چرا آدم‌های فضای مجازی بد می‌شوند؟

هر کسی که وقتش را پای شبکه‌های اجتماعی، بحث و تبادل نظر و گفت‌وگوهای مجازی صرف کرده باشد در یکی از این موقعیت‌ها قرار گرفته:

یا دیگران دیدگاه‌های سیاسی‌اش را با هیتلر مقایسه کرده‌اند

یا گرایش جنسی، تجربه‌های جنسی یا توانایی‌اش را مسخره کرده‌اند

یا تهدید‌‌ شده و مورد آزار روانی قرار گرفته‌است، فحش خورده و خودش و خانواده‌اش را تهدید به چیزی ناخوشایند کرده‌اند

یا تصاویر و افکارش مایه تمسخر جمعی قرار گرفته است.

ظاهرا اینترنت فضایی است که آدم‌ها فرصت دارند بدترین شخصیت خود را نمایش بدهند. شاید شما فکر کنید اینترنت فقط به آدم‌ها اجازه می‌دهد آنچه را که فکر می‌کنند بیان کنند. اما من فکر می‌کنم اینترنت محیطی بیش از فضای بیان افکار است شما در این محیط می‌توانید چیزهایی را بگویید که هرگز جرات نداشته‌اید رو در رو به کسی بگویید. علاوه بر این، شما دائما در موقعیت‌های سوءتفاهم آمیز قرار می‌گیرید. سوءتفاهم‌هایی که هرگز در یک رابطه رو در رو به وجود نمی‌آیند (لااقل به این شدت) یا به راحتی حل و رفع می‌شوند.

اگر عضو یک گروه دوستی یا هر گروه دیگری که با هدف خاصی ایجاد شده‌ باشید تجربه چنین سوءتفاهم‌هایی را دارید. آدم‌ها حرف‌های هم را بد می‌فهمند، رو به روی هم قرار می‌گیرند، بحث‌شان بالا می‌گیرد، یارکشی می‌کنند، یک نفر تهدید می‌کند که گروه‌ را ترک می‌کند، عده‌ای پشت طرف در می‌آیند و بعضی‌ها به طرز مرموزی سکوت می‌کنند، چت‌های خصوصی دو نفره و چند نفره ایجاد می‌شود و بعضی‌ها سعی می‌کنند میانه‌داری کنند. این همه تنش و سوءتفاهم معمولا در رابطه‌های رودر رو شکل نمی‌گیرد، زبان آدم‌ها به این برندگی نیست، فحش دادن راحت نیست و این شانس وجود دارد که صدها بار کامنت یا پیام مورد نظر را نخوانید.

فرقی نمی‌کند که شما عضو گروهی از فعالان محیط زیست یا فمینسیم هستید یا یک گروه خانوادگی یا دوستان دوران دبیرستان. به طور کلی جنسیت هم نقش چندانی در این مساله ندارد. آدم‌ها در هر سنی و با هر موقعیت اجتماعی و میزان محبوبیتی، در این موقعیت‌ها قرار می‌گیرند و هر کسی می‌تواند آدم بد و مزخرف اینترنت باشند. شما هم حتما یک نوشته (از نظر شما غلط) از دوست‌تان خوانده‌اید و بدون اینکه فکر کنید پاسخش را داده‌اید. وضعیت عجیبی است؛ چون شما نمی‌توانید جلوی خودتان را بگیرید و هر طور شده جوابش را می‌دهید و دکمه فرستادن را می‌زنید. دوباره چیزی را که نوشته‌اید می‌خوانید و از جوابی که داده‌اید خوش‌تان می‌آید. البته طرف مقابل هم ساکت نمی‌ماند، او هم یک جواب دندان شکن آماده کرده است تا شما را سرجا بنشاند.

اینترنت چطور درک ما را دستکاری می‌کند؟

چطور این اتفاق می‌افتد؟ چرا آدم‌ها در اینترنت شبیه هیتلر می‌شوند؟

ما دیدگاه‌ها و برداشت‌های دیگران را بیش از اندازه جدی می‌گیریم. یکی از مشکلات در ارتباط‌های اینترنتی این است که به همان اندازه که اطلاعات در دسترس قرار می‌گیرند، مقاصد و نیت‌های گوینده منتقل نمی‌شود. اگر ما نوشته‌ای از یک ناشناس بخوانیم چه با آن موافق باشیم یا نه، فورا پیش‌فرض‌هایی از هدف نویسنده در ذهن‌مان ایجاد می‌کنیم. اگر نوشته را دوست داشته باشیم، تصور ما این است که بسیاری از ارزش‌ها و نگرش‌های ما با نویسنده یکی است. اگر نوشته را دوست نداشته باشیم آن را مخالف ارزش‌ها و باورهای خود تلقی می‌کنیم و به طرزی کلیشه‌ای آن را به گروه عقاید مخالف دسته بندی می‌کنیم.

این شاید کمی احمقانه به نظر برسد اما در واقع نشان‌دهنده عملکرد شناختی مغز است. وقتی ما اطلاعات و دانش کافی درباره نگرش کسی نداریم آن را با یکی از باورهای قالبی و کلیشه‌ای متناسب می‌کنیم. اینترنت نیز به همین شکل با فقدان اطلاعات کافی در مورد دیگران ما را به سوی واکنش‌های عجیب بر می‌انگیزد.

مواجهه‌ای که هیچ پیامدی منفی ندارد

در روابط واقعی اگر با کسی مخالف باشید، در برابر مقابله و مواجهه با دیگری شما باید پیامدهای اجتماعی آن را جدی بگیرید چون جز این راهی وجود ندارد؛ ممکن است یک رابطه را واقعا از دست بدهید، از محیط کار اخراج شوید یا از دایره دوستی با کسانی خارج شوید.

آدم‌ها در اینترنت به راحتی با دلیل یا بی‌دلیل حرف‌های بی‌مورد می‌زنند یا توهین می‌کنند و این اصلا برایشان جای نگرانی ندارد. آنها می‌توانند در قالب یک کاربر ناشناس فعالیت کنند و اگر هم با اسم و رسم واقعی فعالیت کنند، بسیار نادر است که دیگران به خاطر اظهار نظرهای توهین‌آمیز پیگیری کند. مثلا زمانی که کاربران زیادی به صفحه یک فرد شناخته شده هجوم می‌برند و صدها اظهار نظر (به ویژه فحش و تحقیر و توهین) در صفحه‌ای وجود داشته باشد، کسی شما را به عنوان یک فرد خاص ردیابی نمی‌کند. در نتیجه شما از پیامدهای اجتماعی حرفی که زدید تقریبا در امان هستید.

در موارد نادری که این افراد  پیامدهای اجتماعی رفتار آنلاین خود را می بینند، چنان تغییر می کنند که گویی یک آدم بسیار اخلاق گرا هستند. مثلا یک نفر، یک بوکسور حرفه‌ای انگلیسی را ماه‌ها به صورت آنلاین و در صفحه‌ای اجتماعی توهین و تحقیر می‌کرد. این شخص تنها زمانی دست از کارش برداشت که آن بوکسور آدرس خانه او را پیدا کرد و با او حضوری ملاقات کرد. در مورد دیگری، یک دانش آموز پسر معلم خود را یک «جنده پیر» خطاب کرده بود و تنها زمانی عذرخواهی کرد که کاربران کامنت هایش را برای مادرش ایمیل کردند.

همه چیز در دنیای مجازی عمومی است. به نظر می‌آید آدم‌ها باید در یک محیط عمومی کمی محتاط‌تر باشند و متوجه چیزی که می‌گویند باشد اما همیشه خلاف این مساله رخ داده است.

تصور کنید در یک مهمانی هستید و یک نفر با شما مخالف است. به طور معمول شاید دلخوری و کمی ناراحتی پیش بیاید اما در بسیاری از موارد این به یک مساله بغرنج تبدیل نمی‌شود. علاوه بر این شما در یک جمع می‌توانید مخاطبان خود را کنترل کنید اتفاقی که در فضای مجازی تبدیل به  یک مساله جمعی می‌شود. چشم‌های پنهان بسیاری نظاره گر بحث شما با مخاطب است و به همین ترتیب احتمال اینکه شما بیشتر در معرض حمله دیگران قرار بگیرید نیز بسیار بیشتر است و شما هم  برای دفاع از خود خشن‌تر می‌شوید.

آدم‌ها به تصویر و جایگاه خود بسیار حساس هستند. اگر در روابط خصوصی مخالفتی با شما بشود می‌توانید آن را کنترل و مدیریت کنید و روابط اجتماعی شما به طور کلی تهدید نمی‌شود. اما در روابط آنلاین اگر نگوییم هزاران اما صدها نفر تماشاگر شما هستند. به همین دلیل بیشتر در موضع دفاعی قرار می‌گیرید و پرخاشگری‌تان هم بیشتر است.

تاثیر

از طرفی کامنت‌ها، فروم‌ها و اتاق‌های گفت‌وگو نیاز به عضویت دارند و شما باید برای اظهار نظر وقت بگذارید. فقط آدم‌هایی وارد این فضا‌ می‌شوند که چیزی را مطابق میل‌ خود بدانند یا با آن مخالف باشند. به آدم‌های خنثی یا کسانی که چندان تاثیری ندارند  توجه زیادی نمی‌شود. در واقع این‌ها هدف حمله‌های اینترنتی قرار نمی‌گیرند.

گفتمان اینترنتی و نظرهای افراطی

در گفتمان‌های اینترنتی آنچه بیشتر مورد بحث و انتقاد قرار می‌گیرند بحث‌های افراطی است و متاسفانه این اظهار نظرهای افراطی خودش به بحث‌های جزئی‌تری منشعب می‌شود. در این میان بحث‌های میانه‌رو و معتدل از دید همه پنهان می‌شود.

آیا این یک مساله فرهنگی است؟

فروید می‌گوید برای اینکه جامعه‌ای وجود داشته باشد انگیزه‌های بد انسانی مثل خشونت، خودخواهی و نیازهای جنسی نامناسب باید تعدیل شود. اینترنت اولین مکانیزم در تاریخ بشر است که نه تنها برای حفظ یک جامعه ضروری است، بلکه به انسان‌ها کمک می‌کند تا خود سانسوری نکنند. انسان‌ها با کمترین میزان کارایی و بدون نگرانی از عواقب ارتباطی، بر اساس جذابیت و تکان‌دهندگی یک موضوع به آن توجه می‌کنند و اغلب به محتوای اصلی یک موضوع کاری ندارند.

اگرچه این باعث می‌شود افکار و ایده‌های بیشتری مطرح شود و باعث تغییرات شدید اجتماعی در جهان می‌شود، اما این موضوع چالش جدیدی به همراه می آورد.

فرهنگ اینترنتی می‌تواند تعدیل شود. عملکردهای جدید اجتماعی تعریف‌ و دوباره شناخته می‌شود. ترول‌ها تنش‌های غیر ضروری درست می‌کنند. میم‌های اینترنتی راهی برای ایجاد خنده درباره موضوعات بسیار جدی است. شبکه‌های اجتماعی به ما اجازه می‌دهند که ایده‌ها را در زمانی کوتاه با دیگران به بحث بگذاریم.

اما در همین حال نسبت به هر نقطه‌ای از تاریخ مردم بیشتر با هم وارد بحث و گفت‌وگو می‌شوند. این خوب است که با ارتباط‌های اینترنتی ظرفیت‌های ارتباطی بی‌نهایت شده است اما هر آدمی باید با این واقعیت جدید سازگار شود. به عنوان یک کاربر اینترنتی باید مسئولیت خود را برای واکنش‌ها و آنچه که می‌بینید و می‌خوانید بپذیرید. همچنین باید یاد بگیرید که بعضی از آدم‌ها را با افکار و ایده‌های خودشان بپذیرید و در شرایطی واکنش جدی نشان بدهید.

درست است که اینترنت موقعیتی برای ارتباط بهتر را ایجاد کرده است و شما می‌توانید با هر کسی و درباره هرچیزی حرف بزنید. اما باید سپری از ایده‌آل‌های انسانی داشته باشید. کمتر بی‌قرار باشید، کمتر قضاوت کنید و بیشتر صبور باشید. آن آدمی که به نظر شما احمق است و پشت اسکرین نشسته‌است، احتمالا همان کسی است که در زندگی واقعی با او به رستوران می‌روید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *