کودکان نیلگون و فراتر

پژوهشی درباره پیشینه DNA ، سومریان و DNA

ما در نیمه راه روند تغییری تکاملی هستیم. این تغییر تکاملی بوسیله فرزندان عصر جدید راهبری و هدایت می شود. اولین فرزندان این عصر جدید همانا «کودکان نیلگون» (Indigo Children) نامیده می شوند. چرا که درهای هوشیاری کیهانی همیشه بروی آنان گشوده و در دسترس آنان است. آنها پلی بسوی آینده بشریت هستند ، و ما با حمایت و گرامی داشتن این انرژی نو که آنان و دیگر کودکان نسلهای آینده عصر جدید خواهند آورد ، نه تنها اجازه پدیدار شدن تغییرات در خود را می دهیم بلکه به آنان نیز امکان راهنمایی ما به پیشرفت جوامع ، نوع و نژاد و جهان ما داده خواهد شد.

تا همین اواخر و در مسیر تکامل ما ، انسان بعنوان گونه ای از موجودات زنده ، در جستجویی بس طولانی برای یافتن عرفان در خارج از وجود خود بود. بسیاری از علوم و دانشهای باستانی ارتباطات الهی وارستگان و فرزانگان بواسطه ظهور علم فیزیک بشیوه نیوتونی ناپدید شد (یادآوری: نیوتون همان فیزیکدان معروف است که قوه جاذبه زمین را با فرو افتادن سیبی از درختی کشف کرد). تلاش انسان بمنظور کنترل و جداسازی از طریق مذاهب ، جنسیت ، نژاد و زبان ، بخش اعظم DNA را غیر فعال نمود. حتی شمایی که هم اینک در حال خواندن این نوشتار هستید ، اگر تحت نفوذ فیزیک و درمان مدرن زندگی و رشد نموده اید ، ایده اینکه DNA مرتبط است با روح و ضعف بسیار موجود در همبستگی به بعدهای متفاوت طبیعت ، باحتمال قوی چندان با آن موافق نخواهید بود.

ولی این امر نه تنها حقیقتی است درباره DNA ، بلکه یکی از کشفیات بسیار بزرگ علم است که نه توضیح کافی درباره آن داده شده و نه تحقیقات وسیعتری صورت گرفته. این بخش «غیر فعال» موجب شده که ساختار بیولوژیکی انسانها تغییرات (منفی) اساسی کند ، و درنتیجه نسلهایی که

با این تغییرات بدنیا آمده اند ،حاملین دایمی آنها شدند.

 انسانها بیش از این روی ارتباط مغز – بدن – روح متمرکزنشده و مظاهر فیزیکی و عینی

این ارتباط بتدریج کاهش یافته ، ناپدید شدند. در نتیجه ، بسیاری از مردم زمین باید روی این نقصان خود کار کرده ، آگاهانه به این ارتباط دسترسی یافته و بخش غیر فعال DNA خود را فعال نمایند. همه اینها در شرف تغییرند. در حقیقت مدتی است که این روند تغییرات در جریان است.

ما اینک در نیمه راه روند تغییری تکاملی هستیم. این تغییر تکاملی بوسیله فرزندان «عصر جدید» راهبری می شود. این فرزندان بیشتر و بیشتر با حفظ دانش اینکه  که هستند و چه هستند به جهان فیزیکی ما گام می نهند ، می دانند برای چه به اینجا آمده اند و DNA کاملا»فعالی با توان میان-بعدی دارند. این کودکان دارای سیستم واقعی بیولوژیکی ارتباط با الوهیت هستند.

احتمالا» تا حالا شما زمزمه هایی درباره اولین نسل این انسانهای جدید را که کودکان نیلگون (Indigo Children) خوانده می شوند شنیده اید. هرچند این کودکان در نقاط مختلف زمین از سالهای دهه۱۹۵۰ به آهستگی چشم به جهان گشوده اند ، ولی جوامع از وجود آنها تا سالهای دهه ۱۹۷۰ آگاهی نداشتند. اولین موج بزرگ این نوع جدید انسان در سالهای دهه ۱۹۸۰ بدنیا آمدند. بسیاری از این کودکان مصمم به آمدن به این جهان فیزیکی در این برهه از زمان و از طریق والدینی که در سالهای دهه ۱۹۶۰ در هوشیاری آنان تغییرات مثبتی حاصل آمده ، شدند.

کودکان نیلگون «جنگاوران و پیشگامان» عصر جدیدند. آنها پلی بسوی سطوح آینده انسانهایند. کودکان نیلگون حامل ارتعاشات جدید انرژی هستند که شروع به ایجاد تغییرات ژرف در بشریت نموده ، چون درهای هوشیاری کیهانی همیشه بروی آنها گشوده و قابل دسترسی است. آنها به همراهی نسلهای متفاوتی که در آینده خواهند آمد ، در حال تغییر هوشیاری انسانهایند.

کودکان نیلگون شروع به جلب توجه کرده اند ، بواسطه ارتباط مستحکم بیولوژیکی خود با «روح» و بهمراه این حقیقت که هیچ اطلاع (یا توجهی) باینکه چه چیز «ممکن» و چه چیز «غیر ممکن» است ، ندارند آنها را در شرایطی قرار داده که در ساختار موجود جوامع جای نمی گیرند. محدودیتی در میزان درک آنها نبوده و نمی توان آنها را وادار به مطابقت (با استانداردهای موجود) نمود. آنها برای این نیامده اند که باورهای موجود انسانها را جذب کنند ، بلکه آمده اند که باورهای تازه ای برای خود و نوع بشر بنا کنند.

کودکان نیلگون بواسطه ارتباط و اراده ژرف روحی خود ، چنین بنظر می رسند که دارای توانمندیهای غیرعادی اعم از بصیرت و فراست بسیار قوی تا قابلیتهای احساسی فوق العاده هستند. کودکان نیلگون هرچند در قالب جسم فیزیکی ولی دارای توان و کیفیت اثیری هستند. در واقع این کودکان بدون دانستن مفهوم ممکن و غیرممکن ، ما را به فراتر از مرزهای باورهای ممکن خودمان رهنمون شده ، همه الگوها و موانع کهنه موجود در جوامع ما را فرو خواهند ریخت.

از آنجاییکه کودکان نیلگون بمنظور تسهیل در تغییرات آمده اند ، طی سالها توجه دیگران را بدین نحو جلب کرده اند که سرپرستی آنها برای والدینشان امری بسیار مشکل است. کودکان نیلگون (همچون دیگر نسلهای پس از آنها) برای یافتن پاسخ به بزرگترهای خود رجوعنمی کنند. آنها ترجیح می دهند پاسخها را در درون خود یافته «راه مشکل» را خود فرا گیرند. بسیاری از بزرگسالان انتظار احترام از کودک نیلگون بواسطه سن بالا و تجربیات وافر زندگی خود دارند ، ولی سن بالا در مغز کودکان نیلگون صلاحیت ویژه ای بشمار نمی رود. آنها مشکلات عدیده ای با مقام و مقامات دارند چرا که باور ندارند که جهان باید بدین شیوه باشد ، و بهمین سبب به توصیه های مردمی که در ساختن جهان بشکل موجود دخالت دارند ، گوش فرا نمی دهند.

کودکان نیلگون وضعیت موجود را باور ندارند. آنان مطابقتی با شدتها نیز ندارند ، نه بواسطه مسایل شخصی یا سرگرمی ، بلکه با هدف تغییر دیدگاه و چشم انداز این جهان. آنها (برخلاف نسلهای صلح جو و عشق آمیز عصر جدید پس از خود) دارای انرژی «جنگاورانه»کسی هستند که بدین جهان پای نهاده بقصد در هم ریختن و نابودی باورها و سیستمهایی که به نفع انسان و انسانیت نیستند. آنها آمده اند با این ایده که بسیاری از مردم مخالف آنان خواهند بود ، ولی اراده موفقیت در فرو پاشی همه جنبه های کهنه و محدود کننده جامعه را نیز با خود دارند.

هر کسی که تبعیت و فرمانبری را ارج نهد ، کودکان نیلگون را درک نکرده با مخالفت آنان روبرو خواهند شد. کودکان نیلگون معمولا» به رفتارهای انضباطی واکنشی منفی دارند ، چه انضباط (با مفهوم تبعیت و فرمانبرداری) دقیقا» همان چیزی است که آنها حتی پیش از آمدنشان به زندگی زمینی انتظار برخورد با آنرا داشته اند … و بنابراین … انضباط با رفتار جنگجویانه کودک نیلگون روبرو خواهد شد. آنها اغلب زود عصبانی می شوند ، بهمین جهت هرگونه فشاری بر آنها برای تابعیت از محدودیتها باحتمال زیاد با خشم و ستیزه جویی آنان مواجه می شود.

اگرچه ، بر خلاف آنچه که از کسانی با انرژی جنگاوری می توان انتظار داشت ، آنها سیستمی بسیار حساس دارند ، چون حواس آنان بسی بیش از یک فرد عادی بکار گرفته می شوند. آنها نسبت به برخی محیطها و غذاها نرمش کمتری داشته ، چنین بنظر می رسد که زود بیمار می شوند. کودک نیلگون هرگز تلاش در پیوستن به هیچ گروهی نکرده ، در عوض از دیگران فاصله می گیرند تا زمانیکه روح و شخص همتراز خود را بیابند.

متاسفانه ، به بسیاری از اعضای اولین موج کودکان نیلگون ، بواسطه واکنشهای متعدد غیرعادی (در جامعه خود) برچسب بیمارهای روانی زده شده ، و بسیاری از آنها تحت تاثیر داروهای شیمیایی از توانمندیهای برجسته خدادادی خود باز مانده اند. مبارزه و تلاش آنها برای بازگشت به موضع تغییر جوامع ما به درجه ای از شدت رسیده و شرایط زندگی را آنچنان برایشان سخت و طاقت فرسا کرده که اندوهنگنانه باید اعتراف نمود که درصد خودکشی در جمع آنان بسیار بالاست.

بسیاری از مردم ، سالهای سال در عجب بودند که چرا نام نیلگون (Indigo) بر آنها نهاده شده. دلیل آن اینست که انرژی نوی که آنان حامل آنند به شیوه ای انتشار می یابد که نور ساطع شده در مقابل طول موج این انرژی موجب می شود که چشم انسان (حساس) طیف الکترومنیتیک حاصل از آنرا با طول موجی بین nm ۴۲۰ و۴۵۰ nm به بیند … به عبارتی برنگی که نیلی (Indigo) نامیده می شود.

اینک که کودکان نیلگون جاده را صاف کرده اند ، کودکانی حتی با ارتعاشات انرژیکی جدیدتر و مترقی تر بدنیا آمده و این روند همچنان ادامه دارد. آنها هنوز بسیار جوانند ، بنابراین ما هم هنوز نتایج همه جانبه اهداف آنها را احساس و تجربه نکرده ایم. شما ممکن است آنها را به عناوینی چون کودکان کریستال (Crystal Children) و کودکان رنگین کمان (Rainbow Children) بشناسید. اگرچه آنها وجوه اشتراکی در همدلی ، حساسیتهای فوق العاده ، ژرف نگری و ژرف اندیشی ، حس ششم نیرومند ، احساسهای غیرعادی و غیره با کودکان نیلگون دارند ، ولی تفاوتهایی نیز با آنان دارند که شامل ارتعاشات انرژیکی صلح جویانه و حتی انرژی عشق بی قید و شرط الهی و اتحاد است.

هاله آنها نیز بسیار متفاوت با دیگران است. بواسطه این ارتعاشات نو ، هاله آنها بجای اینکه رنگهای فردی و شخصی آنان را بخود گیرد ، بیشتر بگونه ای منشوری است ، یا بشکل کاملا بی رنگ و بازتابنده نوری همرنگ با محیط اطراف خود ، یا همانند منشور که دارای همه طیفهای رنگهای درون خود است (بسیار شبیه رنگین کمان). این کودکان بسیار حساس ، سخنگو و مهربانند. بسیاری از آنان توان باور نکردنی در شفا دادن بیماریها دارند.

بسیاری از این کودکان عصر جدید ، حتی بیش از کودکان نیلگون ، دارای مهارتهای موجود اجتماعی که در جامعه از آنها انتظار می رود نیستند ، چرا که چنین رفتارهایی برخلاف اهداف کلی آنهاست. بنابراین به بسیاری از آنان برچسبهای انواع بیماریها از جمله اوتیسم(Autism) به فراوانی زده می شود که معرف چنین کودکانی است.

آنها به اینجا آمده اند تا به جهان ما کمک کنند ، همچنانکه ما در حال تکامل و پیشرفت در ارتعاشات بالاتر ، جایی که عشق و همدلی بجای انتظار ، امری است عادی ، هستیم. آنها کودکانی بشدت روشنفکرند که ژرفنای حقیقت را درک می کنند ، اینکه تفاوتی بین انسان -حیوان – گیاه و مواد معدنی نیست ، اینکه در حقیقت (همه ما زنده ایم) و همه در حکم واحدیم.

سیستم اجتماعی اطراف این کودکان باید بگونه ای باشد که بجای آموزش کمک در جهت تکامل و شکوفایی ایشان باشد. آنها به خشونت واکنش خوبی نشان نخواهند داد ، خشونتی که یا از چیزهایی از قبیل صدای بلند و ناهنجار ، انضباط و برنامه های خشن از پیش طراحی شده ، ظلم و ستم ، عصبانیت ، واکنشهای شدید یا از غذاهای ناسالم. واکنش آنها در قبال همه اینگونه موارد ، بازگشت به درون خود است که در برخی بسرعت می تواند ایجاد بیماری کند.

این کودکان ، صرف نظر از هر نامی که بر آنها نهاده شده ، با توانمندیهای گسترده و DNA فعال چشم به جهان ما گشوده اند ، و عرضه کننده فرصت شگفت آوری برای بقیه اعضای جامعه در حال تکامل هستند. اغلب اوقات و بر مبنای عادت ، جوامع ارتعاشات نو را که نسلهای بعدی با خود می آورند نمی پذیرند. بنابراین بسیاری از مردم قادر به کسب تجربیات شخصی درباره دیدگاههای خود و یا فراتر از آنچه که در حال حاضر اندیشیده می شود که امکان دستیابی به آنها در طول زندگی هست ، نیستند.

ولی اگر ما از تلاش برای»جاانداختن آنان در شکل و مدل موجود در درون جامعه خودمان» دست کشیده و در عوض این انرژی نو را که آنان با خود می آورند پذیرفته و حمایت کرده ، اجازه دهیم در جهت تبدیل و تکامل بشریت عمل کند ، آنها ما را به پیشرفت در جامعه ، نوع و نژاد و جهان رهنمون خواهند شد

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *