نفیلیم

کتاب نگاه بانان:

بخش اول کتاب انوخ به شرح فرو افتادن تعدادی از فرشتگان، که پدران نفیلیم بودند، میپردازد.

در ابتدا بیان میشود که انوخ تنها یک فرد عادی در جامعه خود بود که خداوند چشم بصیرت اورا گشود و او توانست اتفاقاتی که در گذشته و آینده روی میدهند را ببیند……

نگاه کن به درختان که چگونه در زمستان برگهایشان را میریزند بغیر از چهارده درخت که شاخ و برگ کهنه شان را نگاه میدارند…..

سپس جریان تصمیم فرشتگان نگاهبان بر اختلاط با انسانها نقل میشود:

و سمیاز که فرمانده آنها بود گفت: میترسم که البته شما با این عمل موافق نخواهید بود و تنها من باید جزای این گناه عظیم را بپذیرم!

ولی تمامی فرشتگان نگاهبان پاسخ دادند: بیائید همه سوگند بخوریم و پیمان ببندیم بر سر لعن ابدی که این نقشه را رها نکنیم و این عمل را تا آخر انجام دهیم!

و همگی همپیمان شدند که تعدادشان دویست نفر بود و در عهد جارد این رویداد رخ داد و بر قله  هرمون فرود آمدند.

این بخش نشان میدهد که در واقع فرشتگان نگاهبان مایل به آمیزش با زمینیان نبودند و از عقوبت خداوند در ترس بودند و حتما دلیل و انگیزه ای بسیار قوی آنها را واداشته که این «فداکاری» را انجام دهند!

در حالی که در کتاب عهد عتیق بیان گشته که پسران خدا به خاطر زیبائی زنان زمینی با آنها آمیزش کردند!

همچنین به این نتیجه میرسیم که نفیلیم با ساتان(شیطان) رابطه ای ندارد.

در باره اینکه این دلیل و انگیزه چه بوده در انتهای مطلب سخن خواهیم راند.

و زنان زمینی باردار گشتند و فرزندانشان تبدیل به انسانهائی عظیم الجثه و بدسرشت گشتند به نام نفیلیم، نفیل ها هر چه محصول کشت و زرع انسانها بود را میخوردند و زمانی که انسانها دیگر نتوانستند بار احتیاجات آنها را تحمل کنند شروع به بلعیدن و خوردن انسانها و سپس حیوانات و پرندگان و ماهیها و حتی رپتایل ها!! کردند و حتی در آخر به جان همدیگر افتادند و گوشت و خون یکدیگر را خوردند!

وقتی نفیلیم شروع به خوردن انسانها کرد تعدادی از فرشتگان به زمین آمدند تا به انسانها در برابر نفیلیم کمک کنند، عزازیل به انسان فلزات موجود در زمین را شناساند و این که چگونه با آنها سلاح های کارآمد بسازند، و سنگهای با ارزش را، و طوطیای معدنی و سرمه چشم را، و ابزار رنگرزی و آرایش را.

سمجاز جادو را به انسان آموخت و آرماروس ضد جادو را،باراکیژال و کوکابل ستاره شناسی و صور فلکی را، ازقیال دانش ابرها را، آراکیل نشانه ها (منظور حرکت)ی زمین را، شامسیل نشانه های خورشید را و ساریل دوره حرکت ماه را.

(در برخی متون نقل شده است که فرشتگان فرو افتاده این علوم را به انسانها آموختند ولی این موضوع بنظر صحیح نمیاید، همچنین در این متون نقل شده خداوند از اینکه فرشتگان فرو افتاده علوم ممنوعه را به انسانها آموختند خشمگین بود. به نظر میاید دستکاری در متون قدیمی با اهداف نا معلوم حقیقت دارد. در روایات ایرانی آمده است که فرشتگان جادو و علوم دیگر را به انسان یاد دادند تا از خود محافظت کند ولی برخی از انسانها شروع به سوء استفاده از این قدرتها و علوم کردند.)

ولی با گسترش آلودگی و فساد و بوجود آمدن موجودات ناخالص و آلوده (بنظر میاید فرشتگان فرو افتاده دست به دستکاری در آفرینش موجودات زمین زدند) خداوند اوریل را بنزد فرزند لامخ فرستاد و به او گفت: بنزد نوح برو و او را از تصمیمی که درباره نابودی زمین گرفتیم آگاه کن و به او بگو خود را مخفی کند و کمکش کن تا خود و خانواده اش را نجات دهد تا نسلش برای آینده جهان محفوظ بماند.

خداوند به رافائیل دستور داد که عزازیل را دستگیر کند: دست و پایش را ببند و در میانه صحرا شکافی درست کن و او را در تاریکی زندانی کن و بر روی آن صخره های عظیم قرار بده تا به او نور آفتاب نتابد و در روز حسابرسی او به آتش افکنده خواهد گشت (چون عزازیل با زندگی در میان انسانها به گناهان آنها آلوده شده بود) سپس زمین را که توسط فرشتگان فرو افتاده آلوده و خراب و پلید گشته بهبودی بخش و پاکسازی کن.

و ارباب به گابریل دستور داد که بر ضد موجودات بد اخلاق و پلید و فاسد و فرزندان نامشروعشان و همچنین فرزندان فرشتگان فرو افتاده (نفیلیم) وارد عمل شود.

و به میکائیل دستور داد: برو و سمیجاز و همکارانش (فرشتگان فرو افتاده) را دستگیر کن که اکنون که نابودی فرزندان عزیزشان (نفیلیم) را دیده اند (در مقابل تو مقاومت نخواهند کرد)، آنها را در دره زمین زندانی کن که تا هفتاد نسل در آنجا بمانند و در روز حسابرسی آنها را به چاه آتش خواهم افکند و زندانی خواهم کرد و از این ببعد هرکه با آنها همدلی کند به آنها خواهد پیوست.

به نظر میاید هدف برخی افراد الوهیم از اختلاط و دستکاری در نژاد بشر جاوگیری از بروز اتفاقی در آینده بود، گفته میشود آنها میدانستند که در آینده در میان انسانها شخصی بدنیا خواهد آمد که به او فرزند انسان میگویند، ولی این فرزند انسان که الوهیم از بدنیا آمدنش وحشت داشته کیست؟

در باره فرزند انسان مطالب مختلفی نقل میشود، عمده این مطالب بر سه محورند:

۱- زمانی خواهد آمد که بدلیل فعال شدن یک ژن باستانی دیگر مردان نمیتوانند زنان را بچه دار کنند، در این زمان که نسل بشر در خطر جدی قرار خواهد گرفت تنها یک زن بطریقی نامعلوم بچه دار میشود و پسری با قابلیت بارور کردن بدنیا میاورد که ادامه نسل بشر بدست او ممکن است و او را فرزند انسان میخوانند.

۲- فرزند انسان شخصیست که در آخرالزمان در مقابل دجال، ساتان و نفیلیم قد علم کرده آنها را شکست میدهد و در آخر باعث پیشی گرفتن انسان از فرشتگان (الوهیم) خواهد گشت.

۳- مسیحیان تاکید میکنند که فرزند انسان همان عیسی مسیح است که در آخرالزمان باز خواهد گشت و antichrist را نابود خواهد کرد.

مورد دوم میتواند انگیزه خوبی برای برخی افراد الوهیم باشد که دست به خرابکاری در نژاد بشر بزنند تا در آینده سروری خودشان بر جهان حفظ گردد!

حال میتوان دلیل خوبی نیز برای تحریفات ایجاد شده در کتاب عهد عتیق یافت، در واقع با پنهان کردن انگیزه فرشتگان فرو افتاده از اختلاط با زمینیان بدنیا آمدند فرزند انسان را کتمان کنند!

منبع اصلی:

http://en.wikipedia.org/wiki/Book_of_Enoch#The_Book_of_the_Watchers

 منبع : www.ufolove.wordpress.com

پ . ن : با تشکر فراوان از   mahdi4chaos عزیز  بابت ترجمه و ارسال این مطلب .

این جدول هم برای عزیزانی که بی تعصب به موضوع نگاه می کنند .