نگرشی بر جایگیری اسطوره ها
اسطوره آفرینش از تمام گوشه و کنار جهان به توصیف درگیری مردم با حوادث خلقت ، همانند اجداد بشر که شاهد شکل گیری جهان بودند ، میپردازد.
یکی از معماهایی که به مدت طولانی نگرانی اساطیری بود ، نقش مردم در رسوم باستانی است.
فلاسفه با ادیبان در سنت یهودی مسیحیت از مدتها پیش سر خود را با سوال» چگونه نویسنده داستان خلقت در پیدایش شمرده میشود» گرم گرده بودند ، به طور مشهودی موسی ، توانست چیزهایی درباره فاش کردن شکل آدم در شش روز ، بداند . اما معضل مشابه با حسابهای پیدایش در جوامع بی سواد اطراف جهان حل شد.
نقاشی بالا در سال ۱۸۶۹ توسط پایور کشیده شده است ، یک مرد از گروه پااوموتو از جزایر تاموتو ، پلینریا ، برای نشان دادن نقش اجداد در بلند کردن اجسام از بالا ، لایه بندی شده در زمان خلقت است.
مردم توبا باتاک ، از سوماترا ، وضعیت جهان قبل از خلقت به عنوان مردمی که تقریباً بدون این حالت هرج و مرج وجود داشته است را توصیف کردند : در آغاز ، در زمانهای رفته ، وقتی که جهان متوسط که در آن زندگی میکنیم هنوز نبود ، فقط دریا وجود داشت ، یک دریا بود و تاریکی غلیظ (به طور متراکم) مردم نمیتوانستند دستهایشان را قبل از صورتهایشان ببینند.
ناواهو از آریزونا ، گزارش داد که چگونه انسانهای اولیه به آن پایان دادند » ما باید نور داشته باشیم » تا به این شب جاودان پایان دهیم. سه جهان اولیه همچنین خوب و سالم نبودند . آنها تمام زمان را نقل مکان کردند و مردم گیج شدند.
درباره فاصلهی زمانی وقتی که تمام جهان آسمان بود و تنها نور بود ، مدتها قبل از جدایی زمین و آسمان ، صحبت میشود.
ما کریتر از ونزوئلا ، مشاهده کرد که مردم همیشه شاد بودند . آنها زندگی میکردند . آنها نمیتوانستند بمیرند.
اجداد نقش برجستهای در اسطورهی آفرینش در سراسر جهان بازی میکردند ، همکاری نزدیکی با خدایان جالب در یک فاصله عصر حذف شده که I llid tempusیا آن زمان نامیده میشود.
اما این واقعاً به این معنی نیست که اسطوره های خلقت حاوی اطلاعات واقعی دربارهی فعالیتهای ماقبل تاریخ بشر است. فقط این مردم که ظاهراً زندگی میکردند حتی قبل از اینکه خدایان کار خلقت را به عهده بگیرند.
سوال بطور سنتی به عنوان یک مشکل زمانی قرار میگیرد تا تأثیری انسانی با توجه به اسطورههای سراسر جهان تا زمانی که جهان بخودی خود وجود داشته است. برای فهمیدن جدی معنی بشر واقعاً از میلیاردها سال پیش یا جهان است واقعاً فقط کمتر از هزاران سال پیش ، دو گزینه است که به طور برابر پوچ و غیر علمی هستند.
در یک نمونه فاجعه آمیز ، معما میتواند بسیار آسان حل شود. دو مکمل و اغلب با هم تداخل دارند راه حلهای خود را ارائه دهد .
اول ، اگر اسطوره مجموعهای از وقایع درست باشد که به عنوان داستان خلقت شناخته شده است. ، این واقعاً در مورد منشاء فیزیکی مطلق جهان ، زمین و زندگی روی زمین ، درست نیست ، اما دربارهی آخرین در یک سری از حملات فاجعه بار در تاریخ معاصر این سیاره ، همراه با تزلزلهای عمده در این زمینه و البته به جاذبه زمین ، آن تنها تبدیل به طبیعت که شرح باستانی از وفایع است مانند چشم شاهد ، شمرده میشود.
اگر اعمال ایجاد شده واقعاً ظهور کیهانی باشند که در طی هولوسن اتفاق افتاده ، نژادهای ماقبل تاریخ بشر آنرا مشاهده کردهاند.
تفسیر این حوادث به شکل دگرگون شده به عنوان ایجاد یک زمین جدید و یک آسمان جدید ، شاید در یک سری وقایع تاریخی مانند ، تناقض اینکه مردم چگونه خدایان ساخته شده جهان را میبینند ، از جمله خود بشر ، هم به ناچار حضور خود ، باشد.
و دوم ، افرادی که ظاهراً در فعالیتهای خارج از جهان مادی مانند صعود به آسمان با استفاده از محور ماندی ، مشغول بودهاند ، واقعاً انسان به بودن از گوشت و خون نیاز ندارد.
یوهمریسم یک مدرسه از اساطیر است که قهرمانان اسطوره باستان خدایان و قطعاً اجداد را برگزار میکند.
اما در هر حال ، میتوان ساده و بی تکلف به تفسیر اجداد به معنای واقعی کلمه به عنوان اعضاء نمونهی گونهی نام علمی انسان ، برابر توضیح نقش انسان شناسی پرزدن مار یا در دورهی خزندگان است.
این تصویر براحتی از منطور انسان شناسی توتم پرستی از میان رفت.
جوامع سنتی تقریباً بدون استثناء اجداد افسانهای خود را به تنها از شکل انسان بودن بلکه از حیوانات گیاهان و دیگر جنبههای بی…. طبیعت ، بر اساس اعتقاد بنیادی که انسانها واقعاً حیوان هستند و بالعکس ، شناسایی کردند.
بنابراین ، یک قبیله بومی کانگروی متوسط در استرالیا خود را به عنوان اجداد کانگروی متوسط میدانند ، و غیره.
در برابر این ، پی زمینه ، سنت دربارهی اجداد و انسانهای پیش نیاز سریع مردم واقعی بعد از همه نیست.
جمعیت مردم جهان افسانهای در زمان ایجاد توسط دو ویژگی کلیدی شخصیت بندی شدند :
آنها به آسانی بر روی سطح زمین در یک آسمان ، حرکت به بالا و پائین در طول محور ماندی و در رابطهای نزدیک با خدایان واقع شدهاند.
و آنها اغلب با ستـارگان قابل تغییرند ، این را توصیف میکند که به عنـوان ستارگان در زمانی که آنها هنوز در روز زمین زندگی میکردند ، که مردم قبل از آن به ستاره تبدیل شده بودند.
وسواس جهانی با اسطورهی فاجعه آمیز بهار از ایده کهنه که ستـارگان آسمان مخالف مردم ما ، مردم زمین را که با به حال مردهاند و به بهشت رفتهاند ، است.
ایجاد کوتاهترین آیین از ون دانکن مانند درگیری بیگانگان که از فضا میآیند ، این تجزیه و تحلیل را ارائه میدهد که مردم در واقع از ایجاد اشکال نورانی مشاهده شده در آسمان خلق شدهاند.
محور ماندی (محور کیهانی ، محور جهان ، ستون جهان و مرکز جهان است) یک نماینده از نقطه افسانهایی ارتباط میان آسمان و زمین است.
همچنین ادعا کرده است که برای ارائه معنی سفر و مکاتبه بین دو عرصه است. همچنین گفته میشود جایی که قطب نما یک محور را نشان میدهد ، اجازه میدهد گنج از آسمان در سراسر جهان منتشر شود.
این گفته میشود که مکان آن در مرکز جهان است : در اهفالوس آن دناف) ، نقطه آغاز جهان است.
این پیشنهاد شده است که محور ماندی ، همراه با ویژگیهای کهن ، الگویی دیگر از چشم انداز افسانهای ، شکل گیری نیمه دائم پلاسما درخشان در جو زمین و اینوسفر در یک زمان که زمینه وابسته به جاذبه زمین از استحکام شدید رنج میبرده است.
مردم مشاهده کردند که در اطراف محور زمین همچنین به عنوان اجداد دانهها ، حیوانات ، ستارگان و غیره کمی از جرقه درخشان پلاسما که توسط ستون مرکزی مانند شهاب سنگها به شهابها منتشر میشود.
هر دو آزمایش در فضا و پلاسما ، در راه شگفت انگیز شبیه زندگی رفتار میکنند ، به عنوان اراده خود شناخته شدند.
خواص شگفت آور شبیه زندگی ، از این حباب مانند نور ستاره مجبور به کمک در حافظهی انسان به عنوان اولین افراد برای انجام اعمال الهی در دوران خلقت کرد.
با پیشرفت زمان ، اجداد واقعی که ناشناس بودند ، مجبور به شاهدان عینی بیش فعال و کمتر اجداد عادی آسمانی شدند.
منبع : ufolove.wordpress.com