مرزبندی بین زندگی شخصی و کار چطور ممکن است؟

کار

بسیارند کسانی که نمی توانند زندگی شخصی خود را از فعالیت های کاری شان جدا کنند. همین باعث می شود که هم در زندگی شخصی و هم در فعالیت های کاریشان دچار مشکل و اختلالاتی شوند. بیایید وافع بین باشیم، مگر اعصاب هر کسی چقدر تحمل دارد که همیشه کوله باری از دغدغه و نگرانی را به دوش بکشد. واقعا اگر شما هم مانند هزاران آدم دیگر از درگیر شدن زندگی شخصی و کاریتان به تنگ آمده اید، پیشنهاد می کنم که راهکارهایی که در این مطلب آمده است را بخوانید. ضرری ندارد، شاید مفید بود.

انجام بدهید: فکر کردن قبل از به اشتراک گذاشتن

ممکن است نتوانید تصمیم بگیرید که آیا باید در مورد بحران شخصی‌تان با همکاران‌تان صحبت کنید یا نه. قبل از فاش کردن جزییات، در مورد معایب و مزایای به اشتراک گذاشتن آن فکر کنید.

اگر، برای مثال، با مشکلات سلامتی روبه‌رو هستید، احتمالا باید بعضی جزییات را در مورد شرایط‌تان به مدیر و تیم‌تان بگویید، چون ممکن است بخواهید محل کار را به برای مراجعه به دکتر ترک کنید. اگر کارتان شامل ارتباط روزانه با مشتری‌ها می‌شود، باید در نظر داشته باشید که آیا می‌خواهید مستقیما به آنها بگویید چه شده‌است، یا می‌خواهید تیم‌تان به نمایندگی از شما با آنها صحبت کنند و این‌که چه بگویند.

هم‌چنین، در نظر داشته باشید عرف محل کارتان چیست. مثلا، اگر در محیط کارتان، زندگی خصوصی هر کسی مانند یک کتاب باز، برای همه آشکار است، عادی به نظر می‌رسد که بیش تر در مورد آن‌چه اتفاق افتاده است صحبت کنید. اگر محل کارتان خیلی حرفه‌ای است، شاید از نظر فرهنگی بهتر باشد فقط جزییات را طبق روال اداری فاش کنید که شامل صحبت کردن با مدیر یا بخش منابع انسانی می‌شود. به یاد داشته‌باشید که اگر تصمیم گرفتید جزییات چالش‌های شخصی‌تان را با همکاران‌تان در میان بگذارید، ممکن است آنها شما را نصیحت کنند یا سوال بپرسند. از قبل تصمیم بگیرید تمایل دارید در مورد چه چیزهایی صحبت کنید و ترجیح می‌دهید چه چیزهایی را پوشیده نگه‌دارید.

انجام ندهید: فراموش کردن تعیین حد و مرز با خانواده.

برای این‌که بحران را با موفقیت پشت سر بگذارید، باید بدانید چه وقت حد و مرزها را مشخص کنید، حتی برای نزدیک‌ترین آدم‌ها.

در این مدت، ممکن است اقوام و دوستان بخواهند به در ساعات کاری ابراز هم‌دردی کنند و پیشنهاد کمک بدهند، یا اگر موضوعی است که به آنها هم مربوط می‌شود، به دنبال حامی برای خودشان باشند. بگذارید بدانند که آیا می‌توانید در هنگام کار به تلفن جواب بدهید یا نه، چه وقت می‌توانند با شما تماس بگیرند، یا تحت کدام شرایط اضطراری می‌توانند(یا نمی‌توانند) شما را از کار بازدارند.

انجام بدهید: فرصت دادن به خود

هر نوع بحرانی با اندوه همراه است، این‌که چه‌طور با این غم کنار می‌آیید، در نهایت تعیین می‌کند چه‌قدر سریع به شرایط عادی برمی‌شد. اگر از یک غم بزرگ، مثل مرگ یکی از اعضای خانواده، رنج می‌برید؛ نترسید و مدتی از کار فاصله بگیرید تا با این فقدان کنار بیایید. مثلا، به جای این‌که صبح روز بعد از مراسم خاک‌سپاری، پس از یک پرواز نیمه شب از یک شهر دور، به محل کارتان برشد، سعی کنید فقط به کارهای خیلی مهم در خانه رسیدگی کنید؛ بعد، بقیه روز را استراحت کنید و برای خودتان غذا درست کنید.

وقتی به محل کارتان برگشتید، آگاه باشید چه مقدار از انرژی ذهن‌تان را صرف چیزی می‌کنید که در زندگی شخصی‌تان اتفاق افتاده است. نگرانی بیش از حد برای سلامتی مضر است و بهره‌وری ندارد. در عوض، در طول روز یک فرصت ۱۵ دقیقه‌ای به خودتان بدهید تا ذهن‌تان را پاک کنید و کاری انجام دهید که از نظر احساسی به آرامش برسید، مثلا، قدم بزنید یا خاطرات روزانه‌تان را بنویسید. وقتی یک دوره پریشانی را تجربه می‌کنید، ضروری است که مراقبت از خو را در اولویت قرار دهید، در دراز مدت، این به نفع زندگی حرفه‌ای‌تان است. وقتی به کار باز خواهیدگشت که استراحت کرده‌اید، از نظر احساسی پایدارتر، و برای تصمیم‌گیری هم در کار و هم در خانه، آماده‌تر هستید.

انجام بدهید: تمرین دلسوزی برای خود

بازگشت به روال عادی در کار بعد از تجربه‌ی یک شک عظیم در زندگی، می‌تواند چالش‌برانگیز باشد، پس به یاد داشته‌باشید با خودتان با مهربانی رفتار کنید. یک بحران شخصی می‌تواند تمرکز شما را به هم بزند، پس اگر متوجه شدید ذهن‌تان آشفته است، خودتان را به خاطر این‌که به اندازه‌ی کافی بهره‌ور نبوده‌اید، سرزنش نکنید. بپذیرید که فقط موقتی است و با محدودیت‌های فعلی، هر آن‌چه را می‌توانید انجام دهید.

معمولا این یعنی به خودتان مسلط باشید و تا جایی که ممکن است، از پیش برنامه‌ریزی داشته‌باشید. وقتی انرژی ذهنی کمی دارید، تقسیم کردن پروژه‌ها به مراحل کوچک‌تر قابل کنترل و انجام‌پذیر کمک می‌کند تمرکز خود را حفظ کنید. مثلا، شاید این هدف را در نظر بگیرید که ۴ مورد از فهرست کارهای‌تان را انجام دهید، بعد به خودتان اجازه دهید تا با خانواده‌تان صحبت کنید یا مدتی را صرف فکر کردن به آن‌چه روی داده‌است بکنید. با کار کردن در مسیر اهداف واقع‌گرایانه، به خودتان فرصت ایجاد روندی را می‌دهید که تمرکزتان را در طول روز تقویت ‌کند.

انجام ندهید: فراموش کردن مزایایتان

خیلی از ما سال‌ها برای یک شرکت کار می‌کنیم، و هنوز از مزایایی که برای‌مان در نظر گرفته شده‌است چیزی نمی‌دانیم. آیا شرکت شما خدمات قضایی، نگه‌داری از کودک، یا مشاوره ارائه می‌دهد؟ خیلی از این مزایای کمتر شناخته شده می‌توانند فشار مالی و احساسی را در شرایط بحرانی کم کنند.

و بدون ترس فراتر از چیزی که به آسانی در دسترس شما است بروید. فعال باشید و کشف کنید آیا شرکت می‌تواند در این شرایط خاص به شما کمکی بکند یا نه و چگونه.

فهرستی از چیزهایی تهیه کنید که بهره‌ور شما را در دوره‌ی بحرانی به حداکثر می‌رساند، مثل دورکاری هنگام دیدار با خانواده، یا کاهش ساعات کاری برای چند هفته؛ و ببینید آیا مدیرتان می‌تواند خواسته‌های شما را برآورده کند یا نه. مانند مذاکرات کاری، معمولا ظرفیتی برای راه‌حل‌های خلاقانه در دوره‌ی بحرانی وجود دارد، ولی تنها به شرط این‌که فقط سوال کنید. همه‌ی ما روزهای تیره و تاری را در زندگی خواهیم گذراند، و کنار گذاشتن کار برای کنار آمدن با چالش‌های زندگی ابدا شرم‌آور نیست. بازگشت به کار با خاطر آسوده نه تنها به نفع کار و وجهه‌ی شما است، بلکه به می‌تواند به شما کمک‌کند قدم در مسیر التیام احساسی بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *