زندگی نامه آلیستر کرولی

 آلیستر کرولی

آلیستر کرولی

بررسی زندگی و عملکرد کرولی

آلیستر کرولی، در ۱۲ اکتبر سال ۱۸۷۵، در خانواده‌ای ثروتمند و مذهبی، در کشور انگلستان به دنیا آمد. والدین او، جزو فرقه متعصب مسیحی بودند. در نتیجه آلیستر، از سنین کودکی، به فراگیری طاقت‌فرسای انجیل مشغول شد. اما پس از مدتی، کرولی، وقتی به سن نوجوانی رسید، به تحقیر افکار و اندیشه‌های خانواده خود پرداخت. او، به منظور نشان دادن مخالفت خود، نامش را از آلکساندر به آلیستر تغییر داد، و همواره م‍ُصر بود که او را با نام برگزیده خودش بخوانند.

آلیستر در سن نوجوانی، بسیار پر تحرک و فعال بود، و می‌توانست برای خود سرگرمیهای بسیاری مهیا سازد. از جمله ساخت یک فشفشه خانگی، که منجر به بروز حادثه‌ای شد، و نزدیک بود آلیستر نوجوان را به کام مرگ بکشاند. او، همچنین، به گربه‌ای، صدمه‌های بی‌شماری زد. چرا که می‌خواست این نظریه، که(گربه ن‍ُه جان دارد)را مورد ارزیابی قرار دهد، و به صحت و سقم آن، پی ببرد.

کرولی، عاقبت خانواده خود را ترک گفت، و در کالج ترینتی، که در دانشگاه کمبریج بود، به ادامه تحصیل پرداخت. در همان زمان، به فراگیری ورزش کوهنوردی مشغول شد. او، در آن زمان، به این فکر افتاد که به دنیای سیاست وارد شود. اما روح پرسشگر و ناآرامش، بلافاصله، این ایده را کنار گذاشت.

خود، درباره آن دوران می‌گوید:

می‌خواستم تأثیر بسیار زیادی در جهان بگذارم

او به این نتیجه رسید که شهرت یک مرد سیاسی، تنها ممکن است یک قرن دوام داشته باشد. و بدین ترتیب، نمی‌توانست تا ابد، نامش را ماندگار کند. کرولی، پیش از آنکه تحصیل خود را در کمبریج به پایان برساند، از آنجا بیرون آمد. وی، بلافاصله در سن بیست و سه سالگی، با فردی به نام جورج سیسیل جونز آشنا شد.

جونز، عضو انجمنی به نام فجر طلایی بود؛ که ظاهراً در آن مرکز، افراد، به فراگیری سحر و جادو مشغول بودند. این انجمن، کاملاً سری بود، و توسط فردی به نام ساموئل لیدل مک گریگور ماترز اداره می‌شد.

کرولی، در این انجمن سری توانست با علوم کیمیاگری، غیبگویی، طالع‌بینی و مقولاتی از این دست آشنا شود. این انجمن در تلاش بود تا فلسفه راز و رویدادهای اسرارآمیز غرب را ارتقا دهد. .جالب این است که در آن دوران، شخصیت های برجسته‌ای نیز عضو این انجمن مخفی بودند شخصیت هایی چون:

وی. بی‌. یتز که از شاعران بسیار مشهور انگلیسی است 

ادوارد ویت و مودگون همسر نویسنده مشهور انگلیسی، اسکار وایلد

 

کرولی به سال ۱۸۹۸ به این انجمن پیوست، و ‌توانست به سرعت راه ترقی را طی کند، و پیشرفت چشمگیری داشته باشد. کرولی در این انجمن، تحت تعالیم مستقیم آلن بنت قرار گرفت. (آلن بنت یک سال بعد، در سال ۱۸۹۹، کشور انگلستان را به ناگاه ترک گفت و به کشور سیلان (سریلانکا) مهاجرت کرد، تا به معابد بودایی راه یابد. کرولی، دو سال بعد، توسط توطئه‌های یتز از انجمن اخراج شد.

در سال ۱۹۰۰ این انجمن شناسایی، و توسط مسیحیان متعصب، از هم پاشیده شد. در پی آن، کرولی، خسته از هر گونه نزاع و درگیری، تصمیم گرفت یک سفر بسیار طولانی به شرق را آغاز کند.

او به سیلان رفت، و در آنجا موفق به دیدار با آلن بنت شد. کرولی در سیلان با علم یوگا (فیزیکی و ذهنی) آشنا گشت. در این زمان، توانست میان اطلاعاتی که در غرب به دست آورده بود و آنچه در شرق می‌آموخت، تلفیقی ایجاد کند.

در سال ۱۹۰۳، کرولی با دختری به نام رز کلی ازدواج کرد. آن ها برای گذراندن ماه عسل، به کشور مصر سفر کردند. کرولی در مصر با فن احضار ارواح‌‌ آشنا شد. در این زمان، رز، همسر کرولی، اعلام داشت که از سوی یکی از خدایان مصری به نام هوراس پیام هایی دریافت می‌کند.

در سال ۱۹۰۴، وقتی آن ها از قاهره بازگشتند، رز، که تا آن زمان هیچ آشنایی با سحر و جادو نداشت، مدام به حالت خلسه فرو می‌رفت. او به همسرش گفت، خداوند سعی دارد با او ارتباط برقرار سازد.

کرولی برای امتحان همسرش، او را به موزه‌ای برد که در میان تصاویر بسیارِ موجود در آن، تصویری از چهره هوراس را شناسایی کند. او توانست چهره هوراس را تشخیص دهد. تابلو نقاشی، متعلق به یک خانواده قدیمی بود. در آن تصویر، خداوند، از مردگان قربانی دریافت می‌کرد.

کرولی، در دوران کودکی بر این باور بود که عدد مخصوص او، ۶۶۶ است. آنجا هم، او با شگفتی متوجه شد که تابلو هوراس، در ردیف و شماره ۶۶۶ قرار دارد. همین مسئله باعث شد تا کرولی، سخنان همسر خود را جدی بگیرد.

در پی آن، کرولی به فکر تألیف کتابی به نام تلما افتاد. این واژه یونانی، به معنای (اراده) است؛ و بن‌مایه اصلی کتاب، حول این محور می‌گردد که کاری را باید انجام داد که خداوند می‌خواهد. بعدها غربیان بر اساس تعالیم نهفته در این کتاب، مدعی شدند که کرولی قصد داشته دینی جدید را بنا نهد و خود را پیامبر این آیین جدید معرفی کند.

در سال ۱۹۰۵ کرولی به هیمالیا رفت. او می‌خواست از کوه هیمالیا بالا برود. بعد از این موفقیت، کرولی صاحب فرزند دختری به نام لولازازا شد. با این حال، به سفرهای طولانی به نقاط مختلف جهان چون کانادا، آمریکا، چین رفت. کرولی پس از یکی از سفرهایش، دریافت که دختر بر اثر بیماری تیفوس درگذشته است.

او پس از آن، دوباره به جورح سیسیل جونز پیوست. آن ها سعی کردند انجمن جدیدی تأسیس کنند، تا راه نیمه کاره طلوع فجر را دنبال کنند. آن ها نام انجمن خود را ستاره نقره‌ای گذاشتند. کرولی، همچنین، نشریه‌ای به نام اعتدال منتشر ساخت، که غالباً مطالب آن، از خود وی بود. او، در همان دوران، از همسرش جدا شد.

در سال ۱۹۱۰، کرولی با فردی به نام تئودور رئوس تماس گرفت. او رئیس انجمن در آلمان به نام فرقه زایران شرق بود. وی به این انجمن ملحق شد و در آنجا توانست به راز حس ششم و نیروهای درونی انسان پی ببرد.

دو سال بعد، او رئیس بخش انگلیسی این انجمن شد. برخی بر این باورند که این گروه، به انجمن فراماسونری تعلق داشته است. کرولی پس از اینکه رئوس دچار سانحه شد، رهبری این فرقه را بر عهده گرفت. در این مرحله بود که کرولی قانون اتو  را براساس قوانین تلما، بازنویسی کرد. پس از به قدرت رسیدن کرولی، این فرقه، رفته‌رفته از زیر نفوذ فراماسونری خارج شد. بدین ترتیب، کرولی توانست با افرادی که ماسون نبودند تماس حاصل، و آن ها را به تشکل خود دعوت کند.

کرولی در سال ۱۹۲۹ به شهرت بسیاری رسید. او بر آن شد تا بیشتر درباره شرق بداند؛ و حتی از مطالعه افسانه‌ها و داستان های مشرق زمین، خودداری نکرد.

باید اذعان کرد که برخی صاحبنظران بر این باورند که در این زمان، کرولی مورد توجه استعمارگران قرار گرفت. آن ها بر آن شدند تا از توانایی و نفوذ کرولی، حداکثر استفاده را ببرند. به همین دلیل، از او خواستند تا مجد‌ّانه به تفحص پیرامون تجربیات خود مشرق زمین ادامه دهد؛ و با چاپ آثار خود، غربیان را با دنیای پر رمز و راز شرق آشنا سازد. در این، دوران، او، مجموعه اشعار زیادی منتشر، و نمایشنامه‌های بسیاری خلق کرد. وی بر این باور بود که(هنر، روح زندگی)است.

باید به این مسئله مهم توجه داشت که استعمارگران، همواره بر آن بوده‌اند تا به دنیای شرق نقب بزنند، و تمامی اندوخته‌ها و علوم مختلف گذشته آن را به یغما ببرند، و در عوض، طوری وانمود کنند افرادی که به دنبال چنین مباحثی بوده‌اند، مردی عقب مانده و متحجرند. آنها از طریق راه‌اندازی جریانهای شبه روشنفکری در هر کشور، بر آن‌اند تا فرهنگ، باورها و تمدن کهن هر کشور را در نظر مردم آن و جهان، خوار کنند.

بدین ترتیب بود که آلیستیر کرولی، به تفحص عمیق پرداخت، و تمام برداشتهای خود را مکتوب کرد و منتشر ساخت. کرولی حتی به تاریخ ادیان هم توجه داشت؛ به تحلیل نحوه شکل‌گیری دیدگاههای مذهبی مختلف پرداخت.

از این رو، بخشی از پژوهش های او، به بررسی تطبیقی داستان های مذهبی با سایر داستان های کهن اختصاص یافت.

اما وی، پس از بررسی دقیق تمامی افسانه‌ها و داستانها، یکی از توطئه‌های استعمارگران را خنثی کرد؛ و گفت که ـ به خلاف تصور رایج غرب ـ داستانهای مذهبی، هیچ ارتباطی با داستانهای علمی ـ تخیلی ندارند. این، در حالی بود که استعمارگران، به ترفندهای مختلف، چنین وانمود می‌کردند که داستانهای مذهبی مطرح شده در کتب آسمانی، به تمامی، جزء گروه داستانهای تخیلی بوده‌اند، و بیانگر رویدادهای حقیقی نیستند.

کرولی به صراحت مطرح کرد که داستان های مذهبی به دلیل طرح حقایق محض، در گذر زمان دچار تغییر و تحول نگشته‌اند. به عکس، این داستان های تخیلی بوده‌اند که در هر دوره، دچار دگرگونی شده، و گاه از میان رفته‌اند.

 آلیستر کرولی

آلیستر کرولی

کرولی، همچنین، به مسئله اخلاق و معنویت اشاره می‌کرد، و معتقد بود که داستان های مذهبی، صرفاً به چنین مضامینی توجه دارند؛ و در کتب آسمانی روح یکتاپرستی همواره به چشم می‌خورد.

در ابتدای قرن بیستم، بسیاری از صاحبنظران استعماری سعی کردند تا به مردم جهان این‌گونه بقبولانند که انسان باید به دنبال تجربیات فردگرایانه خود باشد، و از پذیرش اصول اعتقادی دینی پرهیز کند. آن ها کسب تجربیات فردی و به کارگیری آن در زندگی روزمره مادی را، به عنوان عامل اصلی هدایت بشر می‌دانستند، و شیوه تفحص علمی را، که براساس فلسفه شک‌گرایی بنا شده است، توصیه می‌کردند. این افراد، نام گروه خود را نئو کافر گذاشته بودند.

کرولی تلاش زیادی در جهت شناسایی این جریان ادبی و فلسفی استعماری ‌کرد. از آن سو، بسیاری از رقیبانش سعی داشتند اندوخته‌های او را بربایند و به اسم خود مطرح سازند.

نکته بسیار مهم، آشنایی کرولی با کتاب آسمانی مسلمانان، یعنی قرآن کریم بود. گویا فردی این کتاب را به کرولی معرفی کرده بود. کرولی خود می‌گوید که این کتاب، برای من، حکم فرشته نجات را داشته است. او می‌گوید:

کرولی ابتدا، پس از مشاهده قرآن کریم، آن را به‌ گوشه‌ای می‌‌گذارد؛ و یک‌سال از مطالعه آن، سرباز می‌زند. پس از آن، از سر تفنن، به مطالعه‌اش می‌پردازد.

تا آنکه آدلف هیتلر، پس از به قدرت رسیدن و تشکیل حزب نازی، به اهمیت آثار کرولی پی برد، و به مطالعه تمامی کتب او پرداخت. هیتلر دریافت که برای پیشبرد سیاستهای خود، نیازمند مطالعه تجارب مردم مشرق‌ زمین است. همین مسئله بهانه مناسبی در اختیار استعمارگران قرار داد، تا آلیستیر کرولی را، به عنوان تئوریسین اصلی حزب نازی قلمداد کنند، و کاری کنند تا پرونده او، برای همیشه، بسته شود.

در پی آن، زندگی و عملکرد کرولی، مورد تغییر قرار گرفت؛ و روبه فرصت‌طلبی، شیادی، همجنس‌بازی، زنبارگی، جادوگری و شیطان پرستی نهاد.

با تمامی این اوصاف، نویسندان و اندیشمندان علاقه‌مند به دنیای شرق، به مطالعه آثار او پرداختد. کـسی همـچون جورج لوکاس داستان جنگ ستارگان را از آثار کرولی ربود.

این داستان، متعلق به مردم مشرق بود، و توسط لوکاس به جهان غرب معرفی، و باعث شهرت لوکاس فرصت‌طلب شد. لوکاس، در جنگ ستارگان، عناصر شرقی و غربی را با هم تلفیق کرد؛ تا رد پای جرم خود را، محو سازد.

جان وایلد ساید پارسونز از دیگر شاگردان کرولی به حساب می‌آید. او پس از مطالعه افسانه‌های شرقی، به ایده اصلی ساخت نوعی موشک دست یافت. این موشک، در جنگ جهانی دوم مورد استفاده قرار گرفت، و تأثیر بسیار زیادی بر روند جنگ گذاشت.

شاید بتوان مهم‌ترین کتاب کرولی را، تلما دانست. چرا که این اثر، برداشت او از جهان شرق است. این کتاب، در خصوص رستاخیز صحبت می‌کند، جالب این است که کرولی، در این اثر اظهار می‌کند که قرن حاضر، دچار تحولی عظیم شده است، و ارزش های انسانی روبه نابودی است. او پیشگویی می‌کند که به تدریج، مردم، از دین و مذهب فاصله می‌گیرند.

در تلما آمده است که هر کس سرنوشت خاص خود را دنبال می‌کند، و مسئول سرنوشت خویش است. کرولی بر این باور بود که عشق و محبت یک قانون است، و باید هموراه به آن توجه شود؛ اما عشقی که تحت نظارت عقل و اراده باشد. کرولی بر این اصل پافشاری می کند که هر انسانی، آزاد است.

ظهور آلیستر کرولی را می توان نقطه عطف رشد و گسترش شیطان پرستی و جادوگری در غرب دانست.راه اندازی مجالس فساد جنسی همراه با موسیقی،مصرف مواد مخدر و جادوگری باعث گردید به او لقب شیطان بزرگ و پست ترین ادم روی زمین بدهند.


کرولی به نوشتن علاقه بسیار داشت؛ و تمام اندوخته‌های خود را مکتوب کرد. او در مجموع ۱۱۷ کتاب به رشته تحریر در آورد؛ که برخی آثار او عبارت‌اند از:

  1. وظیفه
  2. هشت سخنرانی پیرامون یوگا
  3. نقطه اعتدال
  4. رمل و اسطرلاب
  5. جادو بدون گریستن
  6. آبسینت، الهه سبز
  7. آن سوی خلیج
  8. آمریتا
  9. فطرت هنری
  10. درخت زندگی
  11. مراسم ققنوس

کرولی عاقبت به تاریخ ۲ دسامبر ۱۹۴۷، در تنهایی درگذشت .


آیواس که توسط کرولی با زغال کشیده شده

آیواس که توسط کرولی با زغال کشیده شده

خلاصه از کتاب تلما (کتاب قانون)

خلاصه و درون مایه این کتاب بر این مبنا است که هرآنچه اراده کنی می توانی انجام دهی به طوریکه در سه جا صراحتا به این موضوع اشاره می کند:

چنان کن آنچه خواهی، همه شریعت است (فصل اول، آیه ۴۰)

عشق، شریعت، عشق، خواهش است (فصل اول، آیه ۵۷)

شریعتی فرای -چنان کن آنچه خواهی- نیست (فصل سوم، آیه ۶۰)

و همینطور در جایی اشاره دارد به اینکه نباید چیزی به نام گناه وجود داشته باشد:

کلمه گناه محدودیت است (فصل اول، آیه ۴۱)

در این کتاب سعی شده از تکنیک های کتاب های آسمانی از جمله قرآن استفاده شود چرا که قصد بر این است تا با این کتاب ها و ادیان مقابله کند. مثلا:

قسم خوردن

به گنبد بدنم قسم می خورم (فصل اول، آیه ۳۱)

عدم تحریف

نبایست این کتاب حتی در یک حرف تغییر یابد (فصل اول، آیه ۳۶)

اشاراتی به آیات این کتاب

(بگذار خادمینم قلیل و سری باشند: باید حکم رانند بر (مردم) بسیار و شناخته شده (فصل اول، آیه ۱۰)

اشاره دارد به اینکه پیروان اصلی شیطان باید ناشناخته و تعدادشان کم باشد اما در عین حال بر همه مردم دنیا حکومت کنند)

(برای اراده ات، بی تخفیف مقصود، آزاد از شهوت نتیجه، همه ره کمال است (فصل اول، آیه ۴۴)

اشاره دارد به اینکه هر کاری را اراده کردی انجام بده بدون اینکه تخفیفی برای مقصودت قائل شوی و بدون اینکه به نتیجه شهوت فکر کنی در مورد آن هم آزاد باش چرا که این ها همه راه کمال هستند)

(ناخالص باید از آتش بگذرد، بگذار آگاهان با تاوان آزمایش شود، و برگزیدگان عالی مرتبه با (آزمایشی) گزاف تر (فصل اول آیه ۵۰)

اشاره دارد به اینکه باید آن دسته از پیروان شیطان که که هنوز مخلص نیستند باید کار به خصوصی انجام دهند تا خالص شوند و اشاره دارد به پیروان پیشرفته تر و آگاه تر که برای اینکه ارادت خود را ثابت کنند باید در زندگی خود تاوان هایی را بدهند و همچنین برگزیدگان عالی مرتبه باید تاوان های گزاف تری را بپردازند)


گوش فرا دهید، ای مردم نظاره گر!

غم های درد و افسوس

برای مرده و مردنی باقی گذارده می شوند،

قومی که هنوز مرا نشناخته است.

اینها مردگانند،

این افراد، احساس نمی کنند.

ما از برای ضعیف و غم آلود نیستیم:

سروران زمین خویشاوندان ما هستند

(فصل دوم، آیات ۱۷و ۱۸)

اشاره دارد به اینکه آنهایی که به درد و غم بها داده و به خوشگذرانی نمی پردازند از آن ها نیستند و این سروران و فرمانروایان زمین هستند که خویشان و نزدیکان شیاطینند.


(همدردی فساد پادشاهان است: بر رنجور و ضعیف برچسب بزن: این قانون قوی است: این قانون ما و لذت جهان است (فصل دوم، آیه ۲۱)

اشاره دارد به اینکه پادشاه جامعه نباید احساس همدردی با دردمندان کند و پیشنهاد می دهد که برای حذف کردن ضعفا از سر راه خود می تواند بر آن ها برچسب زده و به جای حل مسئله دردمندان خود آن ها را از بین ببرد)


(خطر بزرگی در من است؛ او را که این نشان در نمی یابد را، فقدان عظیمی حاصل شده است. در گودالی خواهد افتاد که زیرا نامیده شده است، و آنجا به وسیله سگان دلیل هلاک خواهد شد.

حال لعنتی بر زیرا و خویشانش باد!

باشد که زیرا تا ابد ملعون باشد! (فصل دوم، آیات ۲۷ تا ۲۹)

اشاره دارد به این که شیطان و طرفدارانش را خطر بزرگی تهدید می کند به نام «زیرا» به این معنی که هر کس دلیل و زیرایی در رابطه با سخنان او بخواهد این برای شیطان خوب نیست چرا که نمی تواند گفته های خود را چه از نظر عقلی و چه از نظر فطری ثابت کند به همین دلیل «زیرا» را نفرین می کند)

(حجابیست: آن حجاب سیاه است. این حجاب زن باحیا است؛ این حجاب غم و پارچه تابوت مرگ است: این از من نیست. وهم دروغ قرون را بگسل: گناهانت را در کلمات عفیف مپوشان: این گناهان لوازم منند؛ تو بدرستی عمل کن، و من در این دنیا و آن دنیا پاداشت خواهم داد

اشاره دارد به حجاب زنان با حیا که اغلب نیز به رنگ سیاه هستند و اینکه اعلام میکند این سیاهی هیچ ربطی به شیطان ندارد و می گوید که ابایی از گفتن گناهانت نداشته باشد چرا که این ها لوازم من هستند و به او وعده پاداش می دهد)


آلیستر کرولی بعد از دیدار خود با آیواس و بر مبنای کتاب شریعت آیین تِلِما را پایه ریزی کرد وی ۱۱۷ جلد کتاب نوشته که بیشتر آن ها به تبیین مبانی تلما می پردازند همچنین در روز های پنجم تا نهم ژانویه سال ۱۹۷۶ میلادی و در ۱۱ ژانویه و ۱۷ فوریه سال ۱۹۷۷ میلادی آیواس به دیدار آقای جیمز چارلز بِک رفته و تعلیماتی در زمینه شیطان پرستی به او نیز وحی میکند تا همه الهامات آیواس تحت کتابی با عنوان تکامل به چاپ برسد.

مطالب مرتبط

۱ دیدگاه

  1. عزت گفت:

    سلام لطفاً گروه حزب یا سایت و کتابخانه‌ای که افرادی مثل آلیستر کورلی که عقیده همسانی دارند را معرفی کنید خصوصا افراد روسی که باور کرولی را دارند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *