل شاه مهر ایزد یا باغچه بداغ آباد برگزار می کنند. نا گفته نماند که در پنجاه سال اخیر شکوه جشن ها به دلیل کاهش سختگیریهای محیطی افزونی یافته است.

درپسین گاه چند تن از موبدان زرتشتی با رخت وکلاه سپید ، دست در دست یکدیگر در حالی که آتش نیایش را زمزمه می کنند به گرد توده بزرگ بوتههایخار که به اصطلاح محلی درمون  dormun می گویند سه مرتبه که یاد آور اندیشه و گفتار و کردار نیک است می چرخند و یکی از آنها با لاله روشنی کهدردست دارد در مسیر وزش باد بوته ها را آتش می زند. در ضمن در آتشدان ها اسپند و کندر یا به گفته ی شیرازی ها بو خوش یا بو خش buxash میریزندجشن ها همیشه با آهنگ های شاد موسیقی همراه است ,در این روز آش ویژه و نان سیروگ sirug نذر می شود. .

از سال ۱۳۴۸ آیین جشن سده با شرکت هزاران نفر همزمان با بزرگداشت این جشن در کرمان ، یزد ، اهواز شیراز و… در باغ کوشک ورجاوند واقعدرکیلومتر ۱۴ جاده کرج برگزار می گردد ، همچنین تورهایی از سال ۱۳۸۰ تشکیل شده که گردشگران خود را به مدت سه روز از تهران به یزد و کرمان میبرندکه در روز سوم تماشگر آیین سده سوزی کرمان می شوند . نکته شایان توجه در این موضوع پیوند مشترک مردم یک پارچه ی ما در ارج به میراثهایفرهنگی است . اگر چه زرتشیان میزبانند وبرگزار کننده ی جشن و ریتوال ها اما آیین های ملی به همه تعلق دارند به همین دلیل همگان شرکتمیکنند ، شرکت همگان فروزش آتش را دو چندان می کند و به آن جاودانگی می بخشد.

این فروغ آتشی که زمینه ی تمدن بشری را فراهم ساخت هر نامی که درهر فرهنگ وسرزمینی داشته باشد در خورستایش است چه آنرا پرومته بهزمینآورده باشد، چه هوشنگ پیشدادی به آن دسترسی پیدا کرده باشد و چه برگزاری آیین این فروغ جاودانه در فرهنگ ایران زمین از روزگار هوشنگتاکنونباقی مانده و آتش فروزان آن دردل شب های سیاه زمستانی آنچنان جــلوه گرست کـــــه به گفته ی عنصری

گر از فصل زمستان است بــــهمن چرا امشب جهان چون لاله زارست

بنابه گزارش فردوسی، زرتشت با مجمری از این فروغ جاودانه که نشانواره ی خردست ، نخستین باربه دیدار گشتاسب کیانی می رود:

یکی مجمر آتش بیاورد بازبگفت از بهشت آوریدم فراز

داریوش سوم بی هیچگونه دودلی نشان می دهد که مرگ او ، نقطه پایانی فرهنگ ایران زمین نیست بلکه دخترش بیاراید این آتش زردهشت

یکی پروده ی شهریاران بود به رای افسر نامـــــداران بـود

مگر زو ببینی یکی نامدار کـــــــجا نو کند نام اسفنــــدیار

بیاراید این آتش زردهشت بگیرد همی زند واستا به مشت

نگهدارد این فال و جشن سده همان فـــر نـــــــــوروز و آتشکده

و این همان آتشی است که رند شیراز به آن چنین باور دارد که :

آن آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

زرتشیان را به آتش پرستی متهم می کنند ، اما چنین نیست ، نیایش سوی زرتشتیان روشنایی است و همانگونه که توران شهریاری از قول آتشگفتهاست معنا و تعبیر را در فراسو ی کوته اند یشی ها ببینیم

گو مرا بهدین نیایش می کندجان هستی را نیایش می کند

در سخن پایانی جشن سده بر همگان فرخنده بادا ، امید که در راستای نور خرد و دانایی، به شادمانی رهپوی تازه سازی جهان باشیم. همازوربیم

در هم چو روزی محترم ، در هم چو جشنی محتشم

باید شمردن مغتنم ، بر خیز مارا » می « بده

روزی خوش دلکش بود ، چون گفتگو ز آتش بود

آبی چو آتش خوش بود ، مخصوص در آتشکده

مجدالاسلام کرمانی

در اینجا من به نام یک زرتشتی با باور به انسان و خردش در برابر آتش به مهر می ایستم و زمزمه می کنم :

درود به تو ای آتش ،

ای بر ترین آفریده ی سزاوار ستایش اهورامزدا،

به خشنودی اهورا مزدا.

راستی بهترین نیکی است ،

خرسندی است ،

خرسندی براى کسی که راستی را برای بهترین راستی بخواهد (۳بار)

افروخته باش در این خانه ،

پیوسته افروخته باش در این خانه ،

فروزان باش در این خانه ، تا دیر زمان افزاینده باش در این خانه .

به من ارزانی ده ای آتش ، ای پرتو اهورامزدا ،

آسایش آسان ، پناه آسان ، آسایش فراوان ،زندگانی فراوان ، فرزانگی ، افزونی ،

شیوایی زبان و هوشیاری روان

و پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی زیان و پس از آن دلیری مردانه ،

استواری ، هوشیاری و بیداری ، فرزندان برومند و کاردان ،

کشورداری و انجمن آرا، بالیده، نیک کردار ، آزادی بخش و جوانمرد،

که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند

و انجمن برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ بخشند

راستی بهترین نیکی است ،

خرسندی است ،

خرسندی براى کسی که راستی را برای بهترین راستی بخواهد. (۳

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *