۵ اصل مهم و امروزی ریکی برای رسیدن به تعادل روحی ریکی کار

ریکی

ریکی

پنج اصل همین امروزی ریکی

۱- فقط امروز خشمگین نباش

۲- فقط امروز نگران نباش

۳- فقط امروز سرشار از شکر‌گذاری باش

۴- فقط امروز خودت را وقف کار کن و سخت کوش باش

۵- فقط امروز با تمام مردم و موجودات مهربان باش

تعادل روحی و آرامش

هدف از این اصول؛ کمک به ریکی کار است تا به تعادل روحی در کارش برسد. ریکی کار باید برای به پیشرفت رساندن خود از هیچ تلاشی دریغ نکند و همچنان برای تعالی رساندن روح و معنویت خود نیز تلاش کند.

این مهم‌ترین و شاید سخت ترین قسمت از تجربیات یک ریکی کار است. همانطور که مراجع شما(بیمار) باید مسئولیت درمان شدن خود را بپذیرد؛ شما نیز باید سعی کنید روزانه خود را بهتر کنید، یعنی هر روز بهتر از دیروز خود باشید؛ و این لازمه ای است تا شفای شما نتیجه پایدار و ماندگاری پیدا کند.

جسم بیرونی شما تجلی احساس درونی شما می باشد.

اصول ریکی توسط دکتر اوسویی هنگامی تنظیم شد که او متوجه شد همراه با آموزش ریکی، آگاه سازی شاگرد از احساسات برتر در الگوهایی که فرد را سالم و سرحال نگاه می دارد، نیز اهمیت دارد. او پنج اصل ریکی را تنظیم کرد و در ابتدای هر یک از اصول عبارت، فقط برای همین امروز، را اضافه کرد و این بدین معناست که در حال حاضر و هر روز از این اصول آگاه باشید. تمام اساتید ریکی شیوه خودشان را در تهیه و توضیح این اصول دارند. اگر چه اصل مطلب در تمام آنها یکسان است.

۱- فقط امروز خشمگین بودن را کنار بگذار

وقتی هر یک از انتظارات ما تحقق نپذیرد، انرژی ای که باید خودش را در این تحقق پذیری انتظاراتمان، نشان می داد، به عصبانیت تبدیل می شود. در مورد فردی که در زندگی احساس خشمگین بودن و خارج از کنترل بودن می کند، این انرژی به صورت عصبانیت در رابطه با چیزی یا کسی ابراز می شود. چیزی که مورد عصبانیت فرد شده است، ممکن است عامل عصبانیت او نباشد. عصبانیت سرکوب شده در قسمت فوقانی پشت بدن دقیقأ در نواحی زیر شانه ها حبس می شود.

در این زمان پیشنهاد می شود که احساسات خود را روی برگه کاغذی بنویسد و این شیوه خوبی برای رهایی احساسات محبوس شده می باشد. در بعضی افراد فریاد زدن بهترین راه درمان است . اما این کار ممکن است در خانه قابل اجراء نباشد .

بهتر است مکانیزیم عصبانیت را بیابیم و در هر یک از موارد دلیلی را که سبب عصبانیت ما شده، جستجو کنیم، گاهی اوقات آگاه شدن از علّت ممکن است ما را از لزوم ادامه عصبانیت مان رها کند.

۲- فقط امروز نگران بودن را کنار بگذار

نگرانی فقط به آینده بدون امنبت مربوط می شود. نگرانی فقط در مورد چیزهایی ایجاد می شود که ممکن است اتفاق بیفتند یا ممکن نیست اتفاق بیفتند، در هر حال این نگرانی همیشه به آینده مربوط می شود. وقتی شما در مورد اتفاق اتی که می تواند در آینده اتفاق افتد فکر کنید و همچنین از تصور اینکه این اتفاقات ممکن است مانعی در مسیر رشد و پیشرفت شما ایجاد کند، نگرانی ایجاد می شود.

گر همین امروز و در حال حاضر زندگی به صورت آرام و یکنواخت پیش می رود، ما از وقایع نامطلوبی که ممکن است در آینده آرامش و یکنواختی زندگی ما را برهم می زنند، می ترسیم. نگرانی همچنین می تواند در مورد سلامتی افرادی باشد که به آنها وابستگی داریم. نگرانی در شرایطی ایجاد می شود که ما تصور کنیم حوادث در زندگی ما بدون هیچ دلیلی اتفاق می افتند.

ما هنوز قبول نکرده ایم که هر چیز که در زندگی ما اتفاق می افتد علت و دلیلی دارد . با پذیریش این مسأله که طرح و نقشه ماهرانه تری وجود دارد و تمام حوادث و وقایعی که در این طرح و نقشه رخ می دهد و ما تجربه می کنیم برای ما لازم و ضروری است, نگرانی ما برطرف می شود. در این زمان است که آینده را می پذیریم و در نتیجه با این پذیرش هیچ گونه احساس نبود امنیت برای آینده وجود نخواهد داشت و در عوض اطمینان جایگزین آن خواهد شد.

وقتی شما خدا را عبادت می کنید, چیزی که قبول دارید این است که یک شعور الهی وجود دارد که مسئول خلق و مراقبت از مخلوقش می باشد. اما در همان زمان وقتی شما نگران هستید

چیزی که بیان می کنید در واقع این جمله است:

خداوندا! اگر چه من قبول دارم که تو جهان را خلق کرده ای و از آن مراقبت می کنی، اما من در زندگی خودم به اندازه کافی به تو اطمینان ندارم. تو ممکن است گودال هایی را برای من در آینده حفر کنی که من می توانم داخل آنها بیفتم. آیا واقعاً فکر می کنید که خدا این کار را انجام می دهد که شما داخل آن بیفتید و او بتواند به شما بخندد؟ آیا فکر می کنید زندگی ما یک جور تنبیه است؟

اعتقاد به خدا و نگرانی همزمان با یکدیگر متناقض هستند. زندگی ما سرشار از چنین اعتقادات و الگوهای متناقض می باشد که سبب دور کردن پاکیزگی و بی آلایشی در اعمال ما می شوند. ما باید کمی عمیق تر از حالت معمول فکر کنیم و باید از چنین اعتقادات متناقض و ساختگی آگاه باشیم. نگرانی در شرایطی ایجاد می شود که من از کل هستی جدا باشم، من به هیچ چیز وابسته نباشم و مجبور باشم از خودم مراقبت کنم.

ما همگی به یکدیگر وابستگی داریم حتی با گیاهان، خورشید، هوا و غیره. همه ما به همه این چیزها برای ادامه زندگی خود نیاز داریم. نگرانی از احساس جدا بودن از کل جهان به وجود آمده است.

۳- فقط امروز شکرگزار باش

در مورد بسیاری از ما این مسأله بسیار طبیعی است که مدت زمانی را صرف فکر کردن در مورد چیزهایی که نیاز داریم و هنوز بدست نیاورده ایم کنیم. وقتی ما این کار را انجام می دهیم در واقع سیگنال هایی را به ضمیر ناخودآگاه خود ارسال می کنیم, و تأکید می کنیم که این چیزها را نداریم. با این عمل، بر روی کمبودی در زندگی خود تأکید می کنیم.

ضمیر ناخودآگاه ما گوش می دهد و اطاعت می کند. بنابراین کم کم رسیدن به آن چیزهایی که نیاز داریم برای ما مشکل تر می شود. به طوری که قسمتی از انرژی شما مشتاقانه آرزومند آن چیزهاست، در حالیکه قسمت دیگر انرژی شما آن چیزها را از شما دور می کند.

اگر ما به جای فکر کردن در مورد چیزهایی که نداریم، برای آن چیزهایی که داریم شکرگزار باشیم و مطمئن باشیم که در آینده چیزهایی که نیاز داریم نیز به دست خواهیم آورد، این طرز فکر به ما کمک می کند که به طور عادلانه بر روی موضوع فراوانی، به جای موضوع فقدان تمرکز کنیم. قدر شناسی یک احساس شکر‌گذاری دائمی در درون شما می باشد. بعضی افراد قبل از شروع ریکی دادن کلمه شکر‌گذاری را بیان می کنند البته این کلمه باید احساس شود نه اینکه بیان شود. حتی احساس این کلمه نیز نباید تحمیل شود، چون در این صورت حقیقی نخواهد بود.

۴- فقط امروز سخت کوش باش (صادقانه)

به معنای تلاش و کار برای زندگی و همینطور انجام مراقبه و تمرینات است که باید شخص در انجام هیچکدام از این دو مورد افراط نکند. نه فقط وابستگی و انجام مدیتیشن و مراقبه و تمرینات است، که از کار برای زندگی خود باز مانیم و نه افراط در کار ،که از معنویات درمانیم. در واقع نگهداشتن حد اعتدال در کارهایمان مهمترین نکته است.

یا به عبارتی دیگر فقط امروزصادقانه کارهایم را انجام خواهم داد. روراستی و نداقت در اینجا به معنی هیمشه حقیقت را گفتن نمی باشد. نداقت در اینجا به معنی روراست بودن با ضمیر درونی خود، با ندای درونی خود و با احساسات درونی خود می باشد.

اگر چه ما همیشه از احساسات حقیقی خودمان در هر موقعیتی آگاه هستیم، اما گاهی اوقات به آنها گوش نمی دهیم یا به آنها توجهی نمی کنیم. ممکن است این رفتار ناشی از ترس و یا نداشتن شجاعت در عمل به آنچه، احساس می کنیم باشد.

شما هیچگاه نمی توانید به ضمیر ناخودآگاه خود دروغ بگویید. هر زمانی که شما گوش ناشنوای خود را به احساسات صحیح خود باز کنید، ممکن است به شما گفته شود در مورد یک مسأله خاص عملی را انجام دهید، ضمیر ناخودآگاه شما عمل می کند و بدن شما نیز تحت تأثیر واقع می شود. روراست بودن با ضمیر خود سبب می شود که شما قابل اعتماد شوید و این مسئله به زندگی شما کیفیت و ماهیت خاصی می بخشد. قابل اعتماد بودن، شما را به کار حیاتی مربوط به خودتان راهنمایی می کند.

۵- فقط امروز با مردم مهربان باش

یا فقط همین امروز من عشق و احترام را به هر موجود زنده ای ابراز می کنم. این اصل در مورد احترام به زندگی و داشتن احساس همدردی صبحت می کند. احساس همدردی و دلسوزی یک خصوصیت الهی است . این خصوصیت ما را از حیوانات مجزا می کند. قبل از اینکه شما بتوانید احساس همدردی و دلسوزی داشته باشید، باید عشق به نفس داشته باشید، بدون داشتن عشق به نفس، شما نمی توانید این عشق را با دیگران تقسیم کنید.

بسیاری از افرادی که سعی می کنند احساس همدردی و دلسوزی خود را به دیگران ابراز کنند در واقع می خواهند جای خالی چیزی را در زندگی خود پر کنند. زندگی آنها فاقد عشق و توجه است و این باعث می شود که متوجه شوند عشق و توجه چقدر در زندگی اهمیت دارد اما آنها سعی می کنند چیزی را به دیگران بدهند که خود فاقد آن هستند. این افراد باید شیوه هایی را برای کسب عشق به نفس تدبیر کنند و فقط در آن زمان است که احساس همدردی و دلسوزی به طور طبیعی و واقعی وجود خواهد داشت.

داستان دعا کردن دو مرد نجات یافته

یک کشتی مسافربری گرفتار طوفان گردید و غرق شد . فقط دو مرد از آن کشتی جان سالم بدر برده و با رنج و تلاش زیادی خود را به جزیره ای کوچک و متروک رساندند . بعد از چند ساعت که حالشان کمی بهتر شد ، شروع به جستجو پیرامون خود پرداخته و بزودی دریافتند که برای ادامه زندگی و یا نجات از آن وضع فلاکت بار ، فقط چاره ای که دارند ، دعا است.

جزیره بسیار کوچک بود و فقط قسمت کمی از آن سرسبز بود و باقی آنرا زمینی خشک و بایر فراگرفته بود . مسافر اول به دومین مرد نجات یافته پیشنهادی داد بدین منوال که با هم اقدام به دعا نموده و در صورت اجابت دعای هر یک از آنها ، او حاکم جزیره شده و میتواند آنرا به دلخواه خود بین دو نفر تقسیم کند ، چرا که معلوم خواهد شد ارج و قرب وی نزد خدا بیشتر از دیگری خواهد بود

هر دو موافقت کرده و شروع به دعا نمودند و اولین چیزی را که خواستند ، غذا بود . فردای همانروزکه شروع به جستجو در جزیره کردند و در همین اثنا مسافر اولی که پیشنهاد را داده بود ، درختی کوچک را یافت که دارای میوه های نسبتا خوبی بود.

او با شادی فریاد زد که : ” خدا دعای مرا اجابت نموده است و من میتوانم این جزیره را مطابق میل خود تقسیم میکنم . ” بنابراین قسمت سرسبز جزیره را که درخت میوه نیز آنجا قرار داشت به خود اختصاص داده تا هر زمان که گرسنه شد از آن تناول نماید و قسمت خالی و خشک جزیره را به مسافر دوم بخشید . همچنین جیره غذائی بسیارمختصری برای مسافر دیگر جزیره تعیین کرد.

یک هفته بر همین منوال گذشت
مسافر اول ، اینبار که بشدت احساس تنهایی می‌کرد ، دست به دعا برداشت و تصمیم گرفت از خدا تقاضای یک همسر نماید . از قضا ، فردای همانروز کشتی دیگری در آن حوالی غرق شد و یک زن شنا کنان خود را به جزیره و درست به قسمتی که – متعلق به مسافر اول بود – رساند و طرف دیگر همچنان خالی بود.

بزودی مسافر اول دریافت که برای خود و همسرش ، سرپناه ، پوشاک و غذای بیشتری نیاز خواهد داشت ، لذا مجددا اقدام به دعا نمود و با تعجب دید که فردای همانروز تمامی درخواستهای او اجابت گردید و هر آنچه خواسته بود به یکباره فراهم شده است . این درحالی بود که طرف دیگر جزیره همچنان خالی مانده بود.

سرانجام مسافر اول از زندگی کردن در آن جزیره آنچنان خسته شد که دست به دعا برداشت و طلب نجات از آن جزیره متروک را نمود . بازهم دعایش مستجاب شد و درست فردای همانروز با تعجب دید که یک کشتی در نزدیکی ساحل جزیره و درست در کناره قسمتی که به وی متعلق بود ، لنگر انداخته است.

او بلافاصله دست همسرش را گرفته و همچنانکه کشتی داخل میشد به مسافر دوم که بیحال در گوشه جزیره افتاده و به خواب عمیقی فرو رفته بود ، توجهی نکرد و پیش خود گفت : ” اگر این شخص پیش خدا ارزشی داشت حداقل یکی از دعاهای او نیز برآورده میشد . ” بنابراین او را به حال خود گذاشته و سوار بر کشتی شد.

درست در لحظه ای که کشتی داشت جزیره را ترک میکرد ، ندایی آسمانی بگوشش رسید که :
” چرا شریک خودت را در اینجا تنها میگذاری ؟ ! “

مسافر اول پاسخ داد : ” شریکم ؟ …. او که همراهمه . ” منظورش ، خانمش بود.

در همین فکر بود که آن ندای آسمانی دوباره و با لحنی سرزنش آمیز او را خطاب کرد و گفت : ” منظورم رفیقته که در جزیره تنهاییش گذاشتی ، او تنها کسی بود که دعایش اجابت شد ! “

مسافر اول که بشدت متعجب شده بود ، از کشتی پیاده شده و با عجله نزد رفیقش رفت و او را از خواب بیدار کرد و گفت : ” ببینم مگر تو چه دعائی می‌خواندی که حالا بایستی من بدهکارت بشم ؟ “

رفیق او با بی‌حالی و در حالی که چشمانش را به‌سختی می‌توانست بگشاید با ندای ضعیفی گفت : ” من فقط یک جمله دعا میکردم و آن این بود که خداوندا تمامی خواسته‌های دوستم را اجابت کن “

نعمتهایی که به ما ارزانی شده ، فقط نتیجه دعاهایمان نیستند. بلکه مرهون دعاهای دیگران نیزهستند.

شما قادرید فقط در ۳۱ روز کاری کنید که موفقیت مثل موم در دستانتان نرم شود. و شما را در بهترین ها بیابند.

۳۱ روز جادویی

با این ۳۱ روز جادویی موفقیت را دستانتان بگیرید

این سی و یک روز جادویی را امتحان کنید:

روز اول

از کارهایی که ناچاری انجام دهی لذت ببـــر.
نق زدن فقط تو را خسته تر می کند و نمی گذارد کار را درست انجام دهی.
اما اگر با موفقیت مانند یک دوست رفتار کنی.
مثل سگ همه جا به دنبالت خــــــواهد بود.

روز دوم

سعی کن کارهایت را از صمیم قلب انجام دهی.
نه به صرف این که ناچاری انجام دهی.
باید به کارت ایمان داشته باشی.
یک جریان آب ضعیف ، فقط نیمی از باغچه را آبیاری می کند.

روز سوم

همه چیز را همانطور که هست بپذیر.
خواستن فقط، چیزی را تغییر نمی دهد.
خواستن، باد را از وزیدن باز نمی دارد و برف را به آب نبات تبدیل نمی کند.
اگر می خواهی چیزها را بهتر از خودشان تبدیل کنی، با آنها همان گونه که هستند مواجه شو.

روز چهارم

تمرین کن تا از درون شاد باشی.
اجازه نده دیگران برای شاد کردن تو تصمیم بگیرند.
خودت رئیس کارخانه شادی سازی باش.

روز پنجم

ذهنت را همانند ابر سفیدی که در آسمان است، آزاد کن.
تلاش کن، اما نتایج کار را واگذار تا با هم کار بیایند
برای ابر چه فرقی می کند باد از کدام سو بوزد.
چرا وقتت را برای چیزی که در کنترل تو نیست، تلف می کنی؟

روز ششم

وقتی تصمیم به انجام کاری می گیری،
از خود نپرس : من چه می خواهم ؟
بلکه بپرس : چه کاری به نفع همه است ؟
اگر به فکر منافع دیگران باشی، دیگران در کنارت کار خواهند کرد و کمکت خواهند کرد تا موفق شوی.

روز هفتم

هنگام تصمیم گیری ابتدا نباید بپرسی، از این کار چه نفعی عایدم خواهد شد؟
پرسش درست این است که : چه کاری به نفع همه است؟
خانه زمانی مستحکم خواهد شد که همه دیوارهایش استوار باشند.

روز هشتم

وقتی کار به مشکل می خورد، نه دیگران را سرزنش کن و نه خود را،
انسان وقتی شنا یاد می گیرد که از فرو رفتن در آب نترسد.

روز نهم

برای موفقیت در هر کار،
باید ابتدا تصویر واضحی از نقشه کار داشته باشی.
آن گاه، همان طور که در باد شدید، نخ بادبادک را محکم نگه می داری،
باید هدفت را هم به همان محکمی نگه داری.

روز دهم

اگر طرحی در عمل مشکل تر از آن شد که فکر می کردی،
دلسرد نشو.همه چیز این دنیا همین طور است،
خصوصاً اگر ارزشمند باشد.
لاجرم خود حبابی بیش نبود، زیبا اما توخالی.

روز یازدهم

مشکلات ما را قوی و به سمت
پیروزی های بزرگ تر هدایت می کنند.
کوهنوردی آسان نیست، اما منظره ای هم که
از قله کوه دیده می شود، بسیار زیباست.

روز دوازدهم

اراده ات را قوی کن.
خود را وارد به انجام کارهایی کن که برایت مشکل اند.
سپس آنها را با جدیت انجام بده.
بعد از مدتی خواهی دید که اراده ات همانند
گرزی فولادی سخت و درخشان شده است.

روز سیزدهم

با انرژی کامل روی کارهایت تمرکز کن.
شیشه های رنگی کلیسا، هنگام عبور نور از آنها
بسیار زیبا و درخشان می شوند.
کارهایت را هم اگر با انرژی انجام دهی،
شفاف و زیبا خواهند شد..

روز چهاردهم

هنگامی که قصد انجام کاری را داری، از خود نپرس :
دیگران آن را چگونه و با چه روشی انجام داده اند ؟
بلکه بپرس : چگونه می توانم آن را درست و به بهتـــــــــرین وجه ممکن انجام دهم.
این را بدان که همواره حقیقتی تازه در انتظار کشف شدن است.
بدون احساس وجود این حقایق، کریستف کلمب
هرگز به آمریکا نمی رسید و گراهام بل تلفن را اختراع نمی کرد.

روز پانزدهم

هر کاری را با جان و دل انجام بده.
اگر شعاع انرژی ات را مانند ذره بینی که نور خورشید را متمرکز می کند،
روی موانع تمرکز دهی،
هر مانعی که سر راهت باشد خواهد سوخت.

روز شانزدهم

همین امروز را آغازی تازه بدان.
چرا به چیزی که دیروز اتفاق افتاده، یا انجام شده فکر می کنی؟
زندگی رودخانه ای است که مدام به سمت آینده در جریان است.
هیچ قطره ای از آن دوبار از زیر یک پل رد نمی شود.
کار را با روشی تازه انجام بده، بهتر از همیشه.

روز هفدهم

افکار و رویاهایت را بسط بده.
هنگامی که در بیرون چمنزاری پهناور است
که از هر سو تا افق امتداد دارد.
چرا خود را در آغل حبس کنی.

روز هجدهم

نگذار افکار و ذهنیاتت به صورت عادت درآیند.
سعی کن هرگز در جا نزنی..هر روز از زاویه ای تازه به کارها نگاه کن.
زندگی یک صحنه پر از ماجراست.
به اطرافت نگاه کن: نشانه های زیبایی وجود دارند که به کشفیات تازه اشاره می کنند.

روز نوزدهم

مهم ترین چیز احساسی است که نسبت به کارت داری.
وجود رنگ های تیره در یک تابلوی نقاشی.
نشانه افسردگی نقاش آن تابلوست.
رنگ های روشن، حاکی از وجود روشنایی و انرژی در زندگی نقاش آن تابلوست.
هر کاری را با شادی انجام بده، تادیگران را هم شاد کنی.

روز بیستم

زندگی مثل یک تاب است که هم می تــــــــــواند سرگرم کننده باشد و هم حال به هم زن.
اگر هر بار که تاب می خوری احساس شگفتی کنی،
لذت تاب خوردن را احساس خواهی کرد.
در زندگی هم هر بار که کاری را انجام می دهی،
از انجام آن شگفتی احساس کن.

روز بیست و یکم

حرف حق را بپذیر و کاری به گوینده آن نداشته باش.
مثلاً اگر بوی دود را احساس می کنی و طوطی ات فریاد بزند که :
خانه آتش گرفت!
آیا به مهمانهایت خواهی گفت :
این طوطی نمی فهمد چه می گوید؟

روز بیست و دوم

عقاید را با حقایق اشتباه نکن.
حقیقت مانند دانه بادام است،
و عقاید پوسته آن دانه بادام هستند.
اگر به دنبال حقیقت هر چیز هستی،
باید پوسته را بکنی، تا خود دانه را ببینی.

روز بیست و سوم

قبل از انجام هر کار مهمی، اول ببین
چه احساسی نسبت به انجام آن داری.
آیا آن کار را مهم می دانی؟ آیا واقعی به نظرت می رسد؟
آیا به دیگران کمک می کند؟

روز بیست و چهارم

هنگام غلیان احساسات، هیچ تصمیم مهمی نگیر.
در این صورت اشتباه خواهی کرد.
اول درونت را آرام کن.
ذهن مانند یک دریاچه است.
هنگام غلیان احساس، دریاچه مواج است.
دریاچه هنگامی نور ماه را منعکس می کند که آرام باشد.

روز بیست و پنجم

هنگام مواجه شدن با مشکلی یادت باشد که حتماً راه حلی وجود دارد.
زیرا هر چیز با جفتش به وجود می آید.
بعد از هر سقوطی ، صعودی و بعد از هر شبی، روزی وجود دارد.
ذهنت را روی راه حل ها متمرکز کن.
برای بیرون آمدن از یک اتاق باید در را پیدا کنی،
نه این که به دیوارها فکر کنی.

روز بیست و ششم

همواره از نعمتهایی که زندگی به تو بخشیده است،
شاد باش و به خاطر آنچه که نداری گله مند نباش.
ساختمان با سنگ هایی ساخته می شود که در دسترس اند،
نه با سنگ های حیاط خانه دیگران.

روز بیست و هفتم

سعی کن مثل ماشین خرابی که خاموش نمی شود،
دائماً در حال عذرخواهی نباشی.
با این کار توجه دیگران را به اشتباهاتت جلب خواهی کرد.
تلاش کن که بهترین را انجام دهی.
آن گاه لبخند بزن و حرکت کن.
فقط خداوند کامل است.

روز بیست و هشتم

هر کار خیری که در این دنیا انجام دهی،
بیش از هر کس به خودت کمک خواهد کرد،
به تو قدرت و انرژی و درک بیشتر خواهد بخشید.
اگر خودت نقاشی کنی،
دیگران از تماشای آن لذت خواهند برد.
ضمن آنکه در حین کار
تجربه ات هم در نقاشی بیشتر شده است.

روز بیست و نهم

برای عمل کردن از درونت فرمان بگیر.
برای تفکر از درونت راهنمایی بجو.
زیرا درک و آگاهی را باید دریافت کنی
و نمی توانی خودت خلق کنی.
زمین هنگامی گرم می شود که
به سمت خورسید متمایل باشد.

روز سی ام

هر چیز که راست و درست باشد،
به نفع تو و دیگران خواهد بود.
خداوند بهتر از هر کس می داند که
چه چیز به تو شادی واقعی می بخشد.
آیا یک گیاه می فهمد که باد، آن را تقویت می کند
یا باران ملال آور باعث
رشد گل های زیبا می شود.

روز سی و یکم

هرگز مغرور نشو،
زیرا غرور میکروبی کشنده است.
غرور به تدریج عقل را زایل می کند
و باعث می شود هیچ کاری را بدرستی انجام ندهی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *